آیا شما نیز همچون جناح رقیبتان مرزهای آزادی را تنها محدود به دوگانه اصلاحطلب-اصولگرا میدانید؟ آیا جامعه ایران باید تا ابد فقط یکی از این دو گزینه را انتخاب کند؟ پس تکلیف مابقی جریانها و گفتارهایی که در تاریخ ایران، بلاخص از زمان انقلاب مشروطه به این سو، نقش تاریخی و مقبولیت اجتماعی داشتهاند در این میان چه میشود؟ ما نظر جناح رقیب شما را در این خصوص میدانیم، بلکه سوال در اینجا مشخصا موضع جریان اصلاحات است
سرور ارجمند،
جناب آقای سید محمد خاتمی
با سلام و عرض احترام
به رسم ادب، در ابتدا خود را به حضورتان معرفی میکنم:
اینجانب، نادر فتورهچی، ایرانی و ساکن تهران هستم. بنده در دو انتخابات سالهای ۱۳۷۶ و ۱۳۸۰، به حضرتعالی به عنوان کاندید ریاست جمهوری مردم ایران رای دادم و در راستای وفاداری به این رای، در جریانات دانشجویی و مطبوعاتی متصل به «جبهه دوم خرداد» در آن ایام، به طور تمام وقت اعم از چسباندن پوستر انتخاباتی، طبقهبندی نامهها در دفتر اراتباطات مردمی نهاد ریاست جمهوری، سخنرانی در جمعهای دانشجویی، نگارش یادداشت و مقاله در روزنامهها، هفتهنامهها و مجلات، انجام مصاحبه، تنظیم و تصحیح اخبار و غیره فعالیت کردم و به مدت ۵ سال نیز در زیر مجموعۀ «اطلاعرسانی و اخبار» دفتر حضرتعالی، بدون برخورداری و چشمداشت به حق بیمه و سنوات شغلی خدمت کردم و پس از پایان دور دوم ریاست جمهوری شما نیز، برای مدتی، به عنوان «خبرنگار اختصاصی»، بدون دریافت حقوق و به صورت داوطلبانه، در محل استقرارتان (ساختمان همراهان در مجموعه کاخ سعدآباد) در رکابتان بودم. در انتخابات سال ۸۴ نیز به عضویت ستاد انتخاباتی دکتر معین، کاندید مورد تایید جنابعالی در آمدم و پس از شکست ایشان در دور نخست، از کاندیداتوری آقای هاشمی رفسنجانی حمایت کردم و به استناد روزنامه شرق مورخ ۱/۴/۱۳۸۴، در دفاع از ریاست ایشان که آنزمان مورد نظر جنابعالی بود، علیرغم میل باطنی به سخنرانی و تبلیغ در میدان ولیعصر تهران پرداختم.
بنده تمامی این مسیر را در تمامی آن سالها، نه از سر دلبستگی فردی و اعتقادی به ایدئولوژی و مبانی فکری جریان اصلاحات یا همپیماناناش ، بلکه صرفا در راستای کمک به فرآیند توسعه و گشایش فضای سیاسی برای حضور جریانهای حذف شده و جلوگیری از قدرتگیری نیروهای غیر دموکراتیکتر طی کردم.
این معرفی کوتاه، صرفا از آن جهت تقدیم حضور شد که به استحضار برساند، این حقیر نه تنها با مقولاتی چون «تحول گام به گام و تدریجی»، «پرهیز از افراط گرایی» و … آشنا هستم و دربارهشان مقاله نگاشته و حرافی کردهام، بلکه از بدو تولد جریان موسوم به «اصلاحات» تا زمان افول آن، در تمامی مراحل، در حد بضاعت ناچیزم در بطن آن حضور داشته و تک تک لحظات آنرا تجربه کرده و زیستهام.
اجازه دهید سلام یک شهروند دیگر، زنی زحمتکش که با دو فرزند خردسالِ پدر از دست داده، در منطقه «اسلام شهر» در حومه تهران ساکن است و به شکل روزمزد و آبرومندانه، به پرستاری از سالمندان در مناطق شمالی شهرتهران اشتغال دارد و به طور تصادفی فرصت همکلام شدن با او نصیب اینجانب شد را نیز به حضورتان ابلاغ کنم.
