مرکز آمار ایران چندی پیش گزارش سرشماری سال ۱۳۹۰ را بشکل نشریاتی منتشر کرده است که یکی از این نشریات تحت عنوان ” گزیده نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۹۰ ” در اختیر ما است. برای انجام این سرشماری بنا به اعلام این مرکز از ” ابتکارات و نوآوری های ” چند کمک گرفته شده است. کدام یک از این ابتکارات و نو آوریها در گسترده تر و دقیقتر شدن این سرشماری سود آور بوده را به متخصصین امور آمارگیری واگذار میکنیم. با اینهمه به نظر میرسد که امور سرشماری به استانداردهای بین المللی نزدیک شده است. ما در این نوشته از این آمارها و جدول های ارایه شده استفاده کرده ایم. ( تمامی جدولهای زیر از نشریه ” گزیده نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۹۰ ” مرکز آمار ایران برداشته شده است).
بنا به این آمارگیری جمعیت ایران در سال ۱۳۹۰ شمسی ۷۵.۱۴۹.۶۶۹ ( ۷۵ میلیون و ۱۴۹ هزار و ۶۶۹ ) نفر میباشد. یعنی از مرز ۷۵ میلیون نفرنیز گذشته است. این در زمانی است که تراکم جمعیت کشور با رقم ۴۶ نفر در هر کیلومتر مربعی نسبت به سال ۱۳۶۵ یعنی ۲۵ سال پبش که ۳۰ نفر در هر کیبلومتر مربع بوده بمیزان ۱۶ نفر اضافه شده است. در نتیجه جمعیت ایران در این ۲۵ سال آخر بیش از ۵۰% افزایش داشته است. فراموش نکنیم که در این آمارگیری هیچ اشاره ای به بیش از ۵ میلیون ایرانی مقیم خارج از کشور نشده است. اگر این تعداد را هم که بدلایل مختلف کشور را ترک کرده اند به این ۷۵ میلیون اضافه کنیم جمعیت ایران به بالای ۸۰ میلیون نفر میرسد. حال چرا باید این رقم را هم در نظر گرفت؟ تنها به یک علت آن اشاره میکنیم و انهم اینکه تعداد بسیار زیادبی از این افراد مرتبا به ایران سفر میکنند و بعضی ها حتی چند ماهی را در ایران میگذرانند، چنانکه گویا اصلا در ایران زندگی میکنند و فقط برای چند ماهی به خارج از کشور میروند. خیلی از این اشخاص حتی منزل و گاهی هم اشتغالی در ایران دارند، یا برای خود و خانواه شان تهیه کرده اند. این بجز آن بخش از سکنه است که در آمار از آنها به عنوان مهاجرین از خارج یاد میکند، زیرا اینها میتوانند در اصل خارجیهائی باشند که به ایران مهاجرت کرده اند ( بطور نمونه افغانی ها، عراقیها و غیره).
در این آمار به نسبت جنسی هم اشاره شده است. از ۷۵.۱۴۹.۶۶۹ نفر جمعیت سرشماری شده ۳۷.۹۰۵.۶۶۹ نفر مرد و ۳۷.۲۴۴.۰۰۰ نفر را زن تشکیل میدهد. یعنی بنا به جدول زیر هنوز نسبت به هر ۱۰۰ نفر زن ۱۰۲ نفر مرد میباشند. البته بنا به همین آمار تعداد جمعیت زن در حال افزایش است و این نسبت در چند سال آینده به نفع زنان تغییر خواهد کرد. در چنین صورتی مشکل کاری برای زنان ایران پیش خواهد آمد که از همین اکنون باید فکر عاجلی برای آن نمود. تنها در دو استان یا منطقه ایران یعنی گیلان و خراسان شمالی است که تعداد زن بیش از مرداست. در همین رابطه وضعیت خانوار هم در حال تغییر میباشد آنچنانکه بعد خانوار که در سال ۱۳۸۵ هنوز ۴.۰۳ بود به ۳.۵۵ تنزل یافته است.
کشور ایران سرزمینی است که در اثر عدم برنامه ریزی درست در بخش کشاورزی، تولید مواد غذائی لازم مانند گندم و گوشت بحدی نارسا است که ضروریترین این مواد به ناچار با خرج هنگفت از خارج وارد میگردد. در چنین کشوری که حتی مناطق قابل سکونت هم بخاطر وجود کویرها (شنی و نمکزاری) و کوهستانهای مرتفع، محدود هستند، رشد سالانه جمعیت و بخصوص جمعیت شهری (طبق جدول فوق میزان شهر نشینی کشور از مرز هفتاد در صد گذشت) باعث مشکلات فراوانی خواهد شد. این امر ضمنا نمودار تقلیل روستاها نیز هست، که به معنی تقلیل بخش کشاورزی هم میتواند باشد. در چنین شرایطی دولت و کل حاکمیت جمهوری اسلامی نه تنها برنامه ای برای رفع این مشکل ارائه نمیدهند بلکه بر عکس با ایجاد تشنجات در سیاست خارجی دولت حتی برای رفع کمبود مواد غذائی از طریق واردات از خارج از کشور را نیز مشکل ایجاد میکنند تا جائیکه اگر به جنگ نیز بیانجامد، بزودی ناممکن هم میگردد.
