کسی نخواهد آمد!

یکشنبه, 23ام مهر, 1391
اندازه قلم متن

از شاهزاده رضا پهلوی تا ظهور مهدی موعود

در افسانه های کودکان مانند “سیندرلا” ، “زیبای خفته”، “سفید برفی” و … همیشه شاهزاده ای سوار بر اسب سفید آمده و “دختر جوان دربند” را نجات داده، و پس از آن، تا ابد با هم، در خوشی و خرمی زندگی می کنند. نکته کلیدی در همه این داستانها، ناتوانی و درماندگی افراد داستان است که یا خوابند، یا طلسم شده و قدرت انجام کاری را ندارند. آنان نیازمند یک “ناجی افسانه ای” هستند که یک تنه، مشکلات را کنار زده، دیوها و اژدها ها را از بین برده، راه های صعب العبور را طی کرده، اسیران را آزاد کرده و شادی و شادکامی را، برای همه به ارمغان بیاورد.

متاسفانه ما ایرانی ها این داستانها را باور کرده و قرنها است که همه نشسته ایم به انتظار یک “ناجی افسانه ای”، یک “شاهزاده سوار بر اسب سفید”، یک “امام زمان ته چاه”، یک “قدر قدرت” که بیاید و شر دولت های استبدادی را از سر ما کنده، و ما را به آزادی و دموکراسی رهنمون شود. ما هم در کناری بایستیم و زیر پایش گل بریزیم، برایش کف بزنیم، هورا بکشیم و یا دعاهای خیر خودمان را بدرقه راهش کنیم. وقتی که به رسانه ها و سایت های هواداران شاهزاده رضا پهلوی سر می زنی، همه صحبت ها این است که “تنها راه نجات ما استفاده از چهره کاریزماتیک شاهزاده و جلو انداختن او است.” یا اینکه “چه کسی از شاهزاده بهتر؟ ایشان چند تا زبان صحبت می کنند، خلبان هستند و همه ایشان را می شناسند.” و یا “شاهزاده رضا پهلوی، سرمایه ملی ما هستند.” به رسانه های اصلاح طلبان که می روی، همه صحبت ها این است که “اگر آقای هاشمی رفسنجانی وارد گود بشود، ما از این بحران بیرون خواهیم رفت.”، “کافی است که مدیریت کشور را بدهیم به دست همان عزیزانی که در طول ۸ سال جنگ تحمیلی، کشور را مدیریت کردند، همه مشکلات حل است.”، “اگر آقای خاتمی، بزرگان کشور را دور هم جمع کند، راه حلی برای مقابله با تحریم ها پیدا خواهد کرد.”، و البته نباید “یا حسین، میر حسین” ی ها را فراموش کرد. آنها هم می گویند که ” گره کار ما فقط به دست آقایان موسوی و کروبی باز خواهد شد.” سازمان مجاهدین هم تقریبا ۲۰ سال پیش “از طرف شورای ملی مقاومت، خانم مریم رجوی را بعنوان رئیس جمهور دوران انتقال بعد از سقوط جمهوری اسلامی برگزیده” و در طول این سالها هم هرگز به فکر رای گیری و یا نظر خواهی از دیگران، در باره این انتخاب نیفتاده است. عده کثیری از ایرانیان هم، که نه سلطنت طلب هستند، نه اصلاح طلب، و نه مجاهد، کاسه چه کنم، چه کنم، به دست گرفته اند و همیشه سوالشان این است که چه کسی می تواند ما را نجات بدهد؟

