بهروز ستوده
۲- سلطنت موروثی خاندان شما در بهمن ماه ۱۳۵۷ خورشیدی بدست مردم ایران منقرض و به خاطره تاریخ سپرده شد و خیانت بزرگ خمینی نسبت به انقلابی که پدر شما خیلی دیر صدایش را شنید نمیتواند صورت مسئله ضدیت اکثریت مردم ایران را با نظام موروثی سلطنتی که منجر به سرنگونی آن گردید مخدوش سازد.
۳ – کسانی که بر شاهزاده خواندن شما اصرار دارند و وسوسه تاج و تخت حکومت پادشاهی را در دل شما زنده میکنند دانسته یا نادانسته آب به آسیاب جمهوری اسلامی میریزند و شما را به عامل تفرقه درمیان مردمی که عزم خود را برای برچیدن حکومت خودکامه ولایت فقیه جزم کرده اند تبدیل سازند.
۴- عمق ویرانگری و فساد حاکمیت اسلامی نمیتواند حقانیتی را برای سیستم سلطنتی موروثی که پیشینه استبداد و جنایتکاری چند هزار ساله در ایران دارد ایجاد نماید وبی اعتباری نظام پادشاهی موروثی را به اعتبار انگشت شمار شاهان انسان دوست از قبیل کورش کبیر معتبر ساخت.
۵- انتخاب بین بد و بدتر شیوه عوامفریبانه ای است که به مدت چهار دهه یکی ازجناحهای جمهوری اسلامی برای سهیم شدن درقدرت درچهاردهه ازآن استفاده نموده است، وچنین به نظرمیرسد که هواداران شما نیزگویابرای حقانیت بخشیدن به دیکتاتوری پدرشما وتبلیغ بازگشت به سیستم پادشاهی ازهمین شیوه عوامفریبانه انتخاب بین بد و بدتر استفاده مینمایند و تلاش میکنند مردم ایران را به مقایسه بین گذشته و حال و انتخاب بین جمهوری اسلامی و نظام پادشاهی برسانند.
آقای رضاپهلوی! بی انصافی است اگر کسی شما را بخاطردیکتاتوری وآزادی کشی های حکومت خودکامه پدرتان که زمینه سازانقلاب ۱۳۵۷گردیدمورد قضاوت قراردهد، اما بی انصافی مضاعف خواهد بود اگرمردم ایران وما ستمدیگان وشکنجه شدگان دردونظام شاهی واسلامی، قضاوت شما را در مورد رویدادهای سیاسی دوران حکومت خودکامه پدرتان درخواست ننمائیم، چراکه ازطریق قضاوت های شما درمورد رویدادها وبازیگران سیاسی گذشته ایران است که میتوان به دیدگاه وجایگاه سیاسی شما به عنوان کسی که واردعرصه مبارزه سیاسی شده و داعیه دمکراسی خواهی و همراهی با مردم ایران برای رهائی از شر هیولای حکومت اسلامی را دارد پی برد وجایگاه واقعی شما رادراپوزیسیون جمهوری اسلامی تشخیص داد.همچنین بی انصافی خواهد بود اگرپاره ای از خدمات پدرو پدربزرگ شما که راستای مدرن سازی ایران صورت گرفته بود نادیده گرفته شود. اما دریغا که آن خدمات چون با تعطیل اساس انقلاب مشروطه ودر پرتودیکتاتوری پدر وپدربزرگ شما وسرکوب آزادیخواهان انجام شده بود، دیدیم که چگونه حکومت نوپای اسلامی درغیاب دمکراسی پایدارونهادهای مدافع جامعه مدنی تمام دستاوردها واصلاحات مدرن گذشته را نابود کرد وکشورومردم ایران را درمسیرقهقرائی وقرون وسطائی قرارداد. من تردیدی ندارم که اگرپدرشما حقوق مردم ایران را به رسمیت شناخته بودوبه قانون اساسی مشروطه ومدیریت مردم ایران دراداره کشوروفادارمانده بود، انقلاب ۵۷ هرگزصورت نمیگرفت وبعد ازپدرتان شما اینک پادشاه ایران بودید.
