تروریسم اسلامی از نظر جامعه شناسی از همه لایه های اجتماعی تغذیه می کند. قاچاقچی و دزد، بیکار و شاغل، دانشجو و فعالان اجتماعی، مزدور و زندانی، مهندس و تکنیسین، افراد حاشیه ای و معتاد، غربی تبارهای سرگشته و مایوس، پسر و دختر جوان و میانسال، از جمله کسانی اند که در ترورها و سازماندهی آن و پخش ایدئولوژی آن فعال بوده اند. تمایل به اقدامهای تروریستی یا حمایت از آن، در نزد عناصر همه اقشار اجتماعی وجود دارد و گرایشی فراطبقاتی بشمار می آید.
تروریسم اسلامی جهانی است و یکی از میدانهای اصلی عمل تروریسم اسلامی کشور فرانسه است. کشتار روزنامه نگاران «شارلی ابدو» و شهروندان یهودی در ژانویه ۲۰۱۵ ، اقدامهای متعدد آدمکشی و تخریب و از جمله، پروژه کشتار ۵۰۰ مسافر ترن تالیس در ماه اوت ۲۰۱۵ در فرانسه، نمونه های تهاجم تروریستی بشمار می آیند. بنابر آمار دولتی نزدیک ۲۰۰۰ نفر بنیادگرای اسلامی در فرانسه تحت کنترل قرار دارند. تروریسم اسلامی در اروپا و آمریکا و آفریقا و خاورمیانه در تنوع و ابعاد خود، یکی از بزرگترین عوامل آشوب در جهان کنونی است. روشن است که جنگ طالبان، مداخله نظامی آمریکا در عراق، جنگ در لیبی، جنگ داخلی در سوریه، نتایج و پیامدهای مخرب و خطرناک در منطقه بوجود آورد و زمینه رشد تروریسم اسلامی را بطرز بیسابقه گسترش داد. تروریسمی که در جهان عمل می کند، دارای شبکه ایدئولوژیک یگانه، ولی بدون فرماندهی یگانه است. تروریسم کنونی در ضدیت با جهان غرب، مداوم دست به ابتکار تهاجمی زده، پیوسته تمام راه ها و شیوه های آزمایش شده امنیتی در کشورهای غربی، را زیر سئوال برده ، عدم کارائی روش های رایج امنیتی را بر ملا ساخته و تنگناها و دشواری های نهادها و سازمانهای دولتی را بطور بیسابقه افزایش داده است. این تروریسم نگرانی و اضطراب شهروندان نظام دمکراسی را دامنه بخشیده است و پرسش مهم این است که چگونه جامعه می تواند در برابر این خطر فزاینده خود را حفظ کند؟ چگونه در برابر رشد ایدئولوژی اسلامی و تروریسم، دمکراسی باید به مدیریت کنترل امنیتی مناسبی روی آورد تا آزادی های فردی و حقوق شهروندی مورد تهدد قرار نگیرد؟
مشخصات تروریسم اسلامی کدامند؟
یکم، تروریسم اسلامی کنونی متشکل از یک شبکه جهانی با پیوندهای فعال تشکیلاتی اروپائی و آفریقائی و منطقه خاورمیانه است. این شبکه همیشه قانونمند نیست و ترکیبی از گروه ها و از ارتباطات فردی یا جمعی، خودجوش یا سازمانیافته، یا گروه های دارای پیوند با سرویس های مخفی دولتها می باشد. این شبکه با توجه به وجود لایه های اجتماعی عرب تبار یا مسلمان از امکانات ذخیره انسانی بسیار قوی و امکانات مالی نفتی و بودجه امنیتی دولتی و قاچاق گسترده برخوردار است. بطور خلاصه می توان تروریستهای اسلامی در جهان را به پنج گروه تفسیم کرد: جنبش های شورشی دارای قلمرو جغرافیایی خاص، ارتش نامنظم و متحرک، سلول های جهانی، سلول های کشوری، عناصر منفرد و حاشیه ای. مهم ترین گروههای اسلامگرا در سه منطقه جغرافیایی عبارتند از: دسته اول، شباب، بوکوحرام، القاعده مغرب اسلامی، انصاردین، انصار الشریعه در آفریقا؛ دسته دوم ابو صیاف، القاعده، امیران قفقاز، جماعته اسلامی، لشکر طوایبا، جنبش اسلامی ازبکستان، جنبش اسلامی ترکستان شرقی در آسیا؛ دسته سوم القاعده شبه الجزیره عربی، انصار بیت المقدس، جبهه النصرا، داعش، حماس، حزب الله در خاورمیانه. از یاد نباید برد که تروریسم دولتی (ایران و اسرائیل) نیز گاه با فعالیت گروههای غیر دولتی ترکیب می گردد و بعلاوه برخی از این گروهها مانند حزب الله شکل نهاد رسمی بخود می گیرند بدون آنکه ویژگی تروریستی خود را از دست بدهند.
