مبارزه با استبداد را به مبارزه در سپهر سیاسی نمی توان فروکاهید. چه بسا که استبدادی بیافتد و استبدادی نو به جای آن نشیند. چنانچه در ایران به جای نظام شاهی، نظام اسلامی نشست و بیش از آن ستم کرد. استبداد را می بایستی نخست در سپهر اندیشه شکست داد. مبارزه سرنوشت ساز در برکشیدن اندیشه آزادی خواهی و بر زمین زدن اندیشه استبداد است.
شوربختانه اما بسیاری که ستم استبداد را دیده و آن را نمی خواهند، از تفکر استبداد نرهیده اند و ناخواسته و ناآگاه، آب به آسیاب اش می ریزند. چنانچه در سپهر سیاست چیرگی حکومت گران و بندگی شهروندان را نمی شکیبایند و اما در سپهر اقتصاد درپی چیرگی دولت همه کاره اند و این جا، شهروند کارآفرین و بنگاهدار را بر نمی تابند.
نمونه ها بسیارند. مثلا در «اتحاد جمهوری خواهان ایران» (اجا) که بیشتر هموندان آن، هر چند کم و بیش، همخوان اندیشه حزب توده و سازمان اکثریت بوده و هستند، به اقتصاد بازارـبنیاد، که جفت ناگزیر دموکراسی است، هنوز با دیده تردید می نگرند و در بهترین حالت تنها آن را تا فراهم آمدن شرایط برپایی سوسیالیسم می شکیبایند.
از نمونه های تردید دوستان اجا نسبت به اقتصاد بازارـبنیاد می توان به واژه کارآفرین و مفهوم کارآفرینی اشاره کرد. کارآفرینی هم نهاده entrepreneuriat به فرانسه و entrepreneurship به انگلیسی است. اما بسیاری از دولت گرایان در درون و برون اجا این هم نهاده را نمی پسندند. شاید از آن جا که ایشان هنوز دل در گرو واژه مارکسیستی «ارزش اضافی» دارند، ناچار نیز بر این باورند که ارزش را تنها کارگر می آفریند و بنگاهدار که حق او را می خورد، نمی تواند کارآفرین باشند.
آهنگ این نوشته واکاوی مفهوم و واژه کارآفرینی است که جایی درخور در اندیشه آزادی خواهی و به ویژه دموکراسی اقتصادی دارد. دولت گرایان به برنهاده کارآفرینی عمدتا سه ایراد لغوی و مفهومی می گیرند و جا افتادن این واژه در زبان فارسی را بر نمی تابند. دست کم دوستان اجا در بحث هایی که با ایشان داشتم چنین کردند. در این جا می کوشیم تا نشان دهیم که در هر سه مورد اشتباه می کنند و بی جهت جاافتادن این واژه در زبان فارسی را بر نمی تابند.
۱. برنهاده کارآفرین. واژه entrepreneur از زبان فرانسه برآمده و به دیگر زبان های فرنگی راه یافته است. در زبان فارسی آن را کارآفرین ترجمه کرده اند که بسیار گویا و رساست. اما انتقادگران با یادآوری اهمیت ریشه زبانی برای ساختن برنهاده، کارآفرین را درست نمی دانند. ایشان به فعل entreprendre در زبان فرانسه و برنهاده انگلیسی (undertake) یا آلمانی (unternehmer) آن اشاره می کنند که همه به معنی دست یازیدن به کاری یا کاری را آغازیدن و اداره کردن به طور توامان است، در حالی که به باور ایشان از واژه کارآفرینی، معنی « دست یازیدن به کاری یا کاری را آغازیدن و اداره کردن » دریافت نمی شود.
