دکترفریبرزرئیس دانا، نویسنده،اقتصاددان،مترجم، عضوکانون نویسندگان ایران و مبارز دیر پای نهضت ملی دراثرابتلا به ویروس کرونا صبح روزدوشنبه۲۶ اسفند ۱۳۹۸ در ۷۱ سالگی دربیمارستان پارس تهران درگذشت.
زنده یاد رئیسدانا متولد ۱۳۲۷در تهران و از استادان اقتصاد دانشگاه تهران بود و تحصیلات عالی خود را دردانشگاه ملی آغازمیکند. درادامۀ آن در مدرسه اقتصاد دانشگاه لندن (ال.اس.ای.) با گرایش اقتصاد کاربردی و اقتصادسنجی برای توسعه و بعد از آن در دانشگاه سیتی لندن با گرایش جمعیت شناشی اقتصادی برای کشورهای کم توسعه تحصیلات عالی خود را تکمیل میکند.
رئیس دانا فعالیت سیاسیاش اینگونه که خود بیان میکند: «در سازمان جوانان جبههملی به عنوان عضو کوچکی ـ که به واسطه سن وسال کم حتی نمیتوانستم در برخی نشستها و مجامع شرکت داشته باشم ـ فعالیت میکردم. بنابر روحیه شخصی و همچنین فضایی که در اطرافمان ایجاد شده بود، نسبت به چند نکته کنجکاوی زیادی داشتم. من در نشستهای حوزههای جبههملی از اعضای قدیمی پرسشهایی میکردم، یکی از پرسشها این بود که از کودتای۲۸ مرداد ۳۲ به این سو چه گذشته است؟ در خانواده هم درباره دوران مصدق میشنیدیم، بویژه اینکه در مورد برخی جریانها مثل حزب توده هم میدانستیم که چه اتفاقاتی افتاده است و خاطرات آنها زنده میشد. به هر حال آن چه به ما نمیگفتند این بود که از سال ۳۲ تا ۴۰ چه گذشته و آنها چه میکرده و کجا بودهاند؟ این کنجکاوی من ـ به عنوان یکی ازاعضای بسیار جوان جبهه ملی ـ موجب آشنایی با افراد زیادی شد، مثلاً با آقایان شاهحسینی، الهیارصالح، روحالله جیرهبندی، حسن خرمشاهی و داریوش فروهر، آشنایی پیدا کردم و از آنها چیزهای زیادی آموختم. به منزل دکترصدیقی هم میرفتم و درآنجا دوستان زیادی پیدا کردم. در همان جا با بیژن جزنی و دوستان دیگرش آشنا شدم. همواره میشنیدیم که مقاومتهایی تحت عنوان نهضت مقاومت ملی در سالهای بعد ازکودتا شکل گرفته که چهرههای برجسته و فعالی داشته است. برای من شگفتآور بود که شماری ازاین چهرهها را هرگز نمی دیدم و نمیدانستم آنها چه کسانی بودند. به تدریج این افراد برای من حالت نمادین و قهرمانانه پیدا کردند؛ قهرمانانی که زنده بودند، مثل قهرمانانی که بعد از کودتا کشته شده بودند ـ افرادی چون دکتر فاطمی و دیگران ـ نبودند، ولی غایب ازنظر من بودند وهمین رمز و راز خاصی را نسبت به آنها در ذهن من به وجود آورده بود…»
رئیس دانا چپ مستقل بود و« از دوران جوانی عشق عمیقی به مصدق داشت.» در گفتگوئی در بارۀ حکومت ملی دکتر مصدق این چنین می گوید: من سیاستهای پولی دکتر مصدق، میزان نشراسکناس، نحوه به کاربردن این اسکناسها، چگونگی هدایت کردنش در کانالهای اقتصادی و آنچه در دادگاه گفت را در قالب مقالهای نوشتم. این روش و سیاستی بود که در جلوه راستگرایانه افراطی آن ۲۰ سال بعد توسط میلتون فریدمن مطرح شد و موجب شد که او جایزه نوبل اقتصاد را از آن خود کند. دکتر محمد مصدق۲۰ سال پیش از فریدمن و در کانال سوسیال دموکراسی، آن نقش درست و توسعهگر پولی را کشف و اجرا کرده بود. این مقاله در دفاع از نظریه پولی دکتر مصدق بود؛ نظریهای که مبتنی بود بر این نظر دکتر مصدق که گفت این واژه پشتوانه پول که میگویند بیش از حد یک چیزی را در ذهنشان مقدس کردهاند. پشتوانه پول تصمیم خود دولت است که چه میزان پول برای گردش اقتصادی نیاز است. پول بر اقتصاد و گردش امور میتواند تأثیر بد و تورمساز و بهرهکشانه باشد و هم در خدمت اقتصاد رفاه و توسعه باشد. دکترمصدق گفت از سال ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۹ پولی منتشر نشده است، پس به اندازه مشخص پول منتشر میکنیم (درک مصدق از آن بسیار دقیق بود)، او گفت چون آثار روانی منفی دارد آن را اعلام نمیکنیم. دکتر مصدق در دادگاه به اشاره گفت این پولی که ما منتشر کرده ایم، چون در کانالهای تولیدی هدایت شده است تورم را بالا نبرده است. ایشان آمارهای بانک ملی آن وقت را در مورد نرخ تورم روی میز گذاشت و اظهار داشت که چون پول درست تولید و هدایت شده است آثار تورمی نداشته است؛ چیزی که میلتون فریدمن به نام خودش ثبت کرد، البته فریدمن در وابستگی به انحصارات بزرگ جهانی وجریانهای راست افراطی این نظریه رامطرح کرد وجایزه نوبل اقتصادی را از آن خودکرد، از جمله این که اواین سیاست پولی را درخدمت به انحصارات بزرگی چون آی تی تی که در شیلی کودتا کرده بود به کار برد، اما دکتر مصدق در کانال سوسیال دموکراسی این نظریه را اجرایی کرد و به همراه آن ۱۰درصد بهره مالکانه را مطرح کرد. وقتی که در دادگاه این را به عنوان سند خیانت مصدق مطرح کردند، او گفت ای غافلها این سند خدمت و افتخار من است. »
رئیس دانا در بارۀ سیاستهای اقتصادی حکومت مصدق مینویسد: سیاستهای اقتصادی و کوششی است برای نشان دادن ارزشهای میهن ومردم درگذشته سر زمین ما، این سرزمین هم به کسب آموزش از تجارب گذشته اش نیازمند است و هم بایستی ارزشهایش را با شایستگی و افتخار – ولی با جدیت و بی گذشت – شناسایی کند.
افکار عمومی، دوران نهضت ملی نفت را در قالب مبارزه استعماری و مبارزه با توطئه و استبداد درباریان میشناسند. واقعیت این است که مبارزه ضد استعماری و در رأس آن مبارزه برای ملی کردن صنعت نفت، بخشی( اما بخشی محوری) از سیاست رشد مستقل وملی مردم ایران در آن زمان بود. این مبارزه، صنعت نفت را یک محور عمده رشد اقتصادی به حساب میآورد و برآن بود، تا زمانی که بهره برداری ازمنابع نفت دراختیارسرمایههای امپریالیستی – و بخصوص شرکت نفت انگلیس( بی پی)- است، امکان برخورداری ازاین منبع حیاتی به نفع توسعه ملی وجود نخواهد داشت.»
او در ادامۀ آن آورده است: « مبارزه ضد استبدای، همواره، به عنوان بخشی ازفرایند رشد اجتماعی و اقتصادی ایران تلقی میشد. اما براساس استراتژی دولت وقت دراین مبارزه، تلاش برای ملی کردن نفت وتأمین منابع مالی کافی برای احیای حق حاکمیت ومالکیت ملی، نقش محوری داشت. نجات اقشار مختلف مردم ازفقرو جهل وعقب ماندگی، به عنوان بخشی دیگرسمتگیری دولت، مطرح می شد. در این میان واضح بود که رهایی بخشی به دهقانان (آن زمان، رعایا) از چنگال بیسوادی و ناکارآمدی، آن هم درشرایطی که فقط چیزی درحدود ۲میلیون نفرازجمعیت تقریبا ۱۷میلیونی ایران شهرنشین بودند- و این نیزضعف پایههای اجتماعی برای مبارزه عمومی ضد استبداید و پیشرفت اجتماعی را نشان می داد.»
«… سیاست اقتصادی آن زمان چنین مصلحت دیده بودکه انبساط تدریجی وسایل پرداخت، و شکستن اولیه حصار وابستگی عرصه پول و پشتوانه های سنتی، کارخود را شروع و همزمان با اصلاح تولید کشاورزی، طی گامهای اساسی به سمت اصلاحات ارضی نهایی حرکت کند. دراین اثنا سیاست مالیاتی کشاورزی، بر بنیاد درآمد اربابان، به عنوان بخشی از بودجه سیاست اقتصادی وقت، اتخاذ شد. به موجب اصلاح وعمران روستایی اخذ میشد. واضح است که این تدبیر، بخشی از سیاست انبساطی همه جانبه و وابسته به توسعه اقتصادی و اجتماعی را تشکیل میداد . تا به این ترتیب تاوان رشد – آن هم رشد محدود شده و بخشی – را انبوه مردم عادی بویژه اقشار کم در آمد که مجبوربه تحمل تورم افسارگسیخته، ناشی از انبساط پولی به نفع گروههای ویژه بودند، نپردازند. دراین سیاستها فرایند رشد زیر ساختها و توسعه اجتماعی و انسانی، جای رشد صنعتی در حوزههای محدود را میگرفت و اصلاحات ارضی کارخود را با اصلاح بنیادی ساختار تولید و روابط اجتماعی( والبته با حذف روابط باز دارنده قدیمی ارباب و رعیتی، درصورت ادامه کار) شروع میکرد.
به هرتقدیر، محموعه الگو وسیاستهای اقتصادی آن دوران از این قرار بود:
تملک منابع نفت وملی کردن آن و بکاربردن درآمد نفت به نفع مردم، کوشش برای رفع نابرابریها وعقب ماندگیها، اتخاذ رویه رشد نیمه متعادل مبتنی بر رشته فعالیتهای صنعتی ممکن ازجمله رشته های وابسته به نفت، نوسازی سریع کشاورزی روستایی، حذف پایههای مادی نظام اربابی، دموکراتیزه کردن حکومت و ایجاد اتکای به نفس درمیان مردم.
سرزمینی که ازعقب ماندگیها وضعف فرهنگ نوین وشهرنشین رنج میبرد به اصلاحاتی ازآن دست نیازمند بود. ازآن میان، سیاست پولی تازهای تجربه شد که هم به دلیل نوآوری و هم به خاطرمحتوای قوی و سنجیده ومترقی آن، به جای خود ازافتخارات سیاستگزاری اقتصاد کار بردی به شمار میآید. این سیاست پولی ویژگی خود را دردوجنبه مینمایاند؛ بریدن ازپشتوانه کلاسیک وانتشار پول بر اساس نیازاقتصاد به وسایل مبادله از یک سو ودراختیارقراردادن پول ایجاد شده به نفع طرحای رشد زا، توأم با عدالت اجتماعی وجلوگیری ازافتادن پولهای تازه به تله احتکاری، ازسوی دیگر.
سیاست پولی دوران نهضت ملی آن چنان درخشان بود که جا دارد امروزدرمباحث مربوط به دانش اقتصاد سیاسی واقتصاد توسعه وکاربردی، درسطح اندیشمندان جوان اقتصادی شناخته و بازنگری شود.»
زنده یاد رئیس دانا به تئوری مارکس باورداشت وطرفدارزحمتکشان بود. براین عقیده بود که «نیاز اصلی کارگران تشکل مستقل است که بتوانند نمایندگان واقعی برای خود برگزینند تا پای میز مذاکره بروند. تصویب قوانین برای اینکه کارفرماها مجازات شوند خوب است اما اگر تشکل کارگری وجود نداشته باشد، این قوانین روی کاغذ باقی میماند.» و بر این نظر بود که «توسعه باید توانمندی همگانی در اداره جامعه، در اداره اقتصاد و در استفاده از وسایل و امکانات تولیدی را بالا ببرد تا بتوان از این ظرفیتها و امکانات در خدمت ارتقای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی واقتصادی ونیزافزایش رفاه عمومی استفاده کرد. در این فرایند البته لازم است تا یک نظارت دائم بر منابع وجود داشته باشد. تفاوت عمده توسعه با رشد این است که رشد دارای جنبههای کمی است، در حالی که توسعه دارای جنبههای کیفی است. ایران نتوانسته به توسعه دست یابد، زیرا تاکنون دولتها -پیش و بعد از انقلاب- در نگه داشتن سرمایهها و ثروتهایی که توسط مردم و داخل اقتصاد تولید شده به سمت برآوردن شاخصهای توسعه همگانی، همهجانبه و موزون اقدام نکردهاند.»
او بارها بعلت انتقاد و اعتراض به عملکرد رژیم ولایت فقیه بازجویی، شکنجه شد و به زندان افتاد «درحالی که در جوامع دموکراتیک، دانشمندان و دانشگاهیان آزادند و حتی تشویق میشوند تا درگفتگو دربارهٔ مسایل مربوط به امور سیاستهای عمومی مشارکت کنند، رئیس دانا به دلیل بیان دیدگاه تخصصیاش در مورد وضعیت اقتصادی ایران و سیاستهای دولت بازداشت شد»
رییس دانا در رابطه وضعیت معشیتی طبقه کارگر براین نظربود:« وقتی از واقعیت حرف میزنیم به معنای تامین حقوق طبقه کارگر است؛ بهمعنای رسیدن به دستمزدهایی که آنها را از زیر خط فقر نجات بدهد و حداقلهای معشیتی لازم را برای خود و خانوادهشان فراهم کند. و البته این حداقل معیشتی در سطح خساستآمیز تعیین نشود، بلکه شامل توانایی تامین اقلامی در داخل سبد کالای مصرفی آنها باشد که اگر برای اغنیا، مدیران، دولتمردان و برای ثروتمندان خوب و ضروری است، برای افراد طبقه مزدبگیر هم خوب و ضروری باشد. مثلا برخورداری از آموزش کامل و برخورداری از خدمات بهداشتی و درمانی کامل- حالا صرف نظر ازاینکه یک وزیری پیدا میشود و میگوید من ۳ میلیارد خرج نمیکنم، برای اینکه عمر یکی را دو سال طولانی کنم. این نگاه و شخص به کنار. او فکر میکند آن پول را از جیبش دارد خرج میکند. این حق اولیه مردم است که از خدمات بهداشتی و درمانی برای بقای خود برخوردار باشند.»
از نگاه و منظرفریبرز رئیس دانا:« هسته اصلی وقایع زمستان ۹۶- و بخش زیادی از حاشیههایش- بدون شک اصالت داشت و درست بود و دستساز مداخلهگران امپریالیستی نبود. بلکه واکنش مردم محروم وناراضی به وضعیت اقتصادی بود. این انفجار قابل پیشبینی بود/است. مشخص است که سیاستهای حبابی پولی، یک بلایی بر سر اقتصاد میآورد. توزیع درآمد را نابسامان میکند. مشخص است که یا به شورش سفید میانجامد- یعنی خیلی از جوانان به مواد مخدر و فرار از ایران و دلسردی و ناامیدی و خودکشی میرسند؛ یا به شورش کور- یعنی تظاهرات و واکنشهایی که بدون برنامه و تشکل است. یا اینکه بهتدریج تجربه پیدا میکنند و به سمت تشکلها و واکنشهای حساب شدهتر میروند.
وقتی به سمت واکنشهای حساب شدهتر میروند، دونقطه رانشانه میگیرند؛ یکی اینکه مراقب مداخلات امپریالیستی خواهند بود. نمیشود تا به مرحلهای از جنبش میرسیم، سر و کله آمریکا پیدا شود و مداخله کند. این به زیان تحول سیاسی و اجتماعی است و به زیان دگرگونیهایی است که نیروی مردمی را بر سر قدرت بیاورد. کسانی که ارتباطشان با جان بولتون و دم دستگاه آمریکایی است و امید اصلیشان برای مبارزه در صحنه سیاسی است، آنها جایگزینشان هم همان است. یا اصلاحطلبهایی که میخواهند درهمین چارچوب وضع موجود، یک ماستمالیزاسیونی بکنند وموضوع را درست کنند. آنها هم وضعیت رابه همین شکل نگه میدارند. یا رقیبهاشان ومحافظهکاران ایرانی یا اصولگرایان که میخواهند همه قدرت را به برخی از نهادها منتقل کنند. آن هم نتیجهاش قطبی شدن اقتصاد و نابه سامانیها بوده است. زمستان ۹۶، بیانگر و تبلور اراده مردمی بود که بیشتر از همه گذشتهاش با آگاهی توأم بود. بنابراین، این خطر همیشه وجود دارد و این هوشیاریها که هوشیاری اولی است، در مقابل امپریالیسم لازم است.»
رئیس دانا بنابه تجربۀ خرد نظری وعملی خوداستقلال، آزادی و عدالت اجتماعی را اساس دموکراسی میدانست وصادقانه وواضح میگفت:« من به آزادیخواهان راستگرا میگویم ـ چه اصلاحطلب، چه سکولار باشند، چه مذهبی و چه ملی و یا هر چیز دیگر ـ نمیتوان بدون آزادی به استقلال رسید و بدون استقلال به آزادی. ما به استقلال ملی و استقلال انسانیمان احتیاج داریم. ما برای رسیدن به آزادی محتاج استقلال هستیم وانسانی که مستقل نباشد هرگز نمیتواند آزاد باشد. انسانهایی که آزاد نباشند نمیتوانند دموکراسی را بنا کنند.»
از فریبرز رئیسدانا بیش از ۱۵ جلد کتاب درباره مسائل اقتصادی و سیاسی باقی مانده است که از آن میان میتوان به «آزادی و سوسیالیسم»، «اقتصاد سیاسی توسعه» و «منش روشنفکری» اشاره کرد. «بربریت واقعاً موجود، ویراسته لئو پانیچ، کالین لیز» از ترجمههای شناخته شده اوست.
او علاوه بر فعالیت تخصصی در زمینهٔ پژوهش و تدریس در رشتهٔ اقتصاد، به فعالیتهای سیاسی، اجتماعی، ادبی ومطبوعاتی نیزمیپرداخت ودر جریانهای روشنفکری در ایران در حوزه دموکراسی، عدالت اجتماعی و سوسیالیسم قلم میزد.
بخش دیگری ازدستاوردهای دکتررییس دانا پژوهشها و حدودا” ۲۰۰مقاله میباشد که در زمینههای متنوعی ازجمله اقتصاد حمل ونقل و اقتصادسنجی ایران و تشکیل سرمایه در ایران و اقتصاد شوروی و کشورهای مستقل (آسیای مرکزی) و اقتصاد شهری و منطقهای ایران و فنشناسی در ایران و آسیب شناسی اجتماعی با دیدگاه اقتصادی و استراتژی جهانی قدرتهای بزرگ و اقتصاد سیاسی کم توسعگی (۸مقاله) و نظریههای رشد و فنشناسی و ارتباط دموکراسی و توسعه اقتصادی و… به طبع رسیده است.»
ناصر فکوهی درسوگ او مینویسد: «فریبرز در حرفزدن و گفتگوها و خوشوبشهایی که با دوستان و نزدیکان و همکارانش داشت، همیشه شاد و سرزنده و صمیمی بود و کمترین نشانهای از تکبر و احساس غرور و خود بزرگ بینی نداشت. رکگویی و شجاعتی که نه فقط در زبان بلکه در عمل و فعالیتهای اجتماعی و سیاسیاش از او مشاهده میشد، قابل تقدیر است.
زندگی او، پایبندیاش به عقایدش، پافشاریاش بر اخلاقی زیستن، دوری جستن از فساد و تحمل هر فشار و مشکل و سختی – که بسیار بر او روا شد- برای آنکه به این اخلاق باور داشت، سوای آنکه چه نظری درباره این عقاید داشته باشیم، احترام برانگیز است. بارها و بارها، فریبرز را میدیدم که با افتخار و سربلندی و شجاعت در رسای این و آن دوست از دست رفته، بلندگو به دست میگرفت و در صف اول سخنرانی میکرد. همیشه برای این کار آماده بود تا جایی که کسی را جسارت سخن گفتن نبود، فریبرزی باشد که زبان بگشاید و اندوه کسانی را که خاموشند با صدای بلند و بیواهمه بیان کند. افسوس که در روزگار کرونا شاید در خاموشی در خاک بیارامد.»
یادش گرامی باد