دوم، تروریسم اسلامی در غرب دارای امکانات تشکیلاتی جلب نیروی گسترده است. شبکه مسجدها، مراکز گردهمایی در محله های فقیر نشین با تمرکز جمعیت عرب تبار، برخی محیط های دانشگاهی، مراکز آموزش قرآنی، محیط زندان، محافل قاچاق و تبهکاری، از جمله شرایط پرورش و آماده سازی ایدئولوژیک و تاثیرگذاری و ارتباط گیری بشمار می آید. تعداد مسجد و محل نیایش در فرانسه ۲۳۰۰ ، در آلمان ۳۰۰۰، در انگلستان ۱۶۰۰، در هلند ۳۰۰، در بلژیک ۳۵۰، ارزیابی می شود و البته تعداد سالن نمازگزاری غیر رسمی و نیمه مخفی نیز وجود دارد که باید به لیست افزوده شود. در این مراکز و مساجد، جریانات بنیادگرا و تروریستی به تبلیغ و یارگیری دست می زنند.
سوم، تروریسم اسلامی از نظر جامعه شناسی از همه لایه های اجتماعی تغذیه می کند. قاچاقچی و دزد، بیکار و شاغل، دانشجو و فعالان اجتماعی، مزدور و زندانی، مهندس و تکنیسین، افراد حاشیه ای و معتاد، غربی تبارهای سرگشته و مایوس، پسر و دختر جوان و میانسال، از جمله کسانی اند که در ترورها و سازماندهی آن و پخش ایدئولوژی آن فعال بوده اند. تمایل به اقدامهای تروریستی یا حمایت از آن، در نزد عناصر همه اقشار اجتماعی وجود دارد و گرایشی فراطبقاتی بشمار می آید. گرایش های روانشناسانه مذهبی و «امت گرا» در انتقال و پرورش تمایل به ترور، به خشونت، به بیزاری از دنیای غرب و بالاخره در ایجاد حمایت مستقیم یا غیرمستقیم، نقش مهمی ایفا می کند.
چهارم، تروریسم اسلامی از ریشه های تاریخی و اجتماعی دور و نزدیک برخوردار است. استعمار گذشته فرانسه در کشورهای عربی، روحیه خشم و عصیان و واکنش های روانی برخی از اقشار بخصوص جوانان عرب تبار، وجود مراکز و مبلغان فعال مسلمان، فیلم پروپاگاند و سخنرانی های تهییجی در شبکه های اجتماعی، وجود الگوی قرآن و غزوات پیامبر در اذهان، دسترسی به وضعیت مالی پیشنهادی داعش و سایر گروهها، روحیه ضدیت با غرب و مدرنیته، گسیختگی نهاد خانواگی تروریست ها، ترس و اضطراب برخی لایه های عرب تبار از ناممکن بودن موفقیت اجتماعی، عدم موفقیت درسی، فقدان احترام به نهادهای دمکراسی و امر قانون و غیره، از جمله ریشه ها و عوامل رشد دهنده یا تشدید کننده تروریسم می باشد.
