امروز ملت ایران پس از نزدیک به چهل سال دروغ و دغل و حق کشی ملایان به ژرفای این فریب پی برده اند. رهبران حکومت اسلامی از بالا تا پایین با کمال بی شرمی از طریق رسانه های اجتماعی به مردم دروغ می گویند. ولی فقیه آقای خامنه ای در نخستین روز از سال ۱۳۹۷ در روز روشن در اجتماع زائران و مجاوران حرم امام رضا بی هیچ شرم و ننگی می گوید: «عدّهای بیانصافی میکنند؛ از آزادی موجود استفاده میکنند و بدروغ میگویند آزادی وجود ندارد؛ رادیوهای بیگانه و تبلیغات بیگانه هم سخن آنها را بازتاب میدهند. واقع قضیّه این نیست؛ امروز در کشور ما آزادی فکر هست، آزادی بیان هست، آزادی انتخاب هست؛ هیچکس بهخاطر اینکه فکرش و نظرش مخالف نظرِ حکومت است، مورد فشار و تهدید و تعقیب قرار نمیگیرد...»
گویی که ایشان خبر ندارند که مردم در سراسر کشور از طرف نیروهای انتظامی و پلیس مورد ضرب و شتم قرار می گیرند، دستگیر و در زندان شکنجه و کشته می شوند. هر سال گزارشگران حقوق بشر از ستم ها و کشتارهای حکومت ایران در زندان ها گزارش های طولانی منتشر می کنند. به گزارش وب سایت سازمان ملل، عاصمه جهانگیر گزارشگر حقوق بشردر ایران روز ۲۰ دی ماه گفته است، زندانیان عقیدتی که دست به اعتصاب غذای طولانی مدت زدهاند در وضعیت نگران کننده ای هستند.
این حکومت از نخستین روز با دروغ و ریا برپا شد. همه ی سخنانی که آیت الله خمینی در پاریس گفته بود در این نزدیک به چهل سال خلافش را ملت ایران دیده و تجربه کرده است. حنای ولایت فقیه در ایران دیگر رنگی ندارد. در همه پرسی روزهای دهم و یازدهم فروردین ۱۳۵۸ فریب چنین آغاز شد؛ آقای خمینی رهبر جمهوری اسلامی بر خلاف همه ی همه پرسی های جهان در رأی مردم با سخنان زیر دخالت و همه پرسی را به نفع جمهوری اسلامی مخدوش کرد. او از رسانه ی رسمی حکومتی چنین گفت: «این جانب به جمهوری اسلامی رأی می دهم و از شما هم می خواهم که به آن رأی دهید.» این خنده دار ترین نوع رأی گیری در یک همه پرسی است. جالب آن است که در آن روز کسی نمی دانست جمهوری اسلامی چیست و چه قوانینی را در بر می گیرد؟ زیرا در بالای برگه های رأی گیری نوشته شده بود؛ ” تغییر رژیم سابق به جمهوری اسلامی که قانون اساسی آن از تصویب ملت خواهد گذشت.” این بزرگترین تقلب انتخاباتی در طول تاریخ جهان بود که در ایران انجام گرفت. ملتی به حکومتی رأی دادند که از چند و چون قوانین آن هیچ آگاهی نداشتند. کسی نه شکل چنین حکومتی را می شناخت و نه هنوز ملت ایران قانونی برای آن نوشته بود. آقای خمینی با هر شکل و محتوایی از حکومت که در جهان شناخته شده بود مخالفت کرد و گفت: «… رأی بدهید به جمهوری اسلامی، نه یک حرف زیادتر و نه یک حرف کمتر …». دکترکاظم سامی پاک ترین و صمیمی ترین روشنفکر مسلمان و ملی پس از دیدار آقای خمینی در پاریس شیفته ی سخنان فریب کارانه ی او شده بود. او که پیش ازرفتن به پاریس دیده بود و می دانست آقای خمینی به زبان فارسی نمی تواند درست بنویسد و یا درست سخن بگوید، می گفت: ” آقا در پاریس دستش را روی کاغذ می گذارد و به سرعت یک اعلامیه ی مهم صادر می کند.” او پس از یک گفت و گوی طولانی نتوانست خمینی را متقاعد تا مصرف مواد مخدر را منع کند. دکتر سامی پس از پی بردن به ماهیت خمینی پیش از آن که دولت بازرگان استعفا دهد، از وزارت بهداشت کناره گیری کرد. او تا آذر ماه ۱۳۶۷ به افشاگری درباره ی خمینی و ماهیت او پرداخت، اما آدمکشان خمینی در روز چهارشنبه دوم آذر ماه ۱۳۶۷ او را در مطبش به خاک و خون کشیدند.
