ف. م. سخن: نیاى ما و دنیاى “وِرى ایمپُرْتِنْت پِرسُن”ها!

دوشنبه, 21ام تیر, 1395
اندازه قلم متن

kia-3-110716

اگر بخواهید تشریف ببرید به مراسم خاکسپارى عباس کیارستمى عزیز، ناگهان مى بینید که “ورى ایمپرتنت پرسن”ها، مثلِ آبِ چشمه از زمین مى جوشند و لازم مى شود براى آن ها، جایگاهِ مخصوصى تدارک دیده شود و وزیر و وکیل و هنرپیشه هاى “کاسه نلیس” حکومت و حسنعلى خان و حسینقلى خان، در این مکانِ جدا در نظر گرفته شده، بنشینند و انگشت حسرت و عبرت به دندان بگزند

معلوم است که دنیاى ما با دنیاى«وِرى ایمپُرتِنت پرسُن»ها که به آن ها «وى.آى.پى» نیز مى گویند، زمین تا آسمان فرق مى کند. کسى که این فرق را نفهمد، بسیار انسان احمقى ست!

شما همین فرودگاه و مسافرت با هواپیما را در نظر بگیرید. اگر دست در جیب مبارک تان کنید و کمى اسکناس بیرون بکشید، شما هم مى توانید مثل این «وِرى ایمپُرتِنت پرسُن»ها مورد استقبال یا بدرقه قرار بگیرید! در این صورت شما به جاى ایستادن در صف طولانى مسافرها و حمل چمدان هاى سنگین و شُرّ و شُرّ عرق از هفت چاک بدن ریختن، تشریف مى برید آن طرف فرودگاه که هیچ آدمى نیست و یک تکه کاغذ نشان مى دهید و مى روید داخل یک سالن تر و تمیز، با هواى مطبوع و فرح بخش! چمدان هاى «لویى ویتون» شما را هم یک باربر تر و تمیز از شما مى گیرد و مى بَرَد براى انجامِ «چِک»هاى مربوط و خودِ شما هم مى روید داخل یک سالن خوشگل و زیبا، از خوردنِ انواع خوردنى ها و نوشیدنِ انواع نوشیدنى ها متلذذ مى شوید، تا زمان پروازتان برسد و پیش از همه ى آدم هاى دنیاى عادى، سوار هواپیما بشوید و به قول معروف حالِ پول داشتن تان را ببرید!

اگر هم از اروپا تشریف آورده باشید ایران، اصلا لازم نیست با جمعیت خسته و بى تاب، داخل اتوبوس هاى درازِ فرودگاهى بشوید، و تا محل ترمینال و انجام تشریفات گمرکى، مثل گوشت قربانى به دستگیره هاى افقى اتوبوس آویزان گردید. شما را که «وِرى ایمپرتِنت پرسُن» هستید با اتومبیل جداگانه به ترمینال مى برند و مامور نیروى انتظامى ویژه هم، آن جا به صورت جداگانه روى پاسپورت شما مُهر ورود به مام وطن مى زند و شما در حالى که روى مبل هاى گُنده و راحت لمیده اید، ماموران تشریفات وى.آى.پى، چمدان هاى تان را از هفت خوان گمرک مى گذرانند و شما بى آن که ناچار شوید تا اسلیپ و جوراب هاى تا به تاى خودتان را جلوى مامور گمرک بتکانید، به شکلى آبرومند و بى آن که خودتان درگیر شوید از این چراغِ سبز در سبز گمرک عبور مى فرمایید. دارندگى ست و «وِرى ایمپورتِنت پرسُن» شدن است و برازندگى! اگر دارنده نیستید، خاک بر سرتان!

