قوانین شرعی اسلامی و قوانین و روابط بین‌المللی نوین

سه شنبه, 4ام تیر, 1398
اندازه قلم متن

قوانین بین‌المللی نوین بر طبق تعریف سازمان ملل متحد مسئولیت‌های قانونی دولت‌ها را در برخورد آنها با یکدیگر و رفتار آنها با افراد درون مرزهای دولتی آنها تعریف می کند. دامنه آن شامل طیف گسترده‌ای از مسائل مربوط به مسائل بین المللی می‌شود مانند حقوق بشر، خلع سلاح، جرایم بین‌المللی، پناهندگان، مهاجرت، مسائل ملی، رفتار با زندانیان، بکارگیری قهر، مناقشات دولت‌ها و چگونگی رفتار آنها باهم جنگ و … همچنین قوانین مشترک جهانی مانند محیط زیست و توسعه پایدار، آبهای بین المللی، فضای بیرونی (Outer Space Treaty)، ارتباطات جهانی و تجارت جهانی را تنظیم می کند.

هدف و کارکرد قوانین بین‌المللی نوین، تنظیم روابط دولت‌ها مطابق با اصل برابری و عدالت در برابر قانون برای همزیستی مسالمت‌آمیز دولت‌ها جهت ترویج و ارتقای امنیت، رفاه و آسایش دولت‌ها و شهروندان آنها است. مفهوم قوانین بین‌المللی یک پدیده بسیار جدید است. در روابط و قوانین کشورها در تاریخ باستان و پیشامدرن، برابری، حق حاکمیت و همزیستی ملت‌ها و حل مناقشات با روش‌های قهرپرهیز به رسمیت شناخته نمی شد.

قوانین بین‌المللی جدید ریشه در تجربه و عملکرد دولت‌شهرهای (city-state) اروپائی دارد و با تشکیل دولت‌های ملی (nation-state) در سده هفدهم میلادی گسترش یافت.

با پیروزی جنبش‌های رهائی‌بخش از استعمار و تشکیل دولت‌های مستقل و به ویژه پس از جنگ جهانی دوم قوانین بین‌المللی درونمایه‌ و نیروی محرکه‌ای نوین یافت.

پیشرفت اروپا بیش از آنکه مدیون پیشرفت‌های علمی و فنی باشد مدیون این اندیشه است که به جای مسابقه تسلیحاتی و جنگ می‌توان روابط بین دولت‌ها را با قانون و گفتگو تنظیم کرد.

منافع ملی اصلی‌ترین برنامه دولت‌های ملی است، اما قوانین بین‌المللی نوین بر پرهیز از قهر، خودمختاری ملت‌ها، رعایت و ارتقای حقوق بشر استوار است. هر چند از پذیرش این حقوق در حرف تا اجرای آن در عمل کار بزرگی می‌طلبد و هر چند پایبندی قدرت‌های بزرگ به این اصول همواره نقض می‌شود و قدرت‌های بزرگ بسته به منافع ملی خود گاه بر برخی اصول تاکید می‌کنند و برخی دیگر را به فراموشی می‌سپارند، اما تشکیل سازمان ملل متحد و تدوین قوانین بین‌المللی نوین، قدم بزرگی در تاریخ روابط بین ملت‌هاست و باید با تمام توان در را اجرای وسیع و نیل به اهداف آن کوشید.

نقض آشکار قوانین بین‌المللی و سنجه دوگانه (double standard) از سوی قدرت‌های بزرگ به ویژه امریکا و روسیه و نمونه‌های تاریخی دخالت‌های امریکا در ایران، گرانادا، شیلی، عراق و روسیه در افغانستان و اوکراین و … زیربار نرفتن احکام دیوان بین‌المللی دادگستری (ICJ) چون مورد امریکا و نیکاراگوئه و . . . بسیار ناامید کننده است. ولی گزینه دیگر اگر نابودی کامل بشر و زمین با سلاح‌های مدرن کشتار جمعی و بمب‌های هسته‌ای نباشد، یک هرج و مرج کامل است.

منشور ملل متحد

منشور ملل متحد بهترین مرجع تنظیم روابط بین‌المللی می‌تواند باشد. این سند که هدف‌ها، سازمان و نحوه کار سازمان ملل متحد و نهادهای وابسته به آن را تعیین می‌کند، در حکم اساسنامه سازمان ملل است.

متن منشور ملل متحد در ۲۶ ژوئن ۱۹۴۵ در سانفرانسیسکو در پایان کنفرانس ملل متحد به امضای ۵۱ کشور رسید و در ۲۴ اکتبر ۱۹۴۵ لازم‌الاجرا شد. امروزه ۱۹۱ کشور آن را امضا کرده‌اند و رعایت مفاد آن برای همه اعضای سازمان ملل متحد الزامی است. در متن منشور صریحن تأکید شده که مفاد منشور بر هر قرارداد بین‌المللی دیگر مقدم است.

اهداف و اصول این منشور عملی و منطقی است و بر اساس تجارب جنگ‌های جهانی و مذهبی تدوین و از یک یادداشت مقدماتی، یک دیباچه و ۱۹ فصل تشکیل شده‌ است.

در یادداشت مقدماتی ویرایش‌ها، افزوده‌ها به منشور و تاریخ آن‌ها ذکر شده و اساسنامه دیوان بین‌المللی دادگستری جزء لاینفک منشور ملل متحد اعلام شده‌است.

در دیباچه اهداف کلی سازمان ملل متحد آمده‌است.

در ماده یک فصل نخست، اهداف سازمان ملل و اقدامات آن برای تأمین صلح و امنیت در جهان را برمی‌شمرد:

۱ – حفظ صلح و امنیت بین‌المللی و بدین منظور به عمل آوردن اقدامات دسته جمعی موثر برای جلوگیری و برطرف کردن تهدیدات علیه صلح و متوقف ساختن هرگونه عمل تجاوز یا سایر کارهای ناقض صلح و فراهم آوردن موجبات تعدیل و حل و فصل اختلافات بین‌المللی یا وضعیت‌هایی که ممکن است منجر به نقض صلح گردد با شیوه‌های مسالمت‌آمیز و برطبق اصول عدالت و حقوق بین‌الملل؛

۲ – توسعه روابط دوستانه در بین ملل بر مبنای احترام به اصل تساوی حقوق و خود مختاری ملل و انجام سایر اقدامات مقتضی برای تحکیم صلح جهانی؛

۳ – حصول همکاری بین‌المللی در حل مسائل بین‌المللی که دارای جنبه‌های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی یا بشردوستی است و در پیشبرد و تشویق احترام به حقوق بشر و آزادی‌های اساسی برای همگان بدون تمایز از حیث نژاد، جنس، زبان یا مذهب؛ و

۴ – بودن مرکزی برای هماهنگ کردن اقداماتی که ملل جهت حصول این هدفهای مشترک معمول می‌دارند.

در ماده دو، فصل نخست، اصول بنیادین حاکم برشیو‌ه‌ی کار سازمان ملل و دولت‌های عضو آنرا شرح می‌دهد:

۱ – سازمان برمبنای اصل تساوی حاکمیت کلیه اعضای آن قرار دارد.

۲ – کلیه اعضا به منظور تضمین حقوق و مزایای ناشی از عضویت تعهداتی را که به موجب این منشور بر عهده گرفته‌اند با حسن نیت انجام خواهند داد.

۳ – کلیه اعضا اختلافات بین‌المللی خود را به وسایل مسالمت‌آمیز به طریقی که صلح و امنیت بین‌المللی و عدالت به خطر نیافتد، حل خواهند کرد.

۴ – کلیه اعضا در روابط بین‌المللی خود از تهدید به زور یا استفاده از آن علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشوری یا از هر روش دیگری که با مقاصد ملل متحد مباینت داشته باشد خودداری خواهند نمود.

۵ – کلیه اعضا در هر اقدامی که سازمان برطبق این منشور به عمل آورد به سازمان همه گونه مساعدت خواهند کرد و از کمک به هر کشوری که سازمان ملل متحد علیه آن اقدام احتیاطی یا قهری به عمل می‌آورد خودداری خواهند نمود.