بسیار خوب. ما نیز مخالف واکاوی ریشه واژه ها نیستیم. اما مخالف فروکاهیدن ترجمه مکانیکی ریشه کلمات هستیم. در برنهاده سازی می بایستی قاموس و ناموس و جانمایه زبان را نیز در نظرداشت. اگر قرار بر ترجمه مکانیکی بود واژه های airport و aéroport از انگلیسی و فرانسوی به فارسی می شدند بندرهوایی. واژه فرودگاه در زبان فارسی چقدر گویاتر است! ترجمه تحت اللفظی university انگلیسی و université فرانسوی هم در زبان فارسی لابد می شد “جماعت عمومی” یا “همبود همگانی”. کدام را ترجیح می دهید؟
ترجمه تحت الفظی حتی میان زبان های فرنگی هم مرسوم نیست. چنانچه فعل کارآفرینی در زبان انگلیسی (undertake to) ترجمه مکانیکی واژه فرانسوی (entreprendre) نیست. این درست که take در فعل انگلیسی معادل prendre در فرانسه است. اما پسوند فرانسوی (entre) به انگلیسی (under) نیست و (enter) است. اگر بنابر ترجمه واژه به واژه بود می شد برگردان فعل کارآفرینی از فرانسه به انگلیسی می شد entertake که چنین نشده است. چرا که در ترجمه معنی را در نظر می گیرند و نه صورت را.
از فارسی هم به فرنگی نباید مکانیکی ترجمه کرد. مثلا زن خانه دار فارسی به انگلیسی می شود housewife و به فرانسوی femme au foyer. اما ترجمه تحت اللفظی آن به انگلیسی می شود female (woman) home owner (همسر زن در خانه” یا “همسر زن خانه ای”). کدام انگلیسی این ترجمه می فهمید؟
حتی در دل یک زبان هم، تحول واژه تحت الفظی نیست. چنانچه بنابر فرهنگ آکادمی فرانسه (Dictionnaire de l’Académie française) و نیز مرکز ملی منابع متنی و فرهنگ واژه ای (Centre national de ressources textuelles et lexicale)، واژه entrepreneur در آغاز پیدایی (سده ۱۲ میلادی) معنای حمله بردن داشت و سپس کم کم معنای “دست به کاری زدن” به خود گرفت. در این جا هم اگر زبان منجمد می بود، “حمله” به “دست به کاری زدن” تبدیل نمی شد. متن فرانسه آکادمی فرانسه را در این جا می گذارم که اگر فرانسوی دانی خواست برای دیگران ترجمه کند:
XIIe siècle, au sens de « attaquer », « saisir, surprendre », puis « commencer quelque chose ». Composé d’entre et de prendre. Au sens de « commencer », réfection de l’ancien sens
جان سخن این که در ترجمه از زبانی به زبان دیگر، جان و جانمایه دو زبان را در نظر می گیرند. چند سال پیش گفتگوی ارزشمندی خواندم از مترجم زبردست عزت الله فولادوند (فکر می کنم در نشریه دوست عزیزم علی دهباشی، “بخارا”). وی به روشنی با ترجمه های تحت الفظی مخالفت می کرد و باور داشت که با توجه به بار معنی، ای بسا لازم باشد که گاهی همان واژه را، مثلا راسیونالیسم، که چند بار در یک متن یگانه فرنگی به کار رفته است، با واژه های گوناگونی به فارسی ترجمه کنیم. یعنی می بایستی جان معنی واژه (در این جا راسیونالیسم) را فهمید و نه صورت آن را، به طوری که این که هر بار در برابر rationalism، بگذاریم خردگرایی.
۲. معنای کارآفرین در زبان فارسی. دیگر ایراد انتقادگران این است که معنی کار در زبان فارسی ربطی به حرفه entrepreneur ندارد و از همین رو واژه ترکیبی کارآفرین نادرست است. اما در این جا هم انتقادگران اشتباه می کنند، چرا که غنای واژه کار در زبان فارسی را نادیده می انگارند و آن را به فعالیت و نیروی کار فرو می کاهند.
کار در زبان فارسی معنای دیگری هم سوای نیروی نهفته در فعالیت و عمل دارد. چنانچه زمانی که اشاره می شود به “کسب و کار” یا “کار و بار”، منظور پیشه (business یا venture) است.
در فرهنگ دهخدا، معنی کار نه تنها آنچه که “شخص خود را بدان مشغول سازد و فعل و عمل وکردار”، بلکه امر و شأن و به ویژه اقدام نیز هست .امر و شان و اقدام از معنی نیرو و اشتغال فراتر می روند و به ابتکار و venture نزدیک می شوند. فرهنگ فارسی معین هم کار را نه تنها مشغولیت و شغل، بلکه کسب، پیشه، جهد، رزم، وضعیت، حال، صنعت، هنر، وسیله معیشت و دیگر می داند. گزافه نیست اگر از میان این همه این معنی ها، دست کم پیشه، جهد، صنعت ، هنر و وسیله معیشت را معادل venture بگیریم.