در ادامه بررسی متوجه میشویم که رشد جمعیت در همه مناطق یکسان نیست و بطور نمونه در شهر ها بیشتر – ۷۱.۴% بوده است. تحلیل رفتن جمعیت روستائی – ۲۸.۵% در کشوری که هنوز به رشد صنعتی لازم برای ایجاد کار و امکانات ضروری زندگی سالم اجتماعی برای خانواده های شهری فراهم نیست، بسیار سئوال برانگیز است. باید توجه داشت که سرازیر شدن مردم روستاها به شهرها مشکلات شهرها را چند برابر میکند. در وهله اول تولید محل زندگی برای این مهاجرین جهت جلوگیری از ایجاد شهرک های حلبی ساخت به سرمایه زیاد و برنامه ریزی دقیقی احتیاج دارد که از عهده این دولت بر نخواهد آمد. در مرحله بعد باید ایجاد کار و مدرسه و غیره نمود. همه این مسائل تنها با برنامه ریزی درازمدت و علمی ممکن میباشد. چنین امری در کشوری که مغزهایش آنرا ترک میکنند بعید و ناممکن بنظر میآید. در همین زمینه ضروری است که به رشد غیرمعقول بعضی از شهرها مانند قم و کرج یا شیراز که بیش از یک میلیون جمعیت دارند اشاره کنیم. گذشته از اینکه شهر تهران بنا بر همین آمار بیش از ۱۲ میلیون نفر جمعیت دارد و با تراکم ۸۹۰ نفر در هر کیلومتر مربع به یک کلانشهر با تمام مسائل و مشکلات اینگونه شهرها تبدیل گشته است.
رشد جمعیت شهری باعث شده تا شهرهای ایران به شهرهای میلیونی تبدیل گردند. در حال حاضر بجز تهران ۱۲ میلیونی، شهرهای مشهد، کرج، اصفهان، تبریز، شیراز، اهواز و قم هم بیش از یک میلیون جمعیت در خود جمع کرده اند. در این آمار شهر محلی است که دارای شهرداری باشد. جدول زیر تعداد شهرهای ایران را نشان میدهد. بر این مبنا در سال ۱۳۹۰ تعداد شهرهای ایران بالغ بر ۱۳۳۱ میشوند که نمودار رشد بخشی از روستاها و دهات و تغییر آنها به شهر است. در اینجا این سئوال بیش میآید که روبنای این شهرهای جدید چگونه است، آیا این مراکز واقعا تمامی شرایط شهر بودن را دارا میباشند یا اینکه تنها جمعیت آنها رشد کرده است. در هر صورت خود این رشد یکبار دیگر نشان میدهد که جامعه ایران مرتبأ در حال تغییر است بدون اینکه همراهی برنامه ای دستگاههای دولتی با این تغییرات قابل رؤیت باشد.
در این آمار به نسبت جنسی هم اشاره شده است. از ۷۵.۱۴۹.۶۶۹ نفر جمعیت سرشماری شده ۳۷.۹۰۵.۶۶۹ نفر مرد و ۳۷.۲۴۴.۰۰۰ نفر را زن تشکیل میدهد. یعنی بنا به جدول زیر هنوز نسبت به هر ۱۰۰ نفر زن ۱۰۲ نفر مرد میباشند. البته بنا به همین آمار تعداد جمعیت زن در حال افزایش است و این نسبت در چند سال آینده به نفع زنان تغییر خواهد کرد. در چنین صورتی مشکل کاری برای زنان ایران پیش خواهد آمد که از همین اکنون باید فکر عاجلی برای آن نمود. تنها در دو استان یا منطقه ایران یعنی گیلان و خراسان شمالی است که تعداد زن بیش از مرداست. در همین رابطه وضعیت خانوار هم در حال تغییر میباشد آنچنانکه بعد خانوار که در سال ۱۳۸۵ هنوز ۴.۰۳ بود به ۳.۵۵ تنزل یافته است.
جمعیت در گروههای عمده سنی در این آمارگیری برای ۰- ۱۴ سال ۲۳.۴ % و ۱۵ – ۶۵ سال ۷۰.۹ % و ۶۵ سال و بالاتر ۵.۷ % در سال ۱۳۹۰ مسن تر شدن جمیعیت را نشان میدهد. در تحلیل بعدی باید به یک نکته در این رشد جمعیت اشاره کرد آنهم تقلیل جمعیت پائین ۱۴ سال است که جلوی رشد نا مناسب جوانتر شدن جمعیت کشور را میگیرد. اگر در سال ۱۳۶۵ درصد جمعیت پائین ۱۴ سال ۴۵.۵ بوده و اکنون به ۲۳.۴ % تنزل یافته خود امری مثبت است. دولت باید با برنامه های درست از افزایش دوباره آن جلوگیری کند. و باید شدیدا در مقابل نظریاتی را که ادعا میکنند، ایران گنجایش بیش از ۱۲۰ میلیون جمعیت را دارد، هم قرار گرفت.
