پس از کشته شدن سردار همدانى در سوریه، بحثها دربارهى نقش او و سپاه ایران در بقاى أسد و سرکوبِ معترضان سورى در سال ۲۰۱۱ بالا گرفته؛ پیشتر نیز برخى از تحلیلگران منطقه بارها گفته و نوشته بودند که: “حوادث سوریه، پنجسال پیش با اعتراض مردم به دیکتاتورىِ بشار اسد آغاز شد و اگر ایران در سرکوب معترضان به أسد کمک نمىکرد نوبت به داعش نمىرسید”. این ادعا تا چه اندازه مىتواند درست باشد؟
تازهترین اظهارات سردار عزیز جعفرى، فرماندهى کلّ سپاه در شبکهى یک تلویزیون به این پرسش دامن زده؛ آنجا که در پاسخ به پرسش نادر طالب زاده گفته:
“سردار همدانى با توجه به تجربیات ارزشمندى که داشت در مسائل شهرى، و مشکلاتى که در داخل شهرها در کشور خودمان از جمله تهران پیش آمده بود در فتنهى ۸۸… توانمندىهاى بالایى داشت که همه کس نداشتند… سوریه هم به شدت تشنهى این تجربیات و توانمندى بود که اینها بیشتر باعث شد شهید همدانى به محض اینکه سوریه با این مشکل مواجه شد در پنج سال پیش، داوطلبانه به آنجا رفت”.
در واقع فرماندهى کل سپاه اعتراف مىکند که سردار همدانى “به محض اینکه سوریه با این مشکل مواجه شد در پنج سال پیش” و با تجربهى سرکوب مردم در سال ۸۸ به آنجا رفت و البته دیکتاتور دمشق هم به قول سردار جعفرى “به شدت تشنهى این تجربیات و توانمندى بود”.
این اظهارات مىتواند تحلیلگرانى را که فاجعهى سوریه را بدون هیچ تفکیکِ تاریخى، “نبرد حکومت أسد با تروریسم” مىخوانند به تأمل وادارد.
اعتراض عمومى به دیکتاتورى اسد (در سلسلهى موسوم به بهار عربى) در ۲۶ فوریه ۲۰۱۱ متولد شد و نخستین تظاهرات عظیم و رسمى مردم، کمتر از بیست روز بعد، در ۱۵ مارس برگزار شد. دعوت کنندگان به تظاهراتِ پیاپى، از محبوبترین و معتمدترین چهرههاى سورى بودند، ترکیبى از مذهبىهاى سنتى (که در بافت سوریه بسیار پرنفوذند) و روشنفکران سکولار. واکنش اسد تا اینجا، سرکوب و کشتار صدها نفر از معترضان است. در آوریل ۲۰۱۱ برخى از رهبران معترضان حتى پیشنهاد مذاکره با بخشى از دولت أسد را مىدهند تا جلوى خونریزى بیشتر را بگیرند. اما در ۲۵ آوریل، ارتش اسد لشکرکشى مىکند به مناطقِ تظاهراتخیز!
ایران نیز به روایتِ سردار جعفرى، از همان لحظههاى اول به کمک اسد مىرود و تجربهى سرکوب ۸۸ را در خدمت او قرار مىدهد. وقتى کار از سرکوب شهرى، به لشکرکشى ارتش مىرسد خشم عمومى هم بالا مىگیرد و به تدریج، گروهها به فکر سازماندهى و مسلح شدن مىافتند و از غرب و کشورهاى منطقه کمک مىگیرند؛ در این مرحله، طبیعىست که کمککنندگانِ غربى و عربى نیز “صدقه” نمىدهند و منافع خود را در وضعیتِ به وجود آمده دنبال مىکنند.
با اینهمه اما اعلام رسمىِ داعش و تسلطش بر بخشى از خاک سوریه مربوط است به ۸ آوریل ۲۰۱۳.
یعنى از آن ماه آوریل که ارتش سوریه به کمک سپاه جمهورى اسلامى، سرکوب مردم را به اوج مىرساند تا آوریلِ اعلام رسمى قدرت گرفتنِ داعش در سوریه، دقیقاً ۲ سال فاصله است. با توجه به تفاوتهاى جامعهى سورى با جوامع لیبیایى و مصرى، مدعاى برخى از مهمترین تحلیلگران منطقه این است که اگر قدرت ایران در خدمتِ مهار خشونتِ اسد و تن دادنِ او به محدودکردن قدرتِ خود و مذاکره و مصالحه با معترضان قرار مىگرفت، اکنون، هم بخشى از قدرتمندانِ نزدیک به اسد باقى مانده بودند، هم اپوزیسیون معتبر و موجّه سورى در قدرت سهمى داشتند، هم عربستان و کشورهاى حاشیهى خلیج فارس به ورطهى این نوع از رقابت فاجعهبار با ایران نمىافتادند و در نتیجه شرایط به سمتى نمىرفت که داعشیزم دو سال فرصت بیابد و خود را به این درجه از قدرت برساند. بنابراین، از نظر آنان ایران از سرکوبِ اعتراضات تا پیدایشِ رسمىِ داعش، شریک اصلى در روند شکل گیرىِ فاجعهى کنونى به شمار مىرود. تا اینجاى کار، تحلیلِ دیگران است؛ اما حالا تایید چنین تحلیلى را از زبان سرداران خودمان بخوانید:
سرتیپ یدالله جوانی (رییس پیشین اداره سیاسی سپاه) در گفتگویى که وبسایت “خبرگزارى بسیج” آن را منتشر کرده، به صراحت از ماههاى نخست اعتراضات مىگوید که “…در ابتدا عنوان میکردند ظرف ۳ ماه به اهداف خود مىرسند… اما بعد از ۴ سال و اندی هنوز اهداف آنها در سوریه محقق نشده”، به گفتهى او “ماندگاری بشار اسد در سوریه، نتیجهى مستقیمِ سیاستهاى دفاعی سرداران سپاه است”. تحلیلى که سردار گلعلی بابایی از فرماندهان سپاه (رییس سابق سازمان ادبیات دفاع مقدس) نیز آن را به صورتِ مصداقى تکرار مىکند و مىگوید: “کسى که توانست به بشار اسد امید بدهد سردار حسین همدانی بود”.