۶ – سازمان مراقبت خواهد کرد کشورهایی که عضو ملل متحد نیستند تا آنجا که برای حفظ صلح و امنیت بین‌المللی ضروری است بر طبق این اصول عمل نمایند.

۷ – هیچ‌یک از مقررات مندرج در این منشور، ملل متحد را مجاز نمی‌دارد در اموری که ذاتاً جزو صلاحیت داخلی هر کشوری است دخالت نماید و اعضا را نیز ملزم نمی‌کند که چنین موضوعاتی را تابع مقررات این منشور قرار دهند لیکن این اصل به اعمال اقدامات قهری پیش‌بینی شده در فصل هفتم لطمه وارد نخواهد آورد.

در منشور آشکار و برجسته است که حفظ صلح و امنیت بین‌المللی هدف بنیادی سازمان ملل است. همه اعضای سازمان ملل موطف به پیروی از این هدف و اینکه کشورهای غیرعضو مطابق این اصول عمل می کنند. اصول دیگری که تاکید می شود عدم دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر و تهدید صلح و امنیت بین‌المللی است.

فصل دو شرایط عضویت در سازمان ملل متحد است.

فصل‌های سه تا پانزده مجموعه‌ای از اسناد مربوط به ارکان و سازمان‌های وابسته به سازمان ملل و شرح وظایف آن‌ها است.

فصل‌های شانزده و هفده ترتیبات ترکیب و ادغام مقرارات سازمان ملل با دیگر عهدنامه‌های موجود بین‌المللی را شرح می‌دهد.

فصل‌های هجده و نوزده شامل ترتیب افزوده‌های منشور و نحوه تصویب آن‌ها است.

متاسفانه قدرت‌های بزرگ در اجرای قوانین و معاهده‌های بین‌المللی گزینشی عمل می‌کنند واین کار به اعتبار و کارائی این قوانین صدمات جدی زده است. جلوگیری از سوء استفاده و گزینشی عمل کردن قدرت‌ها بزرگ بخشی مهمی از مبارزه روشنفکران و نیروهای مترقی، عدالت‌خواه و صلح‌جو است.

قوانین شرعی و روابط بین‌المللی

از همان آغاز پیدایش اسلام، عده زیادی نمی توانستند قانع شوند که اصول و احکامی چنین خشن، غیرمنطقی، متناقض، جنگ‌طلبانه، نژادپرستانه و غیرعلمی از سوی خداوند باشد. از اینرو حضرت محمد بزودی و با زیرکی از استراتژی اقناع برای گرویدن به اسلام دست کشید و شیوه گسترش اسلام را بر خشونت، زور، خدعه و فریب بنا نهاد و جهاد، یعنی مجبور کردن دیگران با قهر و جنگ در اسلام نقش بنیادی یافت و هم استراتژی و هم تاکتیک گسترش اسلام شد.

قوانین و تعلیمات اسلام بر اصول مشخصی بنیاد نشده است، بلکه آنها را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد، که گاه متناقض هم هستند. دسته اول قوانینی و احکامی هستند که حضرت محمد در دوران ضعف و برتری نظامی مخالفان بیان کرد. این دسته قوانین و احکام ملایم، مظلوم‌نمایانه و برهانی است. دسته دوم قوانینی و احکامی هستند که حضرت محمد در دوران قدرت و برتری نظامی مسلمانان و ضعف مخالفان بیان کرد. این دسته قوانین و احکام خشن، پرخاشجویانه، جنگ‌طلبانه و انتقام‌جویانه است.

جالب این است که در دین خدا جهاد از واجبات هشت‌گانه‌ی فروع دین است. اینکه جهاد از واجبات است، آگاهی کامل حضرت مهم به عدم پذیرش اسلام هم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت است. فقها جهاد با سه دسته را واجب اعلام کردند: کفار، اهل ذمه و شورشیان (باغی ‌ها). کفار باید مسلمان شوند. اهل ذمه یا باید مسلمان شوند و یا جزیه بپردازند. وقتی به اسلام گرویدی دیگر حق برگشت نداری. شورشیان باید یا به حکومت اسلامی بپیوندند و یا کشته شوند.

با این برخورد با غیرمسلمانان تنور جنگ در اسلام همیشه داغ بوده و همیشه داغ است. این تنور دائمن در آتش، سرباز می‌خواست و می خواهد، از اینرو حضرت محمد زیرکانه و برای عوام مسلمان فرمولی برد-برد اختراع کرد. اگر در جنگ کشته شوند، شهید می‌شوند و به بهشت می‌روند. بهشت با خوردنی‌ها و میوه‌ها و نهرهای روان شیر و عسل و چشمه‌های آب زلال و شراب (همان شرابی که در دنیا نوشیدن آن مجازات دارد) و غلمان (همان همجنسگرائی که در دنیا مجازات سنگسار دارد) و حوری باکره (حتمن در بهشت جراحی پلاستیک در کار است). اگر پیروز شوند، غنائم کشورهای تسخیر شده در انتظار آنهاست، جان و مال و زن و فرزندان انسان‌ها به آنها حلال است. مردان را بکشید و مال آنها را تصاحب کنید و زنان و دختران آنها را به زنی و یا بردگی (کنیزی) بگیرید. این دستور خدا از طریق حضرت محمد به عربهای گرسنه در برابر کشورهای ثروتمندی که با دسترنج زحمتکشان ایران و روم شرقی ساخته شد. این فرمان الهی و این مرگ و زندگی که هر دو برد و نوید غنائم و نعمت داشت، نسلی جنگجویان متعصب، خرافاتی و از جان‌گذشته تربیت کرد که تمدن‌های چندهزار ساله ایران، روم شرقی، مصر و بعدها هندوستان را به آتش کشیدند، شهرها را با خاک یکسان کردند و کتاب‌های آنها را در آب شستند و صدها هزار مرد، زن و کودک را بنام خدا و به کام خود به بردگی گرفتند. روابط بین مسلمانان نخستین و غیر مسلمانان فقط و فقط بر قهر و زور استوار بود. سوزاندن شهرها، آتش زدن کتابخانه‌ها، برکندن درختان، کشتار مردان، کشتن مردان اسیر، برده‌ گرفتن زنان و کودکان و فروش آنان در بازارها برای مسلمانان مروج اسلام کاملن موجه بود.

چند نمونه تاریخی روابط بین‌المللی اسلامی

برای اینکه مرا به بی‌انصافی تاریخی متهم نکنید چند گفتاورد از تاریخ نگاران مسلمان بازگو می‌کنم:

محمد بن جریر طبری تاریخ‌نگار و پژوهش‌گرِ ایرانی مسلمان در اواخر سده سوم پس از هجرت می‌نویسد که حضرت علی پس از پیروزی بر قبیله بنی قریظه تعداد ۹۰۰ نفر از مردان قبیله را در مقابل گو دالهایی که از پیش کنده بودند سر بریدند. (تاریخ طبری. جلد ۳، صفحه ۱۰۸۸). پیامبر بگفت تا در زمین گودالها بکندند و علی و زبیر در حضور پیامبر گردن آنها را زدند. (تاریخ طبری .جلد ۳، صفحه ۱۰۹۳)

علی بن حسین مسعودی تاریخ‌نویس و جغرافی‌دان و دانشمند و جهان‌گرد عرب که نسب او به عبدالله بن مسعود یکی از یاران برجستهٔ پیامبر اسلام می‌رسد می‌گوید علی و یارانش در یک روز تعداد ۲۵۰۰ نفر از خاندان ازد را سر بریدند. بنحوی که کسی زنده نماند تا دیگری را دلداری دهد. (مروج الذهب. جلد اول . صفحه ۷۲۹)

ایرانیان در جنگ جلولاء و جنگ نهاوند از خود مقاومت نشان دادند. در این جنگ تعداد فراوانی از زنان و کودکان ایرانی به اسارت رفتند و از اموال و غنیمت ها؛ چندان نصیب اعراب مسلمان گردید که در هیچ کتابی نظیر آن ذکر نشده است. عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت می نویسد: فاتحان، گریختکان را پی گرفتند؛ کشتار بی‌شمار و تاراج گیری باندازه‌ای بود که تنها سیصد هزار زن و دختر به بند کشیده شدند. شست هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتر زر و سیم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهای برده فروشی اسلامی به فروش رسیدند؛ با زنان در بند به نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر ناشناخته‌ی بسیار بر جای نهادند.