این شهروند زحمت کش، هر بار که نام شما را بر زبان میآورد، بر چهرهاش لبخند نقش میبست و برای سلامتیتان دعا میکرد و به گمان ارتباط این حقیر با جنابعالی، قول گرفت که سلاماش را به حضرتعالی برسانم و بنده نیز قول دادم که به هر نحو ممکن چنین خواهم کرد و اکنون به این قول وفا شد.
پس از ادای این عهد، لازم است تا به انگیزه اصلی نگارش این نامه که همانا رفع ابهام از چیستی و ماهیت «اصلاحات» در مقام یک «مفهوم» و «دکترین» و نه هویت جمعی یک جریان سیاسیست بپردازم و آن را در قالب چند سوال با حضرتعالی در میان بگذارم که امید است با توجه به منش اخلاقی و تاکید همیشگیتان بر ضرورت «پاسخگویی»، «گفتوگو»، «تعامل» و «شنیدن صدای مخالف» و …، به هر نحوی که صلاح میدانید، به آنها پاسخ دهید.
پیش از طرح سوالات، توضیح این نکته ضروریست که اینجانب به دلیل سکونت در داخل کشور، و با توجه به عدم برخورداری از هر گونه مصونیت، قادر به طرح پارهای از سوالات خود و احیانا بخشهایی از افکار عمومی نیستم و تنها به سوالاتی که امکان طرح آنها از داخل کشور امکان پذیر و شدنیست، آنهم تا حد امکان به تفکیک حوزه و اولویت، بسنده میکنم:
موارد اضطراری و فوری
۱- بر اساس تجربه روزمره بسیاری از ایرانیان، به ویژه ساکنین استانهای تهران، البرز، خوزستان، سیستان و بلوچستان، اصفهان، لرستان و …، وضعیت آلودگی هوا در اکثر روزهای سال در شرایط «ناسالم»، «هشدار» و «خطرناک برای گروههای سنی آسیب پذیر» قرار دارد و این مسئله سلامت عمومی ساکنان اقلیم ایران را شدیدا تحت تاثیر قرار داده به طوری که برخی از کارشناسان داخلی از مرگ سالانه بیش از ۲۶ هزار تن بر اثر آلودگی هوا خبر میدهند و آنچه که «سونامی سرطان» در سالهای پیشرو میخوانند را ناشی از وضعیت غیرقابل تحمل آلودگی هوا میدانند.
الف، حل بحران آلودگی هوا، به عنوان معضلی که جان شهروندان و حتی خود اصلاح طلبان و خانوادههایشان را تهدید میکند، اولویت چندم شما و جریان اصلاحات است؟
ب، برنامه و راهکار عملی جریان اصلاحات در خصوص بهبود وضعیت تنفسی شهروندان، کاهش ضریب تلفات موج سونامی سرطان پیشرو و کاهش آلودگی هوا چیست و چه تفاوت ماهوی و اصولیای با راهکارهای ناکارآمد موجود و راهکار احتمالی جناح اصولگرا دارد؟
۲- بنا به گفته وزیر نیروی دولت یازدهم، «حیات، تمدن و بقای ایران و ایرانی به دلیل شرایط آبی کشور در معرض تهدید قرار گرفته و تأمین آب شرب برای مردم به یکی از معضلات کشور تبدیل شده است».
الف، حل بحران کمبود منابع آبی که خطر بروز«جنگ آب» را در اقصی نقاط کشور افزایش داده، اولویت چندم شما و جریان اصلاحات است؟
ب، برنامه و راهکار عملی جریان اصلاحات در خصوص مدیریت منابع آبی کشور چیست و چه تفاوت ماهوی و اصولیای با راهکارهای ناکارآمد موجود و راهکار احتمالی جناح اصولگرا دارد؟
۳- بنا به گفته معاون وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، هم اکنون «۳۰درصد از جمعیت کشور گرسنه هستند و نان برای خوردن ندارند»، پیش از این نیز قائم مقام وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی از شناسایی «۱۲ میلیون نیازمند دریافت بسته امنیت غذایی» در کشور خبر داده بود.
