ر. رخشانی، زمستان ۱۳۹۸، سانتا مونیکا
راهکارهای امروزی توسعه ی[۱] پایدار و همگون[۲]
نقدی بر تفکر گذشته گرای بسیاری از اندیشمندان ایرانی، و راهکارهایی برای پیدایشِ شرایطِ تاریخیِ مدرن (مدرنیته)
جدول زیر که حاصل بیش از سه دهه کار تخصصی و تجربه ی من در رشته هایِ صنعتی و فنی کشورهای گوناگون و ثمره ی پژوهش های علمی من در حوزه هایی کلیدی ست[۳]، به شش نیاز عمده برای گذار به توسعه پایدار می پردازد. در این مقاله کوتاه، سعی من بر آن خواهد بود تا به نیاز اول (۱ یک) توسعه (در جدول زیر)، یعنی به بینشی استراتژیک و آینده نگر، بپردازم.
بدلیل آنکه مسائل توسعه و شکل گیری شرایط تاریخی مدرن (یعنی مدرنیته) به هم مرتبط، بهم پیوسته و بر هم متکی[۴] هستند، نتیجتا نقدی بسیار جدی و البته بسیار کوتاه بر برداشت های بدآموزانه اندیشمندان ایرانی پیرامون مقوله “مدرنیت” یا “تجدد” هم دارم . از همه خوانندگان خواهشمندم که به دقت زیرنویس های این مقاله را بخوانند که بدون آنها در چنین مقاله ی کوتاهی، نقد من و توضیحات لازم پیرامون توسعه پایدار و همگون، برای من نویسنده و همچنین برای شما خواننده محترم، بی معنی است.
این جدول که بر اساس پژوهش های تطبیقی کشورهای تازه توسعه یافته تهیه شده است[۵]، نشانگر آن است که در فقدانِ پاسخگویی به حتی یکی از آن نیازها یا فاکتورهای نام برده یا در فقدانِ آن عوامل اساسیِ نام برده و بدونِ توجه هدف مند و تعمق و تاَمل پیرامون نقش حیاتی هریک از آن عوامل در آماده سازی اجتماع ما برایِ گذار، نتیجه ی نهایی تلاش های ما مسلما” توسعه ای پایدار و همگون و گذاری سالم به مدرنیته و قوام گیری آن نخواهد بود. اغلب چیز دیگری با مشکلات ریشه ای خود خواهد بود که در جدول درج شده است .
جدول نیازهای عمده ی توسعه ی پایدار[۶] و همگون، و قوام گیری مدرنیته[۷]
نتیجه ی نهایی | نیاز۶ توسعه | نیاز۵ توسعه | نیاز۴ توسعه | نیاز۳ توسعه | نیاز۲ توسعه | نیاز۱ توسعه |
توسعه ای پایدار و قوام گیریِ مدرنیته | و برنامه ی آموزشی فنی و اجرایی | و تخصیصِ همگون منابع | و مشوقها | و کارشناسی فنی و تخصص علمی | و برنامه– ریزیِ درازمدت زیربنایی | بینش استراتژیک با فهمی تاریخی |
گمگشتگی[۸] |
و برنامه ی آموزشی فنی و اجرایی | و تخصیصِ همگون منابع | و مشوق
ها |
و کارشناسی فنی و تخصص علمی | با برنامه ریزیِ درازمدت زیربنایی | بدون بینش استراتژیک با فهمی تاریخی |
شک و بدبینی و بدگمانی | و برنامه ی آموزشی فنی و اجرایی | و تخصیصِ همگون منابع | و مشوق
ها |
با کارشناسی فنی و تخصص علمی | بدون برنامه ریزیِ درازمدت زیربنایی | بینش استراتژیک با فهمی تاریخی |
نگرانی و اضطراب اجرایی | و برنامه ی آموزشی فنی و اجرایی | و تخصیصِ همگون منابع | با مشوق
ها |
بدون کارشناسی فنی و تخصص علمی | برنامه- ریزیِ درازمدت زیربنایی | بینش استراتژیک با فهمی تاریخی |
تغییرات جزیی و تدریجی | و برنامه ی آموزشی فنی و اجرایی | با تخصیصِ همگون منابع | بدون مشوقها | و کارشناسی فنی و تخصص علمی | و برنامه- ریزیِ درازمدت زیربنایی | بینش استراتژیک با فهمی تاریخی |
عجز، استیصال و درماندگی | و برنامه ی آموزشی فنی و اجرایی | بدون تخصیصِ همگون منابع | و مشوق
ها |
و کارشناسی فنی و تخصص علمی | و برنامه- ریزیِ درازمدت زیربنایی | بینش استراتژیک با فهمی تاریخی |
آغاز گذاری کاذب به مدرنیته | بدون برنامه ی آموزشی فنی و اجرایی | و تخصیصِ همگون منابع | و مشوق
ها |
و کارشناسی فنی و تخصص علمی | و برنامه- ریزیِ درازمدت زیربنایی | بینش استراتژیک با فهمی تاریخی |
و ما نه تنها و فقط در یکی از آن فاکتورها در جدول توسعه ی پایدار و همگون بالا، یا در عوامل اساسی و نیازهای حیاتی نامبرده، که شاید مورد به مورد، درهمه ی آن ها نیاز به کار و تلاش و زمان داریم[۹] و به قولِ قدیمی ها، ما اَغلب داریم[۱۰] “سرِ قبری گریه می کنیم که مرده توش نیست.”[۱۱]
نکته ی دیگر اینکه متأسفانه در اغلب نوشته های جامعه ی اندیشمندان (چه سکولار و چه دینی) ایران گویی دو مقوله ی مدرنیته و مدرنیسم تبادل پذیر یا قابل مبادله اند[۱۲] و به جا وبی جا در مقولاتی چون “تجدد” و “مدرنیت”) که به گفته ی قدما: “از سفیدی گچ تا سیاهی ذغال توش می گنجد (“مورد استفاده ی نادرست و التقاطی قرار می گیرند. آن نوشته ها معمولا بدآموزی کرده و به مباحث جدی پیرامون توسعه ی پایدار و همگون[۱۳] کمکی نکرده و در مورد مدرنیته و مدرنیسم هم ایجاد سردرگمی می کنند[۱۴].
نیاز نخست برای توسعه پایدار[۱۵]:
تفکری سیستمی: بینشی آینده نگر و استراتژیک با فهمی تاریخی[۱۶]
در هر جامعه ای برای گذار به مدرنیته و برای توسعه ای پایدار[۱۷] و همگون، نیاز اصلی شناختِ علم و فن آوری است چون شرایطِ تاریخی مدرن بر پایه های علم و فن و صنعت بناشده اند[۱۸] . همچنین هر جامعه ای را انسان های آن جامعه می سازند[۱۹]. مسلما اگر انسان های جامعه ای آموزش درست علمی ندیده باشند، روش علمی را نیآموخته باشند و با پدیده ی اِجرا آشنایی لازم را نداشته باشند، سواد علمی لازم برای توسعه ای پایدار و همگون را هم ندارند. آن انسان ها شناخت درستی هم از ارتباطِ اجرایی علم و فن آوری برای بهبود زندگی اجتماعی خود و برای حفظ جامعه ی خود نخواهند داشت. در نتیجه معمولا انسان های آن جامعه برایِ بقا و برای صیانت اجتماع خود و به عنوانِ روشی برای پرسش و پاسخ پیرامونِ جنبه های ملموسِ دنیایِ فیزیکی خویش، به راهکارهای گوناگون دیگری برایِ شناخت رو می آورند: به دین، به فلسفه، به عرفان، به سیاست، جامعه شناسی، به هنر، به منِش[۲۰] و غیره.
البته اِشکال عمده ی این روش های شناخت در این است که متکی بر شواهدی تجدیدپذیر و متکی بر آزمون هایِ مستقل و کنترل شده نیستند و در نتیجه آن روش ها قابل اجرا نبوده و مستقلا اثبات ناپذیرند.[۲۱] این روش ها معمولا مجبور و محکوم اند تا در گذشته سِیر کنند و البته روشی که در گذشته سِیر کند نه می تواند ادای سهمی به مدرنیته و نه به توسعه ای پایدار و همگون داشته باشد و بنیادا نمی تواند امروزی و آتیه نگر باشد.
