آخرین بیانیه خانواده آقای کروبی، مرا به شدت نسبت به شرایط جسمی شیخ نگرانکرد. خوشحال نیستم که این خانواده علاقمند به نظام جمهوری اسلامی، نکته ای را تایید کرد که سال هاست من و بسیاری از دوستانم فریاد می زنیم : ” همدستی ارکاننظام حاکم برای خفه کردن هر نوع اعتراض “. در کنار بیانیه مکتوب خانواده، فرزند شیخ به صورت صریح تر، از نقشه نظام برای قتل بی سر و صدای محصوران خبر داده است. اعلام بی خبری فرزندان موسوی از وضعیت سلامت میر نیز بر نگرانی ها می افزاید. اما در این شرایط،تنها نباید به اظهار نگرانی اکتفا کرد. بنا دارمدر این نوشته با افشای نگرانی عمیق خود، تقاضایی از خانواده کروبی داشته باشم که امیدوارم تلخی و گزندگی احتمالی آن را بر من ببخشند.
حقیقت آنست که در یکی دوسال اخیر به شدت نگران یک موضوع بوده ام. تکتک اعضای خانواده کروبی، علاقه من به شیخ و محبت پدرانه او نسبت به مرا شاهد بوده اند. حد اقل در دو مقطع زمانی – ابتدای سال شصت و یک تا پایان شصت و شش و بسیاری از روزها در دوره چهار ساله مجلس ششم، شاید هیچکس به اندازه من با شیخ در تماس نبود. به خصوص در مقطع دوم، بسیاری از شب ها تا بعد از نیمه شب در منزل شیخ به گفتگو با او بر سر مسائل مختلف می پرداختیم ومنآخرین فردی بودم که از او جدا می شدم. رفتار شیخ و همسر بزرگوارش با من نیز تفاوتی با رفتار ایشان با فرزندانشان نداشت و همواره شرمنده محبت های آنها بودم. حتی پس از ترکایران تا زمانی که توصیه شیخ دین فروش – احمد جنتی – برای قطع ارتباطات تلفنی و اینترنتی کروبی اجرا نشده بود مرتبا با او تماس تلفنی داشتم. حتی قطع ارتباط و کناره گیری از مشاورت او، ذره ای از ارادت من به ” منش ” شیخ و نگرانی های شخصی در خصوص سلامت او و دلتنگی هایش نکاسته است. با همه این هاو با قلبی فشرده و با اخلاص کامل، ناگزیر به یادآوری نکته ای تلخ خطاب به برادرانم حسین، تقی، علی و یاسر و نیز مادر بزرگوارم سرکار خانم فاطمه کروبی هستم که البته به دنبال آن، در خواست خود را نیز مطرح خواهم کرد.
بگذارید به چند ماه قبل باز گردیم. غروب یک روز در نیمه دوم سال نود و پنج، شنیدن یک خبر همه ما را بهت زده کرد. خبر فوت علی اکبر هاشمی رفسنجانی. او سابقه بیماری نداشت واعضای خانواده رفسنجانی هم هیچگاه نگفته بودند “وزارت اطلاعات ایران فردی را گمارده که رسالت خود را پایان دادن به زندگی محصوران میداند.” این ادعای محمد تقی کروبی البته مستند به نشانه هایی است و تجربه جمهوری اسلامی در حذف مخالفان و منتقدان به گونه ای است که بسیاری از افراد، مرگرفسنجانی را یک قتل سیاسی می دانند. در مورد مهدی کروبی شرایط ویژه ای وجود دارد. شخصا از یکی از محافظان وی شنیدم که در سال هفتاد و هفت، سردار عراقی الاصل محمدرضا نقدی خواستار سکوت کروبی ویا انتظار برای قتل در منزل شده بود. امروز نظام جمهوری اسلامی در مقایسه با سال هفتاد و هفت، دهها برابر رسواتر است و در حذف مخالفان، مجرب تر و حریص تر. از سوی دیگر همه ظواهر، حاکی ازهماهنگی دو تیغه قیچی- ولایت معاشان و کاسبان حصر – برای بریدن رگ حیات کروبی از طریق کوتاهی در رسیدگی کافی پزشکی است. اما حتی اگر فرض مطرح شده توسط فرزند کروبی، صحت نداشته باشد شرایط جسمی شیخ به خصوص وضعیت قلبی او، اقتضائاتی دارد که غفلت از آن نه به نفع شیخ است و نه به صلاح علاقمندانش. عمر شیخ دراز باد اما اگر بخواهیم تعارف رو کنار بگذاریم او به زودی هشتاد سالگی رو پشت سر می گذارد. تجربه هاشمی رفسنجانی به ما یاد آوری می کند که لازم است هر چه زودتر تکلیف کروبی با بسیاری از مسائل و در راس آنها ولایت فقیه، مشخص شود. زیرا شیخ و دوستان او از عوامل تثبیت ” ولایت مطلقه فقیه ” هستند و آنچه جنایت، فساد و بی کفایتی در کشور وجود دارد به نحوی مرتبط با همین قدرت مطلقه و غیر پاسخگوست. به گمانماکنون کروبی نیز می داند که هر کس بر مسند ولایت مطلقه فقیه تکیه بزند شرایط حاکم بر کشور چندان تغییر نخواهد کرد. بگذارید رفتار احتمالی چند کاندیدای دیگر که می توانستند به جای علی خامنه ای بر