آغاز اندیشیدن به اصول اخلاقی در حقیقت پایان ادیان نیز هست

دوشنبه, 14ام دی, 1394
اندازه قلم متن

Hamid-Aghaei-2

سلامها و تهنیت های آغاز سال جدید میلادی، بمانند هر سال، مرزهای جغرافیایی، فرهنگی و مذهبی نمی شناخت؛ و آرزوهای خوب و امید به آینده ای بهتر و بویژه عاری از جنگ و خشونت، در هنگام ورود به سالی نو، در بین همه مستقل از زبان، فرهنگ و مذهب رد و بدل می شدند. اگرچه تاریخ میلادی و جشن های تولد عیسی مسیح متعلق به دنیای مسیحیت اند، اما روح دوستی، مدارا و خوش اخلاقی هایی که در فضای چند روز اخیر دیده می شدند، و ما هر سال در چنین دورانی شاهد آنیم، پدیده ای بسیار فراتر از دین مسیح را به نمایش می گذارند. به این معنی که اگر اخلاقیات دینی در حقیقت فرامین الهی هستند که بر انسان نازل شده اند، که منشاء آنرا در ده فرمان خدای موسی می توان یافت؛ اما این آرزوهای دوستی، مدارا و خوش اخلاقی ها را که مرزی نمی شناسند، حقیقتِ وجود منشاء دیگری را برای اخلاقیات اعلام می کنند. این حقیقت اما زمانی که می بینیم که خداناباوران نیز به چنین جشنهایی می پیوندند و بدون توجه به ریشه های مذهبی این اعیاد، سخن از امید، مدارا، صلح و دوستی می گویند بیشتر آشکار می شود. سخنی که برای همه، مستقل از فرهنگ، زبان و مذهب، قابل فهم است، گویی که همه به یک زبان واحد حرف می زنند و در یک فضای اخلاقی واحد تنفس می کنند. زبان واحدی که بمانند اسپرانتو می تواند خصلت عمومی و جهانی و بنابراین ماهیتی مستقل از خدایان رنگارنگ و ادیان جورواجور داشته باشد. زبان و اخلاقیاتی که انسان مدار و سکولار اند.

با علم به واقعیت وجودی چنین اخلاقیاتی، حتی احترام به عقاید دینی یکدیگر، در حالیکه در بسیاری از متون دینی از جمله در قران و انجیل به کرات از کفار، مشرکین و بی دین ها اعلام برائت و بیزاری شده است، آیا نمی توان نتیجه گرفت که اصولا بحث های مربوط به تئوری اخلاق و مبانی و اصول اخلاقی، می بایست مستقل از ادیان و بر اساس یک تفکر سکولاریستی صورت گیرد؟ یکی از ویژگیهای مهم اصول اخلاقی همانا جهان شمولی آن، تشویق به همدلی (empathy) و مدارا (toleration) و قابل فهم بودن آن برای همه انسانها است. در نقطه مقابل اما، ادیان، بویژه ادیان توحیدی، هریک اصول و مبانی فلسفی و جهان بینانه خاص خود را دارند و بر اساس آن یک نظام اخلاقی و ارزشی متفاوت را معرفی می کنند. تاریخ چندین هزار ساله اما نشان می دهد که این ادیان نه تنها هیچگاه قادر نشده اند که به یکدیگر نزدیک گردند و اصول اخلاقی واحدی را معرفی کنند، بلکه بر عکس، همواره در حال جنگ و تنش برای اثبات حقانیت خویش در برابر سایر ادیان بوده اند. علت اصلی این عدم موفقیت و جنگهای طولانی و پی در پی مذهبی، که تا امروز روز نیز ادامه دارند، در این حقیقت نهفته است که اصول اخلاق دینی، اصولی هستند که بر نظامهای ارزشی گوناگون و بعضا متضاد استوار شده و مستقل از انسان تجویز گشته اند. در حالیکه بحث اصول اخلاقی قاعدتا باید بر اساس یک بحث نظری بر پایه یک مجموعه از استدلال های منطقیِ واحد، یکدست و بدون تناقضات درونی صورت گیرد؛ که در غیر این صورت اساسا نمی توان از یک اصول اخلاقی واحد برای همه بشریت صحبتی بمیان آورد. به هین دلیل است که در اعلامیه جهانی حقوق بشر از بکار بردن کلمه خدا، که تفاسیر مختلفی از آن می شود، پرهیز شده است و سعی گردیده که متن این اعلامیه نسبت به ادیان و اعتقادات مذهبی خنثی و بنابراین سکولار باشد.

