عیسی سحرخیز: هوای آزادی

شنبه, 20ام آذر, 1395
اندازه قلم متن

دلم چون مشتی بود،
گره کرده؛
چون پولاد، سرخ، تپنده.
و چونان نماد مبارزات چریکی،
فلشی به سوی انقلاب!

دلم باز شد،
چونان دریچه هایی که تاب اتاق دربسته را ندارند.
دیگر مشت نبود در حال تهاجم!

حتی سرخی دل رنگ پس داده بود؛
چون انقلاب بی رگبار؛
بی چوبه ی دار؛
به جوخه های تیرباران!
دوره دوره ی اصلاحات بود،
و نوبت دل سپردن های نوستالوژیک!

دلم در کنار دلبستگی های دیگر،
در پی آزادی های بنیانی
و مردم سالاری،
بار دیگر راهی کوچه ها بود و خیابان ها
تجمع های شورانگیز سر چهار راه ها
و میدان های اصلی شهرها!
راه اندازی مناظره ها
بحث های انتخاباتی!
و صف و صندوق های رای!

دوران، دوران جنبش سبز بود.
نمادهای سبز؛ شال ها و مچ بندها!
پرچم ها و تراکت های سبز،
همه جا شال بود و بیرق های یک رنگ سبز!
و باز دوره ی دلدادگی های بی پایان،
حتی درون زندان!
و دست خط هایی چند؛
زیر موکت ها؛
گوشه ی پنجره ها؛
پشت درها و چارچوب ها
قسمت های لخت دیوارها!
حتی جاهای رنگ و لکه گیری نشده ی
ناودان گوشه ی هواخوری!


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

یک نظر

  1. ملت ایران این خبر را به همه دنیا مخابره کنید

    دو نفر برای نشان دادن در ورودی گنجینه جمع شده بودند نگذاشتید مردم با آنها صحبت کنند و پس از مطلع شدن از محل گنجینه و دادن آب به آنها هر دو آنها حالشان بهم میخورد واستفراغ میکنند وسپس آنها را در ماشین اطلاعات میاندازند و با خود میبرند و به مردم محل میگویند که این دونفر امروز حالشان خوب نیست
    +
    http://www.khabareg.com/index.php/other/item/12812-treasure-found-in-the-village-of-farooq-and-stealing-government-property-by-%20-videos

    پیدا شدن گنج در روستای فاروق و دزدیدن اموال توسط حکومت + فیلم و عکس