حتی آن روش ها، در برخی موارد بجای پرداختن به مسایل اجرایی امروزی، در جستجوی “تجدد” در تاریخ بیهقی و تذکره الاولیا و رستم التواریخ، گذشته گرا[۲۲] می شوند. چرا که اندیشه ی انتقادی مدرن ندارند[۲۳]، و معمولا هم روش های علمی امروزی و مدرن[۲۴] را نمی شناسند .[۲۵] با علم و فن آوری و نقش اجرایی آنها هم در به وجودآمدن مدرنیته و برای توسعه ای پایدار و همگون معمولا آشنا نیستند، بینش استراتژیک هم ندارند و بدآموز هستند[۲۶] . چون راهکاری هم برای گذار به شرایط تاریخیِ مدرن علمی و ارتباطاتی و صنعتی ندارند، بجای چاره جویی و اندیشه ی انتقادی و نقد هم، معمولا به “نق”زدن و تقلیل گرایی “سیاسی” کشیده می شوند.” آواز بلند و شهر ویران.”
بزرگترین مشکل آثار فراوانی که به زبان فارسی در چند دهه ی اخیر درباره ی مدرنیته یا به گفته ی برخی از نویسندگان و نظرپردازان “مدرنیت” یا “تجدد” منتشر شده، در عدم آشنایی اغلب نویسندگان با خود مقوله و مبحث مدرنیته و ارتباط تنگاتنگ و بهم پیوسته آن با توسعه پایدار و همگون بوده است. این مشکل در بیشتر موارد به تقلیل “سیاسیِ “مباحث “تجدد” به دوره بندی تاریخ روشنفکری ایران یا به سیاست هایِ حکومتی و یا به تاریخ ظهور یا افول علم در اسلام منجر شده است. این آثار بجای پرداختن به چگونگی رویکرد برای ایجاد شرایط تاریخی مدرن (مدرنیته) و برای ایجاد توسعه ی پایدار و همگون در ایران و بجای ارائه ی راهکارهایِ اجرایی مدرن علمی و فنی و ارتباطاتی، اغلب رو به گذشته دارند. و “تجدد” آنها هم اغلب دیده به سوی گذشته (به سوی دوره ی انتقال به جامعه ی مدرن) دارد .حتی هنگامی که گذشته شبیه زمان حال باشد (و مسأله ی مهم زمان حال، در حقیقت، چیز دیگری جز شناخت نیازهای امروزی نیست) باز هم برخوردها گذشته گرا هستند. خطر “آکادمی گرایی” هم “مدرنیت” و “تجدد”شان را تهدید می کند. فکر می کنم در مواردی “آکادمی گرایی” آنها مترادف با قشری بودن و جزم اندیشی و نداشتن انعطاف است که اغلب ظاهری مدرن دارد . نخستین بن بست هم برای چنین روشنفکرانی به این علت پدید می آید که اغلب فراموش می کنند که موضوع “تجدد” آنها، باید بررسی چگونگی انتقال به جوامع مدرن امروزی و به توسعه ای پایدار باشد نه غوطه وری در گذشته .
از آنجا که اکثر نویسندگانِ کتاب های منتشرشده اغلب دانشمندان حوزه های “علوم” انسانی و سیاسی و اجتماعی هستند و کارشناسی لازم در علم و صنعت و فن آوری را نداشته اند مباحث را معمولا به مباحث عقب ماندگی کشانده اند.
برای نمونه به جای تفکری سیستمی و به جای پرداختن به سازوکار مورد نیاز امروزیِ ایران برای توسعه ی علمی، ارتباطاتی و صنعتی پایدار[۲۷] و به جای مطرح کردن عوامل بنیادین و اساسی رویکردی و راهبردی مورد نیاز امروزی این کشور برای توسعه ای همگون و پایدار و برای گذاری سالم به مدرنیته، این دانشمندان بلافاصله یا اذهان را به سوی نقش گذشته ی استعمارگران، توطئه ی امپریالیست ها و مهره ها و عوامل سرسپرده ی روس و انگلیس منحرف می کنند و یا در رد تئوری توطئه، سبب اصلی را به مباحث عوامل تاریخی گذشته و مثلا بررسی جریانات روشنفکری در عصر مشروطه یا کودتای ۲۸ مرداد یا به زمان انقلاب ۵۷ و یا به جغرافیای (گذشته ی) خاصِ ایران می کشانند.[۲۸] به گفته ی قدما: “آیینه دست کور می دهند.”
در هر دو برخورد، روش ها گذشته گرا و غیرعلمی اند و پاسخگوی نیازهای اجرایی امروزی صنعتی و علمی (که برای توسعه ی همگون و پایدار و برای گذار ایران به جامعه ای مدرن حیاتی ست) نمی توانند باشند اگرچه در مواردی دانش “سیاسی” ما را افزون می کنند. اما این کارهای ارائه شده در مورد “تجدد” به قول قدما همان حکایتِ “عروس بی جهاز، روزه ی بی نماز، دعای بی نیاز و قورمه ی بی پیاز” اند.
ما در امروز زندگی می کنیم نه در دیروز . مساله ی امروزی ما هم پاسخگویی به نیازهای توسعه ی پایدار امروزی و پاسخگویی به نیازهای جامعه ی جوان باسوادی ست که بیش از هرچیز به کار، به مسکن، به تفریح، به آزادی و به جامعه ی مدرن می اندیشد[۲۹]. این مسایل ابدا هیچ ربطی به بررسی جریان های عصر مشروطه و به انقلاب ۵۷ و غیره ندارند . نه زنده یاد دکتر مصدق و نه «مرحوم امام خمینی» پاسخی به نیازهای زیرساختی امروزی دارند و نه« مرحومین » مطهری و شریعتی و بازرگان و سنجابی و بهشتی و نه هیچ یک از گذشتگان و گذشته گرایان . چنین پاسخ جویی ها به گفته ی قدما: “از دور داد زدن است.”
بدین مفهوم تا حدودی زیاد، برخی از دانشمندان( دینی و سکولار) مطرح “علوم” انسانی و سیاسی و “علوم” اجتماعی ایران در چند دهه ی اخیر به کندوکاوهای جدی امروزی و به راه حل های علمی و عملیِ گذار از سنت به مدرنیته لطمه زده اند . همچنین برخی از آنها به کار پُرتعمق در مورد پیشرفت هایِ علمی توسعه ی پایدار امروزی (که نیاز به راهکارهای امروزی اجرایی دارند) کمکی نکرده اند که هیچ، صدمه هم زده اند[۳۰]. اگرچه در مواردی جامعه ی “سیاست زده ی” ما هم خریدار چنین لطمه ای بوده و اغلب آن را پذیرفته است.[۳۱]
برخی از دانشمندان و روشنفکران ما اغلب بجای مطرح کردن راه حل های اجرایی[۳۲] امروزی، مرتب بمصداق “گذشته چراغِ راه آینده است” در گذشته بدنبال دلایل اند[۳۳]. غالبا هم در محافل “خودی،[۳۴] “شیفته و مجذوب و مغلوب “آوازه” و شهرت یکدیگر بوده اند.[۳۵] البته آثارشان هم اغلب موضوع بحث محافل روشنفکری اینترنتی و محافل “خودی” آکادمیک اند و کاری به مسایل اجرایی ندارند[۳۶]. معمولا هم از تحقیق جدی و جدیدی که آزمون پذیر و قابلِ اجرا و تجدیدپذیر باشد خبری نیست. غالبا همان گویی ای[۳۷] پیرامون مباحثی تکراری داریم و بس. معمولا هم در مباحث گذشته گرای خود “مثل اسب عصاری” گامی در راهِ شناختِ مسایل ترقی و تعالی و پیشرفت و توسعه ی پایدار مدرن برنداشته اند. بیشتر تکرار اندر تکرار اندر تکرار داریم و بس . و به گفته ی قدیمی ها: “از منبر هم پایین نمی آیند.”
اگرچه بهترین نمونه ی آثار دانشمندان “علوم” انسانی ایرانی، مطالعاتی تطبیقی بین جامعه ی ایران و چند جامعه ی دیگر اسلامی یا منطقه ای است . اهمیت آن مطالعات تطبیقی هم در آن است که امروزی اند و می توانند به برنامه ریزی هایِ درازمدت اجتماعی و اقتصادی ما (و در نتیجه جلوگیری از اشتباهات مشابهی که آن جوامع مرتکب شده اند) یاری دهند. این مطالعات می توانند روش های آزمون شده ی چالش هایی اجتماعی و خشونت پرهیز امروزی را هم بیآموزانند[۳۸].