همزمان با این تحول جامعه ایران مسن تر میشود. یعنی براساس این سرشماری امید به زندگی به تفکیک جنس از سال ۱۳۸۵ تا سال ۱۳۹۰ هم به بیشتر شده است: امید به زندگی در سال ۱۳۸۵ برای مردها ۷۱.۱ سال و برای زنها ۷۳.۱ سال و در سال ۱۳۹۰ برای مردها ۷۲.۱ سال و برای زنها ۷۴.۶ سال نشان میدهد. این در حالی است که اخبار مبنی بر از هم پاشیدن خانواده بزرگ و کوچک تر شدن خانوارها است. بمعنی دیگر تنها شدن و به انزوا رو آوردن افراد مسن خانواده میباشد. انزوای افراد مسن با خود ایجاد امراض عدیده و جدیدی را بهمراه خواهد آورد (جوامع پیشرفته صنعتی مدتهاست که با این پدیده روبرو هستند و سعی میکنندد با برنامه ریزی لازم با آن مقابله کنند). برای جلوگیری از این مشکلات ایجاد آسایشگاههای پیرسالان باید در دستور کار مسئولین امور بهداشتی و بیمه دولتی قرار گیرد. برنامه ریزی جهت تحصیل بیشتر پزشکان در رشته های مربوط به مردم مسن (مانند گرآتری). بیمارستانها باید بخش پیر سالان (گرآتری) را بوجود آورند یا لااقل توسعه دهند. گذشته از آن باید شرایط تندرستی و ورزشی را برای اشخاص مسن ایجاد و بهتر کرد.
آخرین بخشی را که بنظر ما در این مختصر میتوان بررسی کرد بخش سواد و تحصیل عالی (دانشگاهی) است. آمار نشان میدهد که میزان با سوادی جمعیت ۱۰ تا ۴۹ سال به ۹۲.۴% رسیده است و نسبت به سال ۱۳۸۵ رشدی به مقدار ۰.۷% را نشان میدهد. در بخشی که در اختیار ما میباشد میزان تفکیک آن موجود نیست، در نتیجه امکان برخورد دقیق به آن را به آینده موکول میکنیم. در همین رابطه تعداد جمعیت دارای تحصیلات عالی و حوزوی به بیش از ۱۰ میلیون رسید که ۵.۴۷۴.۶۸۳ یا ۷.۲۹% را مرد و ۵.۰۲۳.۹۹۲ یا ۶.۶۹% را زن تشکیل میدهند. عمده این اشخاص در رشته های علوم اجتماعی، بازرگانی و حقوق ۲۸.۶% و مهندسی، تولید و ساخت ۲۸.۰% به اضافه علوم، ریاضی و کامپیوتر ۹.۰% که بخش فنی درمجموع ۳۷.۰% میشود. علوم انسانی و هنر ۱۴.۰% کل فارغ التحصیلان شامل میگردد. در حالیکه در رشته پزشکی که در اینجا تحت عنوان بهداشت و رفاه (بهزیستی) آورده شده فقط ۵۳۱.۸۴۸ نفر یا ۵.۱% تحصیل کرده اند. باید اشاره کرد که پرستارها و قابله های دیپلمه و غیره هم در این رقم وجود دارند که نمودار کمبود پزشک و بخصوص پزشک متخصص میشود. دولت باید شرایط لازم برای پخش پزشکان در سطح کشور بخصوص در شهرک ها و روستاهای ( بزرگ ) توسعه دهد. بطور نمونه ایجاد شرایط درمانی اولیه در روستاهای دور افتاده که فاصله زیادی تا شهرهائی با مراکز بهداشتی هستند.
با بررسی مختصر آمار این سرشماری خواستیم یکبار دیگر مسئولین امر را با مسائل جامعه ایران روبروکنیم و نشان دهیم که در چه بخشهائی باید در آینده برنامه ریزی را تشدید کرد تا از یک حادثه جلوکیری نمود. مردم ایران هم باید بدانند که چه مشکلاتی در آینده نزدیک برای جامعه ایران پیش خواهد آمد تا با شدت تمام از مسئولین اقدامات لازم در پیشگیری از آن و برنامه ریزی برای رفع آن را تقاضا کنند. این امری است که در زمان یک حاکمیت مردمی عادی میبود. در ضمن مردم خود میتوانند با ایجاد گروهها و انجمنهای مربوطه و تخصصی هم دست به اقدامات ضروری بزنند و هم دولت و دستگاههای مربوطه را با مشکلات بیشتر آشنا سازند و از آنها حل سریع آنرا خواهان گردند. این تذکر لازم است که در این آمار نکات عدیده دیگری هم هست که پرداختن به همه آنها در این مختصر ممکن نبود.
کورش افطسی