مبارزه شیرزنان و شیر دختران ایرانی در شهرهای بزرگ ایران علیه حجاب اجباری، یعنی هدیه ی حکومت اسلامی فقیهان از همان ماه های نخست انقلاب و سر و صدای جدیدش در فضای کشور، مرا برآن داشت که از این عادت مذموم و نکوهیده اسلامی چونان دیگر مواردش یادی کنم و نقدی بنویسم. مدتی این تصمیم به تأخیر افتاد و به نسبت پشیمان شده بودم. اما با خواندن مقاله آقای برقعی در خبرنامه گویا عزمم برای پخش این نوشتار جزم شد و جنبه استبدادی گرفت.
تاریخ نشان می دهد که زنان عرب پیش از اسلام از حجاب و بُرقع و چادر سیاه و سفید خبری نداشتند و همانند مردها هر کدام می خواستند موی سر را که به آرایش و زیبائیشان افزوده می کرد رها می کردند و تنها گاه پیرزنانشان ممکن بود بر سر کلاه مانندی بگذارند؛ همانند کاری که امروز زنان دهات کردستان انجام می دهند. زنان کرد در دهات اصلاً چادر و چاقچور نمی شناسند گاه از کلاه هائی که خود درست می کنند بهره می گیرند و گاه به یک لچک کار شهریزد که به آن «رشتی» می گویند، بسنده می کنند. همین زنان دهات اگر در مزرعه به کار مشغول شوند و احساس گرما کنند، همان لچک را نیز دور می اندازند و همراه مردانشان با موهای رها به کارهای سبک مزرعه داری می پردازند و هیچ اتفاق ناخوش و ناگواری نیز نمی افتد.
در میان اعراب نیز تا محمد در مکه بود رسم بر همین منوال بود و هیچ زنی در زیر پوشش خفه کننده نبود. اما فرار به مدینه و مقیم شدن دائم در آن شهر و و پیدایش امنیّت و آسودگی خیال برای حضرت و نشستن به جا و منسب سلاطین زمان، سبب تنظیم قوانین مدنی اسلامی شد و اندک اندک دستورهائی صادر گشت که بیش از دوسوم آنها را عُمَر، فرد سیّاس و تشنه قدرت دستگاه رسالت- برای بعد از محمد – آنها را به حضرت دیکته و او را مجبور به دادن امر حجاب کرد. باعث و بانی حجاب زن در اسلام نیز عمر ابن خطاب بود؛ اما علتش در وجود «عایشه خوشگل و زیبا و جوان» زن سوگلی محمد خلاصه می شد و درواقع عایشه مسبب این کار شد و موجودیّت حجاب را باعث گشت.
شبی عمر می خواست به خانه محمد برای اجرای امری و کاری برود؛ میانه راه عایشه را دید که برای قضای حاجت می خواهد به بیابان اطراف مدینه برود؛ و مو های آشفته و پریشان و خرمائی رنگش بر شانه هایش ریخته و جوانان مدینه با حسرت به او می نگرند و برخی نیز به او متلک می پرانند. عُمَر ناراحت شد و ضمن فریاد زدن بر سر آن جوانان، هنگامی که به خانه محمد رسید پیش از بیان هر خواسته، گفت:
«یا محمد بر سر زنانت مخصوصاً عایشه، روپوش و مقنعه ئی بپوشان که دیگران زیبائی اش به کمال نبینند و موجب هتک حرمت و گفتن متلک نشود…» همان لحظه چنانکه مرسوم بود و همانند دیگر آیات دروغ و خود ساخته، آیه حجاب نیز نازل شد و زنان مسلمان اسیر و بنده چادر و مقنعه شدند و همچون مجسمه ی سیاهی به راه افتادند. این زنان سیاه پوش در شب تاریک هیچ توفیری با فضای اطراف خود ندارند.