در حال حاضر، در برابر این جمعیت انبوه، حکومتی که تنها در فاصله سالهای ۸۴ تا ۹۴، ۵۷۸ میلیارد دلار درآمد نفتی داشته است، خود را موظف به توزیع بستهای موسوم به «سبد کالا» یا «بسته امنیت غذایی»، شامل « ۱.۸ کیلوگرم روغن نباتی مایع، ۱۰ کیلوگرم برنج، ۴ کیلوگرم گوشت مرغ، ۸۰۰ گرم پنیر بستهبندی و ۱.۸ کیلوگرم تخممرغ»، آنهم هر ۶ ماه یکبار و از طریق ثبت نام و ارسال پیامک و داشتن شرایطی از قبیل «سرپرستی خانوار» و غیره میداند که این حجم، تنها کفاف تامین مواد غدایی مورد نیاز بدن، حداکثر برای یک ماه مصرف خانوار را میدهد که آنرا هم نمیدهد.
الف، رفع سوء تغذیه و برخوردارشدن یک سوم از جمعیت کشور از امکان تامین غذای کافی و مورد نیاز بدن، اولویت چندم حضرتعالی و اصلاح طلبان است؟
ب، برنامه و راهکار عملی و اصولی جریان اصلاحات برای رفع سوء تغذیه و برخورداری این بخش از جمعیت کشور از امکان تامین غذای کافی چیست و چه تفاوت ماهوی و اصولیای با راهکارهای ناکارآمد موجود و راهکار احتمالی جناح اصولگرا دارد؟
۴- آمار دقیقی از میزان عمر تلف شده شهروندان در ترافیک و راهبندان کلان شهرها در دست نیست، اما وضعیت سرسام آور ترافیک در ایران، مسئلهای نیست که نیازمند ارائه آمار باشد. مضاف بر آنکه وضعیت جادههای کشور نیز از حیث تلفات رانندگی، رتبه نخست یا دوم در جهان را دارد.
الف، حل بحران ترافیک که سلامت روحی و جسمی ایرانیان را شدیدا تحت تاثیر قرار داده و کیفیت زندگی را به نازلترین میزان خود رسانده است، اولویت چندم خود و جریان اصلاحات میدانید؟
ب، برنامه و راهکار عملی جریان اصلاحات در خصوص ساماندهی و کاهش ترافیک، چه تفاوت ماهوی و اصولیای با راهکارهای ناکارآمد موجود و راهکار احتمالی جناح اصولگرا دارد؟
۵- بنا به گفته مشاور وزیر کشور، هم اکنون بیش از ۱۸ میلیون نفر از جمعیت کشور گرفتار معضل حاشیهنشینی و زاغهنشینیست، حال آنکه به موازات آن، ما شاهد سر به فلک کشیدن برجها، پاساژها، مالها، هتلها و خانههای لوکس و اعیانی در مناطق مرفهنشین و شهرکهای اعیانی حومه کلانشهرها هستیم که منابع تامین هزینه ساخت و آبادانی آنها برای شهروندان مبهم و نامعلوم است.
الف، حل بحران مسکن آبرومند برای زاغهنشینان، اولویت چندم شما و جناح اصلاحطلب است؟
ب، راهکار عملی و مدون اصلاحات برای برخورداری جمعیت ۱۸ میلیونی زاغهنشین از یکسو و تعیین تکلیف و روشن شدن منابع مالی و اعتباری ساخت مسکن و فضای شهری اعیانی برای اقلیت مرفهنشین دقیقا چیست؟
موارد مربوط به عرصه فرهنگ عمومی و آموزش
۶- بنا به گفته رئیس سازمان نهضت سوادآموزی در سال ۹۳، هم اکنون ۲۰ میلیون نفر در کشور بیسواد مطلق و کم سواد تا سطح دوره ابتدایی هستند. علاوه بر آن چندی پیش قسمتهایی از یک مسابقه سرگرمی تلویزیونی نشان میداد که تمامی شرکت کنندگان بالغ در این مسابقۀ اطلاعات عمومی، حتی نام کشورهای همسایه ایران را نمیدانستند.
جریان اصلاحات چه برنامه و راهکار عملیای برای کاهش جمعیت بیسواد کشور و ارتقاء سطح دانش عمومی شهروندان دارد و تفاوت این برنامهها و راهکارها، با راهکار و برنامههای ناکارآمد جاری و جناح اصولگرا در چیست؟
۷- همانطور که در بالا اشاره شد، سطح نازل فرهنگ عمومی در کشور درحالی همچون خوره به جان روح و روان شهروندان ایرانی افتاده که بیلان تولیدات سینمایی، کتاب، مجله، روزنامه و …به بالاترین میزان در سالهای پس از انقلاب رسیده است. اما این حجم انبوه از کالای فرهنگی، بنا به شواهد غیر قابل انکار، کوچکترین تاثیر مثبتی در ارتقاء سطح فرهنگ عمومی نداشته و مع الاسف بیش از پیش به ترویج ابتذال، دروغگویی، ریاکاری، بزدلی، مصرف گرایی، منفعت طلبی و … دامن زده است.
