در این چند روز موضوع جبهه ملی ایران درباره شورای گذار فراوان پرسیده شده است.
با توجه به این پرسشها مصاحبه سال گذشته با رنگین کمان همراه با مشروح مطالب عرضه میشود.
دکتر حسین موسویان رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران:
«جبهه ملی ایران به “جدایی دین از حکومت “نظریه برآمده از مکتب دکتر مصدق باورمند است»
«فدرالیزم را محکوم میکنیم چون تمامیت ارضی کشور را به خطر میاندازد. البته با قدرت مرکزی مطلق و تبعیض بین استانها نیز مخالفیم»
«با این همه تجارب تلخ تاریخی بازگشت به نظام سلطنت بیمعنا است، ما به نظام جمهوریت آنچنانکه در اساسنامه آمده، وفاداریم»
«جبهه ملی ایران در طول تاریخ با این کار شکنیها از میدان بدر نرفته است»
جبهه ملی ایران با این کارشکنیها متوقف نمیشود و پویا به کار خود ادامه میدهد. از این مسائل در حیات ۶۹ ساله جبهه ملی زیاد بوده؛ در صدر جبهه ملی کسانی چون بقایی، مکی و آیتالله کاشانی به جبهه ملی ایران از درون خنجر زدند ولی جبهه ملی باقی ماند.
«دکتر حسین موسویان» رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران در بخش دوم گفتوگو با دکتر جلال ایجادی از تلویزیون اینترنتی رنگینکمان برنامه “با هم گفتگو کنیم”.
? اشکال جبهه ملی ایران در بزنگاه انقلاب، عدم انسجام و نداشتن تشکیلات به دلیل سیزده سال وقفه کاری بود. در سال ۱۳۴۳ وقتی که جبهه ملی ایران متوقف شد، تا سال ۱۳۵۶ که آن نامه سه امضایی نوشته شد، سیزده سال فاصله داریم. سیزده سالی که جبهه ملی مجبور بود، فعالیت خود را رها کند. تشکیلات منسجمی قبل از سال ۱۳۴۳ وجود داشت که نه بعد و نه قبل از آن هیچ سازمان سیاسی چنین ظرفیتی پیدا نکرد. جبهه ملی ایران که در سال ۱۳۳۹ تشکیل شد، عظمتی داشت، تا جاییکه در کنگره دیماه ۴۱، بیش از بیست هزار نفر عضو تشکیلاتی جبهه ملی عضو شدند و نمایندگان خود را انتخاب کردند.
? توقفی که در سال ۱۳۴۳ پیش آمد، موجب شد یک خلأ سیاسی پیش بیایید و یک اپوزسیون قدرتمند کنار رود و البته شرایط سیاسی ایران هم تغییر پیدا کرد و شاه در مذاکراتی که با آمریکا کرد مدعی انجام اصلاحات در ایران شد و از آن طرف مجوز برای سرکوب گرفت و فضا بسته شد و اختناق شدیدی پیش آمد و در نتیجه این خلأ سیاسی، به وسیله نیروهای تندروی مذهبی و اسلامگرا که حکومت شاه هم با آنان برخوردی نداشت و خیلی آشتیجویانه با انها برخورد میکرد و حتی با تشویق با آنان برخوردی نداشت توانستند این خلأ سیاسی را پر کنند و در زمان انقلاب دست بالا را داشته باشند و قدرتمند باشند. در بزنگاه انقلاب ما شاهد چیرگی جریانهای قدرتمند تشکیلاتی نیروهای تندروی مذهبی بودیم که از سال ۱۳۴۲ ببعد وارد صحنه شده بودند و جبهه ملی ایران هم خاموش شده بود.
