جمهوری اسلامی، بزرگ‌ترین دشمنِ جمهوری اسلامی

شنبه, 26ام بهمن, 1398
اندازه قلم متن

سرکوب مداوم و قتل‌عام معترضان، با دعوت به شرکت در انتخابات جمع نمی‌شود

جمهوری اسلامی دیگر حتی لازم نمی‌بیند که برای حفظ آبرو و نگه‌داشتن شأن ظاهری جمهوریت نظام تلاشی کند و کارکرد نهادهای سلاخی‌شدهِ نیمه‌دموکراتیکی مانند مجلس را با نظارت استصوابیِ حداکثریِ شورای نگهبان به حداقل ممکن کاهش ندهد.

مراسم اهدای درجه سرلشکری به فرمانده کل سپاه،سردار حسین سلامی – عکس از پایگاه خبری آیت‌الله خامنه‌ای

نه نظارت استصوابی اقدام جدیدی است، و نه انتخابات‌ نمایشی. نه دخالت نهادهای نظامی در انتخابات پدیده‌ای نوظهور است، نه حذف بخش عمده‌ای از جمعیت نخبه کشور برای راهیابی به نهادهایی مانند مجلس. اما نحوه برخورد نهادهای انتصابی با انتخابات مجلس دوم اسفند ۹۸، می‌تواند حاوی این پیام باشد که از منظر رهبر و گردانندگان اصلی سیاست در ایران، حتی نیمچه نیازی هم به حفظ ظاهری جمهوریت نظام وجود ندارد. به همین‌ جهت است که نهادهای نظامی مانند سپاه و شورای نگهبان، به صورت تمام‌ قد وارد عرصه شده و با ترتیب دادن یک نمایش توخالی، ته‌مانده‌ امید همه کسانی که حتی در همین چارچوب‌های داخلی نظام،  به حداقلی‌ترین میزان تغییر باور داشتند را به باد داد.

حتی کسانی که سال‌ها در برابر حامیان تحریم‌ انتخابات، از انتخاب بین بد و بدتر دفاع می‌کردند، حتی کسانی که می‌گفتند اگر فلانی بیاید خیلی بدتر از بهمانی است، حتی کسانی که فکر می‌کردند که با اندک گشایشی ممکن است باب گشایش‌های بزرگ‌تری باز شود، امروز متوجه شده‌اند که در خیز مداوم نهادهای انتصابی و نهادهای نظامی برای از معنی تهی کردن جمهوریت نظام، به بازی گرفته‌ شده‌اند. آنها به رونق دادن نمایشی کمک کرده‌اند که پرده آخر آن انتخابات دوم اسفند است. سوء‌استفاده‌ای به اندازه طول عمر جمهوری اسلامی.

در چنین شرایطی، به همان اندازه که موج ناامیدی از جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام سیاسی طی سال‌های گذشته به طرز بی‌سابقه‌ای افزایش پیدا کرده، و همان گونه که صحبت کردن از تغییر نظام و بی‌حاصل بودن تلاش برای اصلاح در داخل کشور و انسدادسیاسی فراگیرتر شده، همان قدر هم رهبران جمهوری اسلامی از این که بخواهند به صورت فرمایشی هم که شده، برای جذب مردم برای شرکت در انتخابات تلاش کنند، دست برداشته‌اند. یا دیگر تلاشی نمی‌کنند که مثلا با فلان اهرم، یا وارد کردن چند چهره جنجال‌برانگیز، جریان انتخابات را قطبی و اندک هیجان و انگیزه‌ای برای شرکت ایجاد کنند. اساسا نیازی برای آن نمی‌بینند. آن دوره هم به پایان رسیده است و این البته جدا نیست از اتفاقات دیگری که توسط همین حکومت به صورت موازی در حال انجام است. هر روز. هر هفته. هر ماه و به صورتی مداوم.

در واقع مضحک است که حکومتی در آبان‌ماه، صدها تن از شهروندانش را در خیابان به گلوله ببندد، خانواده‌های آن‌ها را تحت فشار بگذارد که مراسم ختم برگزار نکنند و یا برای صحبت نکردن با رسانه‌ها مرعوب‌شان کند و آمار بازداشتی‌ها و کشته‌شدگان را هم مخفی کند، و بعد چند ماه پس از آن، از آنها بخواهد که بروند مجلسی را انتخاب کنند که در کمترین سطحی امکان پاسخگو نگه‌داشتن رهبر و نهادهای نظامی و نظام بوروکراتیک را ندارد.