کلید نجات ما در مشارکت همه ما در مسائل سیاسی و اجتماعی کشورمان است. تا وقتی که منتظر یک “ناجی افسانه ای” هستیم، وضعیت ما به همین منوال است. به سال ۵۷ فکر کنید. می گفتیم، “دیو چو بیرون رود، فرشته در آید”. فرشته ای که عکسش را در ماه دیده بودیم، چنان دماری از ما در آورد، که اکنون، عده ای از ما به دنبال خاندان همان دیو افتاده ایم. آزادی، دموکراسی و حقوق بشر را “افراد” برای ما به ارمغان نمی آورند، بلکه نتیجه فعالیت “مردم” کشورها است. ما باید از کنار گود بلند شده و همه گی به داخل آن وارد شده و وظیفه شهروندی و میهن پرستی خود را انجام بدهیم. باید فعالیت کنیم، بخوانیم، بنویسیم، مطالب دیگران را نقد و بررسی کنیم. نهاد های مدنی و رسانه های مستقل ایجاد کنیم. احساس مسئولیت کرده و از فعالان سیاسی حمایت کنیم. سیاست مداران را پاسخگو کنیم. اجازه ندهیم که عده ای، برای ما ادای “روشنفکر” و “نخبه بودن” در بیاورند. نخبه گان ما باید بوسیله خود ما، و از میان خود ما انتخاب شده و برکشیده شوند. کسی که با “دکتر مصدق” سلام و علیک داشت، لزوما “نخبه و ملی” نیست. کسی که “پروفسور بود و یا دکترا” داشت، لزوما “آدم با سوادی” نیست، باید دید تخصص او چی است و آیا در زمینه تخصصی خود صحبت می کند تا نه؟ کسی که کتاب نوشت و مقاله منتشر کرد، لزوما “آدم فهمیده ای” نیست، باید دید محتوی کتاب ها و مقالات او چی است. کسی که زندان رفت و شکنجه شد، لزوما “آدم آزادی خواهی” نیست. باید اول دید افراد برای چه مبارزه می کنند؟ حرفشان چی است؟ چه خواسته هایی دارند؟ برای رسیدن به این خواسته ها چه اصولی را دنبال می کنند و چه اصولی را حاضرند زیر پا بگذراند؟

بعنوان مثال، آقای مهدی بازرگان از نوجوانی تا زمان مرگش در۸۷ ساله گی، سرگرم مبارزه بود. از او بیش از ۳۵۰ کتاب، مقاله و سخنرانی به جا مانده است. اما چه فایده؟ او همه زندگی خود را وقف ایجاد یک خلافت اسلامی، یک حکومت دینی و دخالت امور ماوراء الطبیعه، در زندگی انسانی و این جهانی کرد. فهرست بعضی از آثار او به این شرح است؛ “جن و انس، آموزش تعالیم دینی، آموزش قرآن، از خدا پرستی تا خود پرستی، اسلام جوان، اسلام مکتب مبارز و مولد، انتظارات مردم از مراجع، انسان وخدا، باد و باران در قرآن، بعثت و ایدئولوژی، بعثت و تکامل، پراگماتیسم در اسلام، تبلیغ پیامبر، خدا در اجتماع، خداپرستی و افکار روز، علی و اسلام، مسئله وحی، مطهرات در اسلام، نماز، یادداشتی از سفر حج، و … چنین مردی، با چنین افکاری، جز “نظام جمهوری اسلامی ایران” چه ارمغانی می توانست برای ما داشته باشد؟

یکی از ستون های دین شیعه، باورمندی به امام غایب است. مطابق متون شیعه، امام دوازدهم از انظار غایب شده و در روز ظهور، سوار بر اسب و در رکاب یارانش آمده و کفار را کشته، و تا زین اسبش، دنیا را خون گرفته و پس از آن عدل و داد در همه جا برقرار خواهد شد. احمدی نژاد، که مانند بقیه رئیس جمهورهای قبلی نظام اسلامی ایران، در کمال بیکفایتی و بی لیاقتی، دردوران ۸ سال ریاست جمهوری اش موفق شد تورم را بطور سرسام آوری افزایش داده، همان اندکی را هم که از صنایع و کشاورزی کشور باقی مانده بود، به نابودی کشانده، و موج سرکوب و فشار بر مردم را بیشتر کند، در آخرین نطق خود در سازمان ملل از “آمدن مهدی” بشارت داد. او که کوچکترین طرح و برنامه ای برای مهار کردن تورم، مقابله با سقوط ارزش ریال در برابر دلار، تحریم ها و نغمه های جنگ ندارد، همه چیز را به ظهور حضرت مهدی حواله کرد. او گفت:

خداوند وعده داده است که مردی از جنس مهربانی، عاشق مردم و عدالت گستر مطلق و انسان کامل حضرت مهدی(عج) به همراه حضرت مسیح (ع) و صالحان میآید و با بهره گیری از ظرفیت های وجودی مردان و زنانِ شایسته همه ملت ها، جامعه بشری را در رسیدن به آرمانهای با شکوه و جاودانه اش راهبری خواهد کرد. ظهور منجی … آغاز استقرار صلح و امنیت پایدار و زندگی واقعی است. آمدن او پایان ظلم، بداخلاقی، فقر و تبعیض و آغاز عدالت و عشق و همدلی است… مهدی موعود (عج) می آید تا بازدودن پرده های جهل، خرافه و تعصب و گشودن دروازههای علم و آگاهی، دنیایی سرشار از دانایی بر پا کند … او می آید تا مهربانی و امید و آزادی و کرامت را به همه انسانها هدیه کند…