در زبان فارسی، زمانی که واژه کار ترکیب می شود، بسیار روشن معنای venture به خود می گیرد. واژه های ترکیبی برنج کار، گلکار، سبزیکار، گلکار، فلزکار و دیگر از این دست، تنها به نیروی کار و فعالیت اشاره ندارند، بلکه venture های گوناگون را مشخص می کنند.
فرهنگ دهخدا به شعر زیبای نظامی هم اشاره می کند که کارآفرین را به معنی خداوند و به کار برده است:
ز ما قرعه ٔ کاری انداختن \ ز کارآفرین کارها ساختن.
در این جا هم اشاره شاعر به نیروی کار نمی تواند بود و بیش از آن آفریدگاری مورد نظر اوست.
این را هم بیافزایم که در فرهنگ “واژه یاب” بر روی اینترنت (www.vajehyab.com)، معنی کارآفرین همخوانی تام و تمام با واژه entrepreneur در زبان های فرنگی دارد: کسی که با شناسایی فرصت و بسیج منابع اقدام به راه اندازی یک کسب و کار جدید می نماید.
اما افزون بر این فرهنگ های لغت، فردوسی و سعدی و حافظ هم بارها واژه کار را به معنایی به کار برده اند که کمابیش معادل venture انگلیسی است که جانمایه کارآفرینی است.
فردوسی می گوید: جوانمردی از کارها پیشه کن \ همه نیکوئی اندر اندیشه کن
وی در آن جا به روشنی به معنایی جدا از نیروی عمل اشاره دارد، ورنه جوانمردی گزینه به جایی نمی توانست بود.
سعدی گزیده گوی هم واژه کار را دست کم در شعر پیش رو به معنای ابتکار گرفته است.
به کارهای گران مرد کاردیده فرست \ که شیر شرزه برآرد به زیر خم کمند.
اگر معنی کار، نیرو و عمل بود، روشن است که مرد از پس شیر بر نمی آمد. بلکه منظور سعدی آن است که با ابتکار و تدبیر می بایستی شیر پر زور و پرنیرو را به کمند انداخت.
حافظ شیرین سخن هم واژه کار را فراتر از بکاربست نیرو مورد استفاده قرار می دهد و می گوید:
بر سر آنم که گر زدست برآید \ دست به کاری زنم که غصه برآید.
اشاره حافظ به ابتکاری است که غم و اندوه را براندازد، ورنه در روزگار غصه داری، نیروی کار به چه کار می آید، اگر بر اندوه نیافزاید؟
همو می گوید:
کار خود گر به خدا بازگذاری حافظ \ ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی .
روشن است که در این جا منظور شاعر از کار، نه نیرو و اشتعال، بلکه حال و روزگار است.
باز هم از حافظ:
کار ملک است آنکه تدبیر و تأمل بایدش \ رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار؟
در این جا هم کار معنایی جز اشتغال نیروی کار دارد و دست کم در مصرع نخست به “مسئولیت” و بلکه “ابتکار” بسیار نزدیک می شود.
۳. معنای اقتصادی کارآفرینی. انتقادگران به واژه کارآفرین ایراد اقتصادی هم می گیرند، بدین ترتیب که رئیس های شرکت های بزرگ چند ملیتی، همچون GM و Deutsche Bank که مرتب در حال کاهش تعداد کارکنان هستند “کار آفرین” نمی توانند بود بلکه “کارکُش” و “کار نابود کن” هستند. چنانچه به باور یکی از پیشکسوتان چپ گرا، کارآفرین ترجمه خوبی برای entrepreneur نیست چون هر روز کار ـ شغل کارکنان را از میان می برد و می بایستی به جای آن واژه کارفرما را به کار برد (یلفانی، محسن (۱۳۹۴)، در جستجوی «ترمیدور» انقلاب اسلامی. میهن دوره جدید. شماره ۵).
