حاکمیت شفاف سازی کند؛ علی اکبر ولایتی در آمریکا چه می کند؟

پنجشنبه, 4ام آبان, 1391
اندازه قلم متن

۱ . خبرهای عجیبی از تحرکات حاکمیت در مراوده با آمریکا به گوش می رسد. گفته می شود که علی اکبر ولایتی مشاور رهبری در امور بین الملل به ایالات متحده سفر کرده و در تلاش برای برقراری باب مذاکره مستقیم بین ایران و آمریکا است. شنیده شده که حسین طائب، رئیس سازمان اطلاعات سپاه نیز در این سفر، ولایتی را همراهی می کند. اما این سفر از دید افکار عمومی مخفی نگه داشته شده و رسانه های رسمی حتی اخبار اخیر رسانه های بین المللی درباره مذاکره مستقیم ایران و آمریکا و واکنش های دو طرف به آن را نیز چندان پوشش نداده اند. چرا حاکمیت درباره حضور این افراد در آمریکا و علت آن توضیحی به افکار عمومی نداده است؟ آنها در آمریکا چه می کنند؟

۲ . حضور مستقیم مشاور رهبری در پیگیری بحث مذاکره با آمریکا، نشانه ای از مسئولیت پذیری مستقیم رهبری در این کلیدی ترین موضوع سیاست خارجی است. اولین مقدمه ضروری هرگونه تفاهم یا حتی تعاملی بین ایران و غرب، این است که از جمهوری اسلامی یک صدا شنیده شود. خیال های خامی همچون پیگیری موازی چند تاکتیک، ناعقلانی گری، بازی دوگانه، مواجهه چندوجهی و راهبردهایی از این قبیل که پیش تر تجربه شده، جز افزایش بی اعتمادی بین نظام و طرف های بین المللی، نتیجه ای نداشته است. پس از اعلام آمادگی رئیس دولت در نیویورک برای مذاکره با آمریکا نیز ولایتی یادآور شد که رهبری در این باره تصمیم می گیرد. بهترین کاری که رهبری می تواند بکند، همین به عهده گرفتن مستقیم مسئولیت شرایط کنونی و پیش بردن آن تا سرانجام مطلوب است. اما آیا ایشان واقعا چنین قصدی دارد؟

۳ . هر شهروند ایرانی، با هر گرایش سیاسی، از این که کشور از بحران دور شود، استقبال می کند. اما در عین حال هر شهروند ایرانی که بشنود دو هفته پس از تاکید رهبری بر ادامه مقاومت در برابر غرب، مشاور عالی ایشان برای زمینه چینی مذاکره به آمریکا سفر کرده، واکنشی جز تعجب و سپس احساس بی اعتمادی نخواهد داشت. چه نیازی هست که حاکمیت با دست خود مردم را بی اعتماد کند؟ و در راستی و صداقت چه عیبی هست که دروغ و پنهان کاری برگزیده می شود؟

۴ . شاید اینگونه توجیه شود که امور دیپلماتیک با فاش گویی پیش نمی رود، یا شاید بگویند نباید کاری کنیم که مردم احساس کنند در این سالها بیهوده رنج برده اند و این همه تاوان داده اند و حالا هم به هیچ نرسیده اند. اما آیا می توان تضمین داد که مذاکره پنهانی و بدون اطلاع ملت، به باج دادن و حراج سرمایه های وطن نمی انجامد؟ و آیا مذاکره بدون خبردار شدن ملت، کاری از موضع ذلت نیست؟ بر فرض که اعلام چنین مذاکراتی در بخشهایی از جامعه به معنای عقب نشینی نظام تلقی شود، آیا صداقت ولو به بهای سرشکستگی در کنار هموطنان ترجیح دارد یا پنهان کاری همراه با سرافکندگی در مقابل بیگانگان؟ آیا در شرایطی که غرب، جمهوری اسلامی ایران را در گوشه رینگ انداخته و در آستانه شکست قرار داده، اطلاع رسانی صادقانه به مردم نمی تواند به کمک حکومت بیاید و دست کم بخشی از بار حل بحران را به دوش بکشد؟ و به خصوص از ظرفیت نخبگان و دلسوزان انقلاب که فعلا به هر دلیل از حاکمیت رانده شده اند، نمی توان برای تسهیل روند حل بحران استفاده کرد؟