آقای رضا پهلوی! اگرچه شما همیشه در سایه دمکراسی خواهی حرکت کرده اید وهیچگاه به وضوح خواهان بازگشت سیستم سطنتی به ایران نشده و خود را جانشین پدرمعرفی نکرده اید و برتبعیت ازرأی مردم ایران تأکید داشته اید، اما هیچگاه نیزازانقراض حکومت سلطنتی موروثی درایران واینکه خواهان بازگشت به سلطنت نیستید سخنی نگفته اید. بعبارت دیگر همیشه به گونه ای سخن گفته اید که گویا اگرمردم ایران ازشما بخواهند که پادشاه شوید شما ناگزیرهستید به رأی وخواسته مردم گردن نهید و پادشاه شوید! واینگونه سخن گفتن شما است که مخالفان ومنتقدان نظام پادشاهی را برآن میدارد که دمکراسی خواهی شما را باورنکنند ودرتناقض گوئی شما پاسخی جزسلطنت طلبی نیابند. تناقض دراین است که وقتی شما آینده وجایگاه سیاسی خودرا به آرای مردم ایران واگذارمیکنید معنی این حرف این است که یکطرف شما تلویحا قبول میکنید که ۴۰ سال پیش سلطنت پهلوی ها درایران برچیده شده است واز طرف دیگراگر مردم دریک همه پرسی ازمیان گزینه های پیشنهادی سیستم پادشاهی را انتخاب کنند آنگاه شما بعنوان نخستین پادشاه دمکرات ایران سوگند یاد خواهید کرد! با چنین استدلالی حتی یک کودک دبستانی برایش این سئوال پیش میاید که اگربراستی برای بازگشت به حکومت پادشاهی، مبنا رأی مردم است چرا افراد دیگری ازشهروندان ایرانی نتوانند برای انتخاب پادشاه با شما آقای رضا پهلوی به رقابت بپردازند؟! درغیراینصورت هواداران سلطنت درایران چاره ای ندارند مگراینکه به توارث درپادشاهی متوسل شوند وبه اعتبارخون و ژن پادشاهی راه را برای مشروعیت دادن به بازسازی سلطنت پهلوی هموارسازند.
آقای رضاپهلوی! شما که درهرفرصتی ازدمکراسی سخن میگوئید وازنوجوانی درکشورهای اروپائی وامریکائی زندگی کرده اید، حتما میدانیدکه دمکراسی کالای یک بارمصرف یا واژه ای برروی کاغذ نیست، دمکراسی تابع قواعدی است که شخص دمکرات ملزم به رعایت آن قواعد است. پاسخگوئی و مسئولیت پذیری وشفافیت درگفتارورفتاراز قواعد دمکراسی است. همچنین شما خوب میدانید وقتی کسی پا به عرصه سیاست میگذارد وخودرا درمعرض انتخاب مردم برای احراز یک مقام سیاسی واجتماعی قرار میدهد لاجرم میبایستی که رودرروی مردم، رسانه های جمعی و رقبا ومنتقدین خود قرارگیرد وبه تشریح اهداف وبرنامه های آتی خود بپردازد و به سئوال های منتقدان درمورد مواضع سیاسی خویش پاسخ دهند. برای بسیاری از ایرانیان این سئوال مطرح است که چرا آقای رضا پهلوی فقط درجمع هواداران ورسانه های طرفدارخود ظاهر میشود وازرودرروئی با منتقدین خود اجتناب میورزد؟ کسی که مدعی است میخواهد عامل وحدت ملی ایرانیان برای براندازی جمهوری اسلامی وایجاد یک نظام دمکراتیک برآمده ازآرای مردم باشد چرا حاضرنیست رو درروی سایر گروههائی که همین اهداف را دنبال میکنند در یک میزگرد رسانه ای شرکت کند تا مردم ایران با دیدگاه ایشان وسایرگروههای سیاسی درمورد آینده ایران آشنا شوند؟
آقای رضا پهلوی! هیچ دیکتاتورخودکامه ای وازجمله پدروپدربزرگ شما، خمینی وخامنه ای وصدها پادشاه وحاکم مستبدی که درطول تاریج برشانه مردم سوارشده ودمارازروزگاراین مردم درآوردند ازمادر دیکتاتورمتولدنشده بودند وهیچ کشوروجامعه ای یک شبه به مهد دمکراسی تبدیل نشده است ومقایسه چندکشورپادشاهی اروپا که پس ازچند قرن جدال بین استبداد وآزادی، شاه بی قدرت وتشریفاتی وغیرمسئول را به نمادی ازتاریخ خود کرده ودرکاخی نشانده اند باکشورما ایران که تاریخ چند هزارساله اش با حکومت های استبدادی عجین شده است قیاس مع الفارغ است واین نوع استدلال ها برای توجیه بازگشت به نظام پادشاهی موروثی اگرناشی ازغرض ورزی وخدمت به بقای جمهوری اسلامی نباشد بی تردید ناشی ازناآگاهی و بی اطلاعی ازتاریخ ایران وسایر کشورها است. آقای پهلوی ، صد واندی سال پیش پدران ومادران ما به امید بیرون آمدن از چرخه استبداد و وارد شدن به عصرتجدد وآزادی، انقلاب شکوهمند مشروطه را بپا کردندکه متأسفانه پدروپدربزرگ شما با پایمال کردن قانون اساسی مشروطه به بازتولید استبدادپرداختندواجازه ندادند مردم ایران ازنتایج آن انقلاب بهره مند گردند.
