سرانجام فتنه گریهای حکومت در منطقه، ترور و ترور پروری، تهدیدها، گزافه گویی و گنده گویی هایِ بی پشتوانه، کار را به جایی رساند که سپاه پاسداران به درستی در لیستِ تروریستی جای گرفت. کاری که سالها پیش و با آغاز آتش افروزیهای حکومت اسلامی در منطقه، میباید انجام میشد.
نگرش نادرستی که همچنان پا بر جا است!
پس از قرار دادن سپاه پاسداران در لیست سازمانهای تروریستی، شماری از تفسیر گران و کوشندگان سیاسی، همچنان بر همآن طبل دیرینه شناخته شدهِ “امپریالیسم آمریکا” کوبیده و به شتاب برای آنکه از غافله پس نباشند، یک جانبه به محکوم کردن آمریکا پرداختهاند. گاه اشاره جنبیای هم به رفتارهای نادرست حکومت اسلامی نمودهاند ولی بار سنگین انتقادِ برتندروان در آمریکا، به گفته آنها، استوار است.
شک نیست که به عنوان یک ایرانی از افزایش تنشها با توجه به بی مایگی ولی فقیه، دولت و سپاه پاسداران در ایران و رفتارهای رئیس جمهور بی تجربه آمریکا در امرِ سیاست، بسیار نگران درگیری نظامی و ویرانی ایران شد ولی از این هم میهنان باید پرسید:
ـ آیا میشود سفارت یک کشور را اشغال کرد، کارمندانش را بیش از یک سال به گروگان گرفت، چهل سال به پرچم و دولتمردان آن کشور توهین کرد، در قرارگاههای نظامی آنها بمب منفجر کرد و…. پاسخی نگرفت؟ چطور این کارها زیر پا گذاشتن پیمانهای بین المللی نیست ولی قرار دادن این نیروی به ظاهر نظامی ولی سرکوبگر، فتنه افروز، قاچاقچی و تروریست در منطقه و جهان، در لیست سازمانهای تروریستی خلاف پیمانهای جهانی و نادرست است؟
ـ آیا میشود در کشورهای گوناگون دست به ترور و بمب گذاری زد و شمار فراوانی را کشت، ولی تروریست نامیده نشد؟
ـ آیا میشود با غارت سرمایههای میهنِ خود، در کشورهای دیگر به بهانههای دروغین و ساختگی، دخالت نمود و وضع در آن کشورها را بهم ریخت و به آدمکشی و فتنه گری دامان زد ولی تروریست خوانده نشد؟
رفتار این سپاه و فرماندهان آن به ویژه پس از جنگ ۶+۲، همه ضد مردم و سرزمین ایران بوده است و جز گروههای تروریستی جیره خوار، دوستی برای مردم ایران باقی نگذاشته است. در باره استفاده سپاه پاسداران از هلال احمر، که پاسدار سعید قاسمی از سرِ نادانی راز مگو بر ملا کرده و جنجالی بپا شده است، میتوان نوشته مستند و افشاگر رضا حقیقت جو در وبسایت رادیو فردا را در این لینک خواند تا روشن تر شود این سازمان چگونه همه پیمانهای جهانی را پایمال کرده و میکند:
***
در همین هشت ماه گذشته چند بار خبر کوشش سپاه و سازمانهای امنیتی ایران برای بمب گذاری در برون مرز منتشر شده است؟ آیا چند دیپلمات ایرانی اخراج نشدند و یکی هم اکنون به دلیل برنامه ریزی برای بمب گذاری در گردهمآیی مجاهدین در پاریس در کشور بلژیک درزندان نیست؟ مگر در اکتبر ۲۰۱۸ برنامه ریزی برای ترور یک مخالفِ حکومت در کشور دانمارک را نداشتند که افشا شد و آن رسوایی و برخورد سخت دانمارک و دیگر کشورهای اتحادیه اروپا را در پی داشت؟ آیا در ژوئن ۲۰۱۲ دو سپاهی نیروی قدس، شاخه برون مرزی سپاه پاسداران، در کینیا با انبوهی مواد منفجره دستگیر نشده و هم اکنون در زندانی در کینیا بسر نمیبرند؟ این سپاهیان در آفریقا به دنبال چه فتنه و جنایتی بودهاند؟ آیا در آن جا هم “حفاظت از حرمِ زینب” و امن کردن دروغین مرزهای ایران در میان بوده است؟
ـ سپاه اندک ارزشی برای جان و آینده انسانها به ویژه جوانان، چه در ایران و چه بیرون از مرزهای ایران، قائل نبوده و ابایی ندارد که با شیوههای گوناگون و بهره گیری از امکانهای که با رهبریِ خردمندانه “مقام معظم” در اختیار دارد تا آنجا که میتواند به توزیع مواد مخدر در ایران و قاچاق آن به اروپا و آمریکا بپردازد. در چند ماه گذشته، چند بار محمولههای بزرگ هرویین در کشتیها و کامیونهای ایرانی کشف شده است؟ چه کسی میتواند محمولههای پُرحجم هرویین را در بتونهای ساختمانی جا سازی نموده، بار کشتی کرده و به اروپا بفرستد؟ چه کسی جز “برادرانِ قاچاقچی” سپاه پاسداران چنین توانایی دارند؟ این نیرویِ به ظاهر نظامیِ آتش افروز، آدمکش و قاچاقچی چه کاری در ایران و در بیرون از مرزهای ایران انجام داده است که جز عنوان تروریست و خرابکار و آتش افروز بتوان نامِ دیگری بر آن نهاد؟
این میوه تخمِ نفرت پراکنیها است
همیشه شنیدهایم که گفتهاند: کار را باید به دست کاردان سپرد. حاکمیت چهل ساله حکومت ولایت فقیه جز نفرت پراکنی، دروغ پردازی، زور گویی، تهدید، ترور و جنگ افروزی هنر دیگری نداشته است. قرار دادن سپاه در لیست تروریستها میوه نابکاریها و نابخردیها است.
ـ این چهل سالِ تلخ و اندوهبار باید درس بزرگی به ما مردم به ویژه نسل پس از انقلاب داده باشد زیرا چهل سال ناکارآمدی حکومت اسلامی و آخوند مفت خوار با ویرانی ایران، در عمل تجربه شده است. به چشم دیدیم که زمانی که کار به دست کسانی که کاردان نیستند، افتاد و آنان “تکیه بر جایِ بزرگان زدند” و پست هایِ مهم را در دست گرفتند، به چه بلایِ خانمانسوزی مبدل شده و سرزمینیِ ثروتمند و مردمان آن را به چه روز سیاهی نشاندند. چند مورد از آنچه باید از چهل سال بی کفایتیِ حکومت ولایی آموخت:
الف: بی بررسی و شناخت نباید به دنبال کسی (هر کس و با هر عنوانی که داشته باشد) روان شد؛
ب: داشتن اندیشه و درک درست از آنچه به آن باورمند شده و میخواهیم از آن پیروی کنیم و در نتیجه دوری از برخوردهای احساسی که از ویژگی هایِ فرهنگیِ ما ایرانیها به شمار میآید.
پ: چاره جویی برای کندن ریشه همیشگیِ خُرافههای دینی/مذهبی که چهارده سده راه پیشرفت بر جامعه ما را سد نموده و همه زندگی ما را چون ویروس کشندهای آلوده نموده است. میتوانیم این جمله را هر روز با خود تکرار کنیم که: دکانِ کاسبیِ آخوندی برای همیشه باید در ایران تخته و بسته شود.
