امروز روی سخن من با شما نمایندگان این ملتهاست. زمان محدودی که برای بیان مطلب در اختیار منست مرا باختصار وامیدارد.
قصد من اینست که درباره فاجعه دردناکی که زندگی روزمره ایرانیان است اطلاعات و توضیحاتی به شما بدهم، زیرا مطمئن نیستم که وسائل ارتباط جمعی در این زمینه همیشه رعایت بیطرفی کامل را کرده باشند. در نتیجه کوشش خواهم کرد که وضع ایران بعد از استقرار رژیم خمینی را برای شما توصیف کنم و درباره ان اطلاعاتی بشما بدهم.
مبارزه ما، اگر بخواهم آنرا در یک کلمه خلاصه کنم باید بگویم، مبارزه برای استقرار دموکراسی و احترام به حقوق بشر است.. وقتی سخن از بی اعتنائی مطلق به حقوق بشر در ایران امروز میرود، بعضی دولتها، حتی دولتهای کشورهای دموکراتیک تظاهر به تعجب میکنند و میکوشند مفری برای اثبات حسن نیت خود بیابند. ولی شما نمایندگان ملتها، آن اندازه تحت فشار نیستید و الزامی ندارید که در برابر واقعیت مسلم، مسئله منافع عالیه کشور را عنوان کنید. قضاوت شما و موضعگیری شما برای ما ملت ستمکشیده و اسیر دست یک گروه وحشی دستاربند اهمیت فوق العاده دارد.
چه آنهائی که در داخل کشور رنج میبرند و چه آنهائی که فراری از کشور، در پنج قاره جهان سرگردانند احساس خواهند کرد که در مبارزه شان برای آزادی و بازیابی حیثیت انسانی، مورد حمایت قرار گرفته اند. ایران کشور فقیری نیست. ذخائر طبیعی اش، موقعیت جغرافیائی اش، گذشته اش، نیروی انسانیش و جنب و جوش و تحرکش – به رغم دوقرن کلنیالیسم – گواه این واقعیت است .
ما از شما کمک نمیخواهیم بلکه انتظار تفاهم داریم. حتی یک کشور ثروتمند و آباد اگر نتواند خود سرنوشت خویش را تعیین کند و هرگونه تلاش و کوشش برای تامین استقلال و حاکمیتش مورد چون و چرا و تجاوز قرار گیرد از ثروت خود طرفی بر نمی بندد. زیاد دور نرویم، وقتی مصدق نفت کشور را ملی کرد و احساس ملی و شجاعتش تحسین جهانی را برانگیخت و دیوان بین المللی لاهه او را ذیحق شناخت، نیروهای امپریالیست پس از چند تلاش بی نتیجه، کودتائی بنام “قیام ملی” ترتیب دادند که هدف آن بر مسند قدرت نشاندن گروهی بود که منافع کودتاچیان را تامین نمایند. منافع مادی و سوداگری بجای خود، هدف استقرار رژیمی دیکتاتور و الزاما فاسد بود که گوش بفرمان دستورات خارج باشد. به دنبال کودتای ننگبن ۱۹۵۳ و با از بین رفتن استقلال ملی، فساد و بی اعتنائی به حقوق بشر به مدت بیست و پنج سال کار را بجائی رساند که رژیم حتی برای آنهائی که خود بر سر کارش آورده بودند غیر قابل تحمل شد. رژیم خمینی اساسا نتیجه دیکتاتوری و فساد رژیم گذشته بود. ولی ندبه و زاری برای گذشته سودی ندارد. بکوشیم آنهائی را که رنج میبرند و مبارزه میکنند و شجاعت آنرا دارند که بصدای بلند بگویند که نسیم آزادی نباید در مرز “اورال” یا “زاگرس” متوقف شود، نجات دهیم زیرا هدف ما استقرار صلح، دموکراسی و ترقی در ایران است.
تکرار میکنم، ما از شما کمک بلاعوض نمیخواهیم، بلکه همکاری تکنولژی و حمایت شماست که مورد تقاضای ماست. شما میدانید که هر روزه در جمهوری اسلامی ایران به بهانه پوج و غالبا خلاف واقع زنان، مردان و حتی کودکان بدون محاکمه و حکم به دار آویخته میشوند.
سازمان ملل متحد، از دو سال پیش، اصرار کرده است که یک کمسیون تحقیق به محل بفرستد. جنایتکارانی که بر مسند حکومت نشسته اند، با جسارتی که به سر حد وقاحت میرسد، جواب میدهند که رژیمی که در ایران حاکم است کاملترین و مترقی ترین دموکراسی هاست. سازمان عفو بین المللی،بی نتیجه اعتراض میکند و عفو و اغماض توصیه مینماید. ولی رژیم خونریز ملایان گوش شنوائی به این توصیه ها ندارد.
همه میدانند که این دیو صفتان خونخوار، مراکزی برای تعلیم و تربیت تروریسم دایر کرده اند و از این مراکز، آدمکشان مزدور به همه جا صادر میکنند. با وجود این، دولتها با ریاکاری، درباره این مراکز تروریست پروری کاملا شناخته شده که محلشان نیز مشخص است اظهار تردید میکنند. بعضی کشورهای خاورمیانه در این امر موجب رضایتی برای خود مییابند و بعضی دیگر، از هیچ فرصتی برای تبلیغ درباره امکان همکاری با ملایان باصطلاح معتدل غفلت نمی کنند. قبل از درگذشت خمینی، مطبوعات و رادیوهای کشورهای غربی از رفسنجانی به عنوان یک عنصر معتدل و پراگماتیک و کسی که میتوان با او به گفتگو نشست داد سخن میدادند. این، نوعی چشم بستن بر طبیعت باطنی آخوند و در عین حال تلاشی برای ممانعت از استقرار یک رژیم دموکراتیک و مترقی – به معنای واقعی کلمه – در ایران است.
درد اینجاست که بعضی کشورها معتقدند که دموکراسی رژیمی بسیار خوب ولی تنها برای آنهاست، ما در ازاء این برداشت غلط بهای سنگینی پرداخته ایم و رنج فراوان کشیده ایم. بعد از سلطنت خودکامه گذشته، حکومت ننگین و بی رحم ملایان در ایران برقرار شد. بی تردید آنچه بیش از هر چیز ما بدان نیاز داریم و در جستجوی آن هستیم دموکراسی، باز هم دموکراسی و همیشه دموکراسی است. ما بدون دموکراسی به موقعیتی استوار و پایدار دست نخواهیم یافت. تنها به وسیله دموکراسی است که صلح، پیشرفت و حیثیت انسانی هر یک از ما قابل تصور است. این واقعیت را ایرانیان به قیمت قربانیان بیشمار دریافته اند و به هیچ وجه شک و تردید درباره آن را جایز نمیدانند تا چه رسد که آنرا نادیده بگیرند.
خانمها، آقایان،
نمیخواهم بیش از این وقت شما را بگیرم. ولی میخواهم آرزوی قلبی خود را بصورت دو پیشنهاد به نظر گرامی شما برسانم:
۱. ایجاد یک “کمیته دموکراسی برای ایران” . ده ها میلیون ایرانی، اگر بدانند که شما زحمت توجه به سرنوشت آنان را برخود هموار نموده اید، سپاسگزار شما خواهند شد و این اقدام شما به آنها قوت قلب خواهد داد و در مبارزه برای آزادی تشویقشان خواهد کرد.
۲. نکته دوم، پیشنهادیست آنهم باهدف استقرار دموکراسی. پارلمان محترم شما میتواند اعزام ناظرانی را به مناسبت انتخابات پارلمانی در ایران، پیشنهاد کند. اکثریت عظیم هموطنان من به خاطر چنین اقدامی از شما سپاسگزار خواهند شد. این اقدام مایه سرشکستگی ایران نخواهد بود ولی حسن نیت رژیم را – چنانچه نیازی به امتحان آن باشد – محک خواهد زد. من برای ادامه هرگونه توضیحی درباره مسائل کشورم در اختیار شما هستم.
استراسبورگ – ۲۷ دی ماه ۱۳۶۸ برابر ۱۷ ژانویه ۱۹۹۰
پایان
نقل از: گویا، برگرفته از قیام ایران ارگان نهضت مقاومت ملی ایران