رحمت الله حافظی را سال ۸۷ در کیش دیدم. با خانواده آمده بود و مهمان مرکز توسعه سلامت کیش هم شده بود. مشاور آن مرکز بودم. ظهر روزی گرم رفتیم پارک دلفین ها. از رقص دلفین ها خوشش أمد ولی موزیک تند، شل حجابی و رقص یواشکی برخی زنان، اخمش را برانگیخت؛ یک اصولگرای معمولی.
او خیلی کم و آرام حرف می زند، منتها زودجوش است و وقتی خشمش با نگاه خاص و لهجه اصفهانی اش ترکیب می شود، آدم تازه ای می شود. کلا هم اهل واکنش و جنگ و دعواست. سر همین جنگ و واکنش ها بود که گفت کسالت دارم و از معاونت وزارت بهداشت دولت دوم احمدی نژاد رفت، سال ۸۸. حافظی در دولت اول احمدی نژاد و وزارت لنکرانی، آدم خیلی پرنفوذی بود ولی وقتی مرضیه وحیددستجردی دست و بالش را بست و باقر لاریجانی همه کاره شد، حافظی ترجیح داد از وزارت بهداشت برود.
مدتی بعد کسالت حافظی خوب شد و رییس سازمان تامین اجتماعی شد. آنجا هم جنگ عظیم بود بین دو طایفه احمدی نژادی، حافظی طبقه هشتم ریاست می کرد، علی ذبیحی، طبقه نهم. آن روزها صادق محصولی پشت حافظی بود و او رییس ماند. دوران ریاست او پر از تنش بود، به ویژه با وزارت بهداشت و مرضیه وحید دستجردی. همزمان تلاش مجلس برای تحقیق و تفحص از سازمان تامین اجتماعی، میدان جنگ جدیدی باز کرد. دعوای او و مجلس بالا گرفت. مجلسی ها که معتقد به وقوع فساد عظیم مالی در سازمان های زیرمجموعه حافظی بودند، گفتند او را به قوه قضاییه معرفی می کنیم. ائتلاف وزارت بهداشت و مجلس در نهایت زورش رسید و پیش از اینکه عمر ریاست حافظی به ۲ سال برسد، او را از تامین اجتماعی برداشتند، به اصرار مرضیه وحید دستجردی، بهمن ۹۰. البته در آن گفته می شد وزیر رفاه او را در یک معامله پنهانی برداشت تا مجلس بی خیال تحقیق و تفحص شود ولی هرچه بود، رفتنش سبب شد خیال طیفی راحت شود.
از بهمن ۹۰ تا اردیبهشت ۹۲ حافظی در حاشیه بود. وقت شوراهای شهر او همراه با جمعی از احمدی نژادی های سابق مثل حسن بیادی وارد گود شد و در لیست آبادگران قرار گرفت، یک لیست کاملا اصولگرایانه که از نزدیکان قالیباف تا مدیران احمدی نژاد در آن جاخوش کرده بودند. او در لیست جبهه پایداری / حامیان سعید جلیلی هم نامش بود ولی احمدی نژادی ها نامش را در لیست نگذاشتند.
حافظی در انتخابات رای آورد و عضو شورای چهارم شد. در نخستین ماه های کاری از عملکرد قالیباف حمایت کرد ولی او گزینه اش برای شهردارشدن نبود. جبهه پایداری دنبال شهردارشدن علی نیکزاد یا رستم قاسمی بودند و حتی تمایل داشتند با کمک آنها اصلاح طلبی مانند بیطرف شهردار شود ولی قالیباف شهردار نشود. اصلاح طلبان به این معامله تن ندادند و بر شهردارشدن محسن هاشمی اصرار کردند، حافظی هم به ناچار با چشم پوشی از مخالفت خود شد و سمت قالیباف ایستاد تا محسن هاشمی شهردار نشود.
با این حال معلوم بود که آب او و قالیباف در یک جوب نمی رود و از اسفند ۹۲ مقابل شهردار تهران ایستاد، نخستین بار سر بودجه شهرداری. او مفاسد بودجه را فاش کرد و علیرضا دبیر که آن وقت سمت قالیباف ایستاده بود، به او کنایه زد: «دوران بگم بگم تمام شده، ۸سال پدر مردم را با بگم بگم درآوردید.» کنایه دبیر اما حافظی را ساکت نکرد و آنقدر بگم بگم کرد تا پدر قالیباف را درآورد.
اردیبهشت ۹۳، حافظی طرح سوال از قالیباف را به نیت استیضاح شهردار تهران کلید زد، با این حال در جلسه اردیبهشت ۹۳ معلوم نشد چرا او با وجود اینکه از پاسخ قالیباف قانع نشد، گفت: «اغماض می کنم تا فرصتی برای اصلاح امور برای شهردار تهران فراهم شود.» این دومین اغماض حافظی در برابر قالیباف بود.