واقعیت انکار ناپذیر وجود یک مجموعه اصول اخلاقیِ مستقل از ادیان، که ما آنرا در معمولا در اعیاد بزرگ مانند جشن آغاز سال نو مسیحی و یا جشن نوروز، که جشن نو شدن طبیعت نیز می باشد، می بینیم، و مهمتر از این اصول اخلاقی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر منعکس شده اند، اما سوال دیگری را نیز پیش می آورد که آیا این اصول اخلاقیِ مستقل از ادیان، اصول اخلاقی آتئیستی و خداناباورانه نیز نیستند؟ حتی با وجودیکه در هنگام بیان آرزوها و امید های خود برای سالی بهتر، از واژه هایی که از فرهنگ مذهبی برمی خیزند استفاده شود؟ پروفسور، استاد اخلاق و نظریه پرداز بلژیکی دیرک فرهوفستاد (Dirk Verhofstadt) در کتاب خود تحت عنوان “آتئیسم مبنایی برای اخلاق” و در ویدئویی که برای معرفی کتاب خود منتشر کرده و در اینترنت قابل دسترس است برای پاسخ به سوال فوق به ده فرمانی که بر موسی نازل می شود، ده فرمانی که مبنای اخلاق در سایر ادیان توحیدی نیز قرار می گیرند، می پردازد. اولین فرمان از ده فرمان موسی، دستور می دهد که عشق به خدای واحد را بالاتر از هر عشق و علاقه ای قرار بده، در فرمان دوم آمده است که نام خدا را بدون ابراز احترام به او نباید بکار برد، همانطور که در اسلام نیز از خدای بزرگ، مهربان و رحیم نامبرده می شود. همانطور که می دانیم این دو فرمان یکی از عوامل مهم و انگیزه بخش مومنین در طرد عقاید دیگران و یا تبعیض و سرکوب دگر اندیشان بوده اند. در یکی از فرمانهای ده فرمان آمده است که خداوند هیچگونه ناخالصی را برنمی تابد. از این فرمان نیز، که البته بصور دیگر در ادیان مسیحی و اسلام آمده است، به نوبه خود استفاده های فراوانی در جهت تفتیش عقاید و حذف مخالفین شده است.

نظریه پرداز و نویسنده مزبور در فصلی دیگر از کتاب خود به اثرات واقعی برخی از مهمترین فرمانهای اخلاقی ادیان اشاره می کند. فرمان هایی که دقیقا در نقطه مقابل اخلاق سکولار و اومانیستی که برای مثال در اعلامیه جهانی حقوق بشر منعکس شده اند قرار می گیرند. برای مثال طرد و بیزاری از کفار، عدم تحمل و طرد هرگونه نقد و مخالفت با دین، نفی هرگونه لذت و هوس و برعکس تشویق به رنج کشیدن و سرانجام، تبعیض قائل شدن برای زنان و جنس دست دوم شماردن آنان. وی با برشمردن این فرمانها و اوامرِ در حقیقت کاملا غیر اخلاقی می خواهد نتیجه گیری کند که نه تنها سکولاریزم بلکه مهمتر از آن آتئیسم باید مبنا و اساس تنظیم اصول اخلاقی قرار گیرد؛ اصول اخلاقی که خصلت جهان شمولی، اومانیستی و قابل فهم برای همه بشریت دارند و برای هر نژاد و فرهنگ و زبانی بمانند اسپرانتو اخلاقی قابل فهم هستند.

وی البته با اشاره به مقاطع مهم در تاریخ پیشرفت های علمی اذعان می کند که آنچه که او بعنوان یک نظریه تحت عنوان “آتئیسم مبنای اصول اخلاقی” مطرح می کند، نظریه جدیدی نیست. وی معتقد است که در مقاطع مختلف تاریخ، علوم و دست آوردهای بشری قدم به قدم ادیان و نظریات دینی را وادار به عقب نشینی نموده اند. برای مثال، زمانی که گالیله نظریه مرکزیت زمین را رد کرد، که به سبب آن در دادگاه تفتیش عقاید محکوم گردید و یا تئوری منشا انواع داروین و نظریه تکامل او که خلق به یکباره انسان و سایر موجودات توسط خدا را بطور کلی بزیر سوال کشید. همینطور نیز می توان گفت که در زمینه اصول اخلاقی نیز بشریت توانسته است گامهای مهمی برای تنظیم اصول اخلاقیِ مستقل از ادیان بردارد؛ و ادیان و اصولا اعتقاد به خدا را، بعنوان مبنایی ضروری برای تنظیم اخلاقیات، وادار به عقب نشینی نماید. در مقایسه با ده فرمان موسی و فرامین اخلاقی موجود در اسلام و مسیحیت، بشریت اکنون به اصول و مبانی جدیدی برای تنظیم روابط اجتماعی خود دست یافته است که بر خلاف ادیان خصلتی آمرانه و منشایی خارج از وجود انسان ندارند؛ بلکه بر مبنای توافق اکثریت نمایندگان جوامع مختلف بشکل بیانیه و تعهد و توافق نامه های جمعی در آمده اند، بیانیه هایی که در آنها اصولا سخن از خدا به میان نیامده است.