آقای رضا پهلوی! ازخیزش خودجوش مردم ایران دردیماه گذشته بدین سووتعمیق بحرانهای عدیده ای که حاکمیت جمهوری اسلامی با آن دست به گریبان است تحرک تازه ای درمیان اپوزیسیون جمهوری اسلامی وازجمله هواداران شما وبازگشت به سلطنت براه افتاده است،طرح شعار”رضا شاه روحت شاد” دردو شهرمذهبی مشهد وقم توسط پاره ای ازمعترضان خیزش دیماه گذشته متأسفانه شما وهوادارانتان را به این توهم کشانده است که گویا مردم ایران خواهان بازگشت قدرت سیاسی به خاندان پهلوی اند! این توهم وچاپلوسی درمیان برخی ازتحصیل کرده های دیکتاتورپروروساکن خارج از کشورآنقدربالا گرفت که درحضورخودتان وقیحانه شما را امید ۸۰ملیون ایرانی خطاب کردند! بدون اینکه عکس العملی نسبت به این گزافه گوئی و چاپلوسی ازجانب شما مشاهده شود، وچه بسا دردل شادمان هم شده اید که چه هواداران وفاداری دارید! آقای پهلوی، بگذارید صادقانه به شما بگویم، اینجانب بعنوان یکی از هزاران شهروند ایرانی که ازنوجوانی برای آزادی وعدالت اجتماعی وبهروزی هموطنانم و سربلندی کشورم با دیکتاتوری پدرشما وارد مبارزه سیاسی شده ام ومانند هزاران زن ومرد ایرانی طعم زندان وشکنجه حکومت شاهی و اسلامی را تؤامان چشیده ام وکمی ازتاریخ و مسائل سیاسی واجتماعی وطنم آگاهی دارم بگذارید صادقانه به شما بگویم حلقه های دیکتاتورپرورو چاپلوسی که در پیرامون شما شکل گرفته است رهبر مطلوب ودیکتاتورمصلح را درشخصیت شما جستجو میکنند، پاره ای ازاین تحصیل کرده های دیکتاتورپرورکه دراصلاح حکومت اسلامی ویا گروههای سیاسی که به آن وابسته بوده اند سرخورده و مأیوس شده اند اینک از فرط ناتوانی وضعف درجستجوی دیکتاتورمصلح میگردند وتصورمیکنند که میتوانند چکمه های رضا شاه را به پای شما بپوشانند. کسانیکه که ازفرط درماندگی به تزحکومت دیکتاتورمصلح روی آورده اند و شما را حامل ژن رضا شاه میپندارند ازقماش همان کسانی هستند که پدرشما را به عرش اعلی و خدایگانی وآریامهری رساندند وآنقدردرمقابلش دُم تکان دادندکه شاه نگون بخت تصورکرد روح کورش کبیردراوحلول کرده است ودرسرزمینی که به ارث به اورسیده است همه باید مطیع اراده واوامرخورشید آریا باشند!