الف، ارزیابی جنابعالی و جریان اصلاحات از کیفیت نازل محصولات و تولیدات فرهنگی در دوران اعتدال چیست؟ به عبارت دیگر چرا با وجود صرف هزینههای کلان از بیتالمال، چهرهسازی با پول نفت، پرداخت دستمزدهای ۲۰۰ میلیون تومانی و بیشتر به بازیگران و …، سطح فرهنگ عمومی در کشور تا حدی به قهقرا رفته که برخی اساتید دانشگاه را وادار به اعلام خطرو هشدار درباره«بحران ابتذال» در کشور کرده است؟
ب، برنامه عملی جنابعالی و اصلاحطلبان برای ارتقاء واقعی و نه شعاری سطح فرهنگ عمومی، آموزش همگانی از طریق ارتقاء سطح کیفی محصولات فرهنگی-هنری، آموزش ارزشهای انسانی، تقویت روحیه حقیقتجویی، مشارکتخواهی، مقاومت و ایستادگی در برابر زور و ستم، پرهیز از چاپلوسی و …؛ و مبارزه با پدیده خطرناک «ابتذال» چیست؟
۸- جنابعالی همواره بر شعار «شایسته سالاری» تاکید موکد داشتهاید. اکنون اما علاوه بر عرصه سیاست و اقتصاد، در عرصه فرهنگ نیز ما با پدیده «پارتی بازی» و «آقازاده سالاری» مواجهایم.
جنابعالی و جریان اصلاحات، چه راهکار عملیای برای کوتاه کردن دست آقازادگان و نورچشمیهای نالایق و ناشایسته از یکهتازی در عرصه فرهنگ، سیاست و اقتصاد کشور و برخورداری از امکانات عمومی و بیت المال دارید؟
موارد اقتصادی و زیربنایی
۹- اگرچه که جنابعالی در دو دولت خود همواره بر ادامه سیاستهای اقتصادی دولت سازندگی تاکید کردید، اما فرجام سیاستهای اقتصادی موسوم به «تعدیل» که نسخهای از اقتصاد «آزاد» یا همان «نئولیبرال» بود، در دولت محمود احمدینژاد نیز پی گرفته شد ودر نهایت به شرایطی انجامید که مقامات کنونی دولت، که خود نیز از هواداران «اقتصاد بازار» و کارگزاران دولتهای شما و آقای هاشمی هستند، از آن به «فاجعه»، «ویرانه»، «غارت»، «نابودی کشور» و … تعبیر میکنند.
با توجه به چنین میراثی، و با توجه به اینکه به تعبیر معاون اول دولت کنونی «موریانه فساد کشور را بلعیده است»، لازم است تا نظر جنابعالی و مجموعه اصلاح طلبان در خصوص سیاستهای کلان اقتصادی و مدل مطلوبتان برای اداره اقتصادی کشور، به طور شفاف برای افکار عمومی تشریح شود که مشخص شود وقتی سخن از «اصلاح ساختاری» به میان میآید، منظور دقیقا چیست.
الف، به زبان ساده، کدامیک از این دو الگوی تجربه شده را برای خروج کشور از بحران مدنظر دارید:
ادامه روند کنونی و میدان دادن به الگوی اقتصاد بازار، «نئولیبرال» یا «آزاد»؛ یعنی واگذاری منابع طبیعی، ملی و داراییهای عمومی به بخش «خصولتی» و ادامه مناسبات منجر به «رانتخواری»، و یا بازگشت به مدل اقتصاد دولت رفاهی، نهادگرا و متمرکزِ مورد علاقه آقای جناب آقای مهندس میرحسین موسوی که بر همگانی کردن خدمات بیمهای، رفاهی، آموزشی، درمانی و …، ملی کردن اموال و داراییهای عمومی، پرداخت سوبسید، خلع ید از غارتگران، رانتخواران و… تاکید داشت؟
و اگر هیچ یک از این دو مدل تجربه شده را مطلوب نمیدانید، مستدعیست مختصات الگوی اقتصادی مطلوب خود را برای جامعهای که به آنها لیست انتخاباتی پیشنهاد میدهید، تشریح و تبیین بفرمایید.
