شکل گیری، تعمیق و گسترش فساد در وضعیتی رخ می دهد که آزادی بیان و مطبوعات آزاد، به محاق رفته باشد. مواجهه قضایی چاره کار نیست
۱. وقتی سخن از فساد می رود، باید معلوم نمود از میان شقوق مختلف فساد، به کدام یک از انواع فسادها پرداخته می شود. به صورت کلی، فساد را می توان در انواع فساد اخلاقی، فساد سیاسی، فساد اقتصادی، فساد اجتماعی صورت بندی نمود. گر چه انواع فساد در ارتباط نزدیکی با هم قرار دارند اما در این نوشته کوتاه، صرفا فساد اقتصادی مورد نظر است. و به صورت کلی منظور از فساد مالی و اقتصادی، دزدی طبقات مختلف حاکمان از اموال عمومی به نفع خویش، رشوه، اختلاس و همهی سوء رفتارهایی است که اموال عمومی را به نحو غیر قانونی به نفع خود مصادره می کند.
فساد مالی مدیران و حاکمان را (هم در مقام تبیین و هم در مقام تجویز)، می توان در دو سطح فردی و فرافردی از یکدیگر متمایز کرد. به این معنا که گاهی علت فساد را معطوف به حاکمان جستجو می کنیم و گاهی از حاکمان در میگذریم و فساد را در سطح ساختار رسمی حقوقی و سیاسی مورد توجه قرار میدهیم. تفکیک میان فرد و ساختار، امر مهم و اساسی است، از این رو در ابتدا باید دانست که وقتی از فساد سخن میگوییم نگاه و نظر ما به کدام یک از سطوح دوگانه است. تفکیک این دو سطح از آن رو جدی و بنیادین است که هر یک از این سطوح، از منطق و سازوکارهای ویژه و خاص خود برخوردار است. سازوکارهایی که در فهم و تحلیل فساد و در مقام چه باید کرد، مدخلیت دارد و آن را مشروط میکند.بنابر این حکم یکی را به دیگری نمیتوان تسری داد.
وقتی سطح تحلیل به سمت و سوی فرد، معطوف میشود، گفتار تحلیلی در باب فساد، رنگ و لعاب روان شناختی، دینی و اخلاقی پیدا میکند. به عنوان مثال، عقدههای فرو کوفته و نیازهای سرکوب شده فرد را عامل دست اندازی به اموال عمومی و فساد مالی بر میشماریم. و یا حاکمی را که دچار فساد مالی شده است، مورد نقد دینی و اخلاقی قرار دهیم. به عنوان مثال ممکن است علت فساد او را بولهوسی، سستی دینی و یا کاستی اخلاقی قلمداد نماییم. و در مقام تجویز، اخلاقیتر و دیندارتر شدن افراد را چاره کار بیابیم و توصیههایی در باب مسئولیت شناسی اخلاقی و یا عمیق تر شدن حس دینی به دست دهیم. پارسایی دینی و اخلاقی، در کانون این دسته از تحلیلها است. به تعبیر دیگر، اگر از یک عالم دین و اخلاقی بپرسیم که راه حل مقابله با فساد چیست، احتمال بیش تری دارد که این گونه پاسخ دهد: پارسایی اخلاقی و دین دارتر شدن حاکمان.
اما آن هنگامی که ساختار رسمی و سیستم حاکم سیاسی مد نظر قرار میگیرد، موضوع به نحو اساسی متفاوت خواهد شد و تحلیلها و تجویزها صورت دیگری به خود میگیرد. در این سطح تحلیل است که پرسشهایی از این دست شکل میگیرد: فساد مالی چه نسبتی با ساختار رسمی قدرت دارد؟ سستیها و ضعف های:
الف) سیستم سیاسی
ب) ساختار اقتصادی
ج) نظام حقوقی
در کجا است که نمی تواند اولا به موقع فساد را کشف و شناسایی کند؟ و ثانیا، به موقع با آن برخورد نماید؟ آیا مجازات فساد مالی، قدرت بازدارندگی لازم را برای ترس از آلوده شدن به فساد دارد؟
پرسشهایی از این دست، پرسشهایی است که ناظر به فرد نیست، بلکه از فرد عبور میکند و ساختار حاکم را مورد نقد و پرسش قرار می دهد. هم چنین است در مقام توصیه و تجویز، از فرد در میگذرد و به ساختار رسمی معطوف میشود. نتیجه آن که، هنگامی که فساد مالی از چند شخص معدود فراتر می رود و افراد پرشماری آلوده به فساد میگردند، تحلیل و تجویز فردی، چاره ی کار نیست و هر گونه توصیه و تجویز نیز بیاثر خواهد بود. به تعبیر جامعه شناسانه، در این هنگام است که ما با یک مسئلهی اجتماعی و نه فردی روبرو هستیم. بنابر این باید ساختار رسمی و مناسبات جمعی را مورد توجه قرار داد و تبیین و تجویز را متوجه این سطح از موضوع کرد.
