مجتبی واحدی – دیدگاه نو
پس از سی و هفت سال و سه ماه نشست و برخاست با سیاست پیشگان ایرانی، اعتراف میکنم هنوز ابعاد ناشناخته سیاست بازان ایرانی ، بیش از چیزی است که از آنها شناختهام. نقاط اختلاف آنان را تا حدودی میشناسم اما برخی شباهتهای آنها پیچیده تر از آنست که در فهمِ کسی مانند من بگنجد. در این یادداشت بنا دارم یکی از علاقمندیهای مشترک آنان را با مخاطبان، در میان بگذارم . این علاقمندی ” تردد در کوچه علی چپ ” است ؛ علاقهای که از اصول نانوشته همه نحلههای سیاسی اعم از پوزیسیون ، اپوزیسیون و پاندولهایی است که بین پوزیسیون و اپوزیسیون در رفت و آمد هستند. این خداوندگارانِ سیاست بازی، تسلط عجیبی بر چشم و گوش خود دارند. هر گاه بخواهند با چشم بسته ، همه چیز را میبینند و آنگاه که اراده کنند گوشِ باز آنان، هیچ چیزی نمیشنود. این عرصهای است که در چهل سال گذشته، شاهد پیشرفت سیاست بازان ایرانی بودهایم. در این میدان، تفاوتی میان متدینانِ پینه بر پیشانی و بسیاری از مدعیان روشنفکری و تجدد وجود ندارد. آن که پیشانی اش از فرط سجده پینه بسته، در برابر شرکِ آشکار، خود را به کوچه علی چپ می زند و آنمتجددِ پرمدعا، در برابر افتضاحِ جهانی شخصیت محبوب خود.
اجازه بدهید کمی دقیقتر سخنبگویم. ابتدا از کسانی شروع میکنم که چهل سال است اکثریت ایرانیان را اسیر باورها یا ادعاهای مذهبی خود کرده اند. مراجع تقلید حکومتی، بسیاری از پاسدارانِ حامی رهبر، مداحانِ مواجب بگیر و بخشی از اقشار مذهبی جامعه در این طیف می گنجند. آنان به خاطر آشکار شدن تار مویی از یک دخترِ جوان، اسلام را در خطر می بینند اما شرایط اقتصادی که تا کنون زمینه انحراف هزاران دختر و بانوی جوان را فراهم کرده است ایمانِ آنان را به خطر نمی اندازد. برای این گروه ، طنز یک جوان در یک سایت کممخاطب ، نویسنده را مستوجب سنگین ترین مجازات ها می کند اما شرک گویی امام جمعه تهران و فلان مداح هتاک حکومتی در تریبون های میلیونی، هیچگاه موجب خروج از کوچه علی چپ نمی شود.
محمد کاظم صدیقی روز پنجم مهرماه نود و هشت در سخنانی شرک آمیز که از تریبون نماز جمعه تهران بیان شد رهبر جمهوری اسلامی را اینگونه توصیف کرد : ” رهبری، اولین حرف را در راس هرم طراحی میکرد که خودش میجوشد، خودش وجود دارد، خودش حضور دارد، خودش علم دارد، خودش معرفت دارد و خودش خودش نیست و خدا در وجود او تجلی کرده است .” هنوز شوکاین سخنان از بین نرفته بود که نواری از مداح سرشناس حکومتی – محمود کریمی – با عباراتی مشمئز کننده منتشر شد . کریمی با جسارتی وصف ناشدنی به رهبر حقیر جمهوری اسلامی ، شان خدایی داد : ” تو کهف الوری هستی، تو شمس الضحی هستی تو عین خدا هستی “. اما باز هم ساکنان کوچه علی چپ از قم تا مشهد و از مراکز عقیدتی سپاه تا محافل مذهبی تهران ، نشنیدن را ترجیح دادند.
فکر میکنید کوچه علی چپ، فقط در افتضاحات و رسوابی های داخلی، به کار این دین فروشان می آید؟ خیر ! آنان در حوادث خارجی نیز عنداللزوم خود را به کوچه علی چپ می زنند. سالهاست حاکمان چین ، اقلیت مسلمان اویغور را به بدترین شکل ممکن سرکوب می کنند. اما متدینان نمایانی که برای اسهال یکمرد یا زن فلسطینی، لباس عزا به تنمی کنند ترجیح می دهند در برابر جنایات چین کمونیست سکوت نمایند. اگر هم کسی از آنها بخواهد اظهار نظر کنند شیوه اسداله بادامچیان دبیر کل موتلفه را در پیش می گیرند که ” ما حق نداریم در امور داخلی چین دخالت کنیم “.
البته نباید گمان کرد که این شیوه، مختص نواصولگرایان و پیشانیهای پینه بستهای است که در سه دهه اخیر، حامی علی خامنهای بودهاند. پیروان روح اله خمینی نیز هرگاه لازم بوده خود را به کوچه علی چپ زدهاند. آنها به گونهای از دوران طلایی امامشان میگویند که انگار نه انگار همه شرور و مفاسد فعلی، ناشی از بنیان ابلهانه و ظالمانهای است که خمینی برجای گذاشت. چه کسی تردید دارد خودکامگی های امروز خامنهای، متکی بر ” ولایت مطلقه فقیه ” است که روح اله خمینی در ماههای پایانی عمر خود با لجاجت شیطانی، آن را وارد ادبیات سیاسی و مفاهیم حکومتی کرد. در سال نود و شش، بعضی اصلاح طلبان حکومتی با پیشاهنگی روحانی ، نقش رئیسی در اعدام های شرم آور تابستان سال شصت و هفت را به حربه ای علیه او تبدیل کردند.اما به راحتی بر نقش آمر آن جنایت – روح اله خمینی – چشم بستند.
از سوژههای دیگری که اصلاح طلبان را به کوچه علی چپ هدایت میکند سید محمد خاتمی است . بیشک اگر اصلاحطلبان، تریبون نماز جمعه و محافل مداحی را در اختیار داشتند مجیزگویی های شرک آمیز نسبت به خاتمی کمتر از تملق گویی های تهوع آور اخیر نسبت به خامنه ای نبود. برای چنین سیاست پیشگانِ شیدا، چشم بستن بر ضعف ها، گناهان و دردسرآفرینی های خاتمی، چندانعجیب نیست. از زمان آشکار شدن فریب کاری ها و بی کفایتی های روحانی، قریب به اتفاق عاشقان خاتمی، خود را به کوچه علی چپ زده اند؛ در حالی که کمتر از دو ونیمسال پیش، او با اصرار از مردم خواست به روحانی رای دهند. افتضاحی به نام ” فراکسیون امید” در مجلس از دیگر ” دستپخت” های خاتمی است. در مورد این فراکسیون نیز طرفدارانخاتمی، همان رویه ای را در پیش گرفته اند که در مورد حمایتِدبی قید و شرطِ ” رهبرِ عبا شکلاتی اصلاحات” از روحانی، پیشه ساخته اند. یکی از جدید ترین واکنش های طرفدارانخاتمی، حملات عجیب آنان به نشست بخشی از اپوزیسیون است که اخیرا در لندن برگزار شد. مهم ترین سوژه برای حمله به نشست لندن ، توصیه برگزارکنندگان به برقراری حکومت فدرالی در ایران بود. در حالی که پنج ماه قبل، عاشقان بی قرار در برابر پیشنهاد مشابه خاتمی، خود را به کوچه علی چپ زده بودند. محمدخاتمی بیست و دوم اردیبهشت نود و هشت در دیدار با اعضای شورای شهر تهران چنین گفته بود : «شاید در حال حاضر از نظر سیاسی مناسب نباشد، اما مطلوبترین شیوه حکومت مردمی، اداره فدرالی است که آن زمان (دوران ریاست جمهوری خاتمی) در وزارت کشور ۱۰ منطقه هم مشخص کردیم”.
اجازه بدهید نحلههای گوناگونِ وابسته به نظام را رها کنیم و به بخشی از براندازان بپردازیم که نشان دادند در کوچه علی چپ، هم نشین اغلب سیاست بازان داخل کشور هستند. این گروه از براندازان، در عشق ترامپ ذوب شده اند.با روی کارآمدن رئیس جمهور فعلی در امریکا گروهی جوانتر از اپوزیسیون، براندازی جمهوری اسلامی با فرماندهی معنوی و نظامی ترامپ را قریب الوقوع دانستند. رفتار و گفتار عده ای از این جوانانِ جویای نام به گونه ای بود که گویی کسی به آنان در خصوص زمان براندازی، ضمانت داده و آنان را مامور تصفیه اپوزیسیون و تقسیم مناصب در حکومت آینده ایران کرده است. اما رفتار مماشات جویانه ترامپ با حکومت فاسد جمهوری اسلامی، راهی برای این بخش از براندازان باقی نگذاشته جز آنکه خود را به کوچه علی چپ بزنند و نه سخنان عجیب ترامپ را بشنوند نه رفتار تامل برانگیز او را ببینند.
شاید زشتترین نماد کوچه علی چپ در حال حاضر، چشم بستن ترامپ،خامنهای، روحانی، خاتمی، اصلاح طلبان، اصولگرایان و بخشی از اپوزیسیون بر جنایتهای اردوغان در مناطق کُردنشین در شمال سوریه باشد که متاسفانه حتی رسانه های مدعی آزادیخواهی نیز در برابر آن سکوت کرده و چشم های خود را بر آن بسته اند.
نگارنده اصولا برای برخی حامیانِ روحانی، هویت مستقل قائل نیست و گرنه دهها مورد از چشم و گوش بستن های عامدانه آنان بر فسادها، دروغ گویی ها، بی کفایتی ها و مظالمِ” دولت ضدتدبیر و امیدکُش” قابل ارائه است. در این میان رفتار عاشقانه دلخسته محمد جواد ظریف از سایر حامیان دولت روحانی، مشمئز کننده تر است.
بر این باورم خطرناکترین سیاست بازان ایرانی در داخل و خارج از کشور، کسانی هستند که با چشمبستن بر ظلم، بیکفایتی، فساد و خودخواهی های شخصیتهای محبوب خود، آنان را در فریبکاری و تضییع حقوق مردم، یاری میکنند. ماهیت بسیاری از این افراد برای اغلب ایرانیان افشا شده است. اما رفتار میلیونها ایرانی در مقاطع خاص نشان میدهد متاسفانه فریبکاران، هنوز ابزارهایی برای فریب و سرگرمی مردم در اختیار دارند. لذا همه کسانی است که دستی در رسانهها و راههایی برای آگاهسازی مردم در اختیار دارند بایستی همچنان ساکنان کوچه علی چپ و رفتار آنان را برای اقشار مختلف مردم افشا نمایند.