بالاخره اینکه شاید ما در تفکرِ خود نیاز به تجدیدِ نظر و تجدید روش و نیاز به گذار به تفکر سیستمی یعنی به “بینشِ استراتژیکِ آینده نگر، چراغ راهکارهایِ اجرایی امروز” داریم تا از این تفکرِ “گذشته چراغِ راه آینده است” بگریزیم . شناخت گذشته تنها برای مرتکب نشدنِ مجدد اشتباهات و خطاها و برای آشنایی با نیروهایی ست که به توسعه ی پایدار و همگونِ کشور صدمه زدند و نه برای “چراغِ راه آینده بودن. ” البته اگر کمبودهای گذشته بصورت علمی مطالعه و شناسایی شوند معمولا می توانند برای جلوگیری از اشتباهات امروز و فردا مفید باشند اما نه برای پاسخ یابی و یا نه برای پیدا کردن راه حل مشکلات و مسایل امروز[۳۹].
استفاده از پندها و اندرزهای گذشتگان) همانگونه که در این مقاله بکار گرفته شده( نکته ی دیگری است که ربطی به راه حل جویی از گذشته و به گذشته گرایی[۴۰] ندارد، بلکه دریافت حکمت و خِرد کهن است.
تفکر سیستمی و آینده نگری پاسخ و راه حل از گذشته نمی جوید[۴۱].
مساله ی اصلی این است که ایران تنها کشوری نبوده که حتی تا اواخر قرنِ نوزدهم نسبت به علوم بیگانه و عقب مانده بوده باشد. بسیاری دیگر از مناطق غیرغربی دنیا (مانند چین و هند[۴۲] و سنگاپور و کره و مالزی[۴۳] و غیره) هم در چنین وضعیتی بسرمی بردند. آن کشورها تلاش ها و رویکردهای استراتژیک بومی خود را (متکی بر فهمی تاریخی از وضعیت و نیازهایِ علمی و صنعتی روزِ خود) برایِ گذار به شرایطی مدرن و توسعه ی پایدار امروزی داشته اند[۴۴]. هر یک از آن راهکارها نیز آموزنده است[۴۵]. بلااستثنا هم رویکردهایی بر اساسِ نیازهای آن روز کشورشان و با دیدی استراتژیک و تفکری سیستمی و آینده نگر بودهاند[۴۶].
ایران هم در برهه های متفاوت، برنامه ریزی و تلاشِ خود را برای گذار به شرایط تاریخی مدرن داشته است اما آن تلاش ها و برنامه ریزی ها[۴۷] بندرت متکی بر دیدی استراتژیک بوده اند[۴۸].
اغلب تفکرِ سیستمی، با رویکرد و بینشِ استراتژیکِ متکی بر فهمی تاریخیِ[۴۹] آن کشورها با شناسایی رشته های کلیدی علمی، صنعتی و فنی ای) که متکی بر اسنادِ تاریخیِ چگونگی رشد آن رشته ها و متکی بر نیازهای اجتماعی-اقتصادی آن کشورها بوده( شروع شده است[۵۰]. سپس آن کشورها بلااستثنا با تخصیص هدف مند منابع در آن رشته ها، و معمولا در تعامل و برهم کنش[۵۱] با عوامل مهم دیگری (از قبیل برنامه ریزی درازمدت، جذب کارشناس فنی و متخصص علمی، برنامه های آموزشی علوم و فنون اجرایی[۵۲]، مشوق ها و تخصیص همگون منابع کافی) اغلب در درازمدت به مدرنیته ی علمی، صنعتی و فنی یاری و قوام داده اند تا بتوانند در آن رشته های کلیدی، اجتماع خود و اقتصاد کشورشان را توسعه ای پایدار و همگون داده و خود را در مزیت بهینه ی رقابتی با منطقه و با دنیای مدرن قرار دهند[۵۳].
تفاوت عمده ی استراتژی و برنامه ریزی هم معمولا در این است که برنامه ریزی برحسب امکانات امروزی و زمان بندی ای مشخص از امروز آغاز می شود و به آینده می رود[۵۴] . اما بینش استراتژیک و تفکری سیستمی و آینده نگر برای توسعه ای پایدار، با توجه به منابع (انسانی، مالی، طبیعی، فَنی و غیره) و متکی بر جریان تحولات قابلِ پیش بینی تکنولوژیک و برحسب نیازهایِ اقتصادی و اجتماعی جمعیتی، اغلب تصویری از آینده می سازد و از آینده به امروز می نگرد[۵۵].
بینشِ استراتژیک و تفکری سیستمی و دید آینده نگر[۵۶] بر اساسِ آن تصویر از آتیه (که نه خیال پرورانه که متکی بر واقعیت ها، اسناد و گواه ها و امکانات است) می پرسد که (با توجه به تحولات قابلِ پیش بینی در رشته هایِ کلیدی و سیرِ تکامل تکنولوژی و تغییرات جمعیتی و غیره) اگر می خواهیم ۲۰ سال دیگر چنین و چنان باشیم، ۱۵ سال دیگر می باید کجا باشیم؟ ۱۰ سال دیگر (بر اساسِ واقعیت ها) به چه نیاز داریم؟ ۵ سال دیگر نیکوتر است چه امکاناتی را فراهم کرده باشیم؟ برنامه ریزی درازمدت ما امروز چه باید باشد؟ موفقیت برنامه ی (در خدمت استراتژیِ) درازمدت مان را بر اساس چه معیارهایی و چگونه سال پس ازسال بهتر است اندازه گیری کنیم؟
همین روش علمی و راهکار و همین گام مشخص در مورد ژاپن[۵۷]، کره[۵۸]، چین[۵۹]، سنگاپور[۶۰] ، تایوان[۶۱] و غیره نیز آزمون شده و موفق بوده است. چنین بینشی استراتژیک (که معمولا متکی بر پژوهش های تطبیقی مسیر توسعه ی پایدار آن کشورهاست[۶۲] (تجدیدپذیر بوده است؛ اگرچه در هر مورد تفاوت هایِ فرهنگی (سازمان دهی[۶۳] ) خود را داشته است[۶۴]) ؛ اما آن روش علمی و راهکار توسعه پایدار[۶۵]، قابلیت اجراپذیریِ[۶۶] خود را به اثبات رسانده است[۶۷].
شناسایی رشته های کلیدی علمی، صنعتی و فنی ای (که متکی بر اسناد امروزیِ چگونگی ساختار آن علم و صنعت و فن؛ و ارتباط آن ها با نیازهای اجتماعی-اقتصادی ماست) می باید گام نخست[۶۸] رویکرد و بینش استراتژیک ما برای توسعه ای همگون و پایدار باشد.[۶۹]
پرسش هایی برای شناسایی رشته های کلیدی
برای شناسایی رشته های کلیدی و استراتژیک علمی، صنعتی و فنی در ایران جهت توسعه ای همگون، پاسخگویی به پرسش های زیر راهنما هستند:
الف) آن رشته ها تا چه اندازه نقشی کلیدی در دیگر رشته های فنی و صنایع بومی دارند؟؛ ب) تا چه میزان برای توسعه ای همگون و پایدار و برحسب ترکیب سنی، جنسی و تحصیلی جمعیت ما کارآفرین هستند؟[۷۰]؛ ج) تا چه اندازه نوآورند؟ (یعنی تا چه اندازه فرآورده های نوین می سازند؟؛) و د) چقدر به اشاعه ی علم و فن آوری یاری می رسانند؟؛ ه) تا چه میزان در بهره وریِ کار موفق اند؟؛ و) چقدر سودآورند و نیاز به یارانه ندارند؟؛ ز) تا چه اندازه برای توسعه ای همگون و پایدار می توانند در زنجیره ی تامین و عرضه[۷۱]، نقشی کلیدی بازی کنند؟؛ ح) به چه میزانی قادرند به کارگاه های کمتر از ۵۰ نفر (که بیشترین میزان اشتغال صنعتی ایران در آنهاست) انتقال فن آوری کنند؟؛ ط) درآمدزایی شغلی آنها چه مقدار است؟؛ ی) به چه میزانی نیروی انسانی مورد نیاز چنین صنعتی، در سطح محلی (بومی) برآورده می شود؟؛ ک) چگونه علوم و فنون مورد نیاز چنین رشته ای کلیدی، به نیروی انسانی آنها کارآموزی داده می شود؟؛ ل) منابع دیگر مورد نیاز چنین صنعتی برای توسعه ای همگون و پایدار تا چه اندازه بومی است؟؛ م) تا چه اندازه پتانسیل جهانی شدن (یا حداقل منطقه ای شدن) دارند؟؛ ن) برای توسعه ای همگون و پایدار تا چه میزانی اتلاف و ضایعات را از فرآیندهای صنعتی خود محو کرده اند؟؛ س) برای توسعه ای پایدار تا چه اندازه از صدمات زیست محیطی جلوگیری می کنند؟؛ و اینکه ع) اصولاً آن رشته های صنعتی و فنی (با توجه به تحولات سریع و حیرت انگیز تکنولوژیک) در آینده چقدر امکان بقا خواهند داشت؟؛ ف) میزانِ ریسک رقابتی برای آنها چه اندازه است؟؛ ص) چه منابع داخلی به رشد سالم و به توسعه ی همگون و پایدار آنها کمک می کند؟؛ ق) تا چه اندازه به فرآیندهای توسعه یافتگی مدنی و ایجاد نهادهای مدنی یاری می رسانند یا مانع ایجاد می کنند[۷۲]؟ (برای مثال به اتحادیه ها، بنیادهای خیریه، سازمان های خدمات محلی، نهادهای فرهنگی، رسانه های محلی، انجمن های خبری غیروابسته و غیره؛) و ر) بالاخره اینکه توانایی های رقابتی یگانه ی[۷۳] آنها چیست؟ و چندین پرسش کلیدی دیگر ضروری هستند.