۲. فساد، از سه جهت میل به گسترش دارد:
اولا، چونان غده ی سرطانی، حرکتی پیش رونده و سریع برای درگیر کردن همهی اجزاء ارگانیسم دارد. اگرچه فساد سیاسی با فساد مالی از لحاظ موضوع و محتوا از یکدیگر متمایزند، اما فساد سیاسی در نهایت به فساد مالی منجر میشود و یا دست کم فرصتهایی برای برخورداری غیرقانونی از اموال عمومی را در اختیارش مینهد. زیرا قدرت سیاسی به بنیه ی مالی محتاج است و از این طریق باید به تامین هزینههای خود اقدام نماید. فساد اقتصادی، به تدریج رنگ خود را به ساحت اخلاق، دین، سیاست و سایر وجوه زندگی اجتماعی میزند. فساد، در یک حوزه ساکن و ساکت نمیایستد و همان گونه که گفته شد میل به گسترش در تمامی حوزهها دارد.
ثانیا، هر فسادی، نه تنها رنگ خود را به ساحتهای دیگر زندگی فردی و اجتماعی می زند، بلکه همواره عمیق تر و پیچیدهتر میشود. اختاپوسی است که چنگ در همه چیز میزند و خود را به سرعت بازتولید میکند. در زبان فارسی ضرب المثلی است که این گونهی رشد و معین تر شدن فساد را گوشزد میکند. تخم مرغ دزد، شتر دزد میشود. در آغاز، فساد به منزلهی نهالی شکننده مینماید. اما در طول زمان، این نهال ریشه میدواند و به درخت تنومندی تبدیل میگردد تا جایی که مقابله با آن بسیار دشوار میگردد.
ثالثا، جهت سوم گسترش فساد، این است که به سرعت سلسله مراتب قدرت و نظام بورکراسی را می بلعد و همگان را در فساد فرو میبرد. به تعبیر دیگر، فساد بالا نشینان قدرت به پایین دستان و بدنهی عمومی بروکراسی تسری مییابد و در نهایت سیستم اداری و سیاسی را به انواع فسادها آلوده می کند. در این حالت است که دستگاه اداری و سیاسی تماما دچار بیماری میشود و هر شخصی ممکن است بنا به فرصت و امکانی که به نحو قانونی در اختیار دارد، دستهایش به فساد آلوده گردد. تا جایی که میان سطوح حاکمان، مسابقهای برای دست اندازی در اموال عمومی، در می گیرد و پایین دستان قدرت، در فساد خویش بیپروایی خواهند کرد از این رو بود که سعدی معتقد بود:
اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی
بر آورند غلامان او درخت از بیخ
به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد
زنند لشکریانش هزار مرغ بر سیخ
۳.وقتی با حجم بالایی از فساد مواجه می شویم، به نحوی که احساس می کنیم بحرانی همه گیر و دامن گستر شده است، باید بدانیم که در یک، دو، سه و یا چهار موقعیت زیر گرفتار آمده ایم:
الف. مناسبات قدرت سیاسی بر فساد بنیان گذاشته شده است.
ب. سیستم بورکراتیک اجازه و فرصت فساد را به افراد میدهد.
ج. بازدارندههای مدنی و اجتماعی از کار افتاده اند.
د. دستگاه قضایی اولا از کارآمدی لازم برخوردارد نیست و ثانیا بر نهج عدالت گام نمیزند.