این مسند بنشینند را حدس بزنیم. مرحومموسوی اردبیلی. همین روزها خاطره ای از او در رسانه های مجازی منتشر شده که نشان می دهد او حتی قدرت ایستادگی در برابر دادستان فاسد وظالم – اسداله لاجوردی – را نداشته است. در دوره ریاست او بر قوه قضائیه، اعدام های شصت و هفت انجامشد که هم اکنون بسیاری از افراد تلاش می کنند خود را بی خبر – یا حداقل بی تقصیر – در آن ماجرا نشان دهند. نزدیکان موسوی و کروبی همبه زبان تلویح سعی درالقای بی خبری آنها از روند شکل گیری و اجرای آنجنایت دارند. راستی اگر موسوی اردبیلی به جای علی خامنه ای، عهده دار رهبری بود تا چه حد توانایی مقابله با جنایات را داشت و تا چه میزان می توانست مدیران عالی و میانی کشور و نیز اطرافیان خود را کنترل کند؟ نامزد احتمالی دیگر، مرحومهاشمی رفسنجانی بود. بارها شاهد بغض کروبی به خاطر بازداشت بسیاری از افراد توسط وزارت اطلاعات دولت رفسنجانی و لبخند رضایت او به خاطر ” کمشدن روی منتقدان ” بودم. آن مرحوم حتی پس از پایان ریاست جمهوری نیز تغییر رویه نداد و در سخنرانی علنی، دانشجویان معترض را ” سوسول های ساواکی زاده ” نامید. شیخ ما به خوبی به یاد می آورد روزی را که او و تعدادی از روحانیون سرشناس، بیانیه ای صادر کردند تا اعتراض خود به اقدامسیاسی صدا وسیما – نمایش تصاویر مستهجن از کنفرانس برلین – را اعلامنمایند. پاسخ مرحومرفسنجانی در خطبه های نماز جمعه، بیان زشت ترین عبارات در مورد معترضانبود. ذائقه تلخ شیخ به خاطر ” خود برتر بینی های مرحومرفسنجانی و تحقیر دیگران ” چیزی نیست که فقط به یاد من مانده باشد.
اصلا اجازه بدهید فکر کنیمسید محمد خاتمی، بر کرسی ولایت فقیه تکیه می زد. فرض می کنیم قدرت مطلقه فقیه، نمی توانست شخص خاتمی را به دیکتاتوری و فساد بکشاند. اما اطرافیان و نیروهای موثر بر او چه؟ لازمنیست دلخوری های شیخ از خاتمی و تک روی های اطرافیان او درابتدای دهه هشتاد را یادآوری کنم. آنچه اخیرا در ماجرای تنظیم لیست ” کاندیداهای شورای شهر تهران” موجب اعتراضات گسترده شد نشان داد اگر خاتمی، رهبر بود اطرافیان او با خودی و غیر خودی چه می کردند. در مورد شیخ اعتدال و احتمال رهبری او همکه سخنی لازمنیست. بعید می دانم سرنوشت ” صداقت و احترامبه خواسته های مردم ” در حکومتمطلقه شیخ حسنروحانی برای کسی مبهمباشد.
همه اینها را گفتمتا بگویمبه نظر من، هر کس رهبر باشد در چارجوب نظریه ارتجاعی “ولایت مطلقه فقیه” شرایط مردم و کشور تفاوت زیادی با امروز نخواهد داشت؛ اگر نگویم که رفتار فعلی برخی افراد نشان می دهد تکیه زدن ایشان بر جایگاه مفسده خیز ِ ولایت فقیه، دردهای مردم را بیشتر خواهد کرد. اگر اینچنین است از شیخ شجاع – و نیز میر محبوب – توقع می رود قبل از آنکه توطئه های،نظام ولایت فقیه، فرصت را از آنها را بگیرد صادقانه با مردم سخن بگویند و موضع خویش نسبت به ” ولایت فقیه” را آشکار سازند.
سه سال و اندی قبل، دردنامه ای سرگشاده با عنوان ” استاد کروبی! نمی دانید چرا اینگونه شد؟” خطاب به شیخ نوشتم که نشان می داد اقدامات خامنه ای، کپی برداری از رفتارهای غیر قانونی و استبداری آیت اله خمینی است. با واسطه شنیدم که اعضای خانواده، مصلحت اندیشی کرده و اجازه نداده اند نامه به دست مخاطب آن برسد. تقاضای ملتمسانه من از خانم کروبی و فرزندان ایشان آنست که این بار خواسته مرا با شیخ در میان بگذارند. شیخ ما، هزینه های فراوان داده تا نشان دهد همه روحانیون شیعه، طرفدار دیکتاتوری ولی فقیه نیستند. گامبعدی و لازمبرای شیخ آنست که تکلیف خود را با تئوری ولایت فقیه مشخص نماید. گمان می کنم چهار دهه استیلای نظام ولایت فقیه، فرصت کافی در اختیار همگان قرار داده تاناکار آمدی و فساد انگیزی این شیوه حکومت را ثابت نماید. حتی اگر شیخ همچنان ارادتمند آیت اله خمینی باشد با دوری جستن از “ولایت فقیه” می تواتد مردم را به بخشیدن گناه بزرگ و طلب مغفرت برای بنیانگزار جمهوری اسلامی، تشویق نماید. با تلخ کامی می گویم شاید فرصت شیخ عزیز ما برای انجاماین رسالت، چندان طولانی نباشد.
از: گویا