? مسئله جدایی دین از حکومت، یکی از هفت اصل اعتقادی ایران است؛ که در اساسنامه جبهه ملی ایران درج شده. جبهه ملی ایران یک جمعیت دینی نیست. یک جمعیت سیاسی – ملی آزادیخواه غیر دینی است، البته ضد دینی هم نیست. جبهه ملی ایران اعتقاد به آزادی عقیده و آزادی دین و مذهب افراد دارد. هر فردی میتواند، طبق باور خودش به چیزی ایمان داشته باشد، و بدان عمل کند، ما در جبهه ملی ایران افراد بسیار متدینی داشته و داریم که تمام مفروضات دینی خود را انجام میدهند. حتی ما آیتاللههای متعددی نظیر آیتالله میلانی، آیت الله حاج سید ضیاءالدین جاج سیدجوادی، آیتالله موسوی جلالی ، آیتالله طالقانی و حتی آیتالله حاج سید رضا زنجانی که بعد از ۲۸ مرداد پایه نهضت مقاومت ملی را گذاشتند. اما هیچکدام از این روحانیون به اختلاط دین با حکومت باور نداشتند. آنان پیرو مکتب مصدق بودند.
? اساساً مصدق چنین باوری به اختلاط دین و حکومت نداشت. در همان زمان نخستوزیری وقتی عدهای از جمله فداییان و آیتالله کاشانی به دکتر مصدق فشار میآوردند که درباره بهاییان و بهاییت موضعگیری کند، دکتر مصدق پاسخ دادند من نخستوزیر و برگزیده ملت ایران هستم، «من با دین افراد کاری ندارم»، به هر دینی که باشند، یک ایرانی هستند و من هم نخستوزیر ملت ایران هستم. این مسئله و مسائل دیگر موجب بروز اختلافات بین آیتالله کاشانی و دکتر مصدق شد.
? جبهه ملی کنونی هم مکتب دکتر محمد مصدق است و اعتقاداتش از طرز تفکر دکتر مصدق نشأت میگیرد. همچنانکه دکتر مصدق خودش اعتقاد دینی داشت و فرائض را انجام میداد، اما به مخلوط شدن دین و حکومت باور نداشت، ما هم به همین باوریم. اتفاقاً در اساسنامه جبهه ملی ایران آمده به خاطر حفظ احترام دین مبین اسلام، جدایی دین از حکومت را خواهانیم. برای اینکه اگر خلافی از حکومت دینی انجام گرفت، به حساب دین اسلام گذاشته نشود. همانطور که در جامعه با همین وضع روبرو هستیم که بسیاری نسبت به دین بیتفاوت هستند.
? یکی از فعالان سیاسی در خارج از کشور یک شورای گذار تشکیل داده است؛ اسامی در آن وجود دارند در رأس آن اسم آقای رضا پهلوی را آورده است. از جمله یکی از اعضای جدا شده جبهه ملی را قرار داده است. من در یک توئیتی گفتم که وقتی در یک شورای گذار اسم رضا پهلوی را میگذارید، یعنی موقعیت وراثتی ایشان و اینکه ایشان نماد سلطنت هستند، باور دارید، که نام خود را کنار ایشان میگذارید. بنابراین برای آینده مملکت میخواهید یک نظام پادشاهی را در نظر میگیرید!
? کشور دراین چهل سال پس از انقلاب، لطمات زیادی کشور خورده است، ناملایمات زیادی را کشور دیده، تنها پدیده مثبتی که از این انقلاب به در آمده، پایان دادن به یک حکومت موروثی ناشی از وراثت که اسم آن نظام سلطنتی است. شما بعد از این صدمات، تنها حاصل مثبت را زیر سؤال ببرید، کار واقعاً بیمعنی است که به نسلهای بعدی نمیتوانید پاسخ بدهید. البته در اساسنامه جبهه ملی ایران نظام دموکراتیک مبتنی بر آرای مردم در نظام جمهوری قید شده است.
? کسانی که شورای گذار را درست کردند، صحبت از این میکنند که باید ایران آینده فدرالیزه شود، نقشه آن را نیز کشدند که از شانزده فدرال، از یک حکومت خودمختار! این برای تمامیت ارضی ایران، بسیار حرف خطرناکی است. از گذشته نیز برخی از دست راستیهای غرب، مانند کسینجر معتقد بودند ایران خیلی بزرگ شده! برخی از آنها برای ایران نقشه جغرافیایی کشیده بودند. نقشهای که ایران را تیک پاره کردند. حال این آقایان به عنوان گذار، با این تئوری فدرال کردن، چه معنایی میتواند داشته باشد! برای ایرانی که هزاران سال، ملت کنار هم زندگی کردند، اگر اختلاف فرهنگی، گویشی، زبان، سننی داشتند، با این حال خود را ایرانی میدانستند و بیرون مرزهای این کشور اگر از یک لُر شما میپرسیدید کجایی هستید؟ میگفت ما ایرانی هستیم.همینطور یک آذری زبان، خوزستانی و … پرسش شود، باز میگوید ما ایرانی هستیم. چه دلیلی دارد این قومیتها را که همه خود را ایرانی میدانند، آن را تیکه پاره کنیم به عنوان اینکه میخواهیم فدرالیزم را میخواهیم پیاده کنیم.
? البته اینکه تبعیض نباید روی قومیتها باشد، اینکه قومیتهای ایرانی باید در کنار زبان فارسی فرزندانشان به زبان مادری خود تحصیل کنند، اینکه بودجههای عمرانی کشور، بدون تبعیض در تمام استانها و مناطق کشور هزینه شود، اینکه مقامات کشوری اعم استاندار، شهردار و … در استانها به وسیله خود مردم انتخاب شوند. باید مردم خوزستان، سیستان بلوچستان، کردستان، خراسان و … اینها در برنامههای عمرانی خودشان در بودجههای عمرانی خود نظارت داشته باشند، باید بتوانند فرهنگ، آداب، سنن، رسوم خود را اجرا کنند. ولی در مجموع تمام این اقوام ایرانی هستند و قرنها ایرانی بودند و باید باشند.
? ما فدرالیزم را که از دل همان شورای گذار بیرون آمده محکوم میکنیم. کار درستی نیست و کاری است که تمامیت ارضی ایران را در خطر قرار میدهد ولی با قدرت مرکزی مطلق هم مخالفیم. رویکردی است که ما هم در پیش و هم پس از انقلاب با آن مخالف بودیم. اینکه از تهران یک نفر را برای اداره استان و شهری انتخاب کنند، از تهران استانداری را برای سیستان و بلوچستان انتخاب کنند (در حالیکه ایشان سیستان و بلوچستان را نمیشناسد و فرهنگ آنجا را نمیداند)، چرا نباید استاندار سیستان و بلوچستان یک نفر سیستانی یا یک نفر بلوچی باشد! حتماً باید باشد. حتماً باید به عمران و آبادی این استانها و شهرها و روستاها، بدون هیچ تبعیضی رسیدگی شود. درباره همهپرسی کردستان عراق، هم نظر ما همین بود. ما مخالف این همهپرسی بودیم و گفتم کردستان عراق بهترین موقعیت را در جمهوری عراق دارد. بسیار پیشرفت کرده است و این همهپرسی برای جدایی چه ضرورتی دارد و در نهایت این همهپرسی با شکست روبرو شد. چرا که منافع و حقوق همان کردها را نیز تأمین نمیکند.
? همین نظر را درباره استانهای ایران دارم. «همه جای ایران سرای من است» و همه جای ایران باید وحدت و یکپارچگی این ظلم را که به همه انها شده، برطرف کنند؛ بدست آوردن آزادی، استقلال و حاکمیت ملی انتخابات آزاد که نمایندگان تمام شهرهای کوچک و بزرگ بتوانند در یک مجلس ملی جمع بشوند و از منافع همشهری و هم استانیهای خود دفاع و نمایندگی کنند . نباید تبعیض وجود داشته باشد و احترام گذاشتن به آداب، سنن و فرهنگ اقوام محترم و عزیز ایرانی باید سرلوحه فرهنگ ملی شود. باید زبان فارسی ارج گذاشته شود، همانطور که زبان مادری و محلی جایگاه خود را دارد، در تدریس باید به هر دو زبان توجه کرد. ولی زبان فاخر فارسی که قلههای ایرانی مانند فردوسی، سعدی، حافظ، مولوی و .. که با این زبان سخن گفتند و باعث افتخار ایران زمین از نظر فرهنگی در سطح جهانی شدند. باید این زبان توسط همه اقوام شناخته شود و همه آن را دوست بدارند و آن را بیاموزند، ضمن اینکه زبان مادری را در کنار آموزش زبان فارسی سر جای خود هست.
? چندین بار پس از درگذشت استاد ادیب برومند در این یک سال و نیم، تلاش کردیم که جلسه شورای مرکزی را تشکیل بدهیم برای تجدید انتخابات سه هیأت رئیسه شورای، هیأت رهیری، هیأت اجرایی بر طبق اساسنامه، هر زمانی که قرار بود جلسه شورا برگزار شود، میزبان را فرا میخواندند که در صورت برگزاری برخورد نظامی خواهیم کرد! در حقیقت میخواستند جبهه ملی سازمان پیدا نکند.
? به رغم این تهدید و تحدیدات ما جلساتی متشکل از هیأت رهبری، هیأت اجرایی و منتخبی از شورای مرکزی که جمعاً ۱۲ نفر میشدند، هر دو هفته یکبار برگزار میکردیم. در این جسلاتی که داشتیم قرار بر این شد که ما هر چقدر از دیگر از اعضای شورا را برگزار کنیم، و جلسه به هجده نفر برسد طبق اساسنامه میتوانیم انتخابات خود را برگزار کنیم. تا در روز ۲۶ آبان ما جلسهای داشتیم که بیست نفر از اعضای شورا حضور داشتند، یعنی از حد نصاب هم بیشتر. ابتدا ما در آنجا به بحث گذاشتیم که آیا با توجه به تعداد لازم برای شرکت در انتخابات مطابق با اساسنامه، آیا انتخابات را برگزار کنیم یا خیر! در نهایت متفقاً تصمیم گرفته شد که انتخابات را برگزرا کنیم. در این جلسه آقای دکتر باوند و مهندس زعیم نیز حضور داشتند.
? در زمان رأیگیری آقای پرفسور مسرت نایب رئیس شورا، اوراق رأی را امضاء و توزیع کردند و افراد کاندیدا شدند، آقای دکتر باوند کاندیدای هیأت رهبری شدند، آقای زعیم هم کاندیدا شد. انتخابات انجام شد، رئیس شورا انتخاب شد. کاندیدایی که برای ریس شورا انتخاب شده بودند، آقای دکتر باوند و بنده بودند. اکثریت شورا در نهایت این وظیفه را به عهده اینجانب گذاشتند. برای هیأت رهبری نیز پنج نفر انتخاب شدند؛ که جزء آنان آقای دکتر باوند و من هم بودیم. جناب مهندس زعیم برای هیأت رهبری رأی نیاودند. بعد انتخابات هیأت اجرایی انجام شد و ما سعی کردیم که به آقای زعیم هم رأی بدهیم که مشکلی از نظر داخلی پیدا نشود. ایشان هم یکی از هفت تنی بود که برای هیأت اجرایی انتخاب شد. جلسه تمام شد و صورت جلسه توسط همه این افراد (۲۰ نفر ) امضاء شد.
? فردای آن روز که نتیجه انتخابات را اعلام کردیم، و روز بعدش با بیانیهای مواجه شدیم به نام جبهه ملی ششم! این حرکت یک حرکت غیر تشکیلاتی و صرفنظر از ضد تشکیلاتی بودن، غیر اخلاقی و ناجوانمردانه است. شما به جلسه شورا آمدید و رأی دادید که انتخابات باید برگزار شود. قبول کردید، کاندیدا شدید، رأی نوشتید و رأی آوردید. آراء بین خود و زیر نظر جمع خوانده شد. حال در این شرایط حساس مملکت که نظرها با توجه به موضعگیریهای یک سال اخیر به سمت جبهه ملی ایران آمده، بعد یک دفعه چنین کاری توسط این افراد سر میزند! این کار هم غیر اخلاقی و هم صدمه به جبهه ملی ایران و آزادیخواهی و استقلالطلبی ایران و آینده ایران زدند.
? این جدایی را اعلام کردند و به عنوان جبهه ملی ششم تشکیلاتی را درست کردند. امضاءهایی هم جمع کردند غیر از این سه نفری عضو شورا بودند، بقیه عضو شورا نبودند، به عنوان نماینده اصناف، بازار و نماینده فلان شهر، یک افرادی را اعلام کردند، ولی بهرحال افکار عمومی جبهه ملی ایران این حرکت را محکوم کرد، افراد محتلف در کانالها و نوشتهها از این کار ناراحت هستند. میپرسند شما که رفتید در جلسه شرکت کردید، کاندیدا شدید، رأی دادید، صورت جلسه امضاء کردید، چرا زیرا آن میزنید!
? من بنا نداشتم در این زمینه سخن بگویم، اما چون دیدم جناب باوند در رادیو دو شب پیش سخنانی را گفتند که خلاف واقعیت بود، الان به برخی از آنان پاسخ میدهم. آقای دکتر باوند در آن مصاحبه میگویند که چون جبهه ملی کمکاری داشت. ما میخواستیم آن را متحول کنیم و کارآیی بیشتری بدان بدهیم؛ خوب آقای دکتر باوند شما که عضو هیأت رهبری و سخنگوی جبهه ملی ایران بودید و آقای دکتر رشیدی هم کنار دست شما در هیأت رهبری بودند. این کم کاری را شما باید پاسخگو باشید!؟ حالا شما رفتید و یک چیزی را درست بکنید که کم کاری را بر طرف کنید! گفتند قراری برای انتخابات نبوده، در حالیکه ما ده جلسه وقتی دور هم بودیم یک هفته در میان هر دفعه اعلام میکردیم که اگر ما نفراتمان کافی شد، به هجده نفر به بالا رسید، انتخابات خود را باید انجام بدهیم. در اول جلسه هم آن را به بحث گذاشتیم باز هم قبول کردید و خود برای ریاست شورا کاندیدا شدید. رأی هم نیاوردید.
? برخی از آقایان از جمله آقای باوند مدعی شدهاند که این اعضای شورا که الان هستند اینان منتخب پلنوم سال ۸۲ نیستند! عدهای از این اعضای شورا بعدها اضافه شدند و این موجب شده که مثلاً به ما به عنوان ریس شورای مرکزی رأی ندادند، در حالیکه طبق اساسنامه جبهه ملی ایران، شورای مرکزی، طبق اساسنامه حق دارد که به جای افراد متوفی و مستعفی، افراد جدیدی را در شورا جایگزین کند. این کار در دو مرحله انجام شده و دو تا پنج نفر با دو سوم رأی اعضای شورا انتخاب شدند. این کار قانونی و طبق اساسنامه بوده است. اگر این کار خلاف بوده چرا در این چهارسالی که اینان اضافه شدند، صحبتی نمیکردید. حال پس از انتخابات تازه یادتان افتاده است!
? با این حال اعضای شورای مرکزی غیر از دو سه نفری که خارج شدند، منسجم و منظم به کار خود ادامه میدهند، جبهه ملی ایران با این کارشکنی متوقف نمیشود و پویا به کار خود ادامه میدهد. از این مسائل در حیات ۶۹ ساله جبهه ملی زیاد بوده؛ در صدر جبهه ملی کسانی چون بقایی، مکی و آیتالله کاشانی به جبهه ملی ایران از درون خنجر زدند و بعدها باز ما انشعابات داشتیم، در چهارده اسپند ۱۳۵۷ شش نفر از اعضای شورا بیرون رفتند، اما این شورا با این کارشکنیها بیرون نمیرود و به کار خود ادامه میدهد.
مصاحبه کننده دکتر جلال ایجادی؛