نمی‌شود که حکومتی نیروهای مدنی خواهان تغییرات مسالمت‌آمیز را مثل نرگس‌محمدی، نسرین ستوده و صدها تن دیگر را زندانی کند، آن هم فقط به خاطر بیان مطالبات مدنی و تلاش برای حل مشکلات جامعه، بعد از مردم بخواهد مجلسی را انتخاب کنند که در هیچ کدام از این موارد نه تنها اقدامی نمی‌کند بلکه خود با ترکیب دستکاری شده و غیرمردمی‌اش مانعی برای تغییر است.

نمی‌شود سر تا پای یک نظامی سیاسی را فساد بگیرد و در برابر این فساد ریشه‌دار، از نزدیکان رهبر گرفته تا قوه‌ قضاییه و مجلس درگیر باشند، و شب روز منابع ملت را ببلعند و در نهایت مبارزه با فساد بشود یک ماجراجویی سیاسی برای از بین بردن رقبا تا حفاظت از منافع مردم. در نهایت هم از مردم خواست تا بروند به مجلسی رای بدهند که برای پاسخگو نگه داشتن هیچ‌ کدام از افراد و نهادهایی که به صورت سیستماتیک فساد را تبدیل به بخشی از هویت نظام کرده‌اند، قدرتی ندارد.

حکومتی که مردم باید هزینه سیاست‌خارجی تهاجمی‌اش را بدهند، حکومتی که برای هیچ کدام از تصمیمات حیاتی که زندگی میلیون‌ها نفر را هر روز از خود متاثر می‌کند، نیازی به رای، صدا و نظر مردم ندارد، معلوم است که نیازی هم به رای آنها در مجلس ندارد و طبیعی است که حتی دیگر نخواهد پز شرکت مردم در انتخابات را بدهد.

حکومت «مقاومت» را (مقاومت در برابرچه؟ برای چه؟ با چه هزینه‌ای؟) و نه «مذاکره»، به مردم تحمیل می‌کند، بدون آن که اساسا مردم – یعنی همان کسانی که گاه به گاه آنها را به پای صندوق‌های رای می‌کشانند – هیچ نقشی در چنین انتخاب حیاتی داشته باشند. بنابراین وقتی که این انتخاب‌های تعیین‌کننده، به جای اجماع در میان نخبگان و برآمدن از یک روند دموکراتیک، شکل گرفته در پادگان‌ها و بیت‌ها و نهادهای انتصابی باشند، معلوم است که نگاه حکومت به انتخابات چیست و از آن چه انتظاری دارد.

می‌توان دلایل دیگری را هم افزود ولی همین هم کفایت می‌کند برای توضیح این که چرا جمهوری اسلامی بی پروا و گستاخانه، دیگر به صورت ظاهری هم برای مردم و حضور آن‌ها اهمیتی قائل نیست و به جای صندوق‌های رای، تمرکز خودش را بر سرکوب و گلوله و زندان و ارعاب و اعتراف اجباری گذاشته است.

این درست است که نظارت استصوابی و اقدامات دومینویی برای تضعیف شاخصه‌های جمهوریت، عده‌ای را به صورتی غیردموکراتیک بر سر قدرت نگه‌داشته است و قدرت آن‌ها را افزایش داده، اما باعث تقویت نظام نشده و برعکس، نظام را به حالت اغما برده است. آن‌چنان که دیگر ممکن است این بدنه بیمار و نحیف و رنجور، که البته زبانی دراز دارد، هیچ وقت به هوش نیاید و برنگردد.

با چنین مقدماتی می‌توان گفت که هیچ نظامی این چنین به دشمنی با خود برنخاسته در مقایسه با آنچه رهبر جمهوری اسلامی و هوادارانش انجام می‌دهند. ممکن است رهبر گاه‌ به گاه دشمن‌شناسی‌اش را به رخ بکشد و با واژه‌سازی‌هایی مثل «پروژه نفوذ» به جان ملت بیفتد؛ ممکن است سپاه به دنبال دو ملیتی‌ها برود و روزنامه‌نگاران را دستگیر کند، ممکن است فضای ارعاب را از خانه‌ها و خیابان‌ها تا کامپپوترها و شبکه‌های اجتماعی گسترش بدهند، ممکن است که معلمان و کارگران و درویشان و زنان و ودانشجویان را سرکوب کنند، ممکن است که مملکت را بسپرند به دست چندصدنفر سرسپرده و کارنابلد و ممکن است یکسره آدرس غلط بدهند برای این که ریشه مشکلات مردم چیست و این که همه مشکلات به خاطر اقدامات «دشمن» است. اما اگر همه اقدامات نظام طی سال‌ها علیه مردم را جمع بزنیم، همه بحران‌ها، ناکارآمدی‌ها، بی‌تدبیری‌ها و بی‌کفایتی را کنار هم بگذاریم، می‌توانیم بگوییم که بزرگ‌ترین و موثرترین دشمنِ جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی است. انتخابات دوم اسفند از آخرین شاهدان آن است.

از: ایندیپندنت


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.