در حمله به سیستان؛ مردم مقاومت و اعراب مسلمان خشونت بسیار کردند بطوریکه ربیع ابن زیاد، سردار عرب، برای ارعاب مردم و کاستن از شور مقاومت آنان دستور داد تا صدری بساختند از آن کشتگان (یعنی اجساد کشته شدگان جنگ را روی هم انباشتند) و هم از آن کشتگان تکیه گاهها ساختند؛ و ربیع ابن زیاد بر شد و بر آن نشست و قرار شد که هر سال از سیستان هزار هزار (یک میلیون) درهم به امیر المومنین دهند با هزار غلام بچه و کنیز. ( کتاب تاریخ سیستان صفحه ۳۷ و۸۰)

غنیمت و برده به نظر می‌رسد نیروی محرکه‌ی اساسی در اسلام بوده و است. در حمله اعراب به ری مردم شهر پایداری و مقاومت بسیار کردند؛ بطوریکه مغیره، سردار عرب، در این جنگ چشمش را از دست داد. مردم جنگیدند و پایمردی کردند… و چندان از آنها کشته شدند که کشتگان را با نی شماره کردند و غنیمتی که خدا از ری نصیب مسلمانان کرد همانند غنائم مدائن بود .( کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه ۱۹۷۵)

در حمله به الُیس، شهری بین ابله و حیره و نزدیک فرات، که به نهر الدم موسوم است؛ جنگی سخت بین سپاهیان عرب و ایران در کنار رودی که بسبب همین جنگ بعد ها به «رود خون» معروف گردید در گرفت. در برابر مقاومت و پایداری سرسختانه‌ی ایرانیان؛ خالد ابن ولید سوگند یاد کرد که اگر بر ایرانیان پیروز گردید « چندان از آنها بکشم که خون‌هاشان را در رودشان روان کنم» و چون پارسیان مغلوب شدند؛ بدستور خالد « گروه گروه از آنها را که به اسارت گرفته بودند؛ می آوردند و در رود گردن می زدند» مغیره گوید که « بر رود؛ آسیاب ها بود و سه روز پیاپی با آب خون آلود؛ قوت سپاه را که هیجده هزار کس یا بیشتر بودند؛ آرد کردند … کشتگان (پارسیان) در الیس هفتاد هزار تن بود. ( کتاب تاریخ طبری جلد چهارم)

این شیوه چقدر آشناست و اعدام دسته‌جمعی جوانان ایران در تابستان ۱۳۶۷ را به یادمان می‌آورد. کشتار بیرحمانه داعش را بی‌رنگ می‌کند:

در چالوس رویان؛ عبدالله ابن حازم مامور خلیفه‌ی اسلام به بهانه دادرسی و رسیدگی به شکایات مردم؛ دستور داد تا آنان را در مکان های متعددی جمع کردند و سپس مردم را یک یک به حضور طلبیدند و مخفیانه گردن زدند بطوریکه در پایان آنروز هیچ کس زنده نماند و دیه‌ی چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها آباد نشد و املاک مردم را بزور می بردند. (کتاب تاریخ طبرستان صفحه ۱۸۳، کتاب تاریخ رویان صفحه ۶۹)

نمونه زیرکی مسلمانانه اعراب را در ایلغار گرگان می‌بینید. در حمله‌ی اعراب به گرگان؛ مردم با سپاهیان اسلام به سختی جنگیدند؛ بطوریکه سردار عرب، سعید بن عاص، از وحشت؛ نماز خوف خواند. پس از مدتها پایداری؛ سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعید ابن عاص به آنان «امان» داد و سوگند خورد « یک تن از مردم شهر را نخواهد کشت» مردم گرگان تسلیم شدند؛ اما سعید ابن عاص همه‌ی مردم را بقتل رسانید؛ بجز یک تن؛ و در توجیه پیمان شکنی خود گفت: « من قسم خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نکشم!. تعداد سپاهیان عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود. (کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶)

پس از فتح “استخر” (سالهای ۳۰-۲۸ هجری) مردم آنجا سر به شورش برداشتند و حاکم عرب آنجا را کشتند. اعراب مسلمان مجبور شدند برای بار دوم” استخر” را محاصره کنند. مقاومت و پایداری فاتح “استخر” (عبدالله بن عامر) را سخت نگران و خشمگین کرد بطوریکه سوگند خورد که چندان بکشد از مردم “استخر” که خون براند. پس خون همگان مباح گردانید و چندان کشتند خون نمی رفت تا آب گرم به خون ریختند پس برفت و عده کشته شدگان که نام‌بردار بودند “چهل هزار کشته” بودند بیرون از مجهولان. (کتاب فارسنامه ابن بلخی صفحه ۱۳۵)

برده گرفتن و به ویژه برده کردن کودکان بسیار مورد علاقه مسلمانان بود. مردم کرمان سالها در برابر اعراب مقاومت کردند تا سرانجام در زمان عثمان؛ حاکم کرمان با پرداخت دو میلیون درهم و دو هزار غلام بچه و کنیز؛ بعنوان خراج سالانه؛ با اعراب مسلمان صلح کردند. (کتاب تاریخ یعقوبی صفحه ۶۲، کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶)

در دیباچه ی مترجم کلیله و دمنه [تصحیح مینوی ص ۱۳] در مدح سلطان محمود آمده است:

در سالی پنجاه هزار کم و بیش از برده‌ی کافر و کافره از دیارِ حرب به دیارِ اسلام می آورند، و ایشان ایمان قبول می کنند، و تا دامن قیامت از توالد و تناسلِ ایشان مومن و مومنه می‌زاید.

آیا قوانین شرعی و سنت اسلام با اینهمه کاربرد و تقدس خشونت می‌توان مبنای روابط بین‌المللی دوران سلاح‌های کشتار جمعی مخوف و بمب اتمی باشد؟

قران و جهاد

اسلام آشکارا دعوت به قهر علیه غیرمسلمانان می‌کند. هرچند یک صد بیست و چهار هزار پیامبر از سوی خدا را به رسمیت می‌شناسد. پیامبران اولوالعزم (نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد) را می ستاید ولی سفارش می‌کند غیرمسلمانان، یهودیان و مسیحیان را دوست نگیرید.

باورنکردنی است و صحت دارد که قرآن در آیات ۳:۲۸، ۴:۱۴۴، ۷۳-۸:۷۲، ۹:۲۳، ۹:۷۱ و ۶۰:۱ دوستی با و کمک گرفتن از غیرمومنان را منع می کند و در آیه‌ی ۵:۵۱ از دوستی با یهودیان و مسیحیان برحذر می دارد و می‌گوید آنها با هم دوست هستند و با شما دوست نمی‌شوند، با آنکه آنها را اهل کتاب آسمانی می‌داند.

با عقل سلیم و عواطف انسانی سازگار نیست که جهاد یکی از فروع دین و از واجبات اسلامی بشمار آید. و کلمهٔ جهاد حدود ۱۱۰ بار در قرآن آمده‌ باشد. دستور مستقیم کاربرد قهر در روابط بین‌المللی جهاد و قتال است. خدا در قرآن آن تاکیدی که بر عظمت و جایگاه رفیع جهاد کرده است، بر همزیستی ‌مسالمت‌آمیز، یا کار و سازندگی، حفظ محیط زیست و یا پاسداری کرامت انسان و . . . نکرده است. در آیه‌ی ۱۹ سوره توبه می‌فرماید:

أَجَعَلْتُمْ سِقَایَهَ الْحَاجِّ وَعِمَارَهَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿۱۹﴾

آیا سیراب ساختن حاجیان و آباد کردن مسجد الحرام را همانند و همسنگ [کار] آن کسى پنداشته‏ اید که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده و در راه خدا جهاد مى ‏کند [نه این دو] نزد خدا یکسان نیستند و خدا بیدادگران را هدایت نخواهد کرد (۱۹)

سوره توبه آیه ۱۱۱ خدا به جهادگران وعده بهشت می‌دهد:

إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاهِ وَالْإِنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿۱۱۱﴾

در حقیقت ‏خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] اینکه بهشت براى آنان باشد خریده است همان کسانى که در راه خدا مى ‏جنگند و مى ‏کشند و کشته مى ‏شوند [این] به عنوان وعده حقى در تورات و انجیل و قرآن بر عهده اوست و چه کسى از خدا به عهد خویش وفادارتر است پس به این معامله‏ اى که با او کرده‏ اید شادمان باشید و این همان کامیابى بزرگ است (۱۱۱)

سوره الصف، آیه ۴ خدا عش خود به جهادگران تصریح می‌کند:

إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ ﴿۴﴾

در حقیقت ‏خدا دوست دارد کسانى را که در راه او صف در صف چنانکه گویى بنایى ریخته شده از سرب‏اند جهاد مى کنند.