انتقادگران در این جا هم اشتباه می کنند. ریشه اشتباه انتقادگران در نگاه فله ای و ایدئولوژیک است. برای ایشان در یک سو کارگران و نیروهای مترقی هستند و در سوی دیگر سرمایه داران و شرکا. از همین رو، ایشان “کارآفرین”، “کارفرما”، “مدیر” را یکی می انگارند و به جای یکدیگر به کار می برند. این واژه ها، اما معنای دقیق اقتصادی دارند و یکی نیستند.
به کوتاهی یادآور شویم که کارآفرین (entrepreneur)، سرمایه دار (capitalist)، سهامدار (shareholder)، مدیر (manager) و کارگزار (agent) یکی نیستند و کارهای جدا از هم دارند. چناچه کسی که در بنگاه کارکنان را اخراج می کند، معمولا مدیر است و نه کارآفرین.نوآور است.
سرمایه گذار (که رساتر از واژه سرمایه دار است) در برابر investor می آید و کارآفرین در برابر entrepreneur. گاهی کارآفرین سرمایه ندارد و به سراغ سرمایه گزار می رود. این دو، دو نقش متفاوت در اقتصاد بازی می کنند. این که به ویژه در آمریکا و نیز بسیاری دیگر کشور ها، کارآفرین ها جوان با ایده های نو (startup) به سراغ سرمایه گزار (business angel, venture capitalist) می روند، بدین دلیل است که این ها ایده دارند و پول سرمایه گزاری ندارند و آن ها پول دارند و ایده ندارند. این دو واژه به دو نقش متفاوت اشاره دارند.
کارآفرین برای کالا و شیوه تولید طرحی نو در می اندازد و الگوی پیشین را از میان می برد. از همین رو، به گفته جوزف شومپتر کارآفرینی « فروپاشی سازنده » (Creative destruction) است. اگر کارآفرین طرحی نو دارد، سرمایه دار امکان مادی و مالی به راه انداختن طرح های نو را دارد و می تواند به کارآفرین کمک کند. سهامدار به نسبت سهام اش دارنده بنگاه است. مدیر اداره کننده و کارگزارِ بنگاه دار است. این ها همه بحث های مهمی در اقتصاد مدیریت است.
در مورد مدیر و کارگزار، آلفرد چندلر (A. Chandler) نظریه ای ارایه داد که به سرعت تبدلیل به تئوری کلاسیک و مرجع شد. زبده برنهاده وی آن بود که با برآمدن فعالیت های پیچیده، بنگاه های مدرن به مدیران بلند ومیان پایه نیازمند شدند و از همین رو مدیران کم کم دسته ای ممتاز شدند و قدرتی در شرکت به دست آوردند و عملا اداره شرکت ها را، از سو و به جای سهامداران، در دست گرفتند. این دو کتاب های مرجع آلفرد چندلر هستند:
Alfred Chandler, Strategy and structure: chapters in the history of the industrial enterprise, Cambridge, M.I.T. Press, ۱۹۶۲٫
Alfred Chandler, The visible hand: the managerial revolution in American business, Cambridge, Mass, Belknap Press, ۱۹۷۷٫
آغازگر این بحث آدام اسمیت بود که در کتاب بنیادین خویش “ثروت ملل” اشاره داشت که صاحبان اصلی بهتر و کارآراتر از مدیرانِ نمایندهِ سهامداران شرکت را اداره می کنند و می گردانند. البته همه این ها جای بحث دارد. اشاره ما در این جا به تفاوت در نقش های متفاوتی است که نباید در تحلیل در هم آمیخته شوند.
یکی دیگر از مقاله های مهم، بلکه بنیادین در مورد مناسبات دارنده و کارگزار و مدیربنگاه این است:
Jensen, M. C., & Meckling, W. H. (1976). Theory of the firm: Managerial behavior, agency costs and ownership structure. Journal of financial economics, 3(4), 305-360.
و نیز کتاب:
Pratt, J. W., Zeckhauser, R., & Arrow, K. J. (1985). Principals and agents: The structure of business. Harvard Business Press.