گر چه هر یک از موقعیتهای چهارگانهی گفته شده، محتاج شرح و تفسیر است، اما در ادامه، صرفا گذری به یکی از موانع مدنی در شکل گیری و اشاعه فساد پرداخته میشود. گرچه ناگفته پیداست که موضوع عمیق تر و پیچیده تر از آن است که در این جا آورده میشود و علل پنهان و آشکاری در کار است تا نظام مالی و سیاسی به فساد آلوده میگردد.
۴.همان گونه که اشاره شد، شکل گیری، تعمیق و گسترش فساد در وضعیتی رخ میدهد که آزادی بیان و مطبوعات آزاد، به محاق رفته باشد. زیرا مطبوعات آزاد، یکی از بازدارندههای بسیار موثر مدنی در جلوگیری از شکل گیری فساد مالی محسوب میشود. فقدان مطبوعات آزاد، سیاست را به حجرههای شخصی و پنهان خانههای دور از دسترس تبدیل میکند. بدون مطبوعات آزاد، به منزلهی نظارت افکار عمومی، فساد اقتصادی و مالی معالجه نخواهد شد و بلکه هر دم بر حجم فساد افزوده میگردد و حکومت را با انواع چالشها روبرو میکند.
برای شرح تاثیر مطبوعات آزاد در ممانعت از شکل گیری فساد، از تمثیل زندان جرمی بنتام استفاده می شود تا نشان داده شود که ممکن است یک ساختار ذاتا آسیب زا باشد و فساد را درون خود پرورش دهد. شرح داده می شود که اگر ساختار سیاسی، چشمان منتقدین و افکار عمومی را از ساحت سیاست حذف کند، لاجرم به انواع فساد دچار میشود. سرنوشت ساختار سیاسی بنتامی چیزی جز رشد پنهان فساد و همه گیر شدن آن ندارد. از این رو یکی از چاره جوییهای اساسی به وجود مطبوعات آزاد ارجاع داده میشود. به تعبیر دیگر، شرط لازم جلوگیری از فساد و مقابله با آن، وجود مطبوعات آزاد است و معنای چنین سخنی چنین است که اگر این شرط برآورده نشود، تحدید و مقابله با فساد ممکن نخواهد بود.
جرمی بنتام، فیلسوف قرن هیجدهم ( متولد ۱۷۴۸ ) در سال ۱۷۹۱ طرحی را برای یک زندان نمونه با عنوان پان اوپتیکن ( panopticon )منتشر کرد. بنتام، ساختمان دایره واری را طراحی کرده بود متشکل از اتاقکهایی در پیرامون و برجی در مرکز این دایره که دارای پنجرههای عریض و مشرف بر تمامی این اتاقکها است. اتاقکها از دو طرف چپ و راست به وسیلهی دیوار مسدود است به نحوی که مانع ارتباط افراد با یکدیگر میگردد. با تعبیه ی پنجرهیی، نور کافی به اتاق میرسد و تمامی اتاق را روشن میکند. ضمنا این سلولها با پنجرهی بزرگی رو به میدان مرکزی، مستمرا زیر نظر نگهبانان قرار میگیرد. در زندان جرمی بنتام، زندانیان در همه حال و در تمام ساعات روز و شب، تحت نظارت اند. این زندان سراسر بین ” مکانیزم و اصل سیاهچال را معکوس میکند. به عبارت دیگر از سه کاربرد اسارت، محرومیت از نور و اختفا، تنها اولی حفظ شده و دو کاربرد دیگر حذف می شوند. برای به بند کشیدن فرد، نور کامل و نگاه خیره کنندهی ناظر بهتر از آن تاریکی است. که در نهایت حفاظی برای زندانی است. در این جا رویت پذیری خود یک دام است.”