می توان برخی از پرسش های بالا را با بکارگیری ارقام و پژوهش های مندرج در سالنامه ی آماری کشور سریع تر و به شیوه ای کارشناسانه و گروهی مورد مداقه قرار داد. پاسخ به بعضی دیگر از پرسش ها نیاز به کار گروهی و زحمت و تلاشِ درازمدت تر و جمع آوری اطلاعاتی بیشتر دارد .
برای نمونه تنها با نگاهی اجمالی و با استناد به آمارها می توان نتیجه گرفت که مثلا امروز ۱ –صنایع پتروشیمی؛ ۲–صنایع محصولات کانی غیرفلزی بجز فرآورده های نفت و ذغال سنگ؛ ۳–صنایع نساجی، پوشاک و چرم؛ ۴–صنایع مواد غذایی[۷۴]؛ ۵–صنایع ماشین آلات، تجهیزات، ابزار و محصولات فلزی؛ و ۶–صنایع خودروسازی (با همه ی اتلاف و علیرغم همه ی ضایعات آن) نقشی عمده در کارآفرینی درآمدزا در زنجیره ی تامین و عرضه ی کشوری دارند. همچنین این صنایع نقشی کلیدی در ثروت زایی شغلی و درآمدزایی و ارزش آفرینی صنعتی برای دیگر رشته ها و صنایع دارند. صنایعِ نامبرده در حوزه های فنی نیز (برای نمونه تولید فرآورده های نوین) نقشی اساسی بازی می کنند. البته امکان بقا و کلیدی و حیاتی بودن امروزی شان برای توسعه ای همگون و پایدار و مسائل زیست محیطی این صنایع حتما می باید دقیق تر مورد پژوهش های تخصصی قرار گیرد.
دیگر اینکه این بدان مفهوم نیست که همه ی واحدهای تولیدی صنایع نامبرده کلیدی هستند، خیر، بسیاری از آنها پُراتلاف و زیان آور و باری سنگین بر دوش همان صنعت و زیان آور برای توسعه ای پایدار هستند. بنابراین می باید هریک از واحدهای تولیدی آنها را مورد به مورد بررسی کرد.
برای درک و دریافت چگونگی گذار به توسعه ای پایدار و همگون و گذار به مدرنیته در ایران پَژوهشگرانِ راستین به عنوان گامی زمینه ساز، اَغلب نیاز به رَوشی علمی برای توضیح شرایطی تاریخی[۷۵] دارند. یعنی معمولا نیاز به این دارند که، با تکیه بر اسناد، سیر تکوینِ پیشرفت های گوناگون ابزاری، فنی و صنعتی در ایران معاصر را و تاثیری که تحولات این پیشرفت های گوناگون بر جامعه ی ایرانی و بر جان و روان و رفتار ما ایرانی ها داشته اند توضیح دهند. سپس می توان با بینشی استراتژیک به شناسایی رشته های کلیدیِ علمی، صنعتی و فنی امروزیِ کشور برای توسعه ای همگون و پایدار پرداخت.
یعنی اینکه ما اول باید سِیر تکوین تاریخی هریک از پیشرفت های مختلف ابزاری، فنی و صنعتی را در ایران معاصر بشناسیم، قبل از اینکه شناسایی کلیدی بودن امروزی شان را تمیز دهیم. ما باید قادر باشیم، با اسناد و مدارک و به روش درست علمی، امکان بقا و نقشِ کلیدی آنها و حیاتی بودنِ امروزی شان را اثبات کنیم. شاید سپس بتوانیم با بینشی استراتژیک و تفکری سیستمی و دیدی آینده نگر برای نقش (ثروت زا و کارآفرینِ) آینده ی آن رشته ها در اقتصاد همگون و پایدار کشور برنامه ریزی درازمدت زیربنایی کنیم[۷۶].
البته معمولا این نکته را هم باید زیر پرسش برد که اگر بتوانیم روش درست علمی را بیابیم در آن صورت با کاربرد درست روش خودبه خود حقیقت نقش کلیدی آنها را و یا ناگزیر حیاتی بودن امروزیشان را خواهیم یافت. روشِ درست علمی اَغلب ضمانت رسیدن به آن حقیقت هم نیست و کماکان نیاز به کار و زحمت و تلاش کارشناسانه و گروهی درازمدت دارد.
چنین باد. ر. رخشانی[۷۷]
—————————————————
توسعه و رشد دو پدیده و چیزِ متفاوت هستند، اگرچه به هم مرتبط اند. رشد، اغلب مقیاسی کمی است که (چه در سیستم هایِ طبیعی و چه در سیستم هایِ برساخته ی آدمی) میزان و آهنگِ خود را داشته و اندازه گیری می شود. توسعه (بویژه شکل همگون آن) آزاد کردنِ توانایی هایِ خلاقِ کشور و در مقیاسی کیفی است. همه ی سیستم هایِ زنده (از تک سلولی تا پیچیده ترینِ آنها) آهنگِ رشدِ (rate of growth) خود و هم محدودیتِ رشدِ (limits of growth) خود را (بدلیل رقابت برای منابعِ محدود) دارند. اغلب هنگامیکه سیستم ها به محدوده ی میزانِ کمی رشد خود می رسند، در رقابت و تعامل (competition and cooperation = coopetition) و در همزیستی، به توسعه ی کیفی همگون خویش می پردازند. برای نمونه مغز انسان وقتی به حداکثر رشد خود می رسد شروع به توسعه می کند. اقتصادِ برساخته ی انسان هم (با توجه به منابع) هنگامیکه به محدوده ی بالایِ رشدِ خود (در هر حوزه ای) می رسد برای سالم ماندن نیاز به توسعه دارد. آن اقتصاد نیاز به آن دارد تا با آزاد کردنِ توانایی هایِ خلاقِ خود، به نحوی هدفمند و آتیه نگر، به توسعه ی همگون خویش برای پاسخگویی به نیازهای مبرم اجتماعی بپردازد.
نکته ی مهم دیگر اینکه مفهوم توسعه، در هیچ جای دنیا مفهومی ثابت، منجمد و غیرقابل تغییر نیست. اما در بیشتر موارد راهکارهای متفاوت توسعهی همگون در کشورهای مدرن و در کشورهای تازه توسعه یافته، همه ی عوامل نامبرده ی مورد نیاز توسعه را که مندرج در جدول زیر هستند، به نحوی متوازن داشته اند. آن کشورها علم و فنآوری و صنعت را با توجه به عوامل مندرج در جدول زیر به کار بستند تا پاسخگوی نیازهای مهم کشور خود باشند. آنها اغلب تلاش داشته اند تا به جای رشد سرطانی در تنها یک یا دو بخش اقتصادی، توسعه ای همگون در رشتههایِ اقتصادی کلیدی خود داشته باشند. در بخش نتیجه گیری پایانی کتاب ” سرچشمه های مدرنیته” ، همه ی نمونه ها داده شده اند.
A sustainable and even development
Rakhshani, R. The Origins of Toyota Production System and the Kanban System. Proceedings of the International Conference on Productivity Improvement. Tokyo, 1984.
Inter-related, interconnected and interdependent
Rakhshani, R. Origins of Modernity: Even Development in the Evolution of Science & Technology. CreateSpace Digital Publishing, A Division of Amazon, South Carolina, 2011.
United Nations Publications. The Sustainable Development Goals Report, 2019. United Nations, 2019.
توضیح نیازهای توسعه ی مندرج در جدول بالا، در بخش پایانی کتاب ” سرچشمه های مدرنیته” داده شده است.
Rakhshani, Raymond. Confoundedness: The Struggles of a Civil Movement. BookSurge Publishing, 2009.
