قیمت ارز در همان بهمن ماه ۲ هزار تومان بود و امروز نهایتآ ۲ برابر شده است. دلیل این افزایش ۴ برابری قیمت کاغذ معلوم نیست. به نظر من هدف این است که ناشران کار نکنند، چون ظاهرآ دانش ما آنقدر زیاد شده که دیگر نیازی به مطالعه نداریم.
وجود بحران در بازار کاغذ حرف جدیدی نیست و از چندی قبل بسیاری از فعالین و افراد مرتبط با این حوزه، بارها دربارهی آینده هشدار دادهاند. انتشارات اقبال، قدیمیترین موسسهی انتشاراتی ایران است. این ناشر هم این روزها با مشکلات اقتصادی دست به گریبان شده و بسیاری از کارها و کتابهای آنها هم امکان انتشار ندارد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، فرشید اقبال؛ نویسنده و مسئول هیات تحریریهی انتشارات اقبال در مورد وضعیت فعلی کاغذ در بازار گفت: متاسفانه این روزها قیمت کاغذ مثل قیمت ارز شده است و با اینکه به صورت روزانه وارد نمیشود، اما قیمت آن روزانه تغییر میکند. این تغییر قیمت روزانه به فروشندگان مربوط میشود و باید از آنها پرسید که چرا وقتی کاغذ مورد نیاز برای فروش مثلآ یک ماهتان را با یک نرخ مشخص ارز وارد کردهاید، نوسانات روزانه ارز هم هر روز بر آن تاثیر میگذارد؟ قیمت کاغذی که در بهمن ماه سال گذشته ۲۶ هزار تومان بود، امروز تقریبآ ۴ برابر شده و ۹۶ هزار تومان خرید و فروش میشود. باید ببینیم قیمت ارز چند برابر شده که کاغذ ۴ برابر شده است؟
اقبال در خصوص تاثیری که این افزایش قیمتها بر قیمت تمام شدهی کتابها گذاشته است، گفت: امروز فقط کاغذ مورد نیاز برای تجدید چاپ کتابی که قیمت فروش آن ۴ هزار و ۵۰۰ تومان بوده، ۴ هزار تومان میشود. مشکلات یکی دو تا نیست و این فقط هزینه کاغذ بود. هزینهی سایر موارد مثل فیلم و زینک و چاپ و لیتوگرافی و صحافی و… هم به همین نسبت بیشتر شده است. با این شرایط چه قیمتی بر روی این کتاب بگذاریم که منطقی باشد و ضرر نکنیم؟
این نویسنده در مورد وضعیت فعلی چاپ و نشر در کشور گفت: با تیراژهایی که این روزها کتابهای ما دارند و میبینیم که یک کتاب حتی زیر ۵۰۰ نسخه هم تیراژ دارد، کار چاپ کتاب بیشتر به صورت کارهای فتوکپی درآمده است. موسسات چاپ و نشر این روزها دستگاههای چاپ و لیتوگرافی اداری وارد میکنند، چون با همین دستگاهها هم کار راه میافتد.
فرشید اقبال افزود: چندی پیش در یک روزنامه خواندم که از قول یک ناشر عنوان شده بود که صنعت نشر در حال موت است. من میخواهم بگویم این صنعت در حال موت نیست، بلکه حتی چهلم آن را هم گرفتهاند.
مسئول هیات تحریریه انتشارات اقبال به وضعیت تولید کاغذ در داخل اشاره کرد و گفت: با این همه ادعا نمیتوانیم یک برگ کاغذ سفید در داخل کشور تولید کنیم. اصولآ ما تولید کننده نیستیم و برای بیشتر کالاها نیاز به واردات داریم. کاغذهای تولید شده در ایران همچنان کاهی هستند. خود من کتابی را با کاغذ ایرانی چاپ کردم و مجبور شدم برای اینکه رنگ مناسبی پیدا کند، ۴ بار رنگ بر روی آن چاپ کنم. البته در سالهای اخیر، کیفیت کاغذ داخلی مقداری بهتر شده، اما همچنان این کاغذها به پای کاغذهای سفید وارداتی نمیرسد و اصلآ قابل مقایسه نیست. من به کتابخانه و آرشیو کتابهای چاپ شده انتشاراتمان که نگاه میکنم، میبینم ۲۰۰ عنوان کتابی که در سالهای اخیر منتشر شده، همه بر روی کاغذ خارجی بودهاند.
این نویسنده بر لزوم پذیرفتن بحران در نشر کشور تاکید کرد و افزود: تا زمانی که این مشکلات را نپذیریم، چیزی درست نمیشود. با کتمان کردن به جایی نمیرسیم و باید تصمیم بگیریم که میخواهیم نشر بماند یا نه؟ البته راه حل مشکل هم اختصاص کاغذ یارانهای و سهمیهای نیست، چون در اختصاص آن هم بالاخره مشکلاتی به وجود میآید و ناشران مشخصی در اولویت قرار میگیرند. شنیدهام که کاغذ سیگار در اولویتهای اختصاص ارز برای واردات قرار دارد، اما کاغذ تحریر نیست.