ب، اگر کماکان بر ادامه مدل «اقتصاد آزاد» که پایه اساسی آن بر کاهش تصدیگری دولت و واگذاری امور به بخش خصوصی استوار است، تاکید دارید، مستدعیست شیوههای ملموس و قابل اندازهگیری و دارای ضمانت اجرایی نظارت همگانی بر نحوه واگذاریها، قراردادها، پیمانها، مبادلات بانکی و … را به نحوی که منجر به توقف روند بیسابقه فساد در کشور شود، تشریح بفرمایید.
ج، نظر جنابعالی و مجموعه اصلاحطلبان در خصوص «طرح تحول اقتصادی کشور» که در افکارعمومی به «هدفمندسازی یارانهها» مشهور است، چیست؟
آیا آزادسازی قیمتها و کاهش تدریجی جامعه یارانهبگیران منجر به «رونق و شکوفایی» در اقتصاد آزاد در یک دهه گذشته شده است؟ بیتردید جنابعالی نیز تصدیق خواهید فرمود که چنین نشده است و «رکود» موجود که معنایی جز«فقر گسترده» ندارد نیز گویای همین واقعیت تلخ است. مسئله اما بر سر ادامه این مسیر است.
حال که طرح تحول اقتصادی یا همان تعبیر عامیانه «هدفمندسازی یارانهها» به شکست مطلق انجامیده، جنابعالی و جریان اصلاحات چه راهکار عملی و ملموسی را برای حمایت موثر دولت از دهکهای محروم و متوسط جامعه پیشنهاد میکنید؟
۱۰- شیوه عملی و اجرایی مطلوب جنابعالی و اصلاحطلبان برای مبارزه با فساد در کشور چیست؟ حضرتعالی در زمان مسئولیتتان لایحهای را برای مبارزه با «پولشویی» در مجلس به تصویب رساندید، اما ناکارآمدی آن لایحه هم اکنون اظهر من الشمس است. در صورت تصدیق ناکارآمدی آن لایحه، در شرایطی که بنا به گفته سخنگوی دولت یازدهم «کل پولهای نفت خورده شده است»، چه راهکاری را برای بازگرداندن منابع غارت شده به بیت المال پیشنهاد میدهید؟
۱۱- بر اساس مصوبه شورای عالی دستمزد که زیر نظر دولت مورد تایید شما قرار دارد، حداقل حقوق و دستمزد کارگران و کارمندان در بخشهای دولتی و خصوصی برای سال ۹۵، فقط ۸۱۲ هزار تومان در ماه تعیین شده است. از هر یک از اطرافیان خود که دست در خرج روزانه دارند هم که سوال بفرمایید، این رقم برای اداره یک خانوار ۴ نفره، تنها کفاف حداکثر دو هفته تامین مایحتاج اولیه را میدهد.
راهکارعملی و مدون اصلاحات، برای درآمدی که کفاف زندگی آبرومندانه مزدبگیران و بدنه اصلی نیروی کار در کشور را بدهد چیست و چه تفاوتی با جناح رقیب اصلاحطلبان دارد؟
۱۲- آنطور که برخی نمایندگان مجلس در سالهای اخیر گفتهاند، برنامههای چهارم و پنجم توسعه کشور که عمده زمان اجرای آنها در دوران محمود احمدینژاد بوده است، دچار انحراف و وقفه شدهاند. جالب آنکه با وجود انحراف بیش از ۷۰ درصدی این برنامهها، دولت مورد تایید حضرتعالی، برنامه ششم توسعه را با اشکالات و ابهامات متعدد که در حوصله این نامه نمیگنجد، در مسیر تصویب دارد. با چشمان غیر مسلح نیز روند توقف توسعه و عمران کشور حتی بر اساس الگوی اقتصاد آزاد قابل مشاهده است. سالهاست هیچ سد و کارخانه و پالایشگاه و جاده و حتی مجموعهای اقتصادی در کشور که متعلق به عموم مردم باشد راهاندازی و بهرهبرداری نشده و قرار هم نیست به این زودیها بشود. بسیاری ازهواداران اقتصاد آزاد که به جنابعالی و مجموعه اصلاح طلبان نزدیکاند، عمده این معضل را ناشی از اعمال تحریمهای ضد انسانی غرب در سالهای گذشته و البته ناکارآمدی مدیریت در دولتهای نهم و دهم میدانند. هرچند که توضیح نمیدهند یا توضیح نمیخواهند که چگونه در چنین شرایطی واردات خودروی لوکس، لوازم آرایشی، بلورجات و بدلیجات، شکلات، ساعت لاکچری و چوب گُلف، در کنار مالسازی، پاساژسازی، هتل و برجسازی و … رونق چشمگیری داشته است.