هم قرآن و هم سنت پیامبر، جهاد را در معنی وسیع‌تری هم بکار می برند که فقط به جنگ و یا آنطور که مسلمانان می‌گویند جهاد فی سبیل الله، محدود نمی‌شود، بلکه از آن می‌توان یک خودسازی و ترویج و تبلیغ قهرپرهیز اسلام را برداشت کرد. در سوره الفرقان آیه ۵۲ آمده است: فَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا. ﴿پس کافران را پیروی نکن و به وسیله این قرآن با آنان جهاد بزرگ فرهنگی، تبلیغی و ترویجی کن.﴾. از اینجاست که عرفای اسلامی صحبت از جهاد اکبر می کنند که همانا تلاش بزرگ در خودسازی در عین سعه‌صدر، تساهل و رواداری است.

اگر بخواهیم یکی از ویژگی‌های بنیادی قرآن را نام ببریم، تناقض‌گوئی و پیروی نکردن از اصولی مشخص است. این ویژگی باعث ایجاد اینهمه مذهب در دین اسلام شده است و دوست و دشمن را از درک قرآن و اسلام ناتوان کرده است. قرآن در آیاتی دیگر با روشنی با آوردن واژه قتال آب پاکی بر روی دست عرفای اسلامی می ریزد. در این آیات قرآن آشکارا حکم به کاربرد قهر و خشونت در روابط بین‌المللی می‌کند. اگر به آیات ۲:۱۹۰، ۲:۱۹۳، ۲:۲۴۴، ۴:۷۶، ۹:۱۲، ۹:۲۹ و ۹:۱۲۳ نگاه کنید تشویق به جنگ و قتال (قتل عام کردن) به روشنی آشکار است و در واقع باور نکردنی است که خدا بندگان خود را به چنین کشت و کشتاری فر می خواند.

از اولین آیاتی که خشونت را ستایش کرد و در تشویق قتال نازل شد آیه‌های ۱۹۳-۲:۱۹۰ و ۲۲:۳۹ هستند که ترجمه آن به قرار زیر است. در سوره البقره، آیه ۱۹۳-۱۹۰ خدا حکم جهاد می‌دهد و می‌گوید از اندازه عدول نکنید. مشکل اینجاست که خدا اندازه را تعریف نمی‌کند و آنرا به عهده طالبان، داعش، القاعده، بوکوحرام، خلخالی، گیلانی و . . . می‌گذارد:

وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ ﴿۱۹۰﴾

و در راه خدا با کسانى که با شما مى ‏جنگند بجنگید ولى از اندازه درنگذرید زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمى دارد

وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَالْفِتْنَهُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِنْ قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذَلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِینَ ﴿۱۹۱﴾

و آنان را هر کجا یافتید، به قتل برسانید و از جایی که شما را بیرون کردند بیرونشان کنید و فتنه از قتل وکشتار بدتر است. و کنار مسجدالحرام با آنان نجنگید مگر آنکه در آنجا با شما بجنگند؛ پس اگر با شما جنگیدند، آنان را به قتل برسانید که پاداش وکیفر کافران همین است.

فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿۱۹۲﴾

اگر از فتنه گری وجنگ بازایستند، یقیناً خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.

وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَکُونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِینَ ﴿۱۹۳﴾

و با آنان بجنگید تا فتنه ای بر جای نماند و دین فقط ویژه خدا باشد. پس اگر بازایستند تجاوزی جز بر ضد ستمکاران جایز نیست.

سوره الحج آیه‌ی ۳۹:

أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ ﴿۳۹﴾

به آنها که جنگ بر آنان تحمیل شده اجازه جهاد داده شده است، زیرا مورد ستم قرار گرفته‏ اند و همانا خدا بر یاری دادن آنها توانا است.

آیه‌های ۴:۹۰ و ۸:۳۹ و ۸:۶۱ آیه‌های مدنی هستند. سوره النساء آیه ۹۰:

إِلَّا الَّذِینَ یَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِیثَاقٌ أَوْ جَاءُوکُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ یُقَاتِلُوکُمْ أَوْ یُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَیْکُمْ فَلَقَاتَلُوکُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَأَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلًا ﴿۹۰﴾

مگر کسانى که با قومى که بین شما و ایشان پیمانى هست، پیوند دارند، یا به نزد شما مى‏آیند و دلهایشان تنگ است از اینکه با شما یا با قوم خویش کارزار کنند، و اگر خدا مى‏خواست آنان را بر شما چیره مى‏ساخت و با شما به کارزار برمى‏خاستند، ولى اگر از شما کناره گرفتند و با شما کارزار نکردند و از در تسلیم و اسلام وارد شدند، خداوند به شما اجازه مبارزه با آنان نمى‏دهد. ﴿۹۰﴾

سوره الأنفال آیه ۳۹ حکم جنگ تا تسلیم همه جانبه را می‌دهد. علیرغم اینکه خدا خودش می‌گوید قادر است دلهای بندگانش را به خود مایل کند ولی اینکار را به عهده‌ی شمشیر عربها می گذارد:

وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَکُونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴿۳۹﴾

و با آنان بجنگید تا فتنه‏ اى بر جاى نماند و دین یکسره از آن خدا گردد پس اگر بازایستند قطعا خدا به آنچه انجام مى‏ دهند بیناست (۳۹)

سوره الأنفال آیه ۶۰ و ۶۱ بسیج همگانی می‌دهد. هرگز بحث کار و تولید و آفرینش نیست. همه فکر و ذکر تامین معاش با بدست آوردن غنیمت است. ثروت و زن و بهشت و قول بازگشت پاداش رنج جنگیدن:

وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ ﴿۶۰﴾

و هر چه در توان دارید از نیرو و اسبهاى آماده بسیج کنید تا با این [تدارکات] دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگرى را جز ایشان که شما نمى ‏شناسیدشان و خدا آنان را مى ‏شناسد بترسانید و هر چیزى در راه خدا خرج کنید پاداشش به خود شما بازگردانیده مى ‏شود و بر شما ستم نخواهد رفت (۶۰)

وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ﴿۶۱﴾

و اگر به صلح گراییدند تو [نیز] بدان گراى و بر خدا توکل نما که او شنواى داناست (۶۱)

سوره التوبه، طبق نظر تفسیرگر و حدیث‌نگار مشهور شافعی اسماعیل ابن کثیر در سال نهم هجرت نازل شد و از جمله آخرین سوره‌های قرآن محسوب می شود. در آیه‌های ۵، ۱۲، ۱۳، ۲۹، ۳۶، ۷۳ و ۱۲۳ این سوره‌ قاطعانه‌ترین و بی‌چون-و-چراترین اجازه و رواشماری نیروی قهر علیه غیرمسلمانان بیان شده است و همه آیاتی که شامل منع قهر و محدودکردن قهر بود را، به اعتقاد جهادگرایان نسخ کرد.

آیا قابل قابل درک است، قرآنی که به اعتقاد مسلمانان قدیم است یعنی قبل از نزول آن وجود داشت، نسخ شود؟ آیا خدا اصول مشخص سلوک بین بندگانش ندارد؟ آیا خدا دبه می کند و براساس توازون قوا آیه نازل می‌کند؟ به هر حال، آیه‌ی ۵ سوره التوبه متناقص با همه آیه‌های رحمانی پیشین قرآن که روش‌های صلح‌آمیز و بحث و اقناع را توصیه می کردند، خشونت بی‌بند و بار را ستایش می‌کند:

فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿۵﴾

پس چون ماه ‏هاى حرام سپرى شد مشرکان را هر کجا یافتید بکشید و آنان را دستگیر کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهى به کمین آنان بنشینید پس اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند راه برایشان گشاده گردانید زیرا خدا آمرزنده مهربان است.