۵ . در روزهای اخیر موضوع مذاکرات مخفیانه ایران و آمریکا در برخی رسانه های غربی نیز مطرح شده و از هر دو سو با لحن مردد تکذیب شده است. تکذیب هایی که در واقع بیشتر به نوعی طفره رفتن از بحث می مانند و نه رد اصل موضوع. از این سو، صالحی وزیر امور خارجه گفته که “چیزی به نام مذاکره وجود ندارد” و از آن سو هم سخنگویان کاخ سفید انجام مذاکره را تکذیب کرده اند اما گفته اند که “آماده مذاکره هستیم اما در این باره هنوز زمان بندی و توافقی نشده”؛ آنها بدین ترتیب تلویحا در جریان بودن نوعی زمینه چینی برای مذاکره را هم تایید کرده اند. کار به مناظره های انتخاباتی اوباما و رامنی هم رسیده و رئیس جمهور آمریکا محتوای خبر نیویورک تایمز (به توافق رسیدن ایران و آمریکا برای اصل مذاکره، و موکول شدن آن به بعد از انتخابات آمریکا) را تکذیب کرده اما تصریح کرده که “چنین مذاکراتی را رد نخواهد کرد”؛ موضعی که مورد انتقاد رقیب اوباما قرار گرفته است. اینها همه نشان می دهد که چیزکی در کار است. حال سوال اینجاست که چرا خبر باید از کانال رسانه های آمریکایی مطرح شود و بازی رسانه ای با تایید و تکذیب این خبر در اختیار آنها باشد. آیا همین یک مورد، نشان نمی دهد که هنوز تدبیر دقیق و سنجیده ای پشت تحرکات اخیر برای مراوده با آمریکا نیست و جوانب موضوع برآورد نشده است؟

۶ . زشت ترین اتفاقی که می تواند بیفتد، این است که حاکمان ایران سرنوشت کشور را به رقابت های انتخاباتی آمریکا گره بزنند. هر تصمیمی درباره ایران فردا، باید در تهران گرفته شود و نه واشنگتن، و توسط مردم ایران و نه ایالات متحد؛ و این ضرورتی است که مسئولیت تامین و تحقق آن با حاکمیت فعلی جمهوری اسلامی است. در تاریخ ما کم نیست موارد ننگینی که سرنوشت ایران در سرزمین بیگانگان تعیین شده و مردم و در واقع حتی حکومت در تعیین تکلیف خود بی اثر و مسلوب الاختیار بوده اند. آیا برای جمهوری اسلامی مایه کسر شأن نیست که کار را به جایی برساند که دیگری به جای خود ما تصمیم بگیرد؟ و حالا که به هر صورت به وضع فعلی رسیده ایم، آیا نمی توان از سرمایه ی حمایت و پشتیبانی (غیر احساسی و بدون هیجان) مردمی برای یافتن دست بالا در مذاکرات احتمالی با آمریکا بهره گرفت و مثلا این موضوع را به جای انتخابات آمریکا، به انتخابات آتی ایران و رای آزادانه مردم گره زد؟ یا پیشنهاد برخی منتقدان برای همه پرسی درباره موضوع هسته ای، با هر نتیجه ای که از آن عاید شود، آیا نمی تواند موضع کشور را در مذاکره با آمریکا تقویت کند و از ذلتی که به سمت آن می رویم، بیرون بکشد؟

۷ . اینکه گفته می شود طائب نیز به همراه ولایتی در آمریکا حضور یافته هم سوال برانگیز است. طائب فرمانده اطلاعات سپاه و چهره ای روحانی- امنیتی- نظامی است. او در لیست تحریم های ایالات متحده هم قرار دارد و به همین جهت اجازه یافتن او برای ورود به خاک آمریکا سوال برانگیزتر می شود و احتمال یک زد و بند پشت پرده (به چه قیمتی؟ معلوم نیست) را مطرح می کند. چه نیازی هست که چنین فردی در یک تیم دارای ماموریت شبه دیپلماتیک حضور داشته باشد؟ آیا بهتر نیست کار به کاردان سپرده شود و به جای عوامل امنیتی و نظامی، از ذخایر انسانی وزارت امور خارجه و یا حتی سرمایه های دیرین و شناخته شده جمهوری اسلامی در عرصه جهانی برای چنین ماموریت هایی استفاده شود؟ آیا از افراد و افکاری که خود با مشاوره های غیر کارشناسی به رهبری و عملکرد نسنجیده در جریان کودتای انتخاباتی، کشور را به سمت وضع ناگوار فعلی سوق داده اند و حسن شهرتی جز سرکوبگری و مردم ستیزی ندارند، کارگزاران بهتری برای حل بحران نداریم؟

