۲۲ دیماه بود. جمعیت بسیاری از مردم معترض به خیابانها آمده بودند و علیه نظام جمهوری اسلامی شعار میدادند. جرقه شکلگیری این تجمع، اصابت دو موشک زمین به هوا توسط جمهوری اسلامی به هواپیمای مسافربری بود که ۱۷۶ سرنشین آن، سوختند و جان باختند. حالا بعد از یک هفته، معترضان آن شب، لب به سخن گشودهاند و راوی تظاهرات و رعب و وحشتی شدهاند که نیروهای امنیتی علیهشان اعمال کردهاند.
«شیوا»، یکی از زنانی است که آن شب به همراه دو خواهرش و جمعی از دوستانش به سمت خیابان آزادی به راه افتاد. آنها از خیابانهای فرعی سعی داشتند خود را به خیابان آزادی برسانند، از هر راه که میرفتند نیروهای امنیتی گاز اشکآور میزدند به سمتشان گلولههای رنگی شلیک میکردند. گلولههایی که به بدن خواهران و دوستان «شیوا» هم برخورد کرد و کبودی بر تنشان باقی گذاشت.
به روایت خودش میخواستند همراه با معترضانی باشند که علیه واژگونی هواپیمای اوکراینی به پا خاسته بودند: «با جمعیت معترض همسو شده بودیم. ما ایمان داریم که این اتفاق خطای انسانی نبوده و هواپیما را اشتباهی نزدهاند. اینکه چه اشخاصی در آن پرواز بودند که نباید به مقصد میرسیدند برای خیلیها سوالی است که این روزها به گوش میرسد. برای من هم این پیشفرض بیشتر به واقعیت نزدیک است تا خطای انسانی. خصوصا با توجه به گزارشهایی که از این واقعه منتشر میشود.»
«شیوا» و همراهانش خود را به نزدیکی خیابان آزادی رسانده بودند. چندین بار اقدام کردند تا از خیابانهای فرعی به جمع معترضان بپیوندند اما هر بار نیروهای امنیتی با پرتاب گاز اشکآور آنها را متفرق میکردند: «بالاخره تصمیم گرفتیم با پوشاندن صورتهایمان از میان گاز اشکآور عبور کنیم و خود را به خیابان آزادی برسانیم. بهمحض ورود به خیابان آزادی، سر «استاد معین» بودیم که به سمت ما تیراندازی شد. گلولههای رنگی به پای یکی از خواهرهایم اصابت کرد، خواهر دیگر از ناحیه سینه مورد اصابت قرار گرفت و گلوله بعدی به کمر یکی از دوستانم برخورد کرد. این گلولهها شاید آسیب جدی به همراه نداشته باشد، اما به دلیل ضربه و فشاری که از فاصله کم، بر بدن وارد میشود، درد زیادی دارد. دوستم پهن زمین شد. هر سه مصدوم بدنشان کبود شده بود.»
آنها بعد از اصابت گلولههای رنگی شروع به دویدن میکنند: «داشتند شدید شلیک میکردند. مجبور شدیم به خیابان موازی فرار کنیم و به جمعیت بپیوندیم. تقریبا همه برگشته بودند همان نقطه اول. شعار میدادیم. همان شعارهایی که در شبکههای اجتماعی منتشر شد. ظرف ده دقیقه نیروهای امنیتی با گاز اشکآور ما را متفرق کردند. بیش از ۵۰ – ۶۰ موتورسوار امنیتی وارد جمعیت شدند. شروع کردیم به فرار کردن و همدیگر را گم کردیم.»
به روایت «شیوا» موتورسوارها هم به دنبال معترضان در حال دویدن، میراندند و باطومهای خود را در هوا میچرخاندند و فریاد میزدند: «برو … برو…»
«شیوا» به داخل خیابانی فرار کرد که فقط میتوانست در فاصله بین خودروهای پارک شده و دیوار بدود: «کوچه عرض کمی داشت. در فاصله بین دیوار و ماشینهای پارکشده میدویدم. یکی از خواهرهایم و دوستانم زیر ماشین پنهان شده بودند. یکلحظه بین دیوار و خودرو گیر افتادم. یکی از موتورسوارها که با صدای گاز موتور و چرخاندن باطوم میخواست رعب و وحشت ایجاد کند، در پنج قدمیام بود. استیصال من را دید. بسیار ترسیده بودم. هرلحظه فکر میکردم باطوم را بلند میکند و ناقصم میکند یا با چنان ضربهای بر من میکوبد که ممکن است بمیرم؛ اما فقط داد میزد که «کاری ندارم و برو.» من فقط میدویدم و گریه میکردم. میخواستم خواهرهایم و دوستانم را پیدا کنم. بالاخره بعد از دو سه ساعت همدیگر را پیدا کردیم.»
چند نفری زیر خودروهای پارکشده پنهان شده بودند و چند نفری در سرسرههای پارک نزدیک محل؛ اما نیروهای امنیتی همهجا حضور داشتند و به هم پیوستن برای معترضان، سختتر شده بود.
«شیوا» میگوید که نه خواهرانش و نه دوستانش برای مداوا به بیمارستان نرفتند و به خاطر حفظ امنیتشان ترجیح دادند که در خانه، با روشهایی مثل کمپرس و داروهای مسکن، آرام بگیرند: «ما در خیابانها میدویدیم و گریه میکردیم. حتی وقتی در خیابانهای فرعی میرفتیم هم موتورسوارها به دنبالمان میآمدند. گاز میدادند و باطوم میچرخاندند.»
«شیوا» میگوید در سال ۱۳۸۸ هم در تظاهرات اعتراضی مردم علیه انتخابات همان سال که باعث روی کار آمدن دوباره «محمود احمدینژاد» بهعنوان رییسجمهور و حصر و زندانی شدن «میرحسین موسوی» و «مهدی کروبی» و البته کشته شدن صدها معترض شد، با خانوادهاش شرکت داشت: «آن زمان معتقد بودیم که رای ما را اشتباه خواندهاند. بعدها که سرکوبها شدت گرفت، خانواده از ترس جانمان اجازه نمیداد شرکت کنیم. ولی ما با پیامک محل تظاهرات را به هم اطلاع میدادیم.»
حالا اما ماهیت اعتراضها فرق کرده است: «بازهم اگر تجمعی شکل بگیرد قطعا شرکت میکنیم. هرچند ایمان دارم که برگزاری این تجمعات به شیوه مدنی، هیچوقت به نتیجه نمیرسد، چون با کشتار و سرکوب دستهجمعی مواجه و متوقف میشود. تنها آرزویم این است که روشهای دیگری پیش بیاید تا اینها [حکومت جمهوری اسلامی] در برابر خواست و اراده مردم تسلیم شود. ما به امید آن روز در این سیاهی و تباهی نفس میکشیم.»
اعتراضات مردمی بعد از ۲۲ دیماه، به دانشگاهها کشید. دهها دانشجو بازداشت شدند. بسیاری مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. نیروهای امنیتی در خیابانهای اصلی حضور سنگین داشتند. شعارها اما بیانگر خواست جمع معترضان بود. آنها مدام آیتالله «علی خامنهای» و سپاه پاسداران را هدف قرار داده بودند و خواستار رفتن نظام جمهوری اسلامی شده بودند.
از: ایران وایر