ر. رخشانی. گم گشتگی ها در تلاش های جنبش مدنی. بوک سرژ، ۲۰۰۹
من فکر می کنم ساختِ اقتصادی نکبت بار و حریصانه ی دنیایِ امروز، استمرار دهنده ی سه پدیده ی فقر، فروسایش محیط زیست (environmental degradation) و نظامی گری است. شیوه های مبارزه با این سه پدیده در هر کشوری گوناگون اند . از نیازهای مبرمِ انسان آگاهِ امروزی، به کارگیری علم و صنعت و فن است تا پاسخگویی برای این سه پدیده باشد . وظیفه ی هر انسان آگاهِ مدرن است که با این سه پدیده ی نکبت بار (فقر، فروسایش محیط زیست و میلیتاریسم) – که من “مِحورِ شرارتِ” دنیای اقتصادی امروز می نامم – مبارزه کند.
برخی راه حل ها برای جلوگیری و تعدیل این سه پدیده در هر کشوری چنین اند: ۱- ایجاد کارآفرینی درآمدزا (برای مقابله با فقر و بیکاری،) و ایجاد شرایط ارزش زای وفور (به جای شرایط کمبود،) و نه ایجاد شرایطی مصرفی، و همچنین مبارزه با تفکر “فقرستا” ۲- تدوین و اجرای قوانین حفظِ محیطِ زیست (ضدّ فروسایش آن،) و همچنین مقابله با تفکر مخرب مصرف گرا و ۳- جلوگیری از وقوع جنگ و محدودکردن بودجه های نظامی (ضدّ نظامی گری،) و همچنین ایجاد سیستم شفافِ بازسنجی و همسنگی (برای مقابله با نهادهایِ ناپاسخگو و خودسر و فراقانونی و خودکامه ی امنیتی.)
در هر کشوری که فقر رو به افزایش باشد، محیطِ زیست رو به فروسایشی افزون، و سیستم امنیتی ای خودکامه و همچنین نظامی گری ای بی رویه داشته باشد، کارگزارانِ اقتصادیِ دولتِ آن کشور، هم راستا و هم خوان با ساختِ نکبت بار دنیایِ اقتصادی امروز عمل می کنند، حتی اگر ادعای مبارزه با آن ساختِ به اصطلاح” استکباری ” یا” امپریالیستی” را داشته باشند (چرا که سیستم اقتصادی آنها هم فقر، فروسایش محیط زیست و میلیتاریسم – که من “مِحورِ شرارتِ” ساختِ اقتصادی نکبت بار و حریصانه ی امروز مینامم – را استمرار می دهد).
ناتوانی پاسخگویی به حتی یکی از عوامل و شاخص های فوق، امکان توسعه پایدار یا همگون را دچار وقفه کرده و تلاش های ما را به بیراهه می کشاند و پیامدهای اتلاف بسیار و ضایعات منابع را خواهد داشت، که بارها در طول ۵۰ سال گذشته ایران داشته ایم.
در قسمتِ نتیجه گیری پایانی کتاب ” سرچشمه های مدرنیته” ، با مروری بر پژوهش ها و مطالعاتِ تطبیقی دو دهه ی اخیرِ جوامعِ رو به توسعه، بتفصیل به راهکارهایِ گوناگون آن جوامع باتوجه به ویژگی هایِ بومی خودشان، برای اجرا و پیاده سازیِ هریک از فاکتورهایِ حیاتیِ نام برده در جدولِ بالا پرداخته ام . در همه ی پژوهش ها، به اجرا گذاشتنِ و پیاده سازیِ درهم مرتبطِ آن عوامل از دلایلِ توفیقِ آن جوامع برای گذاری سالم از سنت به مدرنیته و به توسعه، برشمرده شده اند.
interconvertible
مباحث توسعه ی همگون و مدرنیته اغلب برهم متکی (interdependent) و درهم بسته اند (interconnected).
ر.ک. به “مشروطه ایرانی، “ماشاالله آجودانی،
ر.ک. به “ما و مدرنیت،” و “زبان باز،” داریوش آشوری،
ر.ک. به “تجدد آمرانه، جامعه و دولت در عصر رضا شاه،” تورج اتابکی،
ر.ک. به “معمای مدرنیته”، و “مدرنیته و اندیشه ی انتقادی،” بابک احمدی،
ر.ک. به “ایرانیان و اندیشه تجدد” و “برلنی ها،” جمشید بهنام، و
ر.ک. به “عکس های یادگاری با جامعه ی مدنی” و “ما چگونه، ما شدیم؟” صادق زیباکلام،
ر.ک. به مقاله ی ” زنده باد دولت استبداد سکولار، ” منوچهر صالحی،
ر.ک. به “تاملی در مدرنیته ایرانی، ” و “روشنفکران ایران: روایت های یأس و امید،” علی میرسپاسی، و
ر.ک. به “تجدد و تجدد ستیزی در ایران،” عباس میلانی
متأسفانه کتاب هایِ برشمرده، علیرغم تلاش نویسندگان شان اغلب خصوصیتِ تبادل پذیر و قابل مبادله ی دو مقوله ی مدرنیته و مدرنیسم را در لابلایِ نوشته ها و همچنین در دو مقوله ی “تجدد” و “مدرنیت” بوفور در خود دارند و به گفته ی قدما: “آمدند زیر ابروی اش را بردارند چشم اش را کور کردند“. و همچنین کتاب هایِ برشمرده اغلب گذشته گرا هستند و علیرغم ادعای شان، به پاسخ گویی برای مسایل حیاتی امروزی نمی پردازند و مدرن محسوب نمی شوند . قدیمی ها می گفتند: “مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان“.
Blewitt, John. Understanding Sustainable Development. Routledge, 2017.
Rakhshani, R. Origins of Modernity: Even Development in the Evolution of Science and Technology. CreateSpace: A Division of Amazon Publishing, South Carolina, 2009.
همانگونه که در جدول بالا ذکر کردم، در پژوهش های دنیای مدرن، توسعه ی (اقتصادی) پایدار یا همگون، اغلب در پاسخگویی همزمان به شش نیاز تعریف می شود که به قرار زیر هستند:
۱- تفکر آینده نگر سیستمی با بینشی استراتژیک ( پیرامون آنچه در آینده، در حوزه هایی کلیدی، می خواهیم باشیم یا بشویم ،) ۲- برنامه ریزی درازمدت زیربنایی، ۳- تخصیص هدفمند و همگون منابع (انسانی، مالی، طبیعی، فنی و غیره) در حوزه های کلیدی، ۴- کارشناسی فنی و تخصص علمی، ۵- برنامه های آموزشی و کارآموزانه در همان حوزه های کلیدی، و بالاخره ۶- مشوق های مالی و غیر مالی.
برای آشنایی بنیادین با پایه های علم و تخصص های فنی و ابزارهای آن، به مجموعه مقالات و فایل های صوتی من مراجعه فرمائید:
https://www.linkedin.com/in/raymond-rakhshani-16628a5/detail/recent-activity/shares/
Richli, Paul. L’Agriculture et les Exigences du’ Developpement Durable. Editions L’Harmattan, 2013.
O’Connell, Brian. Civil Society: The Underpinnigs of American Democracy. University Press of New England, 1999.
ethics
علم (science) تعریف ویژه و مختص خود را دارد و دو وجه مشخص از ارکان اصلی علم ” اسناد، گواه ها و شواهد تجدیدپذیر“ (reproducible evidence) و “آزمون پذیری مستقل ” (independent testability) هستند که همه ی علوم ) از قبیل فیزیک، شیمی، زیست شناسی و علوم زمینی earth sciences) دارند.
به گفته ی قدما: “آدم هزارپیشه کم مایه می شود.”
روش علمی اندیشه ی انتقادی اغلب متکی بر الف) شناختِ نسبتا” کامل و آشناییِ ریشه ای با موضوعِ موردِ پژوهش و با روشِ صحیحِ پژوهش در آن حوزه ی معین و ب) تعریفِ دقیقِ مشکلات و مسایل با تکیه بر اسناد بر بسترِ فهمی تاریخی از آن موضوع و ج) ریشه یابیِ مشکلات و مسایل و د) تحلیل و نقدِ ریشه ها و ه) توضیحِ علل و تفسیر مفاهیم و و) راهیابی و چاره جوییِ جمعی است.
