فرامرز داور
«علی خامنهای»، دومین رهبر جمهوری اسلامی ایران که وارد سیامین سال دوره خود شده است، از ابتدای جانشینی «روحالله خمینی»، دارای عناوین و القاب متعددی بوده است. «رهبر مسلمانان جهان»، «رهبر انقلاب اسلامی»، «رهبر فرزانه انقلاب»، «جانشین برحق آیتالله خمینی» و «رهبر معظم».
آیتالله خمینی بر خلاف اعتبار بالاتری که در زمینههای مختلف نسبت به علی خامنهای داشت، هرگز عنوان پرطمطراق متعددی همچون رهبر کنونی جمهوری اسلامی نداشت و حتی در مواردی صرفا با نام خانوادگی خود نامیده میشد.
یکی از عناوین آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب است. کلمه «معظم» از کجا میآید و نشانه چیست؟
تا صبح روز پانزدهم خرداد ۱۳۶۸، عنوانی که برای علی خامنهای در متون رسمی جمهوری اسلامی ایران استفاده میشد، «حجتالاسلام والمسلمین» بود و افعال سوم شخص مفرد هم برای او به کار میرفت. او یک شب پیش از آن، بر خلاف «قانون اساسی» که شرط رهبری را «مرجعیت» میدانست، به طور موقت به جانشینی آیتالله خمینی انتخاب شده بود تا «شورای بازنگری در قانون اساسی» پیشنویس آن را آماده و شرط مرجعیت را از قانون درآورد.
نحوه انتخاب موقت علی خامنهای سالها محرمانه ماند. از صبح روز پانزدهم خرداد، جمهوری اسلامی ایران رسما رهبر تازهای داشت.
«اکبر هاشمی رفسنجانی» در خاطرات خود از این روز نوشته است: «با بعضی از اعضای هیات رییسه خبرگان درباره به کار بردن عنوان “آیتالله” به جای “حجتالاسلام والمسلمین” مشورت کردم، موافقت داشتند.»
سه روز بعد، یعنی هفدهم خرداد علی خامنهای مجلس فاتحهای برای آیتالله خمینی در «دانشگاه تهران» تدارک دیده بود: «بعد از من، آیتالله خامنهای رسیدند. مردم خیلی گرم استقبال کردند و شعار “اطاعت از خامنهای، اطاعت از امام است” جا افتاده. برای اسم ایشان صلوات میفرستند اما ایشان به آقای [محمد تقی] “فلسفی” که سخنران جلسه بودند، گفتند که دیگر صلوات نفرستند.»
دو روز بعد، یعنی نوزدهم خرداد مخالفت آقای خامنهای با فرستادن صلوات برایش سست شده بود. به نوشته هاشمی رفسنجانی، در مراسمی که سران سه قوا برگزار کرده بودند، «حسن طاهری خرم آبادی»،(عضو مجلس خبرگان رهبری) به مردم گفته بود هنگام شنیدن اسم آقای خامنهای، یک صلوات بفرستند: «تلفنی از آقای خامنهای در این خصوص سوال شد، گفته بودند که فعلا منع شود تا مشورت کنیم. در قم هم چنین شده است.»
حجتالاسلام که لقب حوزوی علی خامنهای تا روز انتخابتش بود، از زمان آغاز رهبری، در عمل به آیتاللهتغییر کرد و در سخنرانیهایی که نام او برده میشد، از جمله در خطبههای نماز جمعه، برایش صلوات میفرستادند اما لقب حکومتی او هنوز روشن نبود. هاشمی رفسنجانی میگوید روز هفتم تیر، حدود سه هفته پس از شروع رهبری، تلفنی در این باره با رهبر جدید صحبت کرده بود: «درباره مطرح کردن لقب رهبر انقلاب برای ایشان در نماز جمعه صحبت کردیم. مسلمانان خارج از ایران این را میخواهند. قبلا مذاکره کرده بودیم که این لقب مخصوص امام بماند که باعث اعتراض مسلمانان خارج شده است. آنها میخواهند در برد انقلاب ما باشند. ایشان (خامنهای) مایلند که مطرح نشود.»
لقب «رهبر کبیر انقلاب» برای آیتالله خمینی ماند و آیتالله خامنهای «رهبر معظم انقلاب» شد. بازنگری درقانون اساسی جمهوری اسلامی شرایط و اختیارات جدیدی به رهبر دوم داد که همانند آیتالله خمینیِ بنیانگذار نبود و مجلس خبرگان رهبری برخلاف نص قانون، انتخابش کرده بود.