اینجا فقط خدا مشخص نکرده است پس از توبه کردن و نماز برپا داشتن و زکات دادن، دیگر مردم کشورهای همسایه عربستان چکار باید می کردند؟ و اما آیه ۲۹ سوره التوبه یکی از غم‌انگیزترین دبه‌های خداست. پس از آنهمه ستایش از یک صد و بیست چهار هزار پیامبر و پیامبران اولوالعزم و اهل کتاب صابئین با کتاب یحیی و نوح، مجوس با کتاب زرتشت، یهود با کتاب ابراهیم و موسی و نصاری یا مسیحیان با کتاب عیسی، خدای مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ همه‌ی فرستاده‌های قبلی را فسخ و پیروان آنرا ناشایسته و نجس اعلام می‌کند و عربهای پاک ومنزه را فرمان می‌دهد:

قَاتِلُوا الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلَا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَهَ عَنْ یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿۲۹﴾

(ای اهل ایمان) با هر که از اهل کتاب (یهود و نصاری) که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده و آنچه را خدا و رسولش حرام کرده حرام نمی‌دانند و به دین حق (و آیین اسلام) نمی‌گروند قتال و کارزار کنید تا آن‌گاه که با دست خود با ذلت، خواری و تواضع جزیه دهند.

جالب این است که پرداخت جزیه آئین ویژه‌ای دارد که ذلت و خواری و تواضع موحدان دیگر ادیان باید آشکارا هر بار تکرار شود.

انسان وقتی این آیه‌ها را می خواند نمی تواند باور کند همان خدائی که آیه‌های ۱۰:۹۹، ۱۶:۱۲۵، ۱۸:۲۹، ۲۹:۴۶ و ۲۴-۸۸:۲۱ را نازل کرد این آیه‌ها را هم نازل کرد. نه خلیفه اموی عثمان که قرآن را جمع‌آوری کرد و نه فقها بعد از آن، نمی خواهند قرآن را به ترتیب زمانی-تاریخی (chronological) معرفی کنند. این درهم‌آمیزی تناقض قرآن را در هم می آمیزد و دست فقها را برای سفسطه و سوء استفاده و فرصت طلبی باز می کند. در هیچیک از آیات قبل از هجرت قهر و خشونت تقدیس نشده و حتی روا شمرده نشده است.

سوره یونس، آیه اشاره به توانی خدا ۹۹:

وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ ﴿۹۹﴾

و اگر پروردگار تو مى‏ خواست قطعا هر که در زمین است همه آنها یکسر ایمان مى ‏آوردند پس آیا تو مردم را ناگزیر مى ‏کنى که بگروند (۹۹)

سوره النحل، آیه ۱۲۵:

ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ ﴿۱۲۵﴾

با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوه‏ اى] که نیکوتر است مجادله نماى در حقیقت پروردگار تو به [حال] کسى که از راه او منحرف شده داناتر و او به [حال] راه‏یافتگان [نیز] داناتر است (۱۲۵)

سوره الکهف آیه ۲۹:

وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا ﴿۲۹﴾

و بگو حق از پروردگارتان [رسیده] است پس هر که بخواهد بگرود و هر که بخواهد انکار کند که ما براى ستمگران آتشى آماده کرده‏ ایم که سراپرده ‏هایش آنان را در بر مى‏ گیرد و اگر فریادرسى جویند به آبى چون مس گداخته که چهره ‏ها را بریان مى ‏کند یارى مى ‏شوند وه چه بد نوشیدنی و چه زشت جایگاهى است. (۲۹)

سوره العنکبوت ۴۶:

وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْنَا وَأُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُکُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿۴۶﴾

و با اهل کتاب جز به [شیوه‏ اى] که بهتر است مجادله مکنید مگر [با] کسانى از آنان که ستم کرده‏ اند و بگویید به آنچه به سوى ما نازل شده و [آنچه] به سوى شما نازل گردیده ایمان آوردیم و خداى ما و خداى شما یکى است و ما تسلیم اوییم (۴۶)

سوره ۸۸: الغاشیه آیه‌های ۲۱ تا ۲۴:

فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَکِّرٌ ﴿۲۱﴾

پس تذکر ده که تو تنها تذکردهنده‏ اى (۲۱)

لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ ﴿۲۲﴾

بر آنان تسلطى ندارى (۲۲)

إِلَّا مَنْ تَوَلَّى وَکَفَرَ ﴿۲۳﴾

مگر کسى که روى بگرداند و کفر ورزد (۲۳)

فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الْأَکْبَرَ ﴿۲۴﴾

که خدا او را به آن عذاب بزرگتر شکنجه کند (۲۴)

رهبران اسلام هر چندگاه حرف دعوت به اسلام و گرویدن به اسلام را می زدند ولی هرگاه امکان آنرا داشتند دیگر کشورها با جنگ و قتال تصرف کرده‌اند. گاه قتل عام های پس از تصرف کامل و برده گرفتن زنان و کودکان قابل درک نیست. حتی اهل کتاب را ذمه و مجبور به پرداخت مالیات های سنگین بنام جزیه می کردند. اصولن توسعه اسلامی چیزی جز تصرف ثروت کشورهای همسایه که تمدن‌های قدیمی داشتند و با دسترنج زحمتکشان کشورهای آباد و ثروتمند ساختند و کشتن مردان و برده کردن زنان و کودکان، برنامه دیگری نبود.

همه اینها در دورانی بود که کرامت انسان شناخته نبود و همزیستی مسالمت‌آمیز شقی در روابط بین‌المللی نبود و مردم با شمشیر و سپهر جنگ می‌کردند و ارتباط مردم کشورها بسیار محدود و رفت و آمدها بسیار کم و دشوار بود. آیا با شناخت انسان معاصر از کرامت و ارزش انسان، آیا با تلاش امروزین بشر در گفتگوی ملت‌ها و با سلاح‌های کشتار جمعی نوین و ارتباطات سریع و روزانه امروز ملت‌ها می توان باز هم این روش قدیمی را بکار برد؟

در دنیای معاصر اگر بنابر نسخ است باید آیه‌های جنگ و قتال نسخ شود نه آیه‌های رحمانی و مسالمت‌جویانه. اسلام برای سازگارشدن با جهان معاصر و قابل شدن در ساختن و شرکت در جامعه سکولار و رفاه باید به تلاش سازمان ملل متحد در همزیستی دین‌ها و مذاهب و آزادی مذهب، به رسمیت شناختن دین‌های دیگر، و احترام به حقوق بشر و شرکت در تلاش صلح‌آمیز و سازنده جهان بپیوندد و از ایده‌های جهادی فاصله بگیرد، همانگونه که در قرآن سوره البقره آیه ۲۵۶ آمده است.

لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿۲۵۶﴾

در دین هیچ اجبارى نیست و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد به یقین به دستاویزى استوار که آن را گسستن نیست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست (۲۵۶)

اسلام فقها، دین غارت و غنیمت است. آیه‌های ۲۱-۴۸:۱۹، ۸:۴۱ و ۸:۶۹ در کتاب آسمانی شرح دقیق پیام و نوید خداست برای بندگانش که چگونه همنوعان خود را غارت کنید و چگونه غنیمت را تقسیم کنید. سوره الفتح، آیه‌های ۲۱-۱۹:

وَمَغَانِمَ کَثِیرَهً یَأْخُذُونَهَا وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا ﴿۱۹﴾

[و پاداش دیگر] غنیمت های فراوانی است که آن را به دست می آورید؛ و خدا همواره توانای شکست ناپذیر و حکیم است. (۱۹)

وَعَدَکُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ کَثِیرَهً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَکُمْ هَذِهِ وَکَفَّ أَیْدِیَ النَّاسِ عَنْکُمْ وَلِتَکُونَ آیَهً لِلْمُؤْمِنِینَ وَیَهْدِیَکُمْ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا ﴿۲۰﴾

