دوستان از من میپرسند؛ تو از یک طرف براندازی را به عنوان راهی برای حل مشکلات ایران رد میکنی و از طرف دیگر، پروژۀ اصلاحطلبان را هم شکست خورده میدانی، میشود بگویی این وسط حرف حسابات چیست؟
در این روزگار “حرف حساب” زدن البته کار سهل و آسانی نیست، اما اگر بخواهیم به آن نزدیک شویم شاید یک جمله بیشتر نباشد و آن اینکه “شرایط بغرنج است” نه فقط برای نیروهای حاکم بلکه برای تک تک ما ایرانیان از هر گروه و دسته و با هر جایگاهی!
به نظرم اعتراف به شرایط بغرنج همچون “لسانی مقر بالذنوب” نخستین گام برای حرکت در جهت صحیح است و در مقابل، سادهسازی وضعیت بغرنج، همواره به ارائۀ راه حلهای ساده منجر میشود و آن نیز به نوبۀ خود گرفتاریها را عمیقتر میکند.
به هر حال، آنچه نباید پیش میآمد، برای جامعۀ ما پیش آمده است و هر یک از ما نیز در این پیشامد به اندازۀ خود سهمی داریم!
شاید بزرگترین سهم در این میان نصیب کسانی باشد که باید به تبعات گفتار و رفتار خود بیشتر و بهتر می اندیشیدند؛ اما اکنون زمان مناسبی برای حسابکشی از گذشته نیست. در این شرایط پیش از هر چیز باید ذهنها را دوباره زنگارزدایی کرد و به کار انداخت.
ذهن ما ایرانیان اما به نحوی اسطورهزده است و واقعاً روشن نیست که چقدر قادر به اندیشیدن است! شاید به قول اشتراوس این اسطورههایند که در ذهن ما میاندیشند و ما را به پیش میرانند؛ اسطورههای کهن ثنویتگرایی که تمایلی ژرف به قطبیسازیهای آنتاگونیستی دارند و پی در پی به عقل ما غل و زنجیر میزنند و از هر تحرکی برای تعاملات چارهساز در زندگی پیشگیری میکنند.
از این رو، رها شدن از اسطورههای ثنویتاندیش و خداحافظی با دو قطبیهای مرسوم فلج کننده، در کنار اعتراف به بغرنجی شرایط از سوی تمام نیروها با هر سطح و در هر جایگاهی، شاید همان راه معهود گذر از معضلات باشد؛ راهی که با پیچ و خم آن آشنا نیستیم.
اگر این راه را نگشاییم دیگر فقط یک جمله می توان گفت:
آه من قلت الزاد و طول الطریق و بُعد السفر و عظیم المورد!
@ahmadzeidabad
نقل از کانال تلگرام احمد زیدآبادی