سیمین خلیلی معروف به سیمین بهبهانی نویسنده و غزلسرای معاصر ایرانی و از بنیانگذاران کانون نویسندگان ایران بود. او در ۲۸ تیر ۱۳۰۶ خورشیدی در تهران به دنیا آمده بود و در ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ چشم از جهان فروبست. وی طول زندگیاش بیش از ۶۰۰ غزل سرود که در ۲۰ کتاب منتشر شدهاند. شعرهای سیمین بهبهانی موضوعاتی همچون عشق به وطن، زلزله، انقلاب، جنگ، فقر، تنفروشی، آزادی بیان و حقوق برابر برای زنان را در بر میگیرند. او به خاطر سرودن غزل فارسی در وزنهای بیسابقه به «نیمای غزل» معروف است.
سیمین بهبهانی، درباره دکتر مصدق و از مشاهدات خود در آن روز واقعه میگوید: «دو، سه سال بود که مردم به صرافت افتاده بودند که انگلیس دارد نفتشان را میبرد، تمام ثروتشان را دارد به باد میدهد و آنها غافل نشستهاند. و این فکر که ما باید نفت را آزاد کنیم و در اختیار خودمان بگیریم، در میان مردم کاملا پذیرفته شده بود. پیش از مصدق، آقای علاء روی کار آمد که ۹ روز نخستوزیر بود و استعفا کرد. بعد از علاء، مصدق را پیشنهاد کردند و او با کمال خونسردی و با کمال اعتماد به خودش، قبول کرد و روی کار آمد. مردم او را خیلی دوست داشتند. به حدی که وقتی خواسته بود مقداری از حقوق ماهانهٔ مردم را به خاطر نفت بزند که بتواند مدتی از فروش نفت چشمپوشی کند، مردم با جان و دل پذیرفتند. یعنی از مقداری از پولی که بایستی بچههایشان با آن غذا میخوردند، چشم پوشیدند و با کمال میل تقدیم مصدق کردند که گویا یکی، دو سال هم طول کشید. این اعتماد و اعتقادی که مردم به او داشتند، خیلی موجه بود.
روز بیست و هفتم مرداد به همراه خواهرم و برادرم در سینما بودیم (سینما هما) که یکباره عدهای به داخل سینما ریختند و فریاد زدند «مرگ بر مصدق» و… خلاصه هجوم آوردند. دقیقا همان اشرار و الواط بودند. برای اینکه طوری وارد سالن شدند و یک نوع حرفهایی زدند که تهوعآور بود، نکبتآور بود. یعنی آدمهای حسابی نبودند. اگر شجاعت و شهامت مصدق نبود، شاید که سالها این امر به تأخیر میافتاد و سالها ثروت ما را دیگران میخوردند.»
منبع:تاریخ ایرانی
به نقل از فیس بوک دکتر محمد مصدق رهبر ملی ایرانی