معناى این تحلیل آیا جز این است که دیکتاتورى که با چند صد کشته “ظرف سه ماه” ممکن بود ساقط شود، با “سیاستهاى دفاعی سرداران سپاه” سالهاست که “ماندگار” شده و بقاى او سیصدهزار کشته، دهمیلیون آواره و کشورى تجزیهشده به جاى گذاشته و همبسترىِ نامشروع ایران و سعودى بر رختخوابِ سوریه، “داعش” را زاییده؟
و اما سردار همدانى؛ به گفتهى سردار جعفرى، او “…در مسائل شهرى، و مشکلاتى که در داخل شهرها در کشور خودمان از جمله تهران پیش آمده بود در فتنهى ۸۸… توانمندىهاى بالایى داشت که همه کس نداشتند”. سردار جعفرى مىگوید او “به محض اینکه سوریه با این مشکل مواجه شد در پنج سال پیش، داوطلبانه به آنجا رفت”، بقیهى داستان را از زبان همدانى بخوانید که گفته جمهوری اسلامی، “حزب الله دوم” را در سوریه تشکیل داده و “۴۲ گروه و ۱۲۸ گردان متشکل از ۷۰ هزار جوان اسلامی، علوی، سنی و شیعه در قالب بسیج وطنی تشکیل شده و امنیت شهرها و استانهای سوریه را در دست گرفتهاند”؛ او همان کسى است که به قول سردار جعفرى، تجربیات ۸۸ را با خود به سوریه برده و البته با آقاى جعفرى موافقم که همدانى در این زمینهها “توانمندىهاى بالایى داشت که همه کس نداشتند”. توانایىِ کمى نیست که کسى در افتخاراتش بگوید: “پنجهزار نفر از اشرار و اراذل را… عضو گردان کردم… باید چنین افرادی که با تیغ و قمه سروکار دارند را پای کار بیاوریم… عاشوراى۸۸ همین سه گردان غائله را جمع کردند…” آیا آن گروهها و گردانهاى سورى با همان منطق و “توانمندىهاى” سال ۸۸ ایران، در سوریه تشکیل شدهاند؟
سردار همدانى البته در مصاحبهاى که “تابناک” آن را منتشر کرده دو تاریخ براى حضورش ذکر مىکند؛ یکبار بر خلاف سخن سردار جعفرى که گفت او “به محض اینکه سوریه با این مشکل مواجه شد” به آنجا رفته مىگوید وقتى وارد ماجرا شده که “حدود ۸۰ درصد سوریه به دست گروههای مسلح افتاده بود و جیش الحر ۱۱۰هزار نیرو را سازماندهی کرده بود”. اما در جایى دیگر ادعایى مىکند که با سخن عزیز جعفرى و همهى دوستان او که از حضور چهار و پنجسالهى او در سوریه مىگویند سازگارتر است: “در سال اول یکبار به دمشق حمله کردند و به کاخ هم رسیدند. در آن دوران همه فرار کردند، حتی روسها. فقط ما آنجا ماندیم. آنها باورشان شد که ما تا آخرین لحظه درکنارشان هستیم”.
او در همان مصاحبه مىگوید مهمترین مانعشان براى رها کردن أسد، آقاى خامنهاى بوده: “یکبار هم میخواستیم برگردیم، حضرت آقا فرمودند که سوریه مثل مریضی مىماند که خودش نمىداند مریض است، باید به او بگویید که مریض است. دکتر نمىرود، شما باید ببریدش…”.
نتیجه: براى فهم بهتر آنچه از ۲۰۱۱ تا کنون بر سوریه رفته، باید سال نخست، معترضانِ نخستین و انگیزهى اعتراضات را تفکیک کرد از سالهاى پس از آن. نادیده گرفتنِ نقش ایران، رهبرى و سپاه در منحرف کردن وقایع سوریه و پیدایشِ داعش، به تکرار این فجایع در تجربههاى آینده مىانجامد. مرزبندىِ ما با داعش و بنیانگذاران و حامیانِ پیدا و پنهانِ آن در منطقه، نباید ما را به اشتباه بیندازد تا دامنِ آلودهى ایران را از این فاجعهى تاریخى پاک بدانیم یا بخوانیم..
از: روزآنلاین