جالب اینجا است که کسی که از “ظهور امام ته چاه” بشارت می دهد، نظرش این است که “مهدی موعود” می آید تا ” بازدودن پرده های جهل، خرافه و تعصب و گشودن دروازه های علم و آگاهی، دنیایی سرشار از دانایی بر پا کند”. معلوم نیست که چرا “احمدی نژاد ها” از همین امروز جهل، خرافه و تعصب را بکنار نگذاشته و درک نمی کنند که “کسی از عالم غیب” نخواهد آمد.
زنده یاد “فروغ فرخزاد” در قسمتی از شعر “کسی که مثل هیچ کس نیست” می گوید:
من خواب دیده ام که کسی می آید…
کسی می آید
کسی دیگر
کسی بهتر
کسی که مثل هیچکس نیست، مثل پدر نیست…
مثل مادر نیست…
و صورتش
از صورت امام زمان هم روشنتر است…
و می تواند
تمام حرف های سخت کلاس سوم را
با چشم های بسته بخواند..
و می تواند از مغازه سید جواد
هر چقدر که لازم دارد جنس بگیرد…
کسی می آید
کسی که دلش با ماست، در نفسش با ماست
در صدایش با ماست
کسی که آمدنش را
نمی شود گرفت
و دستبند زد و به زندان انداخت…
کسی از باران، از صدای شرشر باران
از میان پچ و پچ گل های اطلسی
کسی که از آسمان توپخانه در شب آتش بازی می آید
و سفره را می اندازد
و نان را قسمت می کند
و پپسی را قسمت می کند
و باغ ملی را قسمت می کند…
و شربت سیاه سرفه را قسمت می کند
و نمره مریض خانه را قسمت می کند…
و هر چه را که باد کرده باشد قسمت می کند
و سهم مرا هم می دهد
من خواب دیده ام…

با همه احترام و علاقه ای که به “فروغ” عزیز و اشعارش دارم، باید بگویم که “کسی نخواهد آمد”، “کسی نمی آید” و “خواب دیدن با واقعیت ها” تفاوت دارد. هرکدام از ما، برای گرفتن سهم خود باید تلاش و کوشش کنیم و نه به امید ناجی افسانه ای باشیم، نه به امید شاهزاده ای سوار بر اسب سفید، نه به امید یک قدر قدرت، نه به امید امام زمان. باید نهاد های دموکراتیک تشکیل بدهیم، رسانه های مستقل وآزاد ایجاد کنیم، با دیگران وارد بحث و گفت و گو بشویم، از وسایل ارتباط جمعی عصر ارتباطات و اطلاعات برای نزدیکتر شدن به هم و جهان خارج استفاده کنیم، و اصول دموکراسی و حقوق بشر را در زندگی روزمره خود اجرا کنیم.

لادن بازرگان
اکتبر ۲۰۱۲
lawdanbazargan@gmail.com


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

۱۲ نظر

  1. اسلام مانع عقب ماندگی نیست این خودمان وحکومت است که قرائت عقب مانده ای از اسلام ساختیم

  2. پیشنویس قانون اساسی جمهوری اسلامی – ویکیپدیا

    با سلام و تشکر از بذل توجه به نظر بنده . خانم بازرگان عزیز اگر عنوان بالا را در گوگل search کنید در آنجا عنوان شده که اقای سید حسن حبیبی پیشنویس انچه که امروز قانون اساسی ایران هست را در پاریس قبل از فروپاشی نظام گذشته آماده کرده. البته در آن زمان آگاهی عمومی و حتی آگاهی سیاسیون آنزمان کشورمان نسبت به مسایل حکومت و معادلات سیاسی حاکم در جهان کم بود و آنطور که بعدا عده ای تلویحا عنوان کردند “می دانستند چه نمی خواهیم ولی نمی دانستند چه می خواهیم” همچنین اگر به تاریخ قانون اساسی مثلا آمریکا مراجعه کنیم پیشنویس قانون اساسی را مقدم بر تشکیلات دیگر میبینیم. The members of the Constitutional Convention signed the United States Constitution on September 17, 1787 in Philadelphia, Pennsylvania. The Constitutional Convention convened in response to dissatisfaction with the Articles of Confederation and the need for a strong centralized government. After four months of secret debate and many compromises, the proposed Constitution was submitted to the states for approval. Although the vote was close in some states, the Constitution was eventually ratified and the new Federal government came into existence in 1789. The Constitution established the U.S. government as it exists today. همانطور که مستحضرید به ۱۰ قسمت اولیه احاقیه قانون اساسی آمریکا bill of rights هم میگویند
    During the debates on the adoption of the Constitution, its opponents repeatedly charged that the Constitution as drafted would open the way to tyranny by the central government. Fresh in their minds was the memory of the British violation of civil rights before and during the Revolution. They demanded a “bill of rights” that would spell out the immunities of individual citizens. Several state conventions in their formal ratification of the Constitution asked for such amendments; others ratified the Constitution with the understanding that the amendments would be offered.