خدا غنیمت های فراوانی را در آینده به شما وعده داده است که به دست می آورید، و این یک غنیمت را [که فتح خیبر است] برای شما پیش انداخت، و دست های [تجاوز و ستم] مردم را از شما باز داشت تا این [پیروزی ها] برای مؤمنان نشانه ای [از حقّانیّت دین و یاری خدا] باشد و تا شما را به راهی راست هدایت کند. (۲۰)

وَأُخْرَى لَمْ تَقْدِرُوا عَلَیْهَا قَدْ أَحَاطَ اللَّهُ بِهَا وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرًا ﴿۲۱﴾

و [غنیمت ها و پیروزی های] دیگر [ی هست] که شما تا کنون بر آنها دست نیافته اید، بی تردید خدا بر آنها احاطه دارد [و به آسانی می تواند در دسترس شما قرار دهد]؛ و خدا همواره بر هر کاری تواناست. (۲۱)

در آیه ۴۱، سوره الأنفال خدا بی‌نیازی خود را از یاد می‌برد و یک پنجم از غنیمت را برای خود و پیامبرش طلب می‌کند:

وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿۴۱﴾

و بدانید که هر چیزى را به غنیمت گرفتید یک پنجم آن براى خدا و پیامبر و براى خویشاوندان [او] و یتیمان و بینوایان و در راه‏ماندگان است اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایى [حق از باطل] روزى که آن دو گروه با هم روبرو شدند نازل کردیم ایمان آورده‏ اید و خدا بر هر چیزى تواناست (۴۱)

خدا خیلی خاطر جهادگرانش را می‌خواهد و نگران است که این عزیزان با سربریدن‌ها و آتش‌زدن‌ها، عذاب وجدان بگیرند و به آنها در آیه ۶۹ سوره الأنفال اطمینان می‌دهد:

فَکُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلَالًا طَیِّبًا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿۶۹﴾

پس از آنچه به غنیمت برده‏ اید حلال و پاکیزه بخورید و از خدا پروا دارید که خدا آمرزنده مهربان است (۶۹)

اگر به اسلام فقها و قانون شرعی استخراج شده آنها باور داشته باشیم مسلمانان نباید با غیر مسلمانان قرارداد و پیمان صلح ببندند و به دشمنی پایان دهند. اگر منافع مسلمانان ایجاب می‌کند مثلن طبق فقه شافعی اجازه دارند حداکثر ده سال برای رفع اختلافات مسلمانان و آماده شدن نبرد بعدی قرارداد آتش‌بس ببندند. ده سال را فقها از صلح حدیبیه گرفتند و آن صلحی بود که حضرت محمد و پیروان وی از مدینه با بت‌پرستان قریش بستند. این پیمان در ذوالقعده سال ۶ هجری بسته شد. قریش و مسلمانان پیمان می‌بندند که در ده‌سال، با یک‌دیگر نجنگند و به یک‌دیگر شبیخون نزنند. (Khadduri, 1995)

خشونت اسلامی تنها متوجه غیرمسلمانان و اهل کتاب نیست، بلکه حکومت‌های اسلامی مخالفان سیاسی داخلی خود را نیز با عنوان‌های باغی، مرتد و بدعت‌گذار چون بیگانگان برخورد می کند و با خشونت نابود می‌کند.

دیگر ادعای مشکل‌آفرین قانون شرعی، امت اسلامی است. اولن با این گوناگونی و برداشت‌های گوناگون از اسلام نه یک اسلام یک وجود دارد و نه یک امت اسلامی. امت اسلامی هرگز وجود خارجی نداشته و با این ناروشنی و تناقض در قرآن و سنت، کاملن طبیعی است که وجود نداشته باشد. از جنگ‌های حکومت عثمانی و صفوی گرفته تا جمهوری اسلامی تا عربستان سعودی، از جنگ ایران مسلمان تحت رهبری آیت اله خمینی با مردم عراق، از جنگ عربستان سعودی با یمن زیدی و . . . همه ثابت می‌کند نه امت اسلامی هرگز وجود داشته و نه بوجود خواهد آمد. دولت‌ها در کشورهای مسلمان دولت‌های ملی هستند و باید بر اساس قوانین و معاهده‌های بین‌المللی باهم برخورد کنند نه قوانین شرعی که مناقشه‌برانگیز و جنگ‌آفرین خواهد شد.

نظریه‌های گوناگون در باره جهاد

پیغمبر اسلام بی‌سواد بود و این بی‌سواد بودن یکی از افتخارات اسلام است. تمام کتاب‌هائی که در ایران، روم شرقی و مصر و هندوستان نوشته شد، قبل از نزول قرآن و بعثت حضرت محمد بود. بی‌شک این کتاب‌ها علیه اسلام نبودند، دشمنی اعراب، به خاطر ضدیت با اسلام نبود، این دشمنی از ضدیت با تمدن و علم و انسانیت ریشه می‌گرفت.

تقدس کاربرد قهر و خشونت علیه غیرمسلمانان و ستیز با غیرمسلمانان و مسلمانانی که دیگر به اسلام باور ندارند اساس ناسازگاری و تناقض بین قوانین شرعی و قوانین بین‌المللی نوین است. هرچند برخی مسلمانان به علت عدم توازون قوا دم از همزیستی مسالمت‌آمیز می‌زنند، ولی این برخورد با قوانین شریعت اسلام و سیرت نبوی مغایرت دارد.

فقها سردرگمی رقت‌باری در مبحث جهاد و روابط بین‌المللی دارند. تناقض قرآن و مشخص نبودن ترتیب زمانی و تاریخی نزول آیات بر این سردرگمی افزوده است.

هر چند پرسش‌های بنیادی در روابط بین‌الملل و جنگ و صلح پاسخ داده نشده است و پس از هزار و چهارصد سال، فقها هنوز نظر یکسان ندارند ولی بسیار دیده می شود که برخی مجتهدین به راحتی فتوا و حتی حکم جهاد می دهند. اگر از اختلاف فقه مذاهب چهارگانه سنی با فقه شیعه بگذریم، در مذهب شیعه در مورد جنگ و صلح حداقل سه نظریه فقهی وجود دارد.

الف) نظریه دوری از جهاد در دوران غیبت

یکی نظریه رایج و سنتی که بر طبق آن جهاد به جهاد ابتدایی (جهاد کشورگشاینه و صدور انقلاب) و دفاعی تقسیم می گردد و سپس حکم آن بر شمرده می شود و در نهایت جهاد ابتدایی را بطور کلی از اختیارات فقیهان کنار می گذارد. نتیجه این دیدگاه این است که بر طبق آن جوامع غیراسلامی تبدیل به دارالحرب نمی شوند و بنابرآن فقیه دوره غیبت و جامعه دوره غیبت، وظیفه جهاد ابتدایی در قبال دارالحرب ندارد. به نظر این دسته، فقه شیعه آن را تنها به عهده معصوم گذاشته است و فقیه اعلم هم در این زمینه وظیفه‌ای بر عهده ندارد.

ب) نظریه تَرکِ مُخاصِمه موقت

نظریه دوم تاکید دارد که جهاد ابتدایی ربطی به معصوم و غیر معصوم ندارد. آنها در بحث در باب مهادنه و هدنه یعنی مصالحه تاکید می کنند که حاکم مشروع دوره اسلامی با توجه به موضوع مسائل می‌تواند وارد هدنه شود و جنگ را متوقف کند. در مورد هدنه و شرایط ترک مخاصمه و گفتگو شرطی گذاشته اند که اگر مصلحتی اقتضا کرد حتی توقیت یعنی وقت معیّن‌ کردن هم لازم نیست. در هدنه برخی ارجاع به صلح حدیبیه می دهند و می گویند ده سال، بعضی هم می گویند بین چهار ماه تا یکسال، اما بزرگان شیعه شرط را هم برمی دارند و می گویند مادام المصلحه می توانید هدنه را ادامه دهید. صلح حدیبیه پیمان صمحی ده ساله است که حضرت محمد و پیروان او در ذوالقعده سال ۶ هجری، از مدینه با بت‌پرستان قریش بستند.