افزون بر درهم آمیختن ناآگاهانه و شاید بددلانه و به هر حال، نادرست واژه های و نقش های متفاوت اقتصادی، انتقادگران در مورد “کارکُشی” و “کار نابود کنی” و ” از میان بری کارـشغل” مدیران هم اشتباه می کنند. چرا که اخراج کارکنان توسط مدیر (و نه کارآفرین، هر چند که گاهی ممکن است کارآفرین مدیر هم باشد)، که به هر حال دلخراش است و می بایستی برای آن راه حلی یافت، “کارکُش” و “کار نابودکن” نیست. چه مدیر با سازمان دهی دوباره، در حقیقت بنگاه زیر مسئولیت خود را از ورشکستگی و اخراج اجباری همه دستمزدبگیران نجات می دهد و بدین ترتیب اسباب آن را فراهم می کند که بنگاه دوباره جان گیرد و فرصت های شغلی جدید ایجاد کند.
استیو جابز (Steve Jobs)، بنیانگذار شرکت اپل (Apple) که بی شک یکی از بزرگ ترین کارآفرین های تاریخ بشری است، چند بار کارکنان و مدیران را اخراج کرد و دو باره نیروهای تاره استخدام کرد. دست کم فیلم سینمایی زندگی استیو جابز را که می توان دید(www.youtube.com/watch?v=FrvkCS0ZGPU) یا (www.youtube.com/watch?v=ufMgQNCXy_M).
۴. جا افتادن واژه کارآفرینی در زبان فارسی. ایراد انتقادگران هر چه هست ایشان بباید دانست که واژه کارآفرینی در برابر entrepreneur در زبان فارسی جا افتاده است و به کار می رود. نمونه ها فراوان اند:
کاظم خسروشاهی، بنیانگزار بنگاه تولید دارو، کتابی دارد با عنوان «یادداشت های کارآفرینی». دکتر کاظم خسروشاهی در مقدمه همین کتاب با مهر و بزرگی به نگارنده (جمشید اسدی) اشاره کرده است.
اصغر سعیدی هم، که کارهای ارزنده ای در مورد کارآفرینان پیش از انقلاب کرده است، واژه کارآفرینی را به کار می برد.
گذشته از کتاب ها، نشریه های اقتصادی، همچون اقتصاد ایران و تجارت فردا هم همین واژه را به کار می برند. گویا حتی نشریه ای هم با عنوان کارآفرینی منتشر می شد و شاید هم هنوز می شود.
جبهه ملی ایران نیز در منشور خود همین واژه کارآفرینی را به کار می برد (بند ۲- امنیت اقتصادی و مالکیت): ازآنجا که استقلال راستین یک کشور بدون یک اقتصاد سالم ونیرومند و رفاه همگانی امکانپذیر نیست، مابراین باورهستیم که برای تشویق مردم به سرمایه گذاری درابزار تولید وکارآفرینی، امنیت اقتصادی و مالکیت فردی بایستی تضمین گردد، هزینه های جاری دولت از محل درآمدهای جاری کشور تامین شود و همه افراد ملت به تناسب قدرت و بنیه مالی و بمیزان درآمد و بهره مندی از امکانات و منابع کشور، تامین هزینه های اداره کشور را با پرداخت مالیات بر عهده گیرند. ما سامانه مالیاتی کشور را وسیله ای برای تعدیل ثروت، تشویق تولید، پشتیبانی از صنایع و فرآورده های داخلی وافزایش سرمایه گذاری درامورتولیدی وخدماتی می دانیم.
۵. سخن پایان. در این نوشته کوشیدیم تا نشان دهیم که کارآفرینی برنهاده ای به جا برای مفهوم و واژه فرنگی entrepreneur است. باوجود می دانیم که ایرادگیران دولت گرا و اشتراکی مسلک آن را نخواهند پذیرفت. چه همچنان که در آغاز این نوشته آمد بسیاری از ایشان پیرو واژه مارکسیستی «ارزش اضافی» هستند و ناچار کسی را جز کارگر ارزش آفرین و کارآفرین نمی توانند دانست.
اما پیشنهاد نگارنده به آزادی خواهان آن است که با خیالی آسوده واژه کارآفرینی به کار برند و مفهوم آن را نیز ارج دهند.
پاریس، ۷ ژانویه ۲۰۱۶
از: گویا