    On September 25, 1789, the First Congress of the United States therefore proposed to the state legislatures 12 amendments to the Constitution that met arguments most frequently advanced against it. The first two proposed amendments, which concerned the number of constituents for each Representative and the compensation of Congressmen, were not ratified. Articles 3 to 12, however, ratified by three-fourths of the state legislatures, constitute the first 10 amendments of the Constitution, known as the Bill of Rights.
    با عرض پوزش از پرگویی چون آزادی دمکراسی حقوق بشر استقلال الفاظی هستند که در بین افراد و گروهها با باورهای گوناگون معانی مختلفی دارند (مثلا حقوق بشر در باور من با انچه مثلا آقای خاتمی در ذهن دارد متفاوت است و قس علیهذا..) لذا ضمن آگاهی جامعه از حق و حقوقشان و تقدس زدایی از همه(زندگان و مردگان عرصه سیاست ایران) نیاز به آنچه که بتواند همه ما را در زیر یک چتر با برابری کامل قرار دهد سلسله قوانینی است که مورد تایید عموم باشد و همه از آن تبعیت کنیم.

  3. نخود جان،

    خوشحالم که مطلب من را پسندیدید. اپوزیسیون خارج از کشور، امکان تدوین قانون اساسی‌ ندارد و این کاری است که باید بعد از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی در ایران و به دست مجلس موسسان انجام بشود. بنظر من در حال حاضر ما می‌‌توانیم به دور چهار اصل دموکراسی، سکولاریزم، حقوق بشر و تمامیت آرضی ایران به یک همگرایی سیاسی برسیم

  4. کاملا سخنان منطقی را عنوان کرده اید . ما زندانی طرز تفکر و فرهنگ غلط خویش هستیم. به جای فرد پرستی و گرد آمدن دور یک شخص یا گروه باید حول یک قانون اساسی مترقی که به دور از هر دین و شریعت و ایدئولوزی باشد جمع شویم .قدرت آمریکا در قانون اساسی آن کشور است که با آمدن و رفتن اشخاص و احزاب کشور دستخوش مشکلات حاد نمی شود. قدم اول قانونمند شدن است اگر براستی میهن دوست هستیم.

  5. به قلب خودٱاگاه خود پناه بر زیرا که بنابر نظریاتتان خلٲ درون شما در حال گسترش و سرانجام و بزودی شما را به هیچ میکشاند..
    به خود بیا
    احتیاجی به بحث با دیگران نداری
    خود شناس و اول مطمٸن باش
    در ٱخر
    خود را به بالا کش
    نه ذلالت
    به خود بیا

  6. درود مهدی جان،

    به نظر من زیبایی‌ هنر شعر در این است که هر کس می‌‌تواند برداشت خود را از آن بکند. بنظر من صحنه یی که فروغ در این شعر بین می‌‌کند، درست الهام گرفته از “جامعه اشتراکی‌: و “دیکتاتوری پرولتاریا” است. این همان “مدینه فاضله یی” است که چپ ایران به دنبالش بود. کتاب‌های “صمد بهرنگی”، “نسیم خاکسار” و … هم همین‌ها را تبلیغ می‌‌کرد.