پ) نظریه اصالت صلح

سومین نظریه این که برخی از اندیشمندان شیعه بحث دوگانه جهاد ابتدایی و دفاعی را شکسته اند. آیت الله مطهری اصالت را به صلح می دهد و معتقد است تمام آیات مطلق جهاد به آیات مقید جهاد تفسیر می شود. می گوید با کسانی که با شما می جنگند بجنگید. طبق این نظریه اصل بر صلح است چه در زمان حضور، چه در زمان غیبت و آیات مربوط به جهاد هم مقید هستند. نتیجه اینکه هیچ یک از مبانی فقهی شیعه، اجازه جهاد ابتدایی را نمی دهد.

فقها نه تنها در در ماهیت روابط بین الملل و جنگ و صلح هم‌نظر نیستند، بلکه در بین آنها اجماع وجود ندارد که آیا این مسائل در حوزه تکالیف است و یا در حوزه حقوق و عرف (علیدوست، ۱۳۸۱).

سردرگمی و اختلاف چاره ناپذیر در جهاد و روابط بین الملل بین فقهای اسلام یکی از اصلی‌ترین دلیل برتری سازمان‌ها و عهدنامه‌ها و قوانین بین‌المللی بر قوانین شرعی تنظیم شده از سوی فقهاست.

جهادگرائی رهبران مذهبی و صلح‌جوئی توده‌ها

فقها با دیگر ادیان آشتی نمی کنند. بلکه صلح موقت یا آتش‌بس می کنند. صلح آنها حداکثر ده سال است و برای حل مشکلات داخلی و آماده شدن جهت حمله بعدی است. ولی توده‌ها که همیشه بار اصلی جنگ‌ها بر عهده دارند از جنگ و خصومت بیزارند.

تدوین کنندگان قوانین شرعی روابط بین‌‌المللی از یک سو کشورهای غیر اسلامی را دارالحرب می خوانند و تاکید دارند که با آنها صلح نمی کنند بلکه آتش‌بس حداکثر ده ساله دارند. در مقابل درخواست می کنند جامعه جهانی با آنها دوستانه برخورد کند و به آنها کمک کند تا پیشرفت کنند. جامعه جهانی که احمق نیست که به کسی که خود را برای جنگ آماده می‌کند کمک کند. جامعه جهانی جلو رشد اقتصادی کره جنوبی و چین را نمی گیرد. جامعه جهانی جلوی رشد ایرانی که با قوانین نیمه سکولار و بدون برنامه گسترش مذهب شیعه از طریق جهاد اداره می‌شد در زمان شاه را هم نمی‌گرفت.

عمومن، توده‌ها با قوانین شرعی میانه خوشی ندارند. به قیمت جانشان شراب می‌خورند، با پیروان دیگر ادیان برخلاف خصومت کور رهبران مذهبی دوستانه برخورد می کنند. از شادی و لذایذ زندگی استقبال می‌کنند. هنر به ویژه، موسیقی، نقاشی و سینما را گرامی می دارند. برای همین تدوین کنندگان قوانین شرعی که عمدتن آنها در قرن دوم و سوم هجری به بعد تدوین کردند، برای توده‌ها مجازات سخت قائل شدند و در سراسر تاریخ سده میانه با فشار داروغه و محتسب قوانین شرعی را به توده‌ها تحمیل کردند و تحریک آنها را به جهاد واداشتند. توده‌ها و حتی توده‌های مذهبی پیروان ادیان مختلف مشکلی در روابط باهم ندارند. زمانی که دست فقها و رهبران مذهبی در تحریک آنها کوتاه است همزیستی مسالمت‌آمیز دارند.

قانون شرعی و جنگ ایران و عراق

قوانین شرعی درباره جنگ و صلح نادقیق و نامطمئن است و دست فقها برای سوء استفاده از آن کاملن باز است. این عدم دقت بخشی به تناقض‌های قرآن و سنت پیامبر بر می گردد و بخش بزرگی به برداشت فقها و تفسیر آنها از قرآن و سنت پیامبر و منافع شخصی، سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آنها.

اکثر فقهای اسلام جهاد دفاعی را مجاز می‌شمارند ولی جهاد اولیه یا کشورگشائی را مغایر با اسلام می‌دانند.علیرغم تحریک‌های جمهوری اسلامی در عراق، ایران عراق را شروع کننده جنگ اعلام کرد و جنگ را دفاعی و آیت الله خمینی اعلام جهاد کرد. پس از بازپس گرفتن خرمشهر و تمامی مناطق اشغال شده و تلاش مجامع بین‌المللی برای نیل به صلح، جنگ از حالت دفاعی خارج شد. اما پس از بازپس گرفتن خرمشهر و صراحت کامل ممنوعیت جنگ علیه مسلمانان در شریعت اسلام، آیت الله خمینی یک بندبازی فقهی کرد و اعلام کرد حکومت صدام طاغوتی است و برای نجات برادران مسلمان عراق هفت سال دیگر جنگ را ادامه داد.

از علاقه آیت الله خمینی به جنگ و کشتار و خونریزی اگر بگذریم، قرآن هم در آیه‌های ۳:۱۱۰، ۹:۷۱ و ۲۲:۴۱ دست بنیادگرایان و جهادی‌ها باز‌ می‌گذارد. آیه‌ی ۷۵ سوره‌ی النساء که آیت الله خمینی و دیگر رهبران جمهوری اسلامی بارها آنرا تکرار کردند، می‌فرماید:

وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرًا ﴿۷۵﴾

و چرا در راه خدا و در راه [آزادسازى‏] مردان و زنان و کودکان مستضعف -که مى‏گویند پروردگارا ما را از این شهرى که اهلش ستمگرند خارج فرما و از سوى خویش براى ما یارى و یاورى بگمارکارزار نکنید؟ (۷۵)

جنگ ایران و عراق ناکارائی قوانین شرعی در تعبیر مفهوم امت اسلامی را هم نشان داد. صد‌ها هزار نفر از مسلمانان ایران و عراق جان خود را از دست دادند و میلیاردها دلار مردم این دو کشور مسلمان آسیب دیدند. دلیل دیگر که امت اسلامی وجود ندارد و دولت‌های ملی وجود دارند و بهترین قانون تنظیم روابط بین دولت‌های ملی قوانین و معاهده‌های بین‌المللی است نه قوانین شرعی.

آیت الله خمینی و رهبران جمهوری اسلامی در جنگ ایران و عراق با رد میانجی‌گری بین‌المللی و کشورهای مسلمان، از آیات قرآن هم سرپیچی کردند. در آیه‌ی ۹ سوره‌ی الحجرات آمده است:

وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ ﴿۹﴾

و اگر دو طایفه از مؤمنان با هم بجنگند میان آن دو را اصلاح دهید و اگر [باز] یکى از آن دو بر دیگرى تعدى کرد با آن [طایفه‏ اى] که تعدى مى ‏کند بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد پس اگر باز گشت میان آنها را دادگرانه سازش دهید و عدالت کنید که خدا دادگران را دوست مى دارد (۹)

اینجا مثل همه قوانین شرعی ابهام و ناروشنی وجود دارد. مفهوم تعدی و تجاوز روشن نیست و معنی باز گشتن به فرمان خدا هم کاملن مشخص نیست و از اینرو هر کس می تواند منافع و منظور خود را بکار ببرد و هر کس تجاوز خودش را توجیه کند.

آیت الله خمینی و یارانش عراق را متجاوز اعلام کردند و حکومت عراق را بعثی و سکولار که مسلمانان جهان باید با جمهوری اسلامی همکاری کنند تا صدام را سرنگون و حکومت اسلامی در عراق برقرار کنند. آنها پایان جنگ را مشروط به سرنگونی صدام اعلام کردند و هفت سال پس از بازپس‌گیری مناطق اشغال شده جنگ را ادامه دادند و حتی رفتن به قدس از طریق کربلا را در برنامه تبلیغاتی خود گنجاندند.

عراق از مدت‌ها پیش از جنگ به نمایندگان ایران درسفارت به دخالت ایران در امور داخلی عراق و تحریکات بسیج و رادیو و تلویزیون ایران هشدار داد. عراق تعیین حکومت در کشور عراق را یک مسئله داخلی و حق مردم عراق اعلام کرد. پس از عقب نشینی در بستر نپذیرفتن میانجیگری از طرف ایران، جمهوری اسلامی را به جهان و کشورهای عرب متجاوز اعلام کرد و از کشورهای مسلمان برای تجاوز ایران کمک خواست.

