چهار ماه و ۱۹ روز پیش، در نخستین ساعت بامداد روز جمعه ۲۴آبان۱۳۹۸، بنزین در ایران گران شد. بنا بر تصمیم شورای سران قوا، تحت حمایت «آیتالله خامنهای»، رهبر جمهوری اسلامی، قیمت هر لیتر بنزین آزاد دو برابر گرانتر شد و به ۳ هزار تومان به ازای هر لیتر رسید. قیمت بنزین سهمیهای هم ۵۰ درصد افزایش یافت و ۱۵۰۰ تومان تعیین شد.
به دنبال این واقعه ایران به مدت یک هفته در حصر فرو رفت و مرگبارترین اعتراضهای خیابانی تاریخ معاصر رقم خورد. صدها نفر جانشان را در اعتراض به این تصمیم یکباره از دست دادند. تنها به این دلیل که سران نظام و در راس آنها، رهبر ایران به این نتیجه رسیده بودند که در سختترین بزنگاهها تاریخ اقتصاد ایران، قیمت سوخت را در ایران زیاد و نزدیک به واقعیت کنند؛ اما کدام واقعیت؟
یک واقعیت در کف خیابان خود را نشان میداد؛ انعکاس یک دهه بحران اقتصادی و تحریم و شرایط غیرعادی که اقتصاد ایران و حالوروز معیشت مردم را به فروپاشی کشانده بود.
واقعیت دیگر قیمتی بود که گفته میشد قیمت واقعی بنزین است. چیزی حدود لیتری ۶ هزار تومان آن موقع که دولت میتوانست آن را به مشتری خارجی بفروشد.
سران نظام ایران واقعیت دوم را بر اولی ترجیح دادند. ولو به قیمت جان صدها ایرانی و به حصر کل ایران و با دور زدن سازوکارهای قانون اساسی، حرف خود را به کرسی نشاندند؛ به گمان خود میانه میدان را گرفتند، بنزین را نصف قیمت واقعی قیمتگذاری کردند به این امید که نه سیخ بسوزد و نه کباب، اما هم سیخ سوخت و هم کباب. هم جان صدها عزیز از دست رفت، هم ارتباط ایران را با دنیای بیرون یک هفته بستند و هم سازمان اداری و دیوانی مملکت را به هرجومرج کشاندند، اما مشکل بنزین حل نشد که نشد.
بنزین ایران؛ گرانتر از قیمت جهانی
حالا به برکت سقوط چشمگیر قیمت نفت، قیمت بنزین در داخل ایران گرانتر از «قیمت واقعی» است. بهای هر بشکه نفت به نزدیک ۲۰ دلار رسیده است و قیمت بنزین جهانی به حدود ۵۰ سنت به ازای هر گالن رسیده است. چیزی کمتر از ۱۵ سنت به ازای هر لیتر؛ یعنی اگر به قیمت دلار آزاد ۱۵ هزار تومانی هم حساب کنیم حالا «قیمت واقعی» هر لیتر بنزین حدود ۲ هزار تومان است، هزار تومان کمتر از قیمت آزاد.
یعنی اگر آن موقع دولت قیمت بنزین را بهکلی آزاد و برابر قیمت فروش خارجی تعیین کرده بود، الان مردم ایران بهای کمتری برای سوخت پرداخت میکردند، اما دایره تدبیر سران نظام به این قد نمیداد که حالا که در بدترین شرایط تصمیم به جراحی با درد خونریزی گرفته شده، لااقل کار یکسره شود و غده بدخیم یارانه سوخت برای همیشه برداشته شود؛ مثلا سران قوا به جای قیمت ثابت اعلام میکرد قیمت بنزین آزاد ازاینپس نصف قیمت جهانی تعیین میشود. اگر این اتفاق افتاده بود الان قیمت بنزین آزاد حدود هزار تومان بود و کسی نیازی به استفاده از بنزین سهمیهای نداشت. اگر این اتفاق رخ داده بود، دستکم میشد توجیه کرد که حاصل آن رسوایی انسانی، حل کردن مشکل یارانه سوخت، یکبار برای همیشه بود، اما اینطور نشد.
حالا نهفقط مردم ایران باید هزینهای را که بر آنها تحمیلشده بپردازند، بلکه دولت جمهوری اسلامی نیز باید انگشت حسرت به دهان ببرد و بگزد که چگونه همه محاسباتش نقش بر آب شده است.
محاسبه روی یخ
بودجه ۱۲۹۹ تا اینجای کار غیرواقعیترین بودجه تاریخ ایران است. بودجه عمومی سال ۱۳۹۹ حدود ۶۰۰ هزار میلیارد تومانی به کنار که با توجه به کاهش قیمت و قطع صادرات نفت و همینطور شرایط بحرانی اقتصاد، بعید است نیمی از آن محقق شود.
علاوه بر بودجه عمومی، امسال یک بودجه ۲۵۰ هزار میلیارد تومان هم برای هدفمندی یارانهها پیشبینیشده که دو سوم منابع آن وابسته به بنزین است.
براساس جدول منتشرشده در تبصره ۱۴ لایحه بودجه ۱۳۹۹، دولت بر این خیال بود که امسال ۸۸ هزار و ۸۰۰ میلیارد تومان درآمد خالص از صادرات بنزین داشته باشد. این رقم بیش از یکسوم کل منابع هدفمندی یارانهها (۲۵۰ هزار میلیارد تومان) و حدود ۶۰ درصد مصارف هدفمندی است. یعنی پولی که قرار است بهصورت یارانه نقدی و غیرنقدی به مردم پرداخت شود، صرف پرداخت مستمری به خانوارهای تحت حمایت بهزیستی و کمیته امداد قرار بگیرد، بخشی از آن صرف برقراری نظام عادلانه سلامت شود، بخشی برای حمایت از اقشار خاص هزینه شود، بخشی برای یارانه نان و…
درآمد صادرات بنزین الان در بهترین حالت یکسوم پیشبینی بودجه است، اما بهجز این کاهش مصرف بنزین داخلی هم هست که تحقق درآمد ۷۷ هزار میلیارد تومانی پیشبینیشده در بودجه یارانههای سال ۱۳۹۹ را به خطر میاندازد.
با این حساب میتوان گفت تا اینجا چیزی حدود نیمی از منابع هدفمندی یارانهها روی هوا است. پولی که باید صرف پرداخت یارانه و مستمری به مردمی شود که تحت شدیدترین فشارهای اقتصادی قرار دارند و خطر گرسنگی و سوتغذیه آنها را تهدید میکند.
حالا سوال مهم و اساسی اینجا است که این پول بربادرفته از کجا تامین میشود؟ آیا دولت میتواند هزینههای هدفمندی را کاهش دهد؟ بعید است. آیا پولی در بساط ذخیره ارزی و صندوق توسعه ملی هست که خرج روز مبادا کند؟ جواب دقیق این سوال را نمیدانیم اما میدانیم که آیتالله خامنهای، بهجز برای تامین مالی نهادهای زیر نظر خود، بهسختی حاضر به صدور مجوز برای استفاده از منابع صندوق توسعه ملی است؟ آیا کمکهای خارجی مثل وام صندوق بینالمللی پول میتواند مشکل را حل کند؟ قاعدتا این وام اگر کسری نفتی بودجه عمومی را هم جبران کند شاهکار کرده است؟ آیا دولت ناگزیر به چاپ پول بدون پشتوانه و توزیع آن بهصورت یارانه است؟ که در این صورت فاجعهای چهبسا بزرگتر از فاجعه فعلی در کمین اقتصاد ایران خواهد بود؛ و در این صورت چه کسی مسئول فاجعه احتمالی خواهد بود؟
از: ایران وایر