پنجم، تروریسم اسلامی با تئوری جنگ علیه تمدن غربی و مدرنیته، انرژی ایدئولوژیکی و قدرت تحرک خود را پیدا می کند. طرح، تخریب تمدن است. ایجاد بلبشو و بهم ریختگی جوامع غربی از طریق کشتار افراد غیر نظامی و نظامی و حمله به موسسات دولتی و به مراکز دینی مسیحی و یهودی و مختل کردن جامعه، از جمله تاکتیک های رعب و وحشت در دل شهروندان است. غرب همیشه در این ایدئولوژی محکوم است و کینه و خشونت تنها «انتخاب طبیعی» بشمار نی آید.
ششم، تروریسم اسلامی در یک رقابت داخلی بین گروههای تروریستی، خود را توسعه می دهد. هریک از گروهها برای کسب پرستیژ و به نمایش گذاشتن قدرت خود، به همراه تکنیک های فیلم و پخش پول به جذب افراد پرداخته و با استفاده از شبکه قاچاق اسلحه و مواد مخدر و زن و کودک، قدرت تسلیحاتی و قدرت مالی خود را افزایش می دهد. تروریسم از کمک های سیاسی و مالی برخی دولتها و محافل ثروتمند مسلمان برخوردار است. هر جریان تروریستی یا ایدئولوگهای غیر نظامی آنان، حامیان فعال خود را جمع آوری کرده و ارتباطات فعال با حامیان و خانواده آنان فضای رقابتی را زنده نگه می دارد.
هفتم، تروریسم اسلامی در موارد گوناگون از حمایت برخی قدرتهای جهانی بهره برده و در خوانایی با استراتژی قدرتهای بین المللی بوده است. نقش قاطع آمریکا و عربستان در پیدایش طالبان و القاعده، نقش اسرائیل در پیدایش حماس فلسطین، نقش قاطع ایران در ایجاد حزب الله لبنان، نقش آمریکا و اسرائیل در ایجاد داعش برهبری بغدادی(طبق نظر ادوارد اسنودن)، بیانگر این واقعیت پیچیده است که از یکسو وجود تمایلات ایدئولوژیک اسلامی زمینه مساعدی برای اجرای سیاستهای بین المللی قدرتها و نفوذ آنها در مناطق گوناگون بوده است و از سوی دیگر نیروهای اسلامی برای کسب قدرت و رشد سریع خود، استعداد زیادی برای سازش و همسوئی با محافل غربی داشته و خود وسیله ای در خدمت استراتژی قدرتمندان جهان گشته اند.
البته بوجود آوردن این جریانات تروریستی توسط محافل غربی تابع استراتژی «هرج و مرج» کنترل شده است، ولی گاه در عمل آفرینندگان و یا متحدینشان، چه بسا تا حدودی بازنده از آب درمی آیند. بهرحال ایجاد «آشوب و بی نظمی» اراده گرایانه محافل غربی، تئوری «توطئه» را قدرت بخشیده ولی اجازه می دهد تا بازار معاملات تسلیحاتی فعالتر و دیپلماسی نفوذ، آسانتر صورت گیرد.
هشتم، تروریسم اسلامی دارای الگوی جامعه ایی مبتنی بر تبعیض و برده داری و خفقان فاشیستی و شریعت اسلامی است. این الگو ملهم از مدل قرآنی و خلیفه گری در آغاز اسلام است. ضدیت با آزادی زن و حقوق شهروندی، ضدیت با پلورالیسم و نقد آزاد، ضدیت با هنر و آثار تمدن، اتکا به خشونت و جنایت ضدانسانی، از جمله ویژگی های این تروریسم است. این تروریسم که توسط متعصبان دینی و تبهکاران مسلمان حاشیه ای و فرصت طلبان فناتیک به اجرا در می آید، از یک «انترناسیونال» جهانی ایدئولوژیک و انبوهی از ایدئولوگ ها و مبلغان برخوردار می باشد و دارای استراتژی کسب قدرت و اعمال هژمونی امپریالیستی خود است. انترناسیونال اول و دوم و سوم و چهارم مارکسیستی بود و انترناسیونال پنجم، اسلامی است. علیرغم ویژگی های هریک از آنها، کسب هژمونی ایدئولوژیکی و سیاسی، وجه مشترک آنان است.