برای آشنایی با بنیان های نیاز (۳) سوم توسعه، یعنی کارشناسی فنی و تخصص علمی، به سلسله مقالات علمی و فایل های صوتی من در لینک های زیر رجوع فرمائید:
https://www.linkedin.com/in/raymond-rakhshani-16628a5/detail/recent-activity/shares/
https://melliun.org/iran/216715
ر.ک. به “تجدد و تجدد ستیزی در ایران.” گذشته گرایی و “شخصیت سازی” یا “شخصیت پروری” سنتی از ویژگی های برجسته ی این روشنفکر بدآموز ماست که در اغلب کارهای ایشان استمرار دارد . البته کتاب خوان های سنتی “شخصیت پرست” ما هم به چنین روشنفکرانی گذشته گرا پروبال می دهند.
ضرب المثلی از سعدی داریم که: “جو فروش گندم نماست.”
Dodds, Felix, and Donoghue, Ambassador David, and Jimena, Leiva Roesch. Negotiating the Sustainable Development Goals. Routledge, 2016.
نگرشِ گذشته گرای “تجدد”جویِ تاریخی در موردِ اینکه برای نمونه ما بدانیم که مثلا سلطان محمودِ غزنوی ۱۷ بار به هند لشکرکشی کرد، و یا برای مثال اینکه در جنبش مشروطیت، علی مسیو و حاج حسنِ دوا فروش اعضایِ “مرکز غیبی” بودند، ربطی به مسایل توسعه و مباحث تجدد و مدرنیته ندارند. یا در موردِ اینکه برای مثال ما بدانیم که مدلِ روشنفکریِ عصرِ مشروطه، به مدلِ روشنفکریِ فرانسه نزدیک تر بود (چون در این مورد نقدِ قدرتِ سیاسی، نوعی نقدِ “ائتلافِ پادشاهی و سلسله مراتبِ مذهبی” بود،) تا به مدلِ روشنفکریِ مثلا انگلیس نزدیک باشد، شاید دانشِ تاریخی ما را افزون کند، اما چه ربطی به روشنفکریِ امروز، به مسایلِ امروزی، به پاسخگویی به مباحثِ توسعه و به مدرنیته و به آتیه نگری دارد؟ به گفته ی قدما “مبارک خیلی خوشگل بود آبله هم درآورد.”
من بر این باورم که کلّ دیسکورسِ discourse روشنفکریِ امروزی ما نیاز به تغییری بنیادین از دیسکورسی گذشته گرا به دیسکورسی با سویه ی آینده نگر دارد (دیسکورس، در اینجا، به مفهومِ گفت وشنودِ اندیشمندانه ی انتقادی است).
https://vimeo.com/221226163
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم مرحمت فرموده ما را مس کنید
به گفته ی مولوی:
ز سالوس و قبول خلق بگذشتم به سرمستی جدا از کعبه و مسجد ره خمار می جویم
به گفته ی قدما: “ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم
یعنی برخی از روشنفکران ما به گفته ی قدما: “آنقدر آش داغ خوردند که به پالوده هم فوت می کنند.”
شباهتِ رفتاری و کرداریِ برخی از محافلِ روشنفکری، در تقسیم هایِ «خودی» و «غیرخودی»شان، با رفتارهایِ برخی دولتمردانِ کنونی و گذشته، شگفت آور و باورنکردنی است. جالب است که در اغلب موارد هم هر دو طرف گفتگو پیرامون دو برداشت «منزه طلب» کنونی و گذشته از «اسلام» یا از «ملت» و یا از «مارکسیسم» دارند و هنوز که هنوز است «دوزاری شان نیفتاده» که رویکرد سیاسی بدون برنامه ی اجتماعی خشونت پرهیز و بدون برنامه مشخص برای تقویت پیوندهای مدنی و بدون برنامه ی آینده نگر اقتصادی پایدار، و بدون برنامه ی اجرایی علمی امروزی «یعنی کشک».
از آن گذشته تردیدی وجود ندارد که کنش آینده نگر اجتماعی و مدنی، در هر گام خود، با آرمان های کنش گر «سیاسی» فاصله ی فراوانی دارد. حتی در شرایط دشواری همچون وضعیت کنونی جامعه ی ما، کنش اجتماعی و مدنی مدرن هم با هدف برون رفت از بن بست فعلی با عدول از بسیاری از مواضع همراه خواهد بود. اساسا هیچ توافقی در هیچ کجای جهان معنا ندارد، مگر اینکه طرفین بتوانند تنها بر روی نقاط اجتماعی و مدنی و اقتصادی حداقلی اشتراکشان تاکید کنند. مگر اینکه طرفین بتوانند اختلاف نظرها) و نه اصول دموکراتیک و آزادی خواهانه (را دست کم در کوتاه مدت نادیده بگیرند. اغلب «منزه طلبان سیاسی» با برجسته کردن همین نقاط اختلاف و جنجال سازی های «سیاسی» رسانه ای هویت پیدا می کنند. به باور من تنها درمان معضل «سیاست زدگی» و «منزه طلبی،» توسعه یافتگی مدنی جامعه ی روشنفکری است تا به مرور بتواند مرز باریک میان انتقاد را از «منزه طلبی سیاسی» تشخیص دهد. لازمه ی چنین توسعه یافتگی مدنی، آموزش نقد و اندیشه ی انتقادی، و همچنین گسست از «شخصیت ستایی» است.
همانگونه که پیشتر اشاره کردم و تکرار در آموزش ایرادی ندارد:
روش علمی اندیشه ی انتقادی اغلب متکی بر الف) شناختِ نسبتا” کامل و آشناییِ ریشه ای با موضوعِ موردِ پژوهش و با روشِ صحیحِ پژوهش در آن حوزه ی معین و ب) تعریفِ دقیقِ مشکلات و مسایل با تکیه بر اسناد بر بسترِ فهمی تاریخی از آن موضوع و ج) ریشه یابیِ مشکلات و مسایل و د) تحلیل و نقدِ ریشه ها و ه) توضیحِ علل و تفسیر مفاهیم و و) راهیابی و چاره جوییِ جمعی است.
Kamau, Macharia, and Chasek, pamela, and O’Connor, David. Transforming Multilateral Diplomacy: The Inside Story of the Sustainable Development Goals. Routledge, 2018.
بر نگین انگشتر خسرو انوشیروان نوشته شده بود: “بِه مِه، نه مِه بِه ” (فوشه کور، شارل هانری، مفاهیم اخلاقی در ادبیات فارسی از سده ی سوم تا سده ی هفتم . نشر دانشگاهی، تهران: ۱۳۷۷.) یعنی “بهتر مهتر است، نه آنکه مهتر بهتر باشد.” به گفته ی سعدی: “نه هرکه به قامت مهتر به قیمت بهتر.”
Monolith Press. The U.N. 2030 Agenda for Sustainable Development: A Critique. Monolith Press, 2015.
tautology
برای نمونه، ای کاش دانشمندان “علوم” انسانی ایرانی از روش پژوهشی درست و امروزی دکتر آصف بیات می آموختند.
البته اگر پژوهش و شناسایی گذشته، مطالعه ای نقدگونه از گذشته ی خویش که نتیجه ی آن آشکار شدن تفاوت های دو قرائت دموکراتیک و تئوکراتیک از انقلاب و دولت از سویی، و از سویی دیگر از انسان و جامعه و جهان باشد، آموزنده است. اگر مطالعه ای باشد که آثار حقوقی، سیاسی، فرهنگی، اخلاقی، اقتصادی، اجتماعی و بین المللی آن دو نوع نگاه و دو روش دموکراتیک و تئوکراتیک را در زندگی امروز نشان دهد مفید است. ولی نه اینکه پژوهش گذشته باشد برای ماستمالی کردن رفتار گذشته ی خویش و یا برای استتار کردن تفکر پیشین خود و یا برای “من نبودم دست ام بود“.
