مزن باران که راهت بی مسیل است
وطن جولانگه قومی رذیل است
فقیه پَست بر اُمّت، امام است
وقیحِ دزد بر ملت وکیل است
*
مزن باران که جنگلها تبه شد
به نام دین، جهان بیداد گه شد
به گِردِ سفرۀ خونین ِ غارت
شرافت بی بها چون خاک ره شد
*
مزن باران که دشمن کینهها توخت
زتابِ کینهاش خاکِ وطن سوخت
که آز اهل ِ دین راهِ تو را بست
نمکزار آفرید و ثروت اندوخت
*
مزن باران که سنگ و صخره خسته ست
رهت سوی قنات و برکه بسته ست
نخواهی ریخت در کاریز و جوبار
که دامِ رهزنان، سدّ ِ شکسته ست
*
مزن باران، عطش خوشتر که سیلاب
که در سیلاب، کس را نیست پایاب * *!
درختان مسیرت را بریدند
رهی برجا نماند الاّ به غرقاب
*
مزن باران که ویران گشته کاریز
نماند ست از گذرگاهش اثر نیز
چنان در سنگلاخِ غم فرو ریخت
که ماند افسانهای از خاک زرخیر
*
مزن باران که کژ راهه ست خاکت
شده ویران مسیرِ تابناکت
نمیروید به راهت باغساری
نمیخندد گُلی با جانِ پاکت!
*
مزن باران که شیخان، میرِ مایند
به دعوی تیغِ دین، دستِ خدایند
ترا گر چشمه گردی، میفروشند
ترا گر برکه گردی، میربایند!
*
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادداشت:
* سی و هفت سال پیش شعری سروده بودم به نام «بزن باران»
بخش هایی از آن شعر را خوانندهای به اسم حبیب خوانده بود و چون نام سراینده را نیاورده بود این شعر در ایران سالها به نام کسان دیگر انتشار مییافت.
اما این شعر تازه که نباریدن از باران طلب میکند، متأثر از طغیانی ست که این روزها آسمان، برزمین کرده و هستی بسیاری از مردم شهر هاواستانهای ایران در خود فرو برده است.
در شعر پیشین که در سال ۱۳۶۰ سروده شده بود، آرزوی باریدن باران نمادی بود برای برآمدن آفتاب و برپا شدن رنگین کمان صلح و آزادی و آبادانی در وطن ما.
با توجه به آنچه در این سالها بر کشور ما رفته است و میرود، این شعربه شکلی نمادین میخواهد بگوید که شب همچنان شب است و حکام ظلمت با ویران کردن طبیعت و نابود کردن درختان و ساختن راه در مسیر سیلاب، گذرگاه بارانی را که به قول سعدی در لطافت طبعش خلاف نیست سد کرده، راه او را به سوی کاریزها و چشمه سارها و برکهها و تالابها بستهاند و قطرات پاک و حیات بخش آنرا به جانب سیلاب زارها سوق دادهاند و بدینگونه هستی مردم ایران را درمهلکه افکندهاند.
باری راهزنانی که جنگلهای ملی شدۀ ایران را طی ۴۰ سال غارت کردند و گروههای مافیایی درحکومت پای تا سر شکمانی که تنها با سودای اندوزی وچپاول ثروت ملی طی سالهای پی در پی، دست به سد سازیهای بی رویه و مطالعه نشده زدهاند مسئولان اصلی این خشم طبیعتند.
این سیلها، درواقع حاصل خیانتهای بی وقفه آزمندان ویرانگر و زیاده خواه حکومت دینی در حق فضای حیاتی ایران و در حق محیط زیست این سرزمین بوده و پاسخ خشم آلود طبیعت خیانت دیده به جنگل خواریها و سد سازیهای زیان آوری هستند که فارغ از هرگونه اهداف وطن خواهانه و بی اعتنایی مطلق به منافع ملی در ایران جریان داشته و همچنان جریان دارند!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
** پایاب یعنی تاب و توان
و نیز یعین پای آب (کنار نهر یا جوی یا حوض)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
م. سحر
http://msahar.blogspot.com
از: گویا