نمونه جنگ ایران و عراق هم برتری قوانین بین‌المللی و تلاش صلح‌امیز سازمان ملل بر قوانین شرعی نشان می‌دهد.

نتیجه‌گیری

همزیستی مسالمت‌آمیز با کشورهای جهان به هیچ وجه با اسلام مغایرت ندارد. علیرغم فریادهای وانفسای فقها و رهبران مذهبی و تدوین تئوری‌ها و قوانین شرعی خصومت آمیز و تئوری جنگ دائمی با کشورهای غیرمسلمان یا با اصطلاح آنها دارالحرب، مسلمانان با غیرمسلمانان تجارب تاریخی فراوانی از همزیستی مسالمت‌آمیز دارند و جالب اینکه تنها این دوران همزیستی مسالمت‌آمیز دوران پیشرفت کشورهای مسلمان است. همه دورانی که فقها، بنیادگرایان و جهادی‌ها قدرت را بدست گرفتند، جز جنگ، خونریزی، فقر، فساد و قهر کارنامه‌ای ندارند. شوربختانه فقها علیرغم مردم در قوانین بین‌المللی شرعی اسلامی جنگ دائمی و خصومت با غیرمسلمانان را توصیه می‌کنند و با امتناع از گفتگو با دولت‌های غیرمسلمان و زیر پا گذاشتن قوانین و معاهده‌ها و قراردادهای بین‌المللی ژست انقلابی و سازش‌ناپذیری می‌گیرند. سازش‌ناپذیری در سیاست روشی غیرسازنده ‌است که در تاریخ معاصر ما شاهد نمونه های، “من نیز پیام انقلاب شما را شنیدم”، ” جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیده‌ام”، «نرمش قهرمانانه» (باید از نرمش‌های قهرمانانه صحبت کرد) و … بودیم.

در اسلام به وفا به عهد چه بین مسلمانان و چه با غیرمسلمانان ارزش و حرمت فراوان گذاشته شده است. نمونه‌های این ارزش و حرمت هم در قرآن و هم در سنت فراوان است.

باید در نظر داشته باشیم که فقها احکام شرعی جهاد را زمانی تنظیم کردند که قهر و جنگ در روابط بین‌المللی رایج و هنجار بود. زمانی که قهر تنها عامل تنظیم روابط بین‌المللی بود و زبانزد همه «الحق لمن الغلب» (حق با چیره‌شوندگان است). ولی با تجربه جنگ‌های ویرانساز تاریخ، با تولید سلاح‌های کشتار جمعی، با آگاهی به کرامت انسان و حقون او، بشر سعی دارد روش‌های قهرپرهیز را در حل مناقشات ملی و بین‌المللی بکار گیرد. اگر قرار است آیه‌هائی از قرآن نسخ شود، کاملن طبیعی و منطقی است، با توجه به کرامت انسان و چگونگی رشد سلاح کشتار جمعی و امکان رسانه‌های همگانی و اجتماعی، آیه‌های رحمانی، آیه‌های جهادگرایانه را نسخ کند، نه برعکس.

دین‌ها و مذهب‌های مختلف باید حقوق و اختیارات یکسان داشته باشند. با اسلام و مسیحیت باید مانند سایر ادیان برخورد شود. هر گونه حق قانونگذاری به یک دین و یا مذهب مشکل‌آفرین است. دین‌ها و مذهب‌ها نباید برای اثبات خود، دین‌ها و مذهب‌ها دیگر را رد و نفی کنند، بلکه تعامل و گفتگو باهم، و معرفی خود، به انسان‌ها بدون اجبار حق انتخاب دهند. کاملن آشکار است که اینکار باید از کشور خودمان شروع شود، آیا با روابط و مشکلات امروز ما کسی ما را در روابط بین‌المللی جدی می‌گیرد؟

حکومت دینی چه در تاریخ مسیحیت و چه در تاریخ اسلام با قهر و خشونت مسائل دنیائی را حل می کند و به سرعت از عطوفت دینی فاصله می‌گیرد. حکومت دینی یک ترکیب متناقض است. دین عقیدتی و ایمانی است و با اقناع سر و کار دارد و حکومت اقتصادی و اجتماعی است و با قهر سر و کار دارد.

با این حساب وقتی حکومتی خود را اسلامی و قانون را شریعت اسلام اعلام کند، باید به دیگران حق داد که از این حکومت در هراس باشند. باید به جامعه جهانی پیوست. قوانین و معاهده‌های بین‌المللی را محترم شمرد و برای صلح جهانی کوشید و در سازندگی کشور و جهان شرکت کرد. حق استقلال و حاکمیت همه کشورها را به رسمیت شناخت.

در یک کلام، مسلمانان اگر می‌خواهند در صلح و آرامش زندگی کنند، به رفاه و آسایش برسند، داد و ستد سازنده و همزیستی مسالمت‌آمیز با جهانیان داشته باشند و باید آیه‌ها و سنت‌های جهادگرایانه و بنیادگرایانه را با آیه‌ها و سنت‌های رحمانی و روادارانه نسخ کنند و بخاطر داشته باشند قوانین شرعی اسلام و احکام جنگ و جهاد و صلح را فقهای صدها سال پس از وفات پیامبر تنظیم کردند و جایگزین کردن آن با قوانین سکولار و روادار، هیچ دشمنی با خدا و اسلام نیست، بلکه منطبق با پیام اسلام است که در آن صلح، گفتگو و اقناع اصل است و جنگ، دشمنی و اجبار فرع:

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ﴿۱۰۳﴾

و همگى به رشته الهى درآویزید و پراکنده نشوید، و نعمت خداوند را بر خود یاد کنید که دشمنان همدیگر بودید و او میان دلهاى شما الفت داد و به نعمت او با هم دوست شدید، و بر لبه پرتگاه آتش بودید و او بازتان رهاند، خداوند بدین‏سان آیات خویش را براى شما به روشنى بیان مى‏دارد تا هدایت یابید (آل عمران، ۱۰۳)

خَیْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا ﴿۱۲۸﴾

و صلح به هر حال بهتر (از نزاع و کشمکش) است و نفوس را بخل و حرص فراگرفته است و اگر درباره یکدیگر نیکی کرده و پرهیزگار باشند خدا به هر چه کنند آگاه است ﴿ سوره النساء، آیه ۱۲۸﴾

وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ﴿۶۱﴾

و اگر به صلح گراییدند تو [نیز] بدان گراى و بر خدا توکل نما که او شنواى داناست (الأنفال، ۶۱)

قوانین شرعی برای روابط بین‌المللی به دلیل مجوز کاربرد قهر در صدور اسلام و مسلمان کردن دیگر کشورها به زور، اجازه دخالت دولت‌های اسلامی در تعیین و سرکوب متجاوز هنگام درگیری دو کشور مسلمان، قانونی بودن غنیمت گرفتن و برده گرفتن و . . . به هیچ وجه در دوران ما که ملت‌ها و حتی مسلمانان جهان در دولت‌ها ملی سازمان یافته‌اند، جوابگو نیست و مشکل‌آفرین است. به ویژه هنگامی که یک اسلام وجود ندارد و هر کدام از مذهب‌های گوناکون اسلامی دیگران را گمراه و کافر می پندارند و نابودی آنها کاری است ثواب. بهترین گزینه پیروی از سازمان‌ها، قردادها و معاهده‌های بین‌المللی که بر احترام به حقوق بشر و حق حاکمیت ملی دولت‌ها استوار است و تلاش در بهبود و تقویت آنها در حل قهرپرهیز مناقشات بین‌المللی چه میان دولت‌های کشورهای مسلمان و غیرمسلمان است. سازمان ملل و سازمان‌های بین‌المللی تجربه‌های ارزشمندی در جلوگیری و پایان خصومت و جنگ بین ملت‌ها دارند.

۱ تیر ماه ۱۳۹۸

احد قربانی دهناری

گوتنبرگ، سوئد

ahad.ghorbani@gmail.com

http://ahad-ghorbani.com

http://telegram.me/ahaddehnari

https://t.me/AhadGhorbaniDehnari

http://www.facebook.com/ahad.ghorbani.dehari

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.