علت توقف توسعه زیربناهای کشور هرچه که باشد، وضعیت کنونی، فقدان هرگونه گام ملموس در مسیر توسعه را نشان میدهد.
راهکار عملی و اجرای جنابعالی برای تحقق موارد مغفول در برنامههای سوم، چهارم و پنجم توسعه کشور چیست؟ و برحسب تحولات جمعیتی و اقلیمی کدام بندهای مغفول را واجد اولویت میدانید؟
موارد سیاسی، انتخاباتی و استراتژیک
۱۳- بیشترین موضعگیریهای سیاسی چهرههای شاخص جریان اصلاحطلب در رسانهها و فضای عمومی، همواره پیرامون مسایل انتخاباتی، تحولات اردوگاه اصولگرایان، پیشبینی آراء، ائتلافهای احتمالی و .. دور میزند و کمتر پیش آمده است که شخص جنابعالی و دیگر آقایان و خانمهای اصلاحطلب به مسائل مبتلابه جامعه، از جمله بحرانهای مورد اشاره در بالا توجه و عنایت خاصی داشته باشید. علت توجه و تمرکز بیش از حد جریان اصلاحات بر مسئله انتخابات در چیست؟ آیا گمان نمیکنید لازم است که یک جناح سیاسی که داعیه اداره یک کشور ۸۰ میلیونی را دارد، علاوه بر تمرکز بر ساز و کار قرار گرفتن در قدرت، در خصوص مسائل و مشکلات مردمی که در پی جلب نظر و رای آنهاست نیز برنامه و راهکار داشته باشد؟
۱۴- حتما با کلیشۀ «انتخاب میان بد و بدتر» که در برهههای انتخاباتی، تنها توجیه فعالان نزدیک به اصلاحطلبان برای راضی کردن بخشهایی از جامعه به شرکت در انتخابات و رای دادن به کاندیداهای مورد نظر اصلاحطلبان است، آشنایی دارید.صرفنظر از اشکالات منطقی-فلسفیای که به این کلیشه/توجیه میتوان گرفت، پرسش اساسی از جنابعالی این است که اصلاحطلبان چه گام ایجابیای برای تبدیل شدن به گزینه «خوب» در تمامی این سالها برداشتهاند؟ به عبارت دیگر، چرا رای به اصلاحطلبان همواره باید یک رای «سلبی» باشد؟
۱۵- شرایط مطلوب مورد نظر جنابعالی و جریان اصلاحات در یک چشم انداز استراتژیک چیست؟ به عبارت دیگر، اگر فرض را بر عدم سنگ اندازی جناح رقیب، عدم رد صلاحیت چهرههای اصلی و … بگذاریم، «اصلاحات» مورد نظر شما، در یک بازه زمانی ۱۰ ساله در صورتی که همچون دوران جنابعالی مجلس، دولت و شوراها را در اختیار داشته باشد، قرار است از کدام نقطه به کدام نقطه به لحاظ آزادیهای فردی، رفاه عمومی، کاهش اختلاف طبقاتی، توسعه زیرساختهای کشور، هوای سالم، آب سالم، غذای سالم ، آموزش و فرهنگ برسد؟
و باز هم به عبارت دیگر، تفاوت اصولی و ملموس و عمده اصلاحطلبان با اصولگرایان در نحوه اداره کشور دقیقا در چیست؟ و یا اگر همه این موارد را خلاصه کنیم، «اصلاحات» دقیقا یعنی اصلاح چه چیزی؟
۱۶- مسئله «انتخابات آزاد» نیز از سوی اصلاحطلبان همواره به شکلی گنگ مطرح شده است؟ این آزادی چه حداقلهایی را شامل میشود؟ آیا شما نیز همچون جناح رقیبتان مرزهای آزادی را تنها محدود به دوگانه اصلاحطلب-اصولگرا میدانید؟ آیا جامعه ایران باید تا ابد فقط یکی از این دو گزینه را انتخاب کند؟ پس تکلیف مابقی جریانها و گفتارهایی که در تاریخ ایران، بلاخص از زمان انقلاب مشروطه به این سو، نقش تاریخی و مقبولیت اجتماعی داشتهاند در این میان چه میشود؟ ما نظر جناح رقیب شما را در این خصوص میدانیم، بلکه سوال در اینجا مشخصا موضع جریان اصلاحات است.