من بارها در مقالات متفاوت نوشته ام که ما اندیشمندان ایرانی در ۵۰-۶۰ سال اخیر از واپسگراترین و گذشته گراترین اندیشمندان امروزی بوده ایم، و ادای سهمی نزدیک به صفر به دنیای مدرن داشته ایم. گذشته گرایی روشنفکران (چپ، راست، دینی، ناسیونالیست، میانه، سکولار، غیره) نسل من و نسل پیش از من مملو از اسناد و شواهد نفی مدرنیته است . پیش از انقلاب ۵۷، جریان چپ شدیدا در مقابل توسعه ی پایدار ابزار تولید و روند مدرن شدن ایران می ایستاد. با اینکه خود را مارکسیست می نامید عملا تکیه بر سنت های دیرینه داشت و بدنبال شهر گمشده اش در پس پشت تاریخ )و البته در مواردی در مسکو، پکن، هاوانا و تیرانا( بود. “چگونه می توان یک انقلابی خوب بود؟” اثر صفایی فراهانی رهبر جریان سیاهکل را بخوانید و این تمایل به سنت ها را ببینید. انگار خوش نشین های رانده شده از روستاها و حاشیه نشین های شهر، تمایلات و آرزوهای خود را جمع کرده اند و تماما در این کتاب آورده اند. کتابی علیه مدرنیته، علیه صنعت پایدار مدرن و علیه شهرنشینی و … . و با طرفداری از شهرگمشده یا کاملا گم گشته در آن سوی تاریخ گذشته. چنین تمایلی ضد تولید پایدار صنعتی است . ضد تولید است و رشد ابزارهای صنعتی و تولیدی را نابودی خود می داند . باوری به گذار به شرایطی مدرن و توسعه ی پایدار امروزی ندارد. باوری به دموکراسی و حقوق بشر ندارد. یا برای نمونه ای دیگر، اکثر شعرهای سهراب سپهری را بخوانید که در میانه شهر در حال مدرن شدن تهران، که نیاز به فعالیت و کار را از انسان نوین می طلبد، هوس دهات و روستا و کنار جوی آب نشستن دارد و بسیاری از شعرها مملو از افکار پیشامدرن و با تمایلاتی روستایی و گذشته گراست.
اصلاحات ارضی، اشتباهات و ناتوانی های آن، زمینه های رویکرد به سنت را فراهم کرد. کتب روشنفکران ناسیونالیست و دینی، مهندس بازرگان، آثار علی شریعتی و “غرب زدگی” آل احمد همگی تاییدی بر این رویکرد است. هانری کربن و اطرافیان او همچون نصر و شایگان همگی مدرنیته را نفی می کردند. “آسیا در برابر غرب” شایگان را بخوانید و خود، واپسگرایی منحط وی را ببینید.
بندرت جریانی و اپوزیسیونی بود که از حقوق شهروندی مدنی امروزی و توسعه پایدار و آزادی های فردی بگوید و دفاع کند مگر که با ذره بین بدنبال چنین روشنفکرانی می گشتیم . چپ که با استفاده ابزاری و سطحی از واژه اندیویدوآلیسم، فردیت و رشد فردی آن را تقبیح می کرد و با مرامی دفورمه از مفهوم اشتراکی سوویتی(Soviet) شوروی (تا گلو فرورفته در لجن استالینیسم ( به نوعی خود هم به دنبال جمع گرایی ایلی و قبیله ای بود، و هیچ کمکی هم به شکل گیری نهادهای مدنی نکرد. طرف هر نهادی هم که می رفت سعی در ایدئولوژیک کردن آن می کرد. جریانات مسلحانه هم از فدایی گرفته تا مجاهد واکنشی بودند به رشد و توسعه پایدار و عملا حامیان حاشیه نشین های ایجاد شده در اصلاحات ارضی. رشد عجولانه ای که واکنش های خود را ایجاد کرد. رشدی که به دلیل ضعف های تاریخی شاه، توانایی ریشه دار شدن در مردم را نیافت. پس به رشد بنیادهای فرهنگی متکی بر سنت های دیرینه کمک کرد و چهار دهه ی آینده ی تاریخ معاصر نگون بخت مان را شکل داد. به گفته قدما، نظام پادشاهی محمد رضا پهلوی با کارگزاران اش و روشنفکران )موافق و مخالف( تربیت و آموزش داده شده در آن نظام: سنگ را بستند و سگ را رها کردند.
پندنامه ی انوشیروان در خردنامه چنین آغاز می شود: ” بدانید و آگاه باشید. و پند حکیمان را خوار مدارید و ناگفتنی مگویید و ناجستنی مجویید.” ر.ک. به خردنامه، به کوشش منصور ثروت، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۷.
Dreze, J. and Sen, A. India: Development and Participation. Oxford: Oxford University Press, 2002.
Mehm, Ozy. Development in Malaysia: Poverty, Wealth and Trusteeship. London: Routledge Revivals, 2010.
Wheeler, Stephen, M. and Beatley, Timothy. Sustainable Urban Development Reader. Routledge, 2014.
تمدن و فن آوری و علم از ملتی به ملتی و از عصری به عصری دیگر منتقل شده و تکامل آن در پرتو همین انتقال صورت گرفته است. هر ملتی یا هر عصری هم رنگ فکر و فرهنگ خود را بر آنچه از دیگران اقتباس کرده است، بخشیده و در نتیجه تمدن های گوناگون و متنوع پدید گردیده است. هیچوقت نقص ملتی نیست که از فکر و روش و تمدن ملتی دیگر استفاضه و اقتباس کند، به شرط اینکه با تفکری سیستمی و ریشه ای معرفت و بینش ملی را بکار بندد و به عناصر و فکر و روش مقتبسه، رنگ فکر و ذوق خود را ببخشد، یعنی آنچه کسب کرده است در خود برده، هضم کند و بعد با فکر و خلاقیت ملی و نیازهایِ کلیدی علمی و صنعتی روزِ خود ممزوج نموده، عناصر جدیدی را در تمدن ببارآورد و نه اینکه کاریکاتور تمدن دیگری شود. قدیمی ها می گفتند: “کلاغه آمد راه رفتن کبک را یاد بگیره، راه رفتن خودش هم یادش رفت.”
Kamau, Macharia, and Chasek, pamela, and O’Connor, David. Transforming Multilateral Diplomacy: The Inside Story of the Sustainable Development Goals. Routledge, 2018.
استراتژی یا بینش و رویکرد استراتژیک از موضوعات کلیدی تفکر سیستمی و اقتصاد مدرن و از دروس اصلی رشته های “علوم” انسانی امروز است.
به گفته ی قدما: “چندان سمن است که یاسمن پیدا نیست.”
Gittinger, J. Price. Planning for Agricultural Development: The Iranian Experience (National planning Association. Center for Development Planning. Planning Experience Series.) National Planning Association, 1965.
در اینجا و هرجا که اشاره به فهمِ تاریخی دارم، منظور درکِ تاریخِ مدرنِ چگونگیِ معرفیِ علم و فن آوری و صنعت است، و نه گذشته گرایی.
Alibasic, Haris. Sustainability and Resilience Planning for Local Governments: The Quadruple Bottom Line Strategy. Springer, 2018.
interaction
برای آشنایی با بنیان های نیاز (۳) سوم توسعه، یعنی کارشناسی فنی و تخصص علمی، به سلسله مقالات علمی و فایل های صوتی من در لینک های زیر رجوع فرمائید:
https://www.linkedin.com/in/raymond-rakhshani-16628a5/detail/recent-activity/shares/
https://melliun.org/iran/216715
Cosslett, Tuyet, L. and Cosslett, Patrick, D. Sustainable Development of Rice and Water Resources in Mainland Southeast Asia and Mekong River Basin. Springer, 2017.
Davis, Douglas. Creative Strategy and the Business of Design. HOW Books, 2016.
Rasheed, Howard. Innovation Strategy: Seven Keys to Creative Leadership and a Sustainable Business Model. iUniverse, 2012.
World Bank, East Asian Miracle, Washington, D.C.: Oxford University Press, 1993
Kohama, Hirohisa. Industrial Development in Postwar Japan (Explorations in Economic History.) London: Routledge, Taylor & Francis Group, 2007.
Kim, S-K. Class Struggle or Family Struggle? The Lives of Women Factory Workers in South Korea. Maryland: Cambridge University Press, 2009.
Ning, L. China’s Rise in the World ICT Industry: Industrial Strategies and the Catch-Up Development Model. (China Policy Series) London: Routledge, 2009.
Kwong, K.S. and Chau, L.C. and Francis, T.L. and Larry, D.Q. Industrial Development in Singapore, Taiwan and South Korea (World Scientific.) Singapore, Hong Kong and Bangalore: World Scientific Publishing Company, Pte. Ltd. 2001.
Amsden, Alice, H. and Chu, Wan Wen. Beyond Late Development: Taiwan’s Upgrading Policies. The MIT Press, 2003.
Yoo, Jungho, “Neoclassical versus Revisionist View of Korean Economic Growth,” Development Discussion Paper No.588, Harvard Institute for International Development, 1997
Pekkanen, Robert. Japan’s Dual Civil Society: Members Without Advocates. Stanford University Press, 2006.
این واضح و مبرهن است که راهکارهای توسعه ی پایدار آن کشورها، هریک ویژگی های بومی خود را داشته اند. حتی دو خانواده هم کاملا شبیه هم نیستند، چه برسد به دو کشور و دو اقتصاد و دو اجتماع.