۸ . اگر حاکمیت بنای مذاکره دارد، و می خواهد با حرکت به سمت حل اصل مشکل با آمریکا، راهی برای خروج از بحران بیابد؛ بیش از هر چیز به وفاق در داخل نیاز دارد. وقتی شاهدیم شکاف بین ملت و حاکمیت به شکاف در درون حاکمیت یکدست گسترش یافته و حتی رهبری هم از پس مهار انشقاقات رو به فزونی درون ساختار نظام بر نمی آید؛ واضح است که سرانجامی جز باج دادن در انتظار مذاکرات احتمالی ایران و آمریکا نخواهد بود. ایجاد اعتماد در درون و ایجاد صدای واحد ملی از طریق گفت و گو و تفاهم (و نه سرکوب) شرط لازم سربلندی در مذاکرات احتمالی است. بی شک منتقدان حاکمیت از مسئولان فعلی مشتاق ترند به اینکه حاکمیت، عقلانیت به خرج دهد و کشور را بیش از این در معرض خطر قرار ندهد و در مسیر سقوط رها نکند. آیا حاکمان فکر نمی کنند که یک قدم هم آنها باید برای حل مساله بردارند و قبل از حل مشکل با اهالی واشنگتن، مشکل خود را با اهالی تهران حل کنند؟

۹ . الگوی رفتاری امام خمینی در حل بحران های اینچنینی، می تواند یاری گر رهبران نظام در مدیریت روند حل بحران باشد. الگویی که جزئیات تحلیلی و نمونه های آن بارها از سوی یاران امام و دلسوزان کشور یادآوری شده است و شایسته است که در ۱۳ آبان امسال به جای هیجان پراکنی های صرف و سخنان شعاری، این الگو برای مردم تشریح شود. نظامی که امام بنا کرد، ظرفیت های مهمی برای توسعه دامنه فعالیت ها و مدیریت بحران دارد. یک نمونه اش سپردن تصمیم درباره گروگان ها به مجلس است. همین مجلس فعلی هم با همه ضعفی که دارد، اگر اینقدر تحقیر نشود، می تواند بخشی از بار کار را به دوش بکشد. اگر نیمی از آزادی عملی که به احمدی نژاد داده می شود تا بحران سازی کند، به همین مجلس نه چندان قوی داده شود، خیال حاکمیت از بسیاری از تبعات چرخش در سیاست خارجی راحت خواهد شد؛ البته به شرطی که مدیریت مدبرانه ای در بالا برقرار باشد. آیا هست؟

۱۰ . باید دست از لجاجت و احیانا کینه توزی برداشت. سرنوشت کشور مهمتر از مسائل شخصی است. میرحسین موسوی که اکنون خود در زندان خانگی است ولی روز به روز تحقق پیش بینی هایش را از روند انحرافی نظام و انقلاب می بینیم، دو سال پیش و به دنبال صدور قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت علیه ایران، یادداشت مهمی را منتشر کرد که مفاد آن هنوز هم خواندنی است و می تواند کمک کار حاکمیت برای حل بحران باشد. او از ضرورت اطلاع رسانی صادقانه به ملت گفته بود، از گسترش دایره مشاوران تصمیم ساز، از لزوم استفاده از همه ظرفیت های سابق و فعلی نظام، از امکان رفراندوم و مراجعه به آرای مردم برای تصمیم گیری درباره مسائل اساسی کشور، از بازگرداندن سپاه به جایگاه خود، از ضرورت پرهیز از ماجراجویی نظامی و از سرنوشت شوم و ترحم برانگیز کشورهایی که در دام لفاظی های مغرورانه دولتیانشان افتادند. مدلی که میرحسین ارائه کرده، به سادگی می تواند کشور و نظام را به سمت حل مشکل به شکلی عاقلانه و پایدار رهنمون شود؛ و در غیر این صورت، همان گونه که او هم تاکید کرده بود، “جنبش سبز از طریق آگاه سازی همه جانبه اقشار اجتماعی و نخبگان به سرکوبگران اجازه نخواهد داد با ایجاد وضعیت اضطراری در کشور و استقبال از درگیری های نظامی از پاسخگویی و مسوولیت پذیری فرار کند و به تشدید سرکوب و ارعاب مخالفان بپردازد و یا در خفا برای تامین منافع کوتاه مدت خود بر سر منافع عالی ملی تن به سازش های خفت بار دهد.“

از: کلمه – سید مهرداد طباطبایی


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.