البته حجاب در میان یهودیان نیز بود و هیچ مردی حق نداشت موی زن یهودی را نظاره کند و حتا زنان عیسوی هنگام رفتن به کلیسا اکنون هم از یک روسری سود می برند. به این جهت از موقعی که انقلاب صنعتی پیش آمد و زنان اروپا به آزادی و حتا رأی دادن روی آوردند، زنان یهودی که ایمانی سخت باخود حمل می کردند و از بی حجابی واهمه و ابا داشتند، مجبور شدند یک کلاه گیس مصنوعی بر روی موهای طبیعی خود بگذارند و تعبیه کنند تا مویشان را نامحرم نبیند؛ و موئی که مردم نظاره می کنند، موی مصنوعی و کلاه گیسی باشد. بنابراین عمر با دیدن این رسم و یاسا در میان یهودیان مدینه چنین دستور و مأموریّتی یافت تا از جانب خدای موهوم حضرت و دیگر پیامبران سامی، این فرمان را به محمد بدهد که اجرا کند و نامش را نیز فرمان باریتعالی بنامد.
این را نیز پیش از این اشاره کرده و گفته ام و باز تکرارش خالی از فایده نیست که اعراب تا با ایرانیان و رومیان آشنا نشدند، از وجود مستراح در منزل بی خبر و نادان بودند؛ و برای اجرای قضای حاجت سر به بیابان گذاشته و اطراف شهر را معطر و خوش بو می کردند. این رسم هنوز در بعضی شهرهای مسلمان نشین هند نیز رایج است و زنده یاد سعیدی سیرجانی علیرغم علاقه ای که به کشور هند دارد، در خاطرات مسافرتش به هند از آن در یکی از شهرهای مسلمان نشین یاد می کند و از این بی تربیتی رنج می برد. به هر حال بسیار متأسفم که مردمان دانا و فهمیده و متمدن ایران به علت ستم و بیداد مغان زردشتی خود را اسیر مکتب اسلام اعراب کرده اند.
محمد به روایت تاریخ نویسان و سیره سازان، آدمی بی سواد بوده و در ۱۴۰۰ سال پیش از آدمی بی سواد توقع زیادی از نظر فهم و درایت نمی توان داشت. به این جهت با وجود پیامبری ساختگی و دروغینش همواره در مکه می گفت اگر الله لطفی کند و عُمَر مسلمان شود من برنده شده و اسلام پیشرفت خواهد کرد. از این رو به یقین و مطابق نوشته ی سیره ها اغلب دستورهای دینی اش را به توصیّه عمر صادر می کرد. چون عُمَر آدمی دانا و متفکر بود و می دانست چگونه باید تصمیم گرفت و جامعه را بهتر از محمد می شناخت، محمد توصیه هایش را می پذیرفت.
آری حجاب اسلامی از دستورهای عمر ابن خطاب است که به آیه قرآن تبدیل شده و توصیه عمر، به گونه ای فرمان الله شده است. وگرنه اگر فیلم «محمد رسول الله» را که کارگردان الجزایری تهیه کرده بود دیده باشید، در آن فیلم می بینید که «هند» زن ابوسفیان که در جنگ احد فرمانده جنگ است و به غلام حبشی دستور می دهد حمزه را بکشد، با موهای لخت و پریشان و بدون حجاب فرماندهی می کند. زیرا در میان اعراب قبل از اسلام رسم حجاب وجود نداشت و زنان بسیار آزادتر از هنگامی بودند که دین اسلام بلای جانشان شد.
کسانی که به دستورهای مستبدانه و دیکتاتور منشانه اسلام عقیده ندارند و پایبند نیستند، تنها واکنش درستشان در برابر این ستم و ناروائی، چشم پوشی از دین است و پذیرفتن رسم و یاسای بی دینی. فقط به این ترتیب است که مردمان، آزاده و خردمند خواهند شد.
کالیفرنیا دکتر محمد علی مهرآسا ۱۵/۲/ ۲۰۱۸ ترسائی