به مناسبت انتخابات ریاستجمهوری، «ایرانوایر» به سراغ گفتگو با اولین رئیسجمهور تاریخ ایران رفت.
«ابوالحسن بنیصدر» از پاریس و تلفنی با ما همکلام شد؛ از همان شهری که روزی در حومههای آن، در کنار مردی قرار داشت که اختلافات نظرش با او، تکلیف تاریخ ایران را دست کم تا چند ده سال تعیین کرد.
علاوه بر خاطرات رابطه با آیتالله خمینی، از او درباره نظرش راجع به انتخابات پیشرو، کاندیداتوری رئیسی و جانشینی علی خامنهای پرسیدیم.
آیتالله خمینی در فرانسه که بود، چشماندازی از آینده ایران ارایه میکرد که بسیار متفاوت از آن چیزی بود که هنگام به قدرت رسیدن انجام داد. به آن دوره که فکر میکنید، اولین بار کی متوجه نشانههای هشدار شدید؟
در نوفل لوشاتو ما ۲۰ اصل به آقای خمینی پیشنهاد کردیم. ایشان ۱۹ اصل آن را خطاب به جهانیان اعلام کرد منهای یک اصل که عفو عمومی بود. بعد که رفتیم ایران، از همان لحظه ورود علایم خفیفی را بروز میداد که قرار است به این اصول عمل نکند؛ مثلا در در بهشت زهرا. بعد حکم نصب «مهندس بازرگان» به نخستوزیری حکومت موقت را صادر کرد با استناد به این که ایشان ولایت شرعی دارند. واضحتر از آن اینکه در خیابانها ریختند و زنهای بیحجاب را اذیت و آزار کردند. من رفتم قم و با ایشان صحبت کردم و گفتم شما در نوفل لوشاتو گفتید زنها در پوشش خود آزادند. ایشان گفت که من در فرانسه صحبتهایی کردم اما هیچ تعهدی نسبت به آنها ندارم و لازم بشود، خلاف آنها را میگویم.
در صحبت با آقای خمینی، آیا فرصت این میشد که راجع به میراث مصدق با هم صحبت کنید؟ نظرشان واقعا چه بود؟
این مساله چند نوبت پیش آمد. یک مورد در نوفل لوشاتو بود. دکتر یزدی به آقای خمینی گفت شما باید یک ستایشی از مصدق بکنید. جواب داد نه، نمیشود؛ نمیتوانم. من گفتم چرا نمیتوانید؟ شما در دنیا شناخته شده نیستید، اما مصدق در جهان به عنوان نماد استقلال و آزادی شناخته شده است. آن روز بعد از نماز برای اولین بار ستایشی از دکتر مصدق کرد. بار دیگری هم در تهران گفته بود که مصدق از اسلام سیلی خورد. به او گفتیم مصدق در وجدان تاریخی مردم ایران است و هیچ کس هم نمیتواند او را خارج کند. شما فقط به خودتان ضربه میزنید.
به نظرتان میآمد آیت الله خمینی مواضع اصولی دارند یا مواضعشان مدام متغیر است و تحت نفوذ اطرافیان؟
ایشان در تمام عمر غالب کارهایش واکنش بوده است و نه کنش. در فرانسه که بود، از طرف کمیسیونی جواب سوال خبرنگارها به ایشان داده میشد و ایشان همان را پس می داد. پس از خودشان ایدهای نداشتند مگر ولایت فقیه. تازه آن هم از خودشان نبود. بعد آمد در فرانسه و به ایشان گفتم اینجا بخواهی صحبت ولایت فقیه بکنی، همینجا ماندگار میشوی. اینجا بود که صحبت ولایت جمهور مردم را کرد و گفت در دموکراسی پیشرفته ایران، مردم در اداره کشور خویش شرکت میکنند. ما نمیدانستیم طرح محرمانهای هم بوده که دکتر یزدی تهیه کرده است. این طرح، «ولایت مطلقه فقیه» بود.
فکر میکنید نوع رابطهای که شما با خامنهای داشتید، باعث ایجاد پیشینهای شد که بر نوع رابطه این دو مقام در جمهوری اسلامی تاثیر گذاشت یا خیر؟
آن وقت آقای خمینی خلاف قانون اساسی عمل میکرد چون طبق آن اختیارات اجرایی نداشت. با این حال، این دو مقام، دوتا عملکرد دارند که با هم نه تنها سازگاری ندارند بلکه تضاد هم دارند. رهبری برای خودش اختیار مطلق قائل است و از لحاظ نظری، خود را فقط پاسخ گو به خدا میداند. فونکسیونی که رهبر دارد، فقط یکی است و آن هم کاربرد خشونت. کسی که کم تر از همه با آقای رهبر این تزاحم را بروز داده، آقای روحانی است. البته تزاحم همچنان هست. این هم حلبشو نیست و ذاتی رژیم است
نظری راجع به انتخابات پیشرو دارید؟ با آقای رئیسی هیچ وقت آشنایی داشتید؟
نه، من هیچ آشنایی شخصی یا قبلی با او ندارم اما او از همین قضات شرع و ماشین صدور حکم اعدام بوده است، مثلا در کشتار سال ۶۷. آقای منتظری گفت اینها در تاریخ به عنوان جنایتکار ثبت میشوند. اگر بخواهد در آن مقام، مجری مقام رهبر بشود ببینید چه خشونتی ایران را خواهد گرفت. بنا بر اطلاعاتی که به من داده اند، سپاه از یک سال پیش در تدارک آوردن این آقا بوده. یک توجیه هم برایش ساخته اند؛ میگویند آقای روحانی زبان اوباما را میفهمید، حالا ترامپ آمده که زبان روحانی حالیاش نمیشود.
نظر شما در مورد جانشینی آقای خامنهای چیست؟
از ایران به من اطلاع داده اند که پیامی داده شده به آقای ترامپ که شما این فشار به ایران را افزایش نده و تحریم نکن چون آقای خامنهای بیمار و مردنی است و اگر این فشار نباشد، میانهروها زمامدار باقی میمانند و جانشین آقای خامنهای همان نقشی را خواهد داشت که آقای «سیستانی» در عراق دارند. این اطلاع به نظر من صحیح میرسد چون کنگره امریکا رای به تحریمها را تا بعد از انتخابات ریاستجمهوری در ایران به تعویق انداخت. عین همین پیام را در اواخر حیات آقای خمینی به آقای ریگان داده بودند. اما برای جانشین اینها چه کسانی را دارند؟ کسانی که با تعریف قانون اساسی جور دربیایند، چند نفر بیش تر نیستند. آقا «مجتبی»، فرزند آقای خامنهای هست. دیگری، همین آقای رئیسی است. دیگری، آقای شیخ «صادق لاریجانی» که او هم با فسادهایی که پی در پی از او رو شده این امکان را ندارد. همین طور آقای «شاهرودی» که در مجلس خبرگان رهبری هم برای ریاست رای نیاورد. سپاه هم با او میانه خوبی ندارد. حالا میگویند در مجلس خبرگان جدید، کمیسیون تعیین رهبر از زمان انتخاب شش بار تشکیل جلسه داده که در عمر مجلس خبرگان بیسابقه است. اما امید من این است که ولایت فقیه از لحاظ نظری مرده. از لحاظ عملی هم مرده است چون کسی به آن باور ندارد. فقط مانده به عنوان وسیله مشروعیت دادن به خشونت. تنها کاربردش همین است.
از: ایران وایر