World Bank. Atlas of Sustainable Development Goals 2018: From World Development Indicators. World Bank Publications, 2018.
Yoo, Jungho,”The Industrial Policy of the 1970s and the Evolution of the Manufacturing Sector in Korea”, KDI Working Paper No. 9017, Oct. 1990
Sachs, Jeffrey, and Ki-Moon, Ban. The Age of Sustainable Development. Columbia University Press, 2015.
Bhagwati, “The ‘Miracle’ That Did Happen: Understanding East Asia in Comparative Perspective,” in Thorbecke and Wan (eds.), Taiwan’s Development Experience: Lessons on Roles of Government and Market, Boston: Kluwer, 1999
در سیستم آموزشی کشورهای در حال توسعه ی پایدار مدرن (چین، کره، ویتنام، تایوان، سنگاپور و غیره) به جوان ها می آموزند که چشم اندازی دور انتخاب کنند و ببینند چیزها چگونه تغییر می کنند، زیرا آینده متعلق به جوان هاست.
“یکی از ویژگی های بارز اداره جوامع عدم قطعیت در زمینه های مختلف است. آنچه می تواند از فشارهای ناشی از این عدم قطعیت ها بکاهد، توجه جدی به «قطعیت ها» و اجتناب از مواجه شدن منفعلانه با آنها است. چالش هایی که اگر با بهره گیری از زمان به تمهید چگونگی مواجهه با آنها نپردازیم مشکلاتی جدی در پیش رو خواهیم داشت. برای نمونه بررسی وضعیت شغلی سرپرستان خانوارهای زیر خط فقر نشان دهنده آن است که بر خلاف تصور اولیه، درصد کوچکی از خانوارهای زیر خط فقر دارای سرپرست بیکار هستند و بخش اصلی فقرا (در شهر ۶۷ درصد و در روستا ۵۲ درصد) شاغلند! اما شغلی که کفاف مخارج اولیه زندگی برای تامین حداقل ها را هم نمی دهد. پس این تلقی که ما تنها بر «تعداد» شغل مورد نیاز، مستقل از میزان «درآمدی» که ایجاد می کند، تاکید کنیم، تلقی صحیحی نیست. بررسی ترکیب سنی فقرا در جامعه شهری و روستایی نشان می دهد که فقر و جوانی، قرین یکدیگرند. بررسی های دیگر که برای جلوگیری از طولانی شدن مطلب از بیان تفصیلی آنها خودداری می کنم نشان می دهد که درصد بیکاران تحصیلکرده از یک طرف و زن از طرف دیگر نیز در حال افزایش بوده است”. (نگاه کنید به: دنیای اقتصاد – دکتر مسعود نیلی – پنج چالش آینده اقتصاد ایران)
البته ناگفته نماند که تمهید چگونگی مواجهه با آن مشکلات لازم است، اما کافی نیست. بهتر است به نحوی هم زمان و بسیار جدی، جامعه ی ایران از طریق تغییر قوانین موجود به مشکلات جدی تبعیض به زنان و دیگران نیز بپردازد. مشکلات جدی قوانین تبعیض به زنان ) آپارتاید جنسی( بدلیل ناخوانایی با و ناهم زمانی با نیازهای جامعه ی مدرن، خود بوجودآورنده ی یکی از علل “عدم قطعیت”ها در ایران است. همچنین، در مواردی بسیار، باعث وضعیت شغلی سرپرستان خانوارهای زیر خط فقر می باشد. فقر و کمبود) و آپارتاید اقتصادی ( دو عامل جدی بازدارنده ی توسعه ی پایدار و همگون و عامل جدی بازدارنده ی گذار به دموکراسی هستند. قوانین موجود جمهوری اسلامی هم در اشاعه ی فقر) کم درآمدی نیمی از جامعه – زنان( و هم در به وجود آوردن کمبود موثر بوده اند. اهمیت تغییر قانون موجود در شرایط کنونی به قدری مهم است که ما در ایران با قوه قضاییه ای عقب مانده و ناهم زمان با دنیای مدرن روبرو هستیم که اخیرا طی حکمی به مراجع قضایی کشور اعلام کرده است: از ۱۶ خرداد ماه سال جاری میزان دیه کامل نفس را ۹۰ میلیون تومان معادل ۱۰۰ شتر محاسبه کنند !
امروزه هیچ مواجهه ی فعالانه ای از تغییر قوانین موجود جمهوری اسلامی مهم تر نیست. من بر این باورم که توسعه ی همگون و گذار به دمکراسی در چارچوب موجود قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ناممکن است. اما فکر میکنم توسعه ی پایدار و همگون و گذار به قانونمندی و دمکراسی در ایران ناممکن نیست.
Maddison, Angus, Monitoring the World Economy 1820~1992, Paris: OECD, 1995
core competence
صنایع مواد غذایی ایران، هم اکنون، می توانند به راحتی با دیگر کشورها رقابت کنند و موفق هم باشند. البته مطالعه پیرامون مسائل زیست محیطی این صنایع می بایست هرچه سریع تر موضوع پژوهش باشد.
هرجا اشاره به فهم و درک تاریخی شده است، منظور شناخت تاریخ شرایط معرفی ابزارهای مدرن است، و نه تاریخ نظرات سیاسی، یا بازگشتن به گذشته، یا به جنبش روشنفکری یا جنبش مشروطه و یا به غیره.
Moreira, M. M. Industrialization, Trade and Market Failures: The Role of Government Intervention in Brazil and South Korea. London: St. Martin’s Press, 1994.
همه ی کشورهایی که گذاری سالم به مدرنیته و اصولاً توسعه ای پایدار و همگون داشته اند، با بینشی استراتژیک رشته های کلیدی خود را شناختند و بر آن ها سرمایه گذاری درازمدت کردند. آن کشورها اولویت هایی مالیاتی را فراهم آوردند تا امنیت سرمایه در آن رشته های کلیدی عملی شود. بدون چنین بینشی استراتژیک، تلاش ها اغلب از سویی به گم گشتگی و به عدم سرمایه گذاری درازمدت در آن رشته ها؛ و از سویی دیگر به عدم امنیت مالی و به سوداگری، دلالی و به تجارت و به گرفتاری در روابط مرکانتیلیستی منجر شده است. استفاده از اصطلاح «جهاد اقتصادی» برای نامگذاری از سال ۱۳۹۰ نشان می دهد که جمهوری اسلامی همچنان در پی آن بوده و هست که «مسیر طبیعی» و علمی توسعه ی اقتصادی را وابگذارد و به تکرار شعارهای مکتبی ادامه دهد. یعنی بدون بینش استراتژیک در هیچ کجای دنیا نه امنیتی برای سرمایه گذاری بنیادین بوده است و نه گذاری سالم به مدرنیته بوقوع پیوسته است و نه پایه ریزی اقتصادی پلاتفرمی شکل گرفته است. بدون بینش استراتژیک، جمهوری اسلامی یا دقیق تر بگویم نظام نکبت ولایت فقیه هم به دشواری خواهد توانست به پیشروی در راه «اقتصاد جهادی و مقاومتی » ادامه دهد. اقتصاد چیزی نیست که با «جهاد» دگرگون شود. «اسب را گم کرده اند دنبال نعل اش می گردند. »
به گفته ی تحلیلگرهای اقتصادی آقایان خاوند و علیشیری “: اقتصاد ایران در دهه ی دوم قرن بیست و یکم میلادی به دو بخش خودی و غیرخودی تقسیم شده و بخشی از کارآمدترین نیروها، که در اردوی غیرخودی ها جای گرفته اند، یا خانه نشین شده اند، یا ترک وطن گفته اند و یا برای انجام فعالیت از سر ناچاری به دروغ و ریاکاری و سوداگری و دلالی روی آورده اند و از دو چهره بودن خود رنج می کشند. برعکس نظامیان خودی در صحنه ی اقتصادی ایران به فعال مایشاء بدل شده اند، فضای اقتصاد ایران را غیر رقابتی تر کرده اند و به یاس و بی عملی نیروهای آینده نگر کارآمد و کارآفرینان ایرانی دامن زده اند. تنش های پایان ناپذیر نظام نکبت ولایت فقیه هم با بخش بسیار بزرگی از جامعه ی بینالمللی، کارفرمایان ایرانی را از لحاظ دریافت ویزا، دستیابی به تکنولوژی و منابع مالی و بازارهای جهانی در وضعیت دشواری قرار داده اند و بخش مهمی از انرژی آنها را در راه این کشمکش بی ثمر و ملالت بار بر باد می دهند. “
https://www.linkedin.com/in/raymond-rakhshani-16628a5/detail/recent-activity/shares/