فیلسوف ایرانشهر، دولتمرد معمار نهادهای ایران نوین
در نودمین سالگرد ریاست فروغی بر جامعه ملل (متحد)
پیش گفتار:
در ابتدای قرن اخیر فیلسوفی سیاستمدار طرح شکوهمند “بازسازی هویت ملی برای توسعه ایران مدرن” را نظریه پردازی کرد. دولتمرد بزرگ تاریخ معاصر طرحی بلندپروازانه برای معماری ساختار ایران نوین بر بستر تمدن و فرهنگ ایران زمین در سر داشت. او به درستی ناسیونالیسم فرهنگی و میهن دوستی و تربیت صحیح را موتور محرک و انگیزاننده نسل نو برای همبستگی، توسعه و تجدد ایران می دانست. (چیزی که بنظر نگارنده سنت بالذات رسالت انجام آن را ندارد).
مقاله مفصل پیش رو به ایده های ارزشمند و خدمات ماندگار و نهادسازی ایرانشمول فروغی می پردازد.
این پژوهش با استناد و مطالعه دهها جلد کتاب و نوشتار (از جمله نوشتار ارزشمند پویا زارعی) و دسترسی به برخی منابع اختصاصی نگاشته شده است که در آینده بصورت کامل منتشر خواهد شد.
خواندن آن را به تمامی میهن دوستانی که به مانیفست ملی گرایی، مانیفست توسعه و اصلاحات ماندگار در ایران امروز می اندیشند توصیه می کنم.
قهرمانان همیشه وجود داشته اند. از عمق تاریخ اساطیری ملت ها تا همین امروز. قهرمانان یا پیروزی های بزرگ برای یک ملت به ارمغان آورده اند یامانع ازسقوط یک ملت شده اند.
و فروغی خردمند نیکونهادی بود که در بزنگاه سخت تاریخ معاصر ایران قهرمانانه وارد شد. بعد از شکست های کمرشکن از روسیه و جدایی سر ایران، پیروزی و شکست انقلاب مشروطه و دو قرن حکومت حرمسالار قاجار که ساختار بدوی و پوسیده ای بیش نبود، دو جنگ عظیم جهانی با امواج سهمگین(قحطی، تجزیه، واگرایی و إشغال) به فاصله اندک کافی بود تا بنیان و حیات کشور از هم فروپاشد و چون شش تاراج قبلی تاریخ، تمدن ایران ویران شود اما بجای ویرانی ایران وارد عصر نوزایی شد…(متن خلاصه می شود و بعد در مقاله ای مفصل منتشر خواهد شد)
اما شاهکار فروغی و همفکرانش در آن دوران پر آشوب جنگ، استعمار، بی دولتی و نابخردی چه بود. چه اندیشه های بزرگ و چه دستاوردهایی برای ایران داشت. چگونه ارسطووار دربرابر سکندر، در کنار رضاشاه، نظامی تازه کار و ناآشنا به اصول مدرنیته و بنیانهای فکری سلطنت آرمانی ایرانی، ضرورت تحول جامعه ایران را گوشزد کرد، بر او تأثیر مستقیم گذاشت و از اقتدار او برای اصلاحات ماندگار و هدفمند در کشوری عقب مانده بهره برد.
ایده بزرگ فروغی، نهادسازی برای بازآفرینی هویت و غرور ملی برمبنای تمدن عظیم و فرهنگ خردگرای ایران و سپس بکارگیری این هویت ایرانی و حس وطن دوستی در نسل جدید برای ساختار سازی و برنامه ریزی بسوی یک ایران نوین و مدرن بود. او باور داشت که امکان تجدد و نوسازی تدریجی ایران بر مبنای فرهنگ و ادب ایران و به کمک ابزار مدرنیسم وجود دارد و تلاش کرد فرهنگ ملی ایران با عقلانیت مدرن به همزیستی برسند و این روند به دور از افراط گرایی و حذف سنت انجام پذیرد. معتقد بود برای ساختن ایران نوین باید ایرانی عصرجدید پرورش داد. فروغی وطن دوستی را از لوازم توسعه می دانست اما برخلاف ناسیونالیسم افراطی شایع در ابتدای قرن بیستم در رساله های”اندیشه های دور و دراز” و “چرا باید ایران را دوست بداریم” می گفت:
«وطن دوستی با نوعدوستی تعارضی ندارد». با ارج نهادن به نمادهای تاریخی، تمدنی و فرهنگی ایران معتقد بود بجای بناکردن هویت ملی معاصر بر اساس تعصبات قومی و نژادی باید آن را در میراثهای فرهنگ و ادبی کشور کاشت. تمدن و پایایی ایران را حاصل جمع فرهنگ و همبستگی همه اقوام درون سرزمینی می دانست.
فروغی ایده امکان اصلاح توده ها درصورت وجود حکومتگران اصلاحگر را پذیرفته بود. با اصلاح ساختار حکومتی از بالا امکان انقلاب تدریجی و نوسازی در بطن جامعه وجود داشت و تغییر در جامعهی سنتی که به قرنها عقبماندگی خو کرده بود را با بازآفرینی فرهنگ ملی کلید زد.
فروغی که اندیشمند و عملگرایی بی نظیر بود، در طی چهار دهه برای پیشبرد این هدف کلان تلاش کرد و طرحهای بسیاری را رهبری و همراهی نمود. در بسیاری از آنها موفق بود و پروژه بزرگی را که برای عصر روشنگری ایران در سر داشت تا آخرین لحظات حیات ادامه داد…
فروغی نه تنها درعرصه ملی بلکه در جامعه جهانی نوپای آن روزگار نیز منشا خدمات ارزنده ای شد از جمله در دوران ریاستش برجامعه ملل در نتیجه تلاش و همراهی وی برده فروشی و تجارت تریاک در جهان محکوم شد و برای نخستین بار در کنفرانس خلع سلاح تمام سخنرانیها و اسناد ثبت و ضبط شد که بعدها پایه برخی قواعد بین الملل شد.
فروغی همچنین نقش شایانی در بازشناسی فرهنگ و تمدن ایران به جهانیان ایفا نمود چنانچه ثبت شعر بشردوستانه سعدی(بنی آدم) در ورودی مجمع عمومی ملل متحد یادگار سخنرانی تاریخی او در دهمین مجمع عمومی ملل بود.
در ادامه نوشتار بخشهایی از نهادسازی و خدمات ارزشمند او از نظر می گذرد…(متن خلاصه می شود)
در ادبیات، فرهنگ و روشنگری
اغراق نیست اگر بگوییم ایرانی که اکنون می شناسیم در ادبیات، زبان شناسی، تاریخ، آثار ملی، حکمت و فلسفه و حتی یکپارچگی تا حد زیادی مدیون خدمات فروغی است. حاصل تحصیلش در دارالفنون، تدریس در مدرسه علوم سیاسی و سفر به اروپا و دیدار با سیاستمداران و فلاسفه بزرگ برای ایران روزنامه، دانشگاه، فرهنگستان، وزارتخانه و عدلیه بود.(با نتایج سفرهای ناصرالدین شاه به فرنگ که طنز تاریخ بود مقایسه شود)
اولین نتیجه آشنایی او باعصرتجدد سردبیری روزنامه تربیت بعنوان اولین روزنامه غیر دولتی و آزاد در فضای بسته مظفری تا مشروطه بود.(که به همت پدر فرهیخته و ادیب او منتشر می شد)سطح و کیفیت مطالب تربیت نقش بسزایی در ترویج روشنگری و مشروطه خواهی درآن روزگار داشت و بعدها توسط مشروطه خواهان بزرگی چون میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل بسیار مورد تمجید قرار گرفت. درهمان سالها ریاست مدرسه علوم سیاسی مشیرالدوله را برعهده گرفت که روشنفکران زیادی درآن تربیت شدند.او به ترجمه و تالیف کتاب ها به زبان فارسی و اضافه کرد درس تاریخ ایران و فلسفه در آن مدرسه پرداخت.
بدون شک مهمترین پروژه فرهنگی این عصر تاسیس فرهنگستان بود. فروغی بواسطه مراودات گسترده فرهنگی و درک میزان نشر و توسعه علوم در غرب به خطر هجوم واژگان و نبود معادل جهت معنایابی متون پی برد و خطر زوال زبان فارسی را در”پیام من به فرهنگستان” گوشزد کرد. با دعوت از افرادی نظیر دهخدا، ملکالشعرای بهار، سعید نفیسی، بدیعالزمان فروزانفر، علامه قزوینی و ریاست او در فرهنگستان، دوره نوزایی زبان فارسی آغاز شد. طی چند سال حدود ۲هزار واژه درفرهنگستان ساخته شد و آیین سخنوری و نگارش جدید تدوین شد.”زبان آیینه فرهنگ ملت است”
همچنین اولین کتب درسی دوره ابتدایی در ایران تالیف شد و پیامی از فروغی در ابتدای کتب تاریخ نقش بست. در تاسیس دانشگاه تهران فروغی به همراه داور و علی اصغر حکمت بیشترین نقش را داشتند…
فروغی در سالهای پس از ۱۳۱۴ که از سمتهایش عزل و خانهنشین شد دست درکار عظیم دیگری برد.
حاصل ۸ سال پایان عمر فروغی در ادبیات و فرهنگ، