آیتالله مصباح یزدی در جمع روحانیون خطاب به آنها گفته است :
“اگر شاگرد مکتب علی هستیم، امروز هم که دشمنان با پیچیده ترین امکانات و شگردها به سراغ ما می آیند، نباید خوفی داشته باشیم، چرا که خدا ما را کفایت می کند و بدون اذن او هیچ زیانی به ما نمی رسد. حضرت امیر وقتی دیدند اگر به میدان نیایند، اسلام به خطر می افتد و عدهای مرتد می شوند، وارد میدان شدند و به قدری صادقانه با خلفا همکاری کردند که خلفاء از ایشان مشورت می گرفتند و برای حل مشکلات به ایشان رجوع می کردند. دشمن نیز در حال کاشتن تخم نفاق است بنابر این ابتدا باید اصل اسلام حفظ شود تا فرصت برای سخن در زمینههای دیگر مذهب فراهم شود… البته همیشه منافقانی هم وجود دارند، همیشه افرادی هستند که برای حفظ قدرت و سلطنت خود، عالما و عامدا به ضرر اسلام کار می کنند و در واقع اسلام و کفر برای آنها مساوی است اما توده مسلمانان دنیا چنین نیستند و خواهان اسلام هستند”.
درباره این مدعیات چند نکته قابل ذکر است :
یکم- متون اسلامی ، حداقل ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال بعد از درگذشت پیامبر اسلام نوشته شده اند. این متون مورد “نقد تاریخی” قرار نگرفته و استناد به آن ها، معلوم نیست تا چه اندازه موجه است. آیا داستان بنی قریظه واقعیت دارد یا افسانه ای است که بعدها جعل شده است؟ آیا مرتد شدن اکثر قبائل پس از رحلت پیامبر و کشتار وسیع آنان به دستور ابوبکر واقعیت دارد یا بعدها جعل شده است؟
دوم- در عصر انقلاب ارتباطات که همه رویدادها به طور لحظه ای با دقیق ترین تکنولوژی ثبت شده و فیلم آن ها هم موجود است، درباره رویدادهای چند روز گذشته اختلاف وجود دارد. به عنوان مثال، فیلم های کشتن سیاه پوستان توسط پلیس سفید پوست آمریکا در رسانه ها نمایش داده شده و به دادگاه هم ارائه می گردد، با این همه ، هیأت منصفه دادگاه، پلیس های سفید پوست را تبرئه کرده و می کند. هر روز مدرک معتبر تازه ای در مورد ارتباط نزدیکترین افراد خانواده و تیم ترامپ با روسیه پوتین، علیه هیلاری کلینتون در انتخابات منتشر می شود و با این همه ، ناظران در مورد این همه سند ، اختلاف نظر دارند. ترامپ هم پس از افشای هر سند جدیدی، ادعا می کند که از دیدارهای فرزند، داماد، و…خود با روس ها اطلاع نداشته است. عفو بین الملل بارها از کشورهای مختلف درخواست کرده که جرج بوش را به دلیل جنایات جنگی در عراق بازداشت کنند، اما هیچ دولتی، از جمله دولت آمریکا، به این مطالبه هیچ اهمیتی نمی دهد. داستان شلیک ناو آمریکایی به هواپیمای مسافری ایران و قتل عام چند صد ایرانی بی گناه، نمونه دیگری از رویدادهای مورد اختلاف است.
سوم- آیا ذهن عرب های ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال پس از رحلت پیامبر از کامپیوترها و دوربین های امروز هم دقیق تر بوده است؟ آنان چگونه حوادث دو قرن پیش از خود را با این دقت و جزئیات نوشته اند؟ تنها منبع آنان، نقل قول ها و خاطره های چند نسل پیش از خود بوده است. در همین عصر مدرن، امروز، آیت الله موسوی خوئینی ها، خاطرات روزنوشت هاشمی رفسنجانی در مورد خودش را تکذیب کرده است. این امری کاملاً انسانی و طبیعی است. چون ما به عنوان انسان، نه تنها در گزارش واقعیت خطا و اشتباه می کنیم، بلکه گزارش واقعیت تابع منافع و اهداف ما هم هست. به تعبیر دیگر، انسان ها به عنوان عاملان و بازیگران ، با افکار و گفتار و کردارشان تاریخ را می سازند. بار دوم، انسان های بعدی، برای نوشتن تاریخ گذشته، تاریخ را از نو می سازند. تاریخ سازی دوم، محصول گفتمان است. گفتمان واقعیت را می سازد.
عرب ها، گذشته از خطاهای بسیار زیاد انسانی در نقل رویدادهای دو قرن پیش، به قبائل مختلف وابسته بودند و تاریخ را مطابق منافع قبیله خود هم می ساختند. فقط و فقط این نبود، در عصری که جنگ و کشتار و خشونت همچون امروز مورد نقد حقوق بشر و اخلاق قرار نمی گرفت، ادعای کشتار وسیع رقیب، “افتخارآمیز” هم به شمار می رفت. کدام عقل سلیمی می تواند بپذیرد که علی بن ابی طالب در نیمی از روز، یا یک روز، ۷۰۰ تا ۹۵۰ یهودی را به تنهایی گردن زده باشد؟ تعداد کشته شدگان را بر دقایق تقسیم کنید تا بطلان این مدعا را دریابید. ضمن آن که هیچ انسانی قادر- از نظر قدرت بدنی- به انجام چنین عملی نیست. مسلمانانی که بعدها این داستان را جعل کردند، نه تنها بر یهودیان فخر می فروختند که بر شما فائق آمدیم و تحقیرتان کردیم ، بلکه بدین ترتیب قدرت امام/خلیفه مسلمین را خارق العاده نشان می دادند. اما آنان نمی دانستند که این گونه جعل ها، در اعصار بعدی، “جنایت علیه بشریت” به شمار خواهد رفت.
چهارم- اسلام ستیزان از متون تاریخی مسلمین ، “بدهایش” را گزینش کرده و می گویند “حقیقت محض” است. نواندیشان دینی هم “خوب هایش” را گزینش کرده و آن ها را “حقیقت محض” به شمار می آورند. هیچ کدام به این اصل روش شناختی توجه نمی کنند که آن متون، قبل از “نقد تاریخی” فاقد اعتبارند و استناد گزینشی به آن متون، خطای مهلک تر از خطای اول است.
آیت الله خمینی و آیت الله مصباح یزدی، برای سرکوب مخالفان و منتقدان و رقبا ، در این مورد در جبهه اسلام ستیزان قرار دارند. می گویند داستان هایی چون بنی قریظه و کشتار مرتدهای پس از رحلت پیامبر حقیقت محض است ( فیلم آیت الله خمینی درباره بنی قریظه را ببینید که از ادعای کشتار ۷۰۰ تن توسط حضرت علی در یک روز دفاع می کند تا سپس از آن نتیجه بگیرد که ما هم باید توطئه گران امروز را مانند حضرت علی قتل عام کنیم. آیت الله خمینی از مردم عذرخواهی می کند که چرا به طور انقلابی همه مخالفان را درو نکرده است. می گوید من توبه می کنم که چنین نکرده ام. قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ نشان داد که او در تهدید خود جدی بود). چرا این “قصه های دو قرن بعد از رحلت پیامبر اسلام ساخته شده” ، حقیقت محض اند؟ چون منبعی خوب برای سرکوب امروزند؟ چون سرکوب های امروز ما را به اصطلاح توجیه می کنند؟
این قصه ها، با چند پرسش عقلی/تجربی، دود می شوند و به هوا می روند.
پنجم- فرض کنیم آن “متون تاریخی متعارض ساخته شده توسط عرب های قبائلی دو قرن بعد از رحلت پیامبر” ، حقیقت محض باشند. در آن متون چه شواهد و قرائنی وجود دارد که نشان دهنده حضور علی بن ابی طالب در کشتار قبائل مرتد شده پس از پیامبر اسلام است؟
محمد عابد الجابری، نواندیش بزرگ مسلمان مراکشی، قصه های بنی قریظه و کشتار وسیع قبائل مرتد شده پس از پیامبر اسلام را واقعیت به شمار می آورد. جابری تا حدود زیادی ضد ایرانی و ضد شیعه است. تشیع را ساخته یک یهودی تازه مسلمان شده (عبدالله بن سبأ ) قلمداد می کند. می گوید او مدعیات یهودیان را به خورد شیعیان داد و چهره ای یهودی از ائمه شیعیان ساخت. اما علی بن ابی طالب مخالف آن فرد بود.
جابری نصب علی بن ابی طالب توسط خدا یا پیامبر اسلام به امامت و خلافت را نفی کرده و می گوید علی بن ابی طالب حکومت را حق خود به شمار می آورد. جابری می پرسد: چرا علی بن ابی طالب جانشین پیامبر اسلام نشد؟ او با استناد به همان متون تاریخی، نشان می دهد که اگر مقصری برای این امر باید یافت، او کسی جز پیامبر اسلام نیست. برای این که پیامبر اسلام همه مناصب سیاسی را به بنی امیه و هم پیمانان آن ها واگذار کرد و اکثرا عاملان پیامبر در شهرهای مختلف ( مکه، طائف، نجران، کنده، یمن، عمان، بحرین، تیماء، خیبر، فدک) و فرماندهان سپاه ها از آنان بودند. بدین ترتیب، موازنه قوا کاملاً به زیان علی بن ابی طالب بود. پیامبر به بنی امیه برتری قدرت داد. می گوید ابوبکر براساس “منطق قبیله” به خلافت رسید، نه منطق عدالت که علی نماد آن بود.
نکته مهمی که جابری تبیین کرده این است: علی بن ابی طالب، در دوران خلافت ابوبکر، کاملاً منزوی و خانه نشین بود. تنها پس از درگذشت ابوبکر، رفته رفته از خانه نشینی و انزوای مطلق سیاسی خارج شد. عدم حضور علی بن ابی طالب در سیاست و اجتماع ، اصل اساسی دوران خلافت ابوبکر بود. براین مبنا، او نمی توانسته در جنگ های رده که در آغاز دوران خلافت ابوبکر رخ داد، شرکت داشته باشد( به فرض آن که این قصه حقیقت داشته باشد). من نمی دانم مصباح یزدی در مدعای شرکت علی بن ابی طالب در کشتار وسیع قبائل مرتد شده، به کدام منابع توسل می جوید؟ آیت الله مصباح یزدی- به عنوان ایدئولوگ علی خامنه ای- نیازمند کشتار و خشونت است. برای آن تاریخ سازی می کند.
آدرس کانال تلگرام اکبر گنجی: https://telegram.me/ganji_akbar
از: گویا