Marc Aurel 121-180
مارک آورل از جمله متفکرانی است که میان تئوری و عمل، پلی سیاسی اجتماعی زد. در قرن دوم بعد از میلاد، او امپراتور روم و یکی از مهمترین نمایندگان فلسفه رواقی نو بود. وی بین سالهای ۱۸۰-۱۲۱ میلادی زندگی نمود و در سن ۵۹ سالگی در حین جنگ در نزدیکی شهر وین به بیماری وبا دچار شد و درگذشت.
آورل بدلیل استعداد زیاد، در دوران کودکی از طرف یک حاکم رومی به پسرخواندگی انتخاب گردید. وی میگفت فلسفه نباید فقط علمی نظری بلکه باید در رندگی عملی نیز مورد استفاده قرار گیرد.
در قرن گذشته علاقه سوسیال دمکراتهای اروپا به مارک آورل بخاطر عمل گرایی و اخلاق سیاسی وی بود. او در کنار کانت، کائوتسکی، و کارل پوپر، چهارمین فیلسوف مورد علاقه سوسیال دمکراتهای غرب شد. مارک آورل بعنوان یک روشنفکر و سرباز رومی، بیشتر متکی به فلسفه طبیعی فیثاغورث و هراکلیت و جهانبینی رواقی تمایل داشت تا به نظریه شناخت و دیالکتیک افلاتونی.
او نه تنها خواهان دولتی جهانی و حکومت امپراتوری عقل بر حهان بلکه مخالف ناسیونالیسم و مبلغ نوعی جهانوطنی در زمان خود بود. فلسفه رواقی وی زیر تاثیر اندیشه های سنکا و اپیکت است. مارک آورل در تنها کتابش بعنی ” توجهاتی بخود” به دفاع از بردهها و فقرا پرداخت. اصول فلسفه اخلاق وی متکی به فلسفه طبیعی و علم متافیزیک و دین و الهیات مسیحی بود. او دارای یک جهان بینی بدبینانه بود و به رد هرگونه آرمان گرایی سیاسی مانند دولت ایده آل افلاتونی میپرداخت. وی میگفت در تربیت کودکان باید نقش فلسفه مهمتر از نقش دین باشد چون فقط علم فلسفه است که انسان را به سرمنزل مقصود میرساند.
آورل به انتقاد از اصول اخلاقی حاکمان تاریخ پرداخت و یکی از منتقدین خودی و درونی امپریالیسم رومی شد وخواهان انحلال آن گردید ومیگفت چون زندگی انسان کوتاه است و عملی نمودن ایده آل های انسانی غیرممکن است نباید دنبال موضوعات غیرمهم رفت چون موفقیت در امور کوچک و جزئی مهمتر از داشتن یک اتوپی خیالی افلاتونی است.
آورل در تنها کتاب خود به طرح اصول علمی زندگی متکی به فلسفه رواقی پرداخت. فلسفه وی بر این اساس است که جهان مشمول قانون وحدت است و در انتها، در آن همه چیز در حال حرکت و تحول و تغییر و مرگ و زایش است. او از موضع متافیزیکی میگفت که عقل کل دارای سه بخش عقل فردی و عقل جمعی و عقل جهانی است وانسان نباید اسیر علائق و خواسته های نفسانی خود گردد، بلکه باید طرفدار میانه روی و فروتنی و شجاعت و از خودگذشتگی و نظم آهنین باشد.
بعدها دین مسیح شعار عشق به همنوع مارک آورل را یکی از اصول عقیدتی خود قرار داد. آورل در زمان خود علیه پارتها در شرق و علیه ژرمنها در شمال به جنگ پرداخت و غرب بین النهرین را اشغال نمود. در زمان او امپراتوری روم به وسیعترین مساحت خود رسید. از جمله حوادث زمان وی تحت تعقیب قرار گرفتن مسیحیان بود.
در پایان دوره مارک آورل،سیستمهای فلسفی جدیدی اعلان وجود نمودند. او به توافق و هماهنگی میان ایده آلهای فلسفه رواقی و جریانات عملی زندگی رسید گرچه نزدیکی افکارش به مسیحیت مشاهده میشود. آورل جمعگرا و عقل گرا است تا وحی گرا. پیش و پس از او پنج قرن حضور فلسفه رواقی، آنزمان نیرویی فکری بود که با جهانبینی رم باستان هماهنگی داشت.