نهم، تروریسم اسلامی بحران زا است. جوامع غربی با توجه به مشخصات اجتماعی و فرهنگی و دینی، در برابر اسلام دستخوش استرس و نگرانی هستند و خود را در معرض خطر حاد می بینند. روشن است علیرغم اعتقادات اسلامی، بخش عظیم جمعیت مسلمان در شرایط صلح و همزیستی اجتماعی و اقتصادی و احترام متقابل بسر می برند. ولی وجود گروههای تروریستی و گروههای فشار و پروپاگاند اسلامی و تمایلات فناتیک مذهبی برخی لایه ها، تعادل در مناسبات را تا حدودی بهم زده و بر تردیدها و بی اعتمادی های متقابل افزوده است. تروریسم اسلامی در پی تحریک مسلمانان علیه جامعه و تمدن غربی است و بخش های مهمی از این گروههای اجتماعی مسلمان فاقد پشتیبانی استوار و روشن نسبت به نظام و ارزش های دنیای غرب می باشند. این وضعیت بدگمانی و بی اعتمادی را هرچه بیشتر دامن زده است. مدیریت سیاسی جامعه غربی تلاش می کند تا در برابر گرایش های راسیستی مقابله نموده و فضای عمومی آرام و بردبارانه را تقویت کند. ولی از سوی دیگر این جامعه که نگران آینده و متمایل به صلح برای شهروندان خود می باشد، تمام توان و هوشیاری و تکنولوژی خود را بکارگرفته تا تروریست ها و مخربین اسلامگرا را منفرد ساخته و ماشین جنگی آنان را منهدم کند. این سیاست همراه با دشواری های گوناگون است؛ جامعه برای دفاع خود، بیش از پیش به اقدام های امنیتی و نظامی و قضائی دست می زند، امری که دارای تناقض است زیرا محدود نمودن آزادی شهروندان و پلیسی نمودن جامعه از جمله اثرات این وضعیت پیچیده است. به این لحاظ مبارزه علیه تروریسم و فناتیسم اسلامی همیشه با مبارزه برای آزادی شهروندانه باید همراه باشد.
دهم، تروریسم اسلامی در عرصه تاثیر گذاری جامعه بسیار فعال است و اقدام نظامی تنها فعالیت آن بشمار نمی آید. این جریان به تناقضات جهان آگاه است و دیپلماسی پنهانی با برخی دولت ها (ترکیه و پاکستان و عربستان) و تاثیر گذاری بر روی برخی شخصیت های پرنفوذ، یکی دیگر از مشخصات آنست. این مناسبات در پی تاثیر گذاری و کسب تسهیلات و امتیازات تاکتیکی و استراتژیک متقابل است. بعلاوه فعالیت ظریف ایدئولوژیکی و با واسطه و ایجاد حلقه ایی از شخصیت ها و فعالان که مدافع سیاست های جانبدار یا نرم با اسلام هستند از اهداف شبکه پیچیده اسلامی است. تروریسم اسلامی نقطه عریان خشونت است، ولی دایره های پیرامونی بسیار متعدد و فضای تبلیغاتی نیرومندی وجود دارد که تروریسم اسلامی از آن سود می برد. برخی افراد سیاسی و برخی روشنفکران چپ که در جستجوی پرولتاریای گمشده کهن و آرمانگرایی ایدئولوژیک جدید می باشند، در ایجاد این فضا و سست کردن حساسیت لائیک و ضد بنیادگرائی نقش دارند. جامعه از درون خود را ناتوان ساخته و ضربه پذیری خود را هرچه بیشتر افزایش می دهد.
خطر تروریسم اسلامی و ایدئولوژی اسلامی، برای جوامع انسانی یک تهدید جدی است. در صورت عدم واکنش مناسب، تمدن و دموکراسی و آزادی بطرز مهلک آسیب اساسی خواهند دید.
جلال ایجادی
جامعه شناس، پاریس
از: گویا