اما این «وِرى ایمپُرتِنت پرسُن» بودن همیشه به خاطر داشتن پول نیست. مثلا شما مى روید عروسى فلان دختر خانم فامیل تان. این دختر خانم، که شما هر روز او را مى بینید و با او با بگو و بخند و چاق سلامتى مى کنید، در آن روز فرخنده، تبدیل به «وِرى ایمپُرتِنت پرسُن» شده است و دو نفر «بادى گارد» این ور و آن ور او ایستاده اند و مسائلِ «وِرى ایمپُرتِنت پرسُن»ى او را به میهمانان گوشزد مى کنند. مثلا شما تا مى پرید دخترک را در آغوش بگیرید و ضمن ماچ کردن گونه هایش به او تبریک عروسى بگویید و براى او و همسرش زندگى خوب و قشنگى آرزو کنید، ناگهان با این اخطار خشک رو به رو مى شوید که بوسیدن عروس خانم ممنوع! و وقتى مى پرسید چرا؟! من که این دخترک را از بچگى لپ هایش را کشیده و ماچ کرده ام، به شما مثل این که از پشت کوه آمده باشید مى گویند که «میک آپ» عروس خانم خراب و دچار ریزش مى شود! ببخشید دچار چى چى مى شود؟!… دچار ریزش! یعنى طفلى عروس خانم را براى این که «وِرى ایمپُرتِنت پرسُن» بشود، آرایشگر… ببخشید «میک آپیست»، صافکارى و بتونه کارى کرده است!

حالا تا باشد از این عروسى ها باشد! ما که بخیل نیستیم! ولى خداى نکرده نرسیم به روزى که شما دوستِ هنرمندتان را براى همیشه از دست بدهید. البته در این حالت، هنرمند داریم تا هنرمند! مثلا اگر دوستِ شما، بهمن فرزانه نامى باشد که مترجم و نویسنده بوده است و «صد سال تنهایى» مارکز را براى من و شما و هزاران ایرانى دیگر ترجمه کرده است و به ما در طول کار نویسندگى اش حالِ بسیار داده است، ممکن است براى بلند کردن برانکار آن مرحوم، «وِرى ایمپورتِنت پرسُن» که هیچ، حتى آدم معمولى کم بیاورند و وزن این نویسنده بیفتد روى سه چهار تشییع کننده و دو سه نفر آدمى که دمِ مرده شور خانه ى بهشت زهرا ایستاده اند و دلشان به غربت این نویسنده ى بخت برگشته سوخته است!

farzaneh-110716

ولى اگر بخواهید تشریف ببرید به مراسم خاکسپارى عباس کیارستمى عزیز، ناگهان مى بینید که «وِرى ایمپُرتِنت پرسُن»ها، مثلِ آبِ چشمه از زمین مى جوشند و لازم مى شود براى آن ها، جایگاهِ مخصوصى تدارک دیده شود و وزیر و وکیل و هنرپیشه هاى «کاسه نَلیس»ِ حکومت و حسنعلى خان و حسینقلى خان، در این مکانِ جدا در نظر گرفته شده، بنشینند و انگشت حسرت و عبرت به دندان بگزند.

kia rostami marassem -110716

ماها هم که «نُ ایمپُرتِنت پرسُن» تشریف داریم، آن پُشت-مُشت ها، مشغول عزادارى براى خودمان و عباس عزیزمان شویم. «وِرى ایمپورتِنت پرسُن»ها هم این قدر پشت میکروفون و روى سکو، حرف بزنند و حرف بزنند و حرف بزنند که ما اصلا عطاى دیدن مراسم خاکسپارى را به لقاى اش ببخشیم و آویزان به اتوبوس و له شده در وسط دو نفر دیگر در ماشینِ مسافرکش، به تهران عزیز بر گردیم و دَرْ خانه مان، که خانه ى دوست واقعى ست، براى درگذشت غریبانه ى هنرمند مردمى کشورمان، که در به در دنبال خانه ى دوست در جاهاى متعلق به «نُ ایمپُرتِنت پرسُن»ها بود اشک بریزیم…

kia-rostami marasssem 2-110716

از: گویا

be kanal site Melliun Iran bepeyvandid


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.