در زندان سراسر بین جرمی بنتام، زندانی هیچگاه از وجود ناظر و نگهبان برج آگاه نمی شود زیرا پنجرهی سالن مرکزی با کرکرهها و تیغههایی عمود بر هم پوشیده شده و مانع می گردد که فرد محبوس نگهبانان را ببیند و یا حتی صدای آنها را بشنود. در این زندان، “عمل دیدن و دیده شدن از یکدیگر تفکیک میشود. به طوری که در ساختمان پیرامونی آدمی به طور کامل دیده میشود بیآن که هرگز ببیند و برعکس، در برج مرکزی همه چیز را میبیند بیآن که دیده شود.” زندانی می داند که دیده می شود، و همین آگاهی از دیده شدن مستمر است که نظارت ناظران و نگهبانان را به نحو طبیعی اعمال می کند. قدرت، بیآن که نیازی به حضور فیزیکی و مشهود داشته باشد در عمق جانها عمل میکند. دیگر نه میلهیی، نه زنجیری و نه قفلهای سنگین وجود دارد. از آن پیچیدگیهای زندانهای قدیم خبری نیست. صرفا با دیده شدن دائمی، پروسه انقیاد و سکوت و فرمانبری، جریان مییابد.
جورج ارول در رمان ۱۹۸۴ ، ( در نقد نظامهای کمونیستی ) جامعه یی را ترسیم می کند که ساکنان آن، تماما و در همه حال تحت نظر حاکمان اند. شهر، توسط دوربینهایی که در خیابانها و کوچهها و ادارات و حتی در خانهها کار گذاشته شده است کنترل میشود. همه میدانند که توسط این دوربینها مستمرا تحت نظر هستند. دیده شدن مستمر، نظارت و نفوذ قدرت را افزایش می دهد و قدرت را با کمترین مانع اعمال مینماید. امروزه حکومتها با تکنولوژی پیشرفته ارتباطات و تجهیزات فنی توانسته اند در پنهانیترین زوایای زندگی افراد نفوذ کنند و آنها را به کنترل خود در آوردند. وسایل پیشرفته ی دیجیتال، شهر را به زندان سراسر بین تبدیل کرده است. آنان که بر سریر قدرت تکیه زده اند، میتوانند مستمرا شهروندان را ببینند و از این رو میتوانند شهر را کنترل نمایند. آنان همگان را میبینند، بیآن که دیده شوند، و این آغاز ماجرای فساد است.
همان گونه که در شرح زندان بنتام آمد، ساختار به گونهای طراحی شده است که حاکمان دیده نشوند و این دیده نشدن است که سیستم را مستعد انواع فسادها میکند. ساختارهایی که مانع دیده شدن از سوی افکار عمومی میگردند ذاتا آسیبزا هستند و اجازه میدهند که در تاریک خانهی سیاست، هر گونه ویروس و میکربی تولید و رشد کند. از این رو کارآمدترین راه و چارهی مقابله با فساد این است که تا آن جا که ممکن است سیاست از سایه روشن به روشنایی خورشید کشیده شود و اجازه دهد مطبوعات به منزله ی چشم جامعه و دیدبان افکار عمومی، بر گوشه و کنار حکومت نورافکنی بتابد و فرصت فساد را کاهش دهد. مطبوعات، عمل دیده شدن را انجام میدهند و تلاش میکنند پرده نشینان سیاست را در انظار و اعیان بنشانند و رفتار و کنشهایشان را برملا نمایند. مهم آن است که پستوخانه یی و جای پنهانی وجود نداشته باشد تا بتوان در آن جا و به دور از چشمها و مزاحمتها به فساد مشغول شد.
یکی از دلایل اصرار بر وجود مطبوعات آزاد و شکل گیری احزاب در جهان معاصر، این بوده است که نورافکنی به برج مرکزی قدرت تابانده شود تا قدرت مداران هم دیده شوند. کارویژه ی اصلی مطبوعات، ترمیم رابطه ی یک سویه یی است که در نظامهای سیاسی غیر دموکراتیک شکل گرفته است. مطبوعات سبب می شوند اربابان قدرت نیز بر آفتاب بیفتند و تحت نظارت شهروندان قرار گیرند. در این صورت است که فساد، شانس کمتری برای رشد خواهد داشت. مطبوعات آزاد مهمترین ابزار پیشگیری از وقوع فساد در دستگاه اداری و میان اربابان قدرت است. در غیر این صورت، بدنه ی فساد چنان رشد می کند و قوی می گردد که با هیچ تبر و تیغی نمی توان ان را قطع کرد. وقتی فساد توانست ریشههای خود را در زمین پنهان قدرت بدواند، مواجههی قضایی و برخوردهای پلیسی، چارهی کار نخواهد بود. با فساد گسترده و شایع، چگونه می توان برخورد کرد؟
از: روزنامه عصرنو