تغییر قانون اساسی اول جمهوری اسلامی بسیار بنیادی بود و اختیارات رهبر را به شکل خیره کنندهای افزایش داد و حتی فراتر از قانون اساسی برد. در اصل ۵۷ قانون اساسی اول، قوای حاکم بر جمهوری اسلامی ایران عبارت بودند از سه قوه مجریه، مقننه و قضاییه که زیر نظر «ولایت امر و امامت امت» عمل میکردند و ارتباط میان آنها به وسیله رییس جمهوری برقرار میشد. پس از بازنگری در قانون اساسی که از مرداد سال ۱۳۶۸ تاکنون برقرار است، مسوولیت هماهنگی میان قوا، از رییس جمهوری به رهبر منتقل و «ولایت امر و امامت امت» رهبر به «ولایت مطلقه فقیه» افزایش پیدا کرد.
هماکنون اعمال حاکمیت قوای سه گانه براساس قانون اساسی ایران، به طور کامل تحت اختیار رهبر است. در برابر ریاست جمهوری، رهبر دارای برتری است و عالیتر محسوب میشود چرا که میتواند از طریق شورای نگهبان نامزد مورد علاقهاش را رد صلاحیت کند. پس از پیروزی در انتخابات نیز قادر است حکم ریاست جمهوری او را تنفیذ نکند و پس از شروع کار رییس جمهوری، به عنوان ولی مطلق فقیه خواستههای خود را مطرح و دولت را از پیشبرد آن چه نمیپسندد، منع کند. در برابر مجلس شورای اسلامی، هرچند قدرت اصلی باید قانونگذاری باشد اما رهبر میتواند به جز اعمال نفوذ از طریق منصوبان خود در شورای نگهبان، با حکم حکومتی، مستقیما جلوی مصوبههای مجلس را بگیرد.
آیتالله خامنهای قبلا از این اختیار خود استفاده کرده است؛ به طور مثال، برای جلوگیری از تغییر «قانون مطبوعات»، او از «حکم حکومتی» استفاده کرد و اختیار را از نمایندگان در «خانه ملت» گرفت.
با استفاده از مجمع تشخیص مصلحت نظام هم رهبر دستگاه تحت امر برای قانونگذاری دارد؛ یعنی مجلس یگانه دستگاه وضع قوانین در ایران نیست.
مجمع تشخیص مصلحت نظام در قانون اساسی اول جمهوری اسلامی ایران وجود نداشت. با تشکیل این مجمع و بر اساس قانون اساسی دوم، رهبر اختیار پیدا کرد تا با مجمع، به اعمال نظر مستقیم در امور کشور بپردازد و هرکجا که رهبر علاقه داشت، این مجمع را وارد قانونگذاری و حتی دخالت در امور اداره کشور کند.
آیتالله علی خامنهای از این اختیار استفاده کرده و اصل ۴۴قانون اساسی را بدون تشکیل شورای بازنگری قانون اساسی و صرفا با ابزار مجمع به طور کامل تغییر داده است.
در واقع، قانون اساسی مصوب سال ۱۳۶۸، حاکمیت بر ایران را همچنان از آن خدا دانسته اما اعمال این حاکمیت توسط و زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت است.
در اصطلاح حقوقی و تفسیر ادبیات آن، اعمال حاکمیت در ایران توسط ولایت مطلقه فقیه، او را حاکم اصلی و نهایی، عالیتر، برتر و بالاتر از هر قدرت دیگری در این کشور میکند.
بنابراین، معظم فقط یک عنوان تشریفاتی در کنار اسم آیتالله خامنهای نیست بلکه اشاره به قدرت بی حصر او و بالاتر بودنش از هر قانون و شخصی دیگر در کشور است.
در کشورهای توسعه یافته و دمکراتیک و حتی بیشتر کشورهای در حال توسعه، چنین پدیدهای با این میزان قدرت که غیرقابل تغییر و مادامالعمر باشد، وجود ندارد.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که علی خامنهای عضو بسیار موثر تدوین آن قبل و بعد از رهبری بوده، ۳۰ سال پیش این اختیار را به او داده است و شهروندان ایرانی هم آن را در رفراندوم بازنگری قانون اساسی که مردادماه سال ۱۳۶۸برگزار شد، تایید کردهاند. قانون اساسی از ۳۰ سال قبل برگزاری رفراندم مجدد برای بازنگری آن را تنها در اختیار «رهبر معظم» جمهوری اسلامی، یعنی آیتالله علی خامنهای قرار داده است.
از: ایران وایر