اقبال به سایر بحرانهای اقتصادی و تاثیر آن در حوزه خرید کتاب اشاره کرد و گفت: درآمد بیشتر مردم به ریال است، اما هزینهها با دلار محاسبه میشود. امروز مثلآ پنیر ۳۹۰۰ تومان شده است، اما نمیتوان حقوق کارگران را افزایش داد. قیمت مواد غذایی با ارز زیاد شده است، اما درآمدها ثابت مانده و میشود گفت مثلآ به نسبت چند سال قبل، درآمدها یک چهارم شده است. حال در این وضعیت در نظر بگیرید کتابی را که نرخ مشخصی بر پشت جلد آن نوشته شده و نباید آن را افزایش داد چه میشود. در این شرایط معلوم است که دیگر کسی خریدار کتاب نیست. در این شرایط دیگر برای چه کسی اهمیت دارد که تاریخ ایران چه بوده است؟ اگر تا قبل از این در لیست خرید ماهانه مثلآ ۱۵ هزار تومان به خرید کتاب اختصاص داده میشد، دیگر نمیتوان همین کار را هم کرد و عملآ بودجهای برای خرید کتاب نمیماند. در کنار این مساله در نظر بگیرید که اصوﻻ مردم ما علاقهی چندانی به خرید کتاب ندارند و این یک مسالهی فرهنگی است. مردم ما فرهنگ نقالی و شفاهی دارند و با فرهنگ مکتوب میانهی چندان خوبی ندارند. به همین دلیل است که در کل تلویزیون بیشتر از کتاب خواستار دارد و در چنین وضعیتی این مساله هم کاملآ مزید بر علت میشود. ما کاری برای ایجاد فرهنگ کتاب خوانی برای مردم نکردهایم، مثل همه چیز دیگر؛ فقط ماشین وارد میکنیم، اما فرهنگ رانندگی را وارد نمیکنیم.
او نشررا یک پروسه طولانی دانست و گفت: اگر کسی تصمیم بگیرد کتابی منتشر کند، نمیتواند به سراغ یک ناشر برود و یک شبه این کار را انجام دهد. کل این پروسه شاید بیشتر از یک سال طول بکشد. در چنین وضعیتی با چنین شرایط زمانی، باید یک دورنمای قیمتی داشته باشیم تا بتوانیم قیمت مناسبی را برای کتاب در نظر بگیریم تا بعد از برگشت پول در طولانی مدت، ضرر نکنیم. این مساله در شرایطی که کوچکترین ثباتی در اقتصاد وجود ندارد، امکان پذیر نیست. فعالین حوزهی نشر نه میخواهند و نه میتوانند یک شبه پولدار شوند، فقط میتوانند کتاب چاپ نکنند.
مسئول هیات تحریریه انتشارات اقبال به پائین آمدن شدید تیراژ کتابهای این انتشارات اشاره کرد و گفت: تیراژ بسیاری از کتابهای ما ۵۰۰ نسخه شده است و ماکسیمم آن هم ۱۵۰۰ نسخه و به طور متوسط همان ۱۰۰۰ نسخه را در نظر بگیرید. مسالهای که وجود دارد این است که بسیاری از قیمتها مثل لیتوگرافی، حروفچینی، چاپ و… برای تیراژها یکسان است و فرقی نمیکند که ما ۵۰۰ نسخه چاپ کنیم یا ۱۵۰۰ نسخه، دلیل پائین آوردن تیراژها بیشتر همان مساله کاغذ است. انتشارات اقبال تقریبآ دیگر نمیتواند کتاب جدید چاپ کند و به تجدید چاپها بسنده کردهایم.
اقبال ادامه داد: ما کلیات سعدی را با تیراژ ۵۰۰ نسخه چاپ کردهایم، این یعنی مرگ. شعر سعدی در سازمان ملل نصب شده، آن وقت تیراژ کلیات آن در کشور خودمان باید ۵۰۰ نسخه باشد؟ انتشارات اقبال ۱۱۰ سال سابقه فعالیت دارد و از بسیاری از مراکز فرهنگی دیگر قدیمیتر است. وقتی موسسهای فرهنگی که سالها قبلتر از دانشگاه تهران فعالیت میکرده، به نقطه فعلی رسیده، میتوان متوجه شد که شرایط به چه صورت است. همهی ناشران میگویند ما مجوزهای زیادی داریم، اما میترسیم کتاب را چاپ کنیم و منتظر ثبات در بازاریم، اما هیچ ثباتی وجود ندارد و وضعیت هم نشان میدهد که نمیتوان در آینده هم انتظار ثبات چندانی داشت. اگر دورنمایی از بازار وجود داشته باشد میتوان کتاب چاپ کرد، اما وقتی که قیمت دلار هم پائین بیاید، باز هم قیمتهای بازار کاهش نمییابد و این شرایط جای هیچ فعالیتی را باقی نمیگذارد. نام انتشارات اقبال با تقویم و سررسید گره خورده، اما اگر بخواهیم تقویمی را که قیمت آن ۲۵۰ تومان بود را برای سال آینده منتشر کنیم، کمتر از ۱۰۰۰ تومان نمیشود و یا سررسیدی که ۵ هزار تومان بوده امروز ۲۰ هزار تومان میشود. ما دو دستگاه چاپ داریم که یکی از آنها بیکار است، خیلی راحت است که به کارگرها بگوییم دیگر کار نداریم و بروند، اما برای اینکه کارگران بیکار نشوند، با دستگاه دوم کتابهای درسی چاپ میکنیم.
این نویسنده در ادامه به توقف کار انتشار دو پروژهی مهم این انتشارات اشاره کرد و گفت: یکی از این کارها، قرآن ۶ رنگی بسیار نفیسی است که قرار بود در عین نفیس بودن قیمت مناسبی هم داشته باشد، اما دیگر نمیتوانیم قیمت مناسبی را برای آن در نظر بگیریم و عملآ پروژه متوقف مانده است. مورد دیگر هم تقویم ۱۲۰ ساله نجومی بود که در واقع آرشیوی بود برای تقویمهای انتشارات ما، اما امروز دیگر امکان عقلی برای چاپ این اثر وجود ندارد. قیمتها به جایی میرسد که نه راه پیش داریم و نه راه پس. وضعیت برای همهی ناشران به همین ترتیب است و به قول معروف همه در یک کشتی هستیم.