۱۷- حضور افرادی چون محمد محمدی ری شهری و دری نجف آبادی و برخی دیگر از افراد که دل در گرو منافع فردی و خانوادگی دارند، در «لیست امید» اصلاحاطلبان در انتخابات سال ۹۴، به طور ملموس و دقیق، منجر به پیشرفت کدامیک از اهداف «اصلاحات» شده است و نتیجه این پیشرفت احتمالی برای «مردم» و مشخصا جمعیت رای دهنده به «لیست امید» چه بوده است و یا در آینده چه خواهد بود؟
۱۸- علت شکست اصلاح طلبان در انتخابات هیات رئیسه سالهای اخیر شورای شهر تهران، با وجود آنکه رسانههای اصلاح طلب مدعی کسب «اکثریت» کرسیها در این انتخابات بودند، چیست؟ از همین منظر میتواند پرسید علت دوری گزینی دو جانبه اصلاح طلبان از روشنفکران، اساتید دانشگاه ، صاحب نظران و …، و به جای آن نزدیکی به هنرپیشگان سینما، کمدینها، پدیدههایی نوظهور به نام «سلبریتی»، فوتبالیستها، کاراتهبازان، کشتیگیران و … را در چه میبینید و اینکه آیا چنین دوری و نزدیکیای مصداق «ابتذال سیاست» و «سیاست ابتذال» نیست؟
۱۹- بخش قابل توجهی از شهروندان در طی تمامی سالهای پس از پیروزی انقلاب، نسبت به مداخله نهادهای حکومتی در اموری چون انتخاب آزادنه پوشش معترض بوده و هستند و این اعتراض به هیچ وجه قابل کتمان نیست.
راهکارعملی و غیر شعاری و دارای ضمانت اجرایی جریان اصلاحات برای پاسخ به این مطالبه، اعتراض و خواست بخشی از جمعیت ساکنان ایران چیست؟
۲۰- به نظر میرسد که اصلاحطلبان، بیش از همۀ گروههای اجتماعی، جامعه هدف خود را جوانان طبقه متوسط قرار دادهاند و طرح شعار «امید» نیز بیش از همه معطوف به این کسر از جامعه است.
بنده از همین جامعه هدف برایتان یک صورت مسئله طرح میکنم:
جوانی ۲۵-۳۰ساله، پدر و مادر کارمند، ساکن یک واحد آپارتمانی استیجاری در یکی از محلات متوسط شهر را متصور شوید که مقطع تحصیلی لیسانس را در دانشگاه آزاد به پایان رسانده است. او مملو از احساسات متلاطم، نیازهای جسمی و مادی، نیازهای روحی و روانی، غرور، میل به درخشش، توجه، منزلت اجتماعی و … است.
او اولین ضربه را در مواجهه با بازار کار تجربه خواهد کرد. اگر فرض را بر این بگذاریم که نظام خانواده، نظام آموزشی و نظام وظیفه عمومی(برای پسران) را بدون آسیب روحی، تحقیر و … به سلامت گذرانده است که چنین چیزی محال است.
حتی اگر بتواند این مرحله جهنمی (احساس سربار خانواده بودن، عدم استقلال و نزاع با لشگری چند میلیونی از متقاضیان کار) را با دهها جور سفارش و پارتی و … از سر بگذراند، یقینا در مرحله دستمزد و درآمد ضربهای اساسی خواهد خورد.
