کمتر جامعهمان را اینگونه تبآلوده دیده بودیم. قتلهای فجیع و خودکشیها و… حالا دیگر از مرز «نشانههای بحران» عبور کردهاند! این دیگر خود سونامی است؛ سونامی خشم و انحطاط!
? امروز (سهشنبه) جوانی در مترو به یک روحانی چاقو زد و او را کشت! او به تسنیم گفته برای پیگیری حقوق معوقهاش به جلوی مجلس رفته و ناامید برگشته است. سپس یک چاقو خریده تا اولین مسئولی را که دید بکشد!
در خروجی متروی امام، او یک آخوند جوان را میبیند و به خیال آنکه او احتمالاً صاحب منصب است، چند ضربه چاقو به وی میزند و یک «قتل» شکل میگیرد!
? مردم خشمگین ارومیه، به جبران کار سرایدار یک مدرسه، ۳ مدرسه را آتش زدهاند!
شاید «خبررسانی متناقض و اطلاعات ضد و نقیض» از طرف مسئولین انتظامی و شهری، اولین علت بروز واکنش عصبی مردم ارومیه باشد، اما تنها علتش نیست.
این «خشمهای پردامنه» که همهجا دیده میشوند، علتهای بسیاری دارند که همین حالا هم در بین (مالباختگان مؤسسات مالی و کارگران متحصن و مردم خشمگین) به شکل «نهفته» وجود دارد و شاید هر لحظه در نقطهی دیگری سر باز کند.
در حقیقت اندام جامعه دچار تب و عفونتی از «عصبیت و خشم» شده که با هر سوزنی بر این پیکره، کل بدن میشکافد و خشمی شبیه اتفاقات ارومیه، فوران میکند.
? اشتباه بزرگ مسئولان در ارومیه، طبق معمول با «خبررسانی بد» آغاز شد:
خبر آزار دختری ۱۲ ساله ظرف مدت چند ساعت، بارها و بارها از زبان مسئولان شهر «تغییر» کرد و گویا روان مردم را به بازی گرفت!
خبر از «تجاوز و آزار» به «بداخلاقی» رسید و حالا به «هیچ» تبدیل شده. تیتر خبرهایی که ظرف دو روز اخیر از زبان مسئولان به مردم گفته شد، اینگونه بود: از «تجاوز/ تعرض/ آزار جنسی/ دستدرازی احتمالی!/ مزاحمت و لمس!/ بداخلاقی/…» و حالا میگویند هیچ تخلفی رخ نداده است!
خود این نوع خبررسانی غیرمسئولانه، برای مردمی که خشمگین هستند، بسیار آزاردهنده است. به خصوص وقتی پای آزار یک کودک در میان باشد. فهم درست از حساسیت جامعه، «کیمیایی» است که بدبختانه «مدیران رانتی» جمهوری اسلامی از آن نصیبی نبرهاند!
? این روند غلط خبررسانی همچنان ادامه دارد و با اینکه مسئولان گفتهاند: «اصلاً تخلفی رخ نداده!» اما با دستور دادستان، سرایدار ۲۸ساله امروز (سهشنبه) بازداشت شده است! مردم باید کدام خبر را باور کنند؟ و این بازی با احساسات و شعور مردم، چه نتیجهای بهتر از «عصبانیت بیشتر آنان» در پی دارد؟
این بدترین روش مدیریت بحرانهای اجتماعی، سابقه دارد. و باعث شده تا در چنین مواردی، مسئولان بر دامنههای تنش و عصبیت مردم «نفت» بریزند، نه «آب»!
طبیعتاً اولین برداشت مردم از اینگونه خبررسانیها، «لاپوشانی حقایق» و امکان زدوبند و تبانی در پشت پرده است و این امر که سابقه هم دارد، باعث شعلهورتر شدن خشم عمومی میشود.
در صورتی که در کشورهای دیگر، بیان اخبار سریع، صادقانه و حقیقی به مردم، باعث میشود مدیران وقت کافی را برای بررسی دقیق موضوع از مردم بگیرند و قضیه را درست و عادلانه حل کنند.
? آتش زدن سه مدرسه و تخریب خودروها و تداوم ناآرامیهای شهری در ارومیه، بازتاب دهندهی خشمی است که زیر پوست جامعهی ما جوش میزند و با فرورفتن هر «نیشتری» بر این پیکره و با مدیریت غیرمسئولانهی مسئولان، شعلهور میشود و میسوزاند!
کارگرانی که ماههاست حقوق نگرفتهاند، بیکار شدگان، سیل مالباختگان مؤسسات مالی و اعتباری، و… هر کدام مثل «گسل یک زلزلهی بالقوه» هستند که جرقهی طوفان بعدی، از همین نقاط بحرانی زده میشود و به سرعت فراگیر خواهد شد. سئوال این است که آیا مدیران رانتی، به «علاج واقعه، قبل از وقوع» اعتقادی دارند؟ گمان نکنم!
? حکومت نشان داده در موارد مشابه، روشی جز سرکوب کردن مردم بلد نیست و با امنیتی کردن فضا، اعتراضات را به توطئههای دشمنان نسبت میدهد تا بر آن تسلط پیدا کند. تسلطی که چندان دوام ندارد. اما مگر این روشهای نخنما و کهنه، هنوز کارآیی دارند؟
مردم امروز هر کدام به شکلی، درد و تلخی ستم و تبعیض را تجربه کردهاند و همگی، حداقل در یک چیز اشتراک دارند: در «خشم»!
خشمی که برای بیرون ریختنش، هر جرقهای کافیست تا به انفجارهای بزرگی منتهی شود.
? بحران کم بود، شورای نگهبان هم بحرانی تازه آفریده! با لغو عضویت سپنتا نیکنام عضو زرتشتی شورای شهر یزد، فقیهان شورای نگهبان، زرتشتیان را از «چرخهی مدیریت شهری» حذف کردهاند!
لابد حالا به نفع «نظام ولایی» نیست که دین ایرانی زرتشتی را همسنگ با «خلیجفارس» متعلق به تمام ایرانیان بداند و به «زرتشت» احترام بگذارد.
سال ۱۳۹۶ با امید مردم به نیامدن رئیسی آغاز شد، ولی دولت روحانی آب سرد نومیدی بر مردم ریخت. حالا روح جامعه به تب نشسته است؛ تب سوزان ۹۶ درجه!
بابک داد
? تلگرام:
? تماس:
babakdad2@gmail.com