آقای رضا پهلوی! درهفته های اخیربسیاری ازچهره های برجسته جمهوریخواه ایرانی نسبت به برخی ازمواضع شما که درراستای دمکراسی خواهی و منافع ملی مردم ایران نیست انتقاد کرده اند که خشم هواداران شما رادرفضای مجازی برانگیخته و سیل دشنام گوئی وناسزاگوئی را نثار منتقدان شما کرده ومیکنند، رفتاراین دسته ازهواداران شما رفتاردارودسته های شعبان بی مخ ورمضان یخی هوادارپدرتان واراذل واوباش هوادارخمینی وخامنه ای را با دگراندیشان ومنتقدان ایرانی تداعی میکند که هیچ صدای مخالف و منتقدی را نمیتوانستند و نمیتوانند تحمل کنند. ومتأسفانه شما رسما وقاطعانه رفتاراین هتاکان حرمت منتقدان را محکوم نکرده اید،که این برای کسی که داعیه دمکراسی خواهی و کمک به اتحاد تمام گروههای اپوزیسیون علیه جمهوری اسلامی را دارد نتایج خوبی ببارنخواهد آورد. اوباش ولائی “آتش به اختیار” وسلطنت طلبان فحاّش هردورفتاری مشابه دارند و دوروی یک سکه اند، یکی سمبل استبداد حکومت اسلامی است ودیگری سمبل حکومت استبداد پادشاهی. اگرشما هوادران هرزه گو وهرزه نویس را ازخود نرانید و رسما رفتارزشت آنان را محکوم نسازید دراذهان عمومی این شائبه بوجود خواهد آمد که فرمان “آتش به اختیار”خامنه ای وذوب شدگان درولایت به هواداران پادشاهی وذوب شدگان درسلطنت پهلوی نیز تسری پیدا کرده است.
آقای رضا پهلوی! ۴۰ سال پیش در چنین روزهائی ملیونها ایرانی درتهران وسرتاسرایران یکپارچه شعارمرگ برشاه واستقلال، آزادی، جمهوری اسلامی فریاد میزدند وامروزنیزفریاد مرگ برخامنه ومرگ بر دیکتاتورازگوشه وکنار ایران بگوش میرسد. برخلاف کسانی که درنفی انقلاب بهمن ۵۷ گفته ومیگویند که مردم ایران درآن هنگام میدانستند چه نمیخواهند ولی نمیدانستند که چه میخواهند! اینجانب براین باورم که مردم ایران هم درآن زمان میدانستند چه میخواهند وهم دراین زمان. میدانستند و میدانند که آزادی واستقلال وعدالت اجتماعی و رفاه وآسایش و پیشرفت وسربلندی کشورشان را میخواهند و سدی که در مقابل خواسته هایشان قرارداشته ودارد حکومت های دیکتاتوری است. شعارجمهوری اسلامی که خمینی و آخوندهای شیاد به راهپیمائی ها وتظاهرات ها آزادیخواهانه مردم درجریان انقلاب۵۷ تزریق کردند ومورد اقبال مردم قرارگرفت درحقیقت حامل نفی وگذارازنظام دیکتاتوری سلطنتی موروثی بود. اینکه مردم ایران به شیاد وخدعه گری که درهیأت قدیس روحانی ومرد خدا ظاهرگشته بود اعتماد کردند را نباید به حساب ندانستن خواسته آنان گذاشته شود. میتوان به اعتماد کردن مردم به خمینی خرده گرفت ولی نمیتوان آنان را متهم کرد که نمیدانستند چه میخواهند. برای درک اینکه چرا مردم ایران به خمینی اعتماد کردند کافی است به سخنان و وعده هائی که اودرنوفل لوتاشوفرانسه وقبل ازرسیدن به قدرت به مردم ایران میداده است رجوع کنید. خمینی وتیم دیکتاتورپرور پیرامون او یعنی تحصیل کرده های مذهبی ساکن خارج در پاسخ به سئوال خبرنگاران که “جمهوری اسلامی” که شما میخواهید جایگزین حکومت سلطنتی کنید چه نوع حکومتی است، به کرات گفته بودند: “مثل همین جمهوری فرانسه وجمهوری هائی که دراروپا است”!
نتیجه و کلام آخر:
آقای رضا پهلوی! مردم شریف وستمدیده ایران نه مارکه اژدها گزیده اندوازریسمان سیاه وسفید میترسند. اعتمادشان نسبت به حکومتگران شاهی وشیخی سلب شده است ونمیتوان با تکرارواژه های شیرین و دمکراسی خواهی اعتماد مجددشان را بدست آورد، اپوزیسیون جمهوری اسلامی واز جمله مشروطه خواهان هوادارنظام پادشاهی بجای کلی گوئی وسخنان زیبا میبایستی مکانیسمی را برای جلوگیری ازبازتولید استبداد درایران و برقراری دمکراسی پایداردرکشورارائه دهند همچنین میبایسی طرح واستراتژی خودرا برای گذارمسالمت آمیزازجمهوری اسلامی به حکومت مطلوب خود، چگونگی پایان بخشیدن به تفرقه وپراکندگی اپوریسیون ملی وتحقق بخشیدن به وحدت ملی ایرانیان در جبهه ای فراگیرمرکب گرایشات گوناگون سیاسی وفکری وغیره به مردم ایران ارائه دهند تا شایدامیدی دردل مردمی که بازیگران مذهبی و سیاسی آنهمه خیانت به اعتمادشان کرده اند بوجود آید و مطئن گردند که این بارمانند سال ۵۷ کسی به اعتمادشان خیانت نخواهدکرد.