دکتر سامی، ملی مذهبی ها و ملت ایران، فریب خمینی و شعبده بازی ها و دروغ های او را خوردند. تنها کسی که پیش از همه پرسی ۱۲ فروردین با جمهوری اسلامی مخالفت کرد، دکتر مصطفی رحیمی بود. او دو ماه نیم پیش از همه پرسی در نامه ی بسیار خردمندانه و دلیرانه ای به آقای خمینی نوشت: « عبارت “جمهوری اسلامی” اصطلاحی است بسیار مبهم که هرکس از آن برداشتی منطبق با افکار خود دارد. به طوری که کمتر دو نفری می توان یافت که از آن استنباط واحدی داشته باشند.» دکتر مصطفی رحیمی تنها کسی بود که زنگ خطر را بسیار داهیانه به صدا در آورد اما گویی همه ی اندیشمندان و روشنفکران و سیاسی های ایران کور و کر بودند: « اگر تقدیر نفرین کرد یا شیطان فسون، هر دست یا دستان، صدایی بر نیامد از سری زیرا همه ناگاه سنگ و سرد گردیدند. ( مهدی اخوان ثالث)». البته امروز همه فهمیده اند که تقدیر نبود بلکه سیاست خارجی بود که به رهبری “شیطان بزرگ” ملت ایران را فریب داد. رمزی کلارک وزیر دادگستری پیشین آمریکا، میشل فوکو فیلسوف فرانسوی، بی بی سی و دیگر رسانه های ارتباط جمعی دنیای غرب به حمایت از خمینی برخاستند و تلاش های ملت ایران را برای دستیابی به دموکراسی و استقلال عقیم کردند.
برگه های انتخاباتی هم بر خلاف همه جای دنیا یک رنگ و نامشخص نبود. برگه های؛ “آری” به رنگ سبز بود و برگه های؛ “نه” به رنگ قرمز بود که رأی دهندگان مخالف در برابر چشم طرفداران مسلح حکومت اسلامی جرأت نمی کردند برگه قرمز را در صندوق ها بیندازند.
در همه جای دنیا صندوق های رأی گیری قفل و بست و مهر وموم و نگهبانی مطمئن ویژه ای دارد. در مکان های محفوظی از طرف معتمدین حزب ها و انجمن های گوناگون محافظت می شود. رأی گیری دور از چشم مأموران محل رأی گیری و طرفداران حزب های مختلف و در پشت پرده هایی صورت می گیرد که کسی ورقه های رأی و یا نوشتن رأی دهنده را نبیند. شیوه ی رأی گیری و محافظت از صندوق های رأی گیری در همه پرسی فروردین ۱۳۵۸ از رنگ برگه های رأی گیری و نوشته های روی برگه ها هم مسخره تر و خنده دار تر بود. از زبان خود آقای خامنه ای بشنوید؛ درسندی که مرکز اسناد انقلاب اسلامی – دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله العظمی خامنهای منتشر کرده است چنین آمده است: « خاطره رهبر معظم انقلاب از ۱۲ فروردین ۵۸ … من در راه بلوچستان که روز رأىگیرى بود، در فرودگاه بچههاى حزبالهى و داغ کرمان آمدند، صندوق را آوردند چند تا صندوق بود، هر کدام مىخواستند که بیاورند من تویش رأى بیاندازم.
آنها هم من را مىشناختند… خاطرهاى که فقط اشاره مىکنم مخالفتهایى است که با رأىگیرى به این شکل وجود داشت که از طرف جناحهاى مختلف این مخالفتها بود همه هم خودشان را بعدها نشان دادند… در این روز عزیز ساختار جدید سیاسی اجتماعی ایران بر مبنای آرای اکثریت قریب به اتفاق مردم یعنی ۲/۹۸ درصد آرای ملت مسلمان ایران تثبیت شد…در این روز مقدس حکومتی شکل گرفت که شعار اصلی آن استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی بود… این عبارت ملکوتی که به عنوان شعار اصلی انقلاب اسلامی و توسط میلیون ها ایرانی آزاده و مسلمان در طول مبارزات درخشان ملت با سلطنت پهلوی همه روزه در جای جای ایران اسلامی فریاد کشیده شده بود،…».
عبارت “جمهوری اسلامی” از بهمن ۱۳۵۷ به بعد ابداع شد. از آن روزها فیلم ها و سندهای فراوانی هست که دروغ بودن سخنان خامنه ای را آشکار و رسوا می سازد. حتا در درازای سال ۱۳۵۷ تا بهمن ماه در تظاهرات در همه جا، شعارها کاملن غیرمذهبی بود، یک آخوند در میان مردم نبود، آن ها مشغول کاسبی خود بودند. گاه گاهی در دست برخی از تظاهرکنندگان عکس مصطفی خمینی یا عکس آخوند دیگری مانند آیت الله سعیدی یا آیت الله غفاری که در زندان کشته شده بودند، دیده می شد. تا پیش از ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ که آیت الله خمینی به ایران آمد کسی شعار جمهوری اسلامی از دهان کسی نشنیده بود. شعار جمهوری اسلامی پس از آمدن آقای خمینی به ایران کم کم در دهان مردم گذاشته شد. وگرنه ” در طول مبارزات درخشان ملت با سلطنت پهلوی” آخوندها در کنار شاه بودند و از او پشتیبانی می کردند. از سال ۱۳۴۱ که شاه اصلاحات ارضی کرد و اوقاف را از تصرف ملایان خارج کرد، آخوندها با شاه درافتادند.
منوچهر تقوی بیات
استکهلم ـ دوازدهم فروردین ۱۳۹۷ خورشیدی برابر یکم آوریل ۲۰۱۸ میلادی