او در این مرحله متوجه خواهد شد که حتی با پس انداز تمام حقوق یک، یکونیم میلیون تومانیاش، دستکم تا ۳۰-۴۰ سال در صورت تورم صفر درصد، قادر به خرید مسکن نخواهد بود. حتی اگر از خیر خانهدار شدن بگذرد، باز هم میداند که این رقم کفاف اجاره خانه و نیازهای اولیه او در طول یکماه را هم نخواهد چه رسد به آنکه ازدواج کند، سفر برود، کالای فرهنگی بخرد، تفریح کند و …
او این ضربات را در حالی خواهد خورد که در نیمی از سال هوای مسموم و حاوی خطر سرطان و مرگ استنشاق میکند، ساعتهای متوالی در ترافیک میماند، و مدام باید حواسش به ریال به ریال جیباش باشد و تازه درباره خصوصیترین مسائلاش نیز به دهها جور مامور و معذور و نیروی محسوس و نامحسوس و … پاسخ دهد.
او در عین حال، در حال مشاهده تصاویر عجیب و غریبی در کشوریست که ۳۸ سال قبل «انقلاب مستضعفان» کرده است: لوکسترین خودروهای چند میلیاردی زیر پای عدهای از هم نسلاناش است که اکثر آنها «آقازاده» هستند، عدهای اسب سواری میکنند و آموزش خلبانی و جت خصوصی میبینند، ۶ ماه از سال را در لندن و کانادا سیر و سیاحت میکنند، لباسی که به تن دارند معادل بیش از دو برابر درآمد ماهانه او و پدر اوست، غذای پُرسی ۴۰۰ هزار تومانی میخورند، کیک عروسی ۱۵ میلیونی سفارش میدهند، در خانههای هزاران متری و پنتهاوس و برجهایی شبیه کاخهای «دوران طاغوت» زندگی میکنند و….
او پس از تحمل این ضربات، چه احساسی نسبت به کشورش، انقلاب، جامعه و اصلاحطلبان پیدا میکند و شما به من بگویید که من به او دقیقا چه «امید»ی به زندگی بهتر با نسخه اصلاح طلبی باید بدهم؟
جناب آقای خاتمی!
این نامه به سه دلیل به محضر شما نوشته شد:
۱- جنابعالی بر خلاف باوری عامیانه، سیاستمداری کارکشته و کهنه کار هستید و به تصریح بسیاری، تحرکات شما در عرصه سیاست، منجر به جابجایی بلوکهای متعددی در زیرمجموعههای سیاسی جامعه میشود و ضروریست که با توجه به تاکیدتان بر پیوند «اخلاق و سیاست»، «شفافیت» و «پاسخکویی»، دستکم برخی از ابهامات پیرامون مواضع جنابعالی و جناحی که هدایت آنرا بر عهده دارید برای مردم بر طرف شود.
۲- آن زن زحمتکشی که در ابتدای نامه سلاماش را خدمتتان رساندم، در پاسخ به سوال من که پرسیدم «آیا نوشتن نامه به آقای خاتمی تاثیری هم دارد؟»، جواب داد:«دستکم سلام من را به او رساندهای و شاید او هم سلامی به ما پاییننشینها برساند» .
۳- با توجه به ۸ سال سابقه اداره کشور و اشراف کامل به مسائل ریز و درشت آن و داشتن «مسئولیت حقوقی و حقیقی» در این خصوص، و همچنین با عنایت به ادعای جریان اصلاحطلب مبنی بر داشتن توانایی مدیریت و اداره کشور و تعریف خود به عنوان یک «جریان اجتماعی-مردمی»، ضروریست که دیدگاههای این جناح در حوزههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی برای مردم تبیین شود و اگر به موارد فوق در طی سالهای حضور در عرصه سیاسی فکر نشده، دستکم در این ایام اندیشه شود و اگر چنانچه ارادهای در خصوص داشتن «برنامه و نقشه راه» وجود ندارد، این مسئله نیز به معرض قضاوت رایدهندگان و هواداران گذاشته شود.
از اینکه مصدع اوقات شریف شدم، پوزش میطلبم. این حقیر به هیچ وجه با وجود تاکید شما بر لزوم «پاسخگویی»، در انتظار پاسخ به این نامه نیستم، اما صرفنظر از مسئله پاسخ به این نامه، این سوالات و ابهامات و به مراتب بیشتر و بیشتر از آنچه که عرض شد و «امکان نوشتن» داشت، مستقل از نویسنده آن، در بین مردم و در سطح واقعیات و بدیهات مطرح است و حتی اگر جنابعالی به آنها پاسخ ندهید، سرانجام روزی تاریخ و وجدان جمعی به آنها پاسخ خواهد داد.
با رعایت احترام و ادب
نادر فتورهچی
۱۵ شهریور ۱۳۹۵
تهران
از: گویا