برای اینکه دانسته شود چرا مردم ایران به گفته های خمینی در فرانسه اعتماد کردند و به بسته ی سربسته جمهوری اسلامی رأی دادند، دراینجا به چند وعده وقولی که خمینی درنوفل لوشاتوفرانسه به مردم ایران داد و پس ازبه قدرت رسیدن بزرگترین خیانت تاریخ را به مردمی که شیفته آزادی و استقلال و جمهوریت بودند مرتکب شد اشاره میکنم.
برخی از گفته های خمینی درفرانسه و قبل ازبه قدرت رسیدن درایران :
“در حکومت اسلامی اگرکسی از شخص اول مملکت شکایتی داشته باشد، پیش قاضی میرود وقاضی اورا احضارمیکند واوهم حاضر میشود”
“عزل مقامات جمهوری اسلامی بدست مردم است. برخلاف نظام سلطنتی مقامات مادام العمر نیستند،طول مسئولیت هریک از مقامات محدود وموقت است، یعنی مقامات ادواری است، هرچند سال عوض میشود، اگرهم مقامی شرایطش را از دست دادساقط میشود.”
“رژم ایران به یک نظام دمکراسی تبدیل خواهد شد که موجب ثبات منطقه خواهد شد.”
“من نمیخواهم ریاست دولت را داشته باشم، طرزحکومت جمهوری ومتکی به آرای مردم است.”
” بشردراظهارنظرخودش آزاداست، اولین چیزی که برای انسان هست آزادی بیان است، مطبوعات درنشر همه حقایق و واقعیات آزادند”
“درجمهوری اسلامی کمونیست ها نیز آزادند”
“دولت اسلامی یک دولت دمکراتیک به معنای واقعی است واما من هیچ فعالیت در داخل دولت ندارم به همین نحو که الان هستم وقتی دولت اسلامی تشکیل شود نقش هدایت را دارم.”
“من درآینده(پس از پیروزی انقلاب)همین نقشی که الان دارم خواهم داشت. نقش هدایت و راهنمائی ودر صورتی که مصلحتی درکار باشداعلام میکنم لکن من درخوددولت نقشی ندارم.”
“من وسایر روحانیون درحکوکت پستی را اشغال نمیکنیم. وظیفه روحانیون ارشاددولت ها است”
“قانون این است عقل این است حقوق بشراین است که سرنوشت هرآدمی باید دست خودش باشد.”
” زن ها درحکومت اسلامی آزادند، حقوق آنان مثل حقوق مردها است. اسلام زنها را ازاسارت مردها بیرون آوردوآنها را هم ردیف مردها قرار داده است. تبلیغاتی که علیه ما میشودبرای انحراف مردم است. اسلام همه ی حقوق و امور بشررا تضمین کرده است.”
“تمام اقلیت های مذهبی در حکومت اسلامی میتوانند به کلیه فرائض مذهبی خود آزادانه عمل نمایندوحکومت اسلامی موظف است از حقوق آنها به بهترین وجه دفاع کند.”
خمینی شیاد با چنین وعده هائی اعتماد مردم ایران را نسبت به جمهوری ناشناخته اسلامی جلب نمود. وکسانی که امروزه مردم ایران را که ازدیکتاتوی شاهنشاهی به ستوه آمده بودند متهم به ندانستن در سال ۵۷ میکنند بهتراست که انگشت اتهام را به سمت دیکتاتوری خودکامه محمد رضا شاه دراز کنند که نظام مشروطه سلطنتی و قانون اساسی آن را تبدیل به حکومت خودکامه فردی نمود و زمینه را ازهرجهت برای انقلاب ۵۷ مساعد ساخت. آری آقای رضا پهلوی مردم ایران هم درسال ۵۷ میدانستند که چه میخواهند و چه نمیخواهند هم امروز میدانند که چه میخواهند و چه نمیخواهند، ولی این واقعیت را نمیتوان کتمان کرد که در آن زمان و با آن وعده ها و سخنان خمینی هیچکس نمیدانست که در پشت چهره یک آیت الله و مجتهد و مرجع دینی و اولاد پیغمبر چه هیولای مخوفی نهفته است.
۲۵ دیماه ۱۳۹۷
15 ژانویه ۲۰۱۹
از: عصر نو