دیرک فرهوفستاد، نویسنده کتابی که در فوق به آن اشاره شد، برای تکمیل نظریه خود تلاش می ورزد اصول اخلاقی جدیدی را که بعقیده وی اصول اخلاقی آتئیستی و سکولاریستی هستند، تنظیم و پیشنهاد کند. که از جمله می توان در اینجا به اصولا آن بطور خلاصه اشاره کرد: بالاتر از هر چیز به انسان عشق بورز (این اصل در حقیقت در مقابل اولین فرمان از ده فرمان که بالاتر از هر چیز به خدا عشق بورز قرار می گیرد). وجود هر انسانی در حقیقت خود یک هدف است. در این جهان هیچ هدفی برتر و عظیم تر از نفس زندگی انسان نیست، و بنابراین هیچ انسانی نباید قربانی اهداف دیگران و اهداف ایدئولوژیک بشود. با دیگران آنگونه رفتار کن که از آنها انتظار داری که با تو رفتار کنند، بعبارت دیگر رفتاری داشته باش که فکر می کنی که اگر دیگران نیز آن رفتار داشته باشند برای تمام بشریت خوب و مفید است. نقاد، کنجکاو و جستجوگر باش، اصلی که در نقطه مقابل ادیان که در درجه نخست بر ایمان استوارند و نقد و کنجکاوی را تشویق نمی کنند، قرار می گیرد. هر انسانی باید از حق تعیین سرنوشت خود برخوردار باشد، البته تا جائیکه موجب خسارت و محدودیت در اجرای این حق توسط دیگران نشود. هیچ کسی حق کشتن انسان دیگر را، جز در هنگام دفاع از جان خود، ندارد. هرکسی به انسانهای محتاج و درگیر در شرایط اضطراری کمک می کند بدون اینکه چشمداشتی داشته باشد، که این اصل در برابر وعده ادیان که رفتار خوب و کمک به دیگران موجب ثواب اخروی می شوند قرار می گیرد. موجودات جاندار را در معرض آزار و اذیت قرار نده و در حفظ طبیعت و قابل زندگی ماندن محیط پیرامون خود تلاش بورز، اصول اخلاقی که به آنها به صراحت اشاره نشده است.

این فرمول بندی های بسیار ساده و قابل فهم برای همه نشان می دهند که نه تنها تنظیم اصول اخلاقی بر مبنای آتئیسم و سکولاریزم شدنی است، بلکه تجربه های مثبت جامعه بشری در زمینه تدوین اصول اخلاقی و حقوقی مستقل و خنثی نسبت به ادیان، از جمله بیانیه جهانی حقوق بشر، اثبات می کنند که این راه تا حدودی نیز کوبیده شده و قابل پیمودن است. اما همانطور که این راه تا کنون با موانع بسیار همراه بوده و حتی برخی از کشورها بطور رسمی و علنی اصول آنرا زیر پا می گذارند و متعصبین مذهبی بارها مخالفت خود را با آن اعلام نموده اند، قطعا ادامه این راه با سختی های بیشمار روبرو خواهد بود. همانطور که مبارزه علیه تبعیض جنسی و نژادی و قومی همچنان بشدت ادامه دارد و کنشگران این راه در تلاش برای رهایی و برابری زنان، نژادها و اقوام مختلف هستند، مبارزه برای رفع تبعیض و سرکوب دگراندیشان، خداناباوران و سکولارها نیز در کنار و به موازات این مبارزات ادامه می یابد، که در حقیقت یکی بدون دیگری ناقص است. و این بدین معنی است که جدایی دین از دولت بدون جدایی دین از اصول اخلاقی نمی تواند بطور کامل تحقق یابد و در حد یک نظریه و تئوری باقی می ماند. بعبارت دیگر دست آورد های بشری در زمینه علوم و فلسفه، از جمله نظریه تکامل داروین، نظریات فلسفی اومانیسم، سکولاریسم، آتئیسم و سرانجام در زمینه های سیاسی-اجتماعی لیبرالیسم به اندازه مکفی پیش زمینه های لازم نظری و جهان بینانه را برای تنظیم اصول اخلاقی انسان محور در اختیار ما قرار می دهند که در حقیقت همانطور که نیازی به دین برای تفسیر وقایع طبیعی نیست، نیازی نیز به دین برای تدوین اصول اخلاقی نمی باشد.

http://haghaei.blogspot.com

ار: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.