از تابستان ۹۳ جدال حافظی و قالیباف وارد مرحله تازه ای شد. او که دنبال تاسیس دادگاه ویژه تخلفات برای شهرداری بود، خود به رسانه ای برای افشای تخلفات و فساد شد، از فروش زمین ۱۶هزار متری قیطریه به یک آقازاده تا تخلفات پرونده ۵۰۰ میلیارد تومانی بوستان مادر و یا پرونده ۴۰۰ میلیارد تومانی اراضی عباس آباد که در هر دو مورد، پای سپاه در میان بود.
از همین ایام او مقابل مهدی چمران، رییس شورای شهر هم ایستاد. چمران به طور معمول به لاپوشانی و مخفی کاری فساد شهرداری مشغول بود و حافظی معترض او. حافظی در این دوران به نسخه کامل اسناد حسابرسی سال های مختلف شهرداری به ویژه گزارش سال ۹۲ دست یافته بود و در هر مصاحبه و جلسه، یک فساد تازه می گذاشت روی میز جلسات شورا. مرحله تازه زندگی سیاسی حافظی البته دشوارتر بود، افشای هر پرونده فساد پای یک آقازاده یا نهاد را به بازی باز می کرد و حلقه دشمنان او را وسیع تر و بیشتر.
به همین دلیل بود که خبرگزاری فارس وارد میدان شد و پرونده فساد مدیریتی حافظی در فروش سهام پالایشگاه اصفهان در سال ۸۷ را رو کرد و محسن پیرهادی، عضو شورا از حقوق های نجومی در هیات مدیره هلدینگ سیمان در زمان مدیریت حافظی در تامین اجتماعی گفت. دیگر رسانه های نزدیک به سپاه هم می نوشتند همه تب و تاب حافظی برای انتخابات است، چون می داند از اردوگاه اصولگرایان رانده شده، ژست ضدفساد و ضد قالیباف گرفته تا در لیستی جا خوش کند. ماه های پایانی ۹۵ جنگ حافظی و قالیباف به اوج رسید. حافظی گفت ترافیک تهران، مصنوعی و انتخاباتی است، قالیباف تلویحا گفت حافظی انسان نیست و قافیه به تنگ آمده که چنین می گوید، حافظی هم جمله مشهور میرحسین موسوی را خطاب به شهردار تهران گفت: «ادب مرد به ز دولت اوست»، اندکی بعد هم پرونده فساد استخدام نجومی را علنی کرد که پای صدها آقازاده دیگر در میان بود.
در کشاکش این جنگ سخت، وقتی حافظی در شورای شهر تنها و نومید شد، اندک اندک دست به دامن مجلس شد تا از شهرداری تهران تحقیق و تفحص کند. رویایی که در ماجرای املاک نجومی با لابی قالیباف در مجلس و همکاری علی لاریجانی ناکام ماند و نمایندگان نزدیک به قالیباف و لاریجانی تهدیدش کردند که پرونده مفتوح فساد اقتصادی دارد. این سومین بار بود که حافظی از باند لاریجانی شکست می خورد، بار اول در وزارت بهداشت با محوریت باقر لاریجانی، بار دوم در سازمان تامین اجتماعی با محوریت مرضیه وحید دستجردی و بار سوم در مجلس با محوریت علی لاریجانی.
پس از این شکست، آینده سیاسی حافظی مشخص نیست. او این روزها با محمود صادقی می چرخد، علی مطهری شورا خواند شد و شاید اصلاح طلبان یا دولتی ها با وجود اینکه می دانند جنس سیاسی حافظی با آنها جور نیست، بخواهند او را در تیم شان داشته باشند، حافظی علیه دولت احمدی نژاد موضع سیاسی خاص یا تندی نگرفته ولی از همان زمان که احمدی نژاد بین او و دستجردی، دستجردی را انتخاب کرد، میلی به آنها نشان نداده است. از طیف لاریجانی ها و اصولگرایان میانه رو دلش خون است و ممکن است تیم سعید جلیلی دوست داشته باشند جذبش کنند.
حافظی در شورا خواست مستقل باشد، از همه طرف خورد، از ثبت نام برای انتخابات شوراهای پنجم خودداری کرد، خسته و زخمی رفت خانه، کنار همسر بیمارش نشست. رحمت الله حافظی نمونه خوبی برای مطالعه سرنوشت مبارزه با فساد در جمهوری اسلامی است، مبارزه ای که علیه فساد نیست، علیه نظام است، این را قطعا رحمت الله حافظی بر زبان نخواهد آورد ولی «چیزی که عیان است، چه حاجت به بیان است».