معنای این سخن این نیست که کسی دین و مذهب خود را وا گذارد. آنچه باید برای همه دین دارانِ مسلمانِ ایرانی روشن شده باشد این است که خدایشان نیازی به واسطه، آن هم مشتی آخوندِ حکومتیِ هذیان گویِ بیکارهِ ریا کار ندارد. باورمند مسلمان باید از خود بپرسد چرا نیایشاش باید به زبانِ عربی باشد؟ باید از خود بپرسد پس از انقلاب این همه زیارت گاه چگونه چون قارچ روییده است؟ چرا این همه دعا و نذر و نیاز در حکومت الهی نه تنها اثری در زندگی مردم نداشته که وضع آنها روز بروز بدتر شده است و تنها آخوندِ مفت خوارِ حکومتی و دنبالچههای آنان در رفاه به سر میبرند؟ آخوندها با خواندن آیههای قرآنی به عربی بر منبرها و تفسیر آن، هر گونه که بخواهند و با ریاکاریِ بابِ روز (تا آنجا که بگویند در قرآن هم مرگ بر آمریکا آمده است!)، برای مردمانِ باورمندِ ساده دل که یک واژه عربی نیز نمیدانند، خود را بزرگ و دانا جلوه میدهند. مسلمان ایرانی تا پرسشگر و جستجو گر نشود، به آسانی همچون مومی در دست آخوندِ مفت خوار قرار خواهد داشت که آنرا هر گونه که بخواهد شکل میدهد. مسلمان ایرانی اگر آخوند و منبرش را بر نچیند، رنگ آزادی حقیقی را به خود نخواهد دید.
ت: مبارزه همه جانبه با دروغ و دروغ گویان. نتیجه چهل سال دروغ و ریا در برابر چشم همه ما هست. دروغ ویرانگر است و پایه این حکومت از روز نخست، از همآن زمان که جنایتِ بزرگِ آتش سوزی سینما رکس آبادان را به دروغ به ساواک نسبت دادند، از همآن روزِ وعده هایِ دروغینِ خمینی در فرانسه و سخنرانی سراپا ریاکارانهاش در بهشت زهرا تا امروز، دروغ خوراک روزانه همه آخوندهای حکومتی از بالا تا پایین، دنباله روانشان و رسانههای همگانیِ حکومتی بوده است.
سخن پایانی
امیدوار باشیم که حکومت دست به دیوانگی نزده و آنچه از ایران باقی مانده است را به نابودی نکشد. روشن نیست این حکومت جز تکیه بر گروههای منفورِ تروریستیِ مزدور در منطقه برای بمب گذاری و ترور و شماری اندک فریب خوردگان در درون ایران، با چه پشتوانهای چنین گنده گویی و تهدید میکنند؟ در زمانِ جنگ با عراق که بیشترین شمار مردم، در توهم، پشتیبانِ حکومت بودند، با آن وضع حقارت بار شکست خوردند و به سبب بی کفایتی در اداره جنگ، شمار فراوانی از جوانان ایران کشته شدند که نمیباید کشته میشدند. اینک که حکومت با نفرت و انزجار همگانی روبرو است و پشتوانه مردمی ندارد، در جهان بی اعتبار و آبرو است اگر درگیری پیش بیاید چه ویرانی برای مردم و میهن ما ببار خواهد آمد؟ شما در هیچ کشوری نمیتوانید نمونهای بیابید که در زمانِ یک فاجعه ملی، چون سیلِ ویرانگری که رُخ داد، حکومت به جای یاری رسانی به مردم، که وظیفه نخستیناش است، نیروی سرکوبگر بفرستد و از ترس خشم مردم و برای ایجاد وحشت و هراس بیشتر در میان این هستی باختگان، به بهانه یاری رسانی به مردم، حتا گروه هایِ تروریستی مزدور را از عراق و لبنان به ایران بیاورد! این نشانهای روشن از بی پشتوانگی، انزجار و نفرت مردم از حکومت اسلامی است. این همچنین نشانِ روشن دیگری از نادانیِ “مقام معظم” وضدیت او با مردم ایران است. نابخردی است زیرا این رفتار به انزجار بیشتر مردم و ریزش بیشتر در میان بسیجیان و سپاهیانی که اندکی وجدان و دلبستگی ملی و میهنی دارند، منجر خواهد شد.
از: گویا