  7. آنچه که از این شعر فروغ در می یابم، نه امید به آمدن کسی که به سخره گرفتن موعود برساخته تصورات عوام است. چنانکه می گوید: و باغ ملی را قسمت می کند.. و شربت سیاه سرفه را قسمت می کند، این تنها افکار مالیخولیایی را بیان می دارد که هنوز تصور درستی از عدالت ندارند. واقعاً تعریف عدالت چیست؟ مسلماًٌ عدالتی که احمدی نژاد به دنبال است، که ساختار آن کهریزک و اوین و مجریانش مداحان و اوباش مذهبی هستند با آنچه در ذهن ماست تفاوت اساسی دارد. چنین موعودی ممکن نیست وجود داشته باشد چرا که فلسفه این انتظار چنانکه دریافته ایم جز پایداری ظلم و گسترش فساد نمی تواند باشد که: هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی میریزد ، مرواریدی. صید نخواهد کرد .

  8. نکته بین عزیز،

    دین چیزی نیست که به این سادگی‌ بتوان آن را از میان برداشت، ۷۰ سال حکومت شوروی نتوانست دین را ریشه کن کند، همانطور که مائو و دوستانش موفق نشدند. البته به نظر من گسترش آموزش‌های علمی‌ در چند صد سال آینده دین را از دنیا بر خواهد داشت، اما فعلا باید با آن سرّ کنیم. راه نجات ما سکولاریزم و جدایی دین از حکومت است.

  9. سرکار خانم لادن خانم بازرگان
    ممنون از توجه شما…ولی واقعاً اگر شما پاسخی برای من ندارید آیا فکر نمی کنید شاید این حرفها واقعیت داشته باشد…پیشنهاد می کنم مواردی را که ذکر کردم را به آقای مشیری منعکس فرمائید بلکه از جواب ایشان مستفیض گردیم…مؤید باشید

  10. درود بنده خدا،

    خدا به شما قوت بدهد که چه خوب مغلطه می‌‌کنید. من جوابی‌ به صحبت‌های شما ندارم، جز اینکه بگویم کمی‌ برنامه‌های آقای مشیری را نگاه کنید.

  11. دوست گرامی

    ۱-پیامبر این دین در زمانی که در هیچ جای دنیا اسمی از دمکراسی نبود جهت تشکیل حکومتش از مردم بیعت گرفت یعنی به نوعی رأی اعتماد.
    2-همین پیامبر هنگام مرگ به جهت اینکه نمی خواست بعد از مرگش مردم باجبار به کسی که او را به عنوان جانشین خودش معرفی کرده بود رأی دهند از دادن حکم کتبی به جانشینش خودداری کرد.
    3-اولین پیشوای این دین وقتی دید مردم علی رغم سفارش پیامبر شخص دیگری را به حاکمیت انتخاب کرده اند به خاطر احترام به رأی مردم سکوت کرد و با سه حاکم پس از پیامبر کمال همکاری را انجام داد و زمانی قبول کرد که حکومت کند که مردم از او درخواست پذیرش حکومت کردند.
    4-دومین پیشوای این آئین وقتی دید مردم به دشمن شمارۀ یک پدرش رأی جهت حکومت داده اند با او پیمان صلح امضا کرد و به احترام رأی مردم معترض او نشد.
    5-سومین پیشوای این دین زمانی که درخواست مردم کوفه رسید به احترام خواست مردم حجش را نیمه تمام گذاشت و به سمت کوفه با خانواده اش حرکت کرد. در بین راه خبردار شد که مردم کوفه از رأیشان برگشته اند و سفیر او را هم به قتل رسانده اند و وقتی این خبر را شنید تصمیم به بازگشت گرفت ولی عمال حکومتی به او اجبار کردند که باید با حکومت وقت بیعت نماید و در اینجا بود که برای مبارزه با تحمیل عقیده وارد جنگ شد و جان خود و خانواده اش را فدا نمود.مبنی بر پذیرش حکومت به او
    دوست عزیز…
    یک چنین مرامی با این چنین پیشوایانی نمی تواند استبدادی باشد…
    مؤید باشید

  12. با درود
    مطلب فابل تاملی بود
    آنچه مسلمه اینکه تمام بدبختیها و گرفتاریها و عقب ماندگیهای ما از اسلام است
    اگر کوچکترین حقیفتی در دین بود اوضاع ما به از این بود اما در مورد مهملات ظهور که خوراک ابله هان و نوعی پیش فروش دین است اکر این سنگر را از دین فروشان بگیرید دیگه هیچ حرفی برای گفتن و عوام فریبی ندارند چرا که حنای دین سالهاست که دیگه رنگی ندارد . فرض محال اگر همچین موجودی ظهور کنه که نسل انسان منقرض میشه چرا که گردن همه را میزنه ! با توجه به سابقه نیاکانش !