آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، روز چهارشنبه (۱۵ مهر ۱۳۹۴) بار دیگر ضمن تاکید بر ممنوع بودن مذاکره با آمریکا، در یک موضع گیری مبهم در قبال توافق اتمی ایران با گروه ۱+۵ از روشن کردن تصمیم نهایی خود در قبال این توافق که در ایران به برجام معروف شده است، خودداری کرد.
تمجید و انتقاد همزمان آیت الله خامنه ای از مذاکرات هسته ای و نتایج آن، بیش از آنکه واقعیتی در مناسبات و توافقات ایران با گروه ۱+۵ را عوض کند و یا اصولا چنین قصدی داشته باشد، معطوف به عرصه سیاست داخلی و منازعات جناحی در درون ساختار قدرت است.
به نظر می رسد تلاش برای جلوگیری از بهره مندی احتمالی دولت حسن روحانی از پیامدهای مثبت دستیابی به توافق اتمی و رفع تحریم ها، اکنون به اولویت اصلی رهبر جمهوری اسلامی بدل شده باشد و او بی آنکه حاضر شود مسئولیتی در زمینه روند مذاکرات و نتیجه آن، یعنی برجام را بر عهده بگیرد، در صدد تثبیت دیدگاه خود و جایگاه طیفی خاص از نیروهای سیاسی درون حاکمیت در ساختار قدرت است.
او در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفته است:” درهمین مذاکرات هسته ای هرجا فرصت کردند و میدان به آنها داده شد – که البته طرف های ایرانی بحمدلله حواسشان جمع بود، اما یک جاهایی بالاخره فرصت هایی آنها پیدا کردند- یک نفوذی کردند و یک حرکت مضری برای منافع ملی انجام دادند.”
آیت الله خامنه ای، به سنت همیشگی خود، ضمن تمجید از تیم مذاکره کننده، انتقادهایی را نیز مطرح می کند، اما به این سوال روشن پاسخی صریح نمی دهد که اگر او به عنوان رهبر نظام، فرمانده کل قوا و فصل الخطاب در پرونده هسته ای به راستی به این نتیجه قطعی رسیده است و از اعلام آن پروایی ندارد که در مذاکرات هسته ای، حرکت های مضری علیه منافع ملی ایران صورت گرفته، چرا بر اساس وظایف قانونی خود، به صراحت مخالفت خود با برجام به عنوانی توافقی داوطلبانه و دو جانبه را اعلام نمی کند و به بحث ها در این زمینه یک بار برای همیشه پایان نمی دهد؟
حتی اگر تمام مفروضات و استدلالات آیت الله خامنه ای به تمامی پذیرفته شود، باز این پرسش به قوت خود باقی است که اگر تیم مذاکره کننده ایرانی به طرف مقابل اجازه داده اقداماتی علیه منافع ملی انجام دهد، چگونه به این قضاوت رسیده که طرف های ایرانی حواسشان جمع بوده و چرا او که اینک به معایب و مضرات برجام پی برده، با الغای این توافق برای تامین منافع ملی ایران اقدام نمی کند؟
روند مذاکرات و اظهارات حسن روحانی، محمد جواد ظریف و دیگر اعضای مختلف تیم مذاکره کننده هسته ای جای تردیدی باقی نمی گذارد که آیت الله خامنه ای نه تنها در جریان ریز جزییات مربوط به توافق اتمی بوده است، بلکه فراتر از آن، خود شخصا و پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ و روی کار آمدن حسن روحانی، با مذاکرات ایران و آمریکا موافقت کرده است.
آیت الله خامنه ای، با تاخیری دو ساله، پس از انتشار گزارش هایی مبنی بر شروع مذاکرات دو جانبه ایران و آمریکا در اواخر دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد به میانجیگری عمان و پس از آنکه مجید تخت روانچی نیز در این زمینه از برخی رویدادها پرده برداشت، وجود مذاکرات محرمانه با آمریکا را تایید کرد.
آیت الله خامنه ای در روز دوم تیرماه امسال گفت:” من یک تاریخچه کوتاهی از این مذاکرات عرض بکنم. این مذاکراتی که در واقع فراتر از مذاکرات ما با پنج به علاوه یک است؛ مذاکره با آمریکاییها است. متقاضیِ این مذاکرات آمریکاییها بودند. مربوط به زمان دولت دهم هم هست. قبل از آمدن این دولت این مذاکرات شروع شد. آنها درخواست کردند، واسطهای قرار دادند و یکی از محترمینِ منطقه، آمد اینجا با من ملاقات کرد، گفت که رئیس جمهور آمریکا با او تماس گرفته و از او خواهش کرده و گفته است که ما می خواهیم مسئله هستهای را با ایران حلّ وفصل کنیم و تحریم ها را هم می خواهیم برداریم. دو نقطه اساسی در حرف او وجود داشت: یکی اینکه گفت ما ایران را بهعنوان یک قدرت هستهای خواهیم شناخت؛ دوّم اینکه گفت ما تحریم ها را در ظرف ششماه به تدریج برمی داریم. بیایید بنشینید مذاکره کنید، این کار انجام بگیرد. من به آن واسطه محترم گفتم که ما به آمریکاییها اطمینانی نداریم، به حرف اینها اطمینانی نیست. گفت حالا امتحان کنید؛ گفتیم خیلی خب، این دفعه هم امتحان می کنیم. مذاکرات اینجوری شروع شد.”
سخنان آیت الله خامنه ای دو نکته مهم را بی هیچ ابهامی روشن می کند: اول اینکه مذاکرات هسته ای ایران و آمریکا، پیش از روی کار آمدن حسن روحانی آغاز شده بود؛ و دوم اینکه این مذاکرات، فراتر از مذاکرات ایران با گروه ۱+۵ است و مذاکره با آمریکا است.
اکنون تردید اندکی وجود دارد که آغاز همین مذاکرات محرمانه تاثیری تعیین کننده بر نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ داشت و در واقع روی کار آمدن حسن روحانی و تیم او، و کنار رفتن محمود احمدی نژاد و سعید جلیلی، فرصت ادامه مذاکرات و به نتیجه رساندن آن را فراهم می ساخت.
با وجود چنین دلایل و پیشینه ای، چرا آیت الله خامنه ای، نه از برجام به عنوان محصول فرآیندی که او خود دستور آغازش را داده بود به تمامی دفاع و آن را به طور نهایی تایید می کند و نه حتی، اگر این محصول را “مضر برای منافع ملی” می داند، آن را رد نمی کند؟
به نظر می رسد مساله اصلی در جایگاه متفاوتی است که آیت الله خامنه ای از یک سو و تیم حسن روحانی از سوی دیگر برای جایگاه دولت فعلی و تیم مذاکره کننده هسته ای قائل هستند.
از نگاه آیت الله خامنه ای، ماموریت اصلی دولت و چه بسا تنها ماموریت آن، رسیدن به یک توافق محدود و مشخص، صرفا بر سر پذیرفتن ابعاد محدودیت در فعالیت های هسته ای ایران در مقابل رفع تحریم ها بوده است و این ماموریت انجام گرفته یا به آخرین مراحل خود رسیده است.
به همین دلیل، از نظر آیت الله خامنه ای با پایان یافتن این ماموریت تایید شده، هر گونه اقدامی برای فراتر رفتن از این مرز، مغایر منافع ملی، زیاده خواهی سیاسی و تلاش برای افزودن به وزن سیاسی برندگان انتخابات ۹۲ و باقی ماندن در عرصه قدرت محسوب می شود.
رهبر جمهوری اسلامی نه می خواهد و نه می تواند به شرایط پیش از برجام بازگردد. شدت تاثیرگذاری تحریم ها به اندازه ای بود که او مذاکره و دادن امتیاز و هزینه را پذیرفت. بنابراین، احتمال بسیار اندکی وجود دارد که به رغم هیاهوی طیفی از نزدیکان و پیروان آیت الله خامنه ای، او با برجام مخالفت کند و مانع اجرای آن شود.
در عین حال، به نظر می رسد او نه تنها نمی خواهد مسئولیت مستقیم اجرای برجام و نتایج احتمالی ناشی از آن را برعهده بگیرد، بلکه ترجیح می دهد با حفظ فاصله انتقادی خود، از برجام در شکل دادن به مناسبات سیاسی درون حاکمیت و منازعه جاری بر سر قدرت علیه رقبای بالفعل و بالقوه اش بهره بگیرد.
به همین دلیل است که او به صراحت تاکید کرده مساله اصلی نه “برجام” بلکه “پس از برجام” است. او با مطرح کردن ایده “نفوذ آمریکا” می کوشد اقدامات و روابط دولت حسن روحانی با دولت آمریکا را محدود و تخطئه کند و اجازه ندهد حسن روحانی به ویژه در آستانه برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری، از فضای مثبت ایجاد شده در کشور پس از برجام به سود خود بهره برداری کند.
به همین دلیل تاکید آیت الله خامنه ای بر ممنوع بودن مذاکره با آمریکا در این راستا، تنها محدود به اقدامات کنونی دولت است و به طور طبیعی اقدامات گذشته و یا آتی خود او را در برنمی گیرد.
همین نکته می تواند نشان دهد که چرا آیت الله خامنه ای شکیبایی معمول خود در دور اول ریاست جمهوری روسای جمهوری را تا این اندازه از دست داده است و از نشان دادن مخالفت صریح خود با اظهارات و موضع گیری های حسن روحانی آن هم با بیان و لحنی تند پروایی ندارد.
در ماه های اخیر، هم در حوزه سیاست خارجی و خصوصا مذاکره با آمریکا و هم در حوزه سیاست داخلی به ویژه بحث انتخابات و نقش شورای نگهبان یا سپاه پاسداران، آیت الله خامنه ای بی درنگ و به تندترین شکل ممکن به حسن روحانی حمله کرده است.
او روز چهارشنبه، تنها چند روز پس از تاکید مجدد حسن روحانی مبنی بر آمادگی اش برای مذاکره با آمریکا و نیز مذاکره با هر کس بر سر سوریه، افرادی را که چنین دیدگاهی را بیان می کنند، مشکل کشور قلمداد کرد:” مشکل کنونی کشور بخاطر وجود آدم های بعضأ بی خیال یا بعضأ سهلاندیشی است که این واقعیات را نمیفهمند.”
آیت الله خامنه ای در ماه های اخیر، برخلاف اظهاراتش در سال های گذشته، تایید کرد که موثر بودن تحریم ها مهم ترین دلیل پذیرفتن مذاکره و به فرجام رساندن آن، مصلحت بوده است.
او در عین حال این موضوع را تایید کرده است که مذاکره با آمریکا تنها محدود به پرونده هسته ای نبوده است. به عنوان نمونه، آیت الله خامنه ای در خطبه های نماز عید فطر در روز ۲۷ تیرماه امسال گفت:” گاهی در موارد استثنائی مثل این مورد هستهای، بر اساس مصلحت، مذاکره کردهایم؛ این مورد هم فقط نبوده است، قبل از این هم مواردی بوده است.”
به این ترتیب، نه تنها اصل مذاکره با آمریکا همواره ممنوع نبوده، بلکه چنین مذاکراتی صرفا به پرونده اتمی محدود نبوده و همه آنها با آگاهی و اجازه آیت الله خامنه ای صورت گرفته است.
به این ترتیب، شاید معنای واقعی این جمله که “مذاکره با آمریکا ممنوع است” چیزی جز این نباشد که “از این پس مذاکره با آمریکا برای دولت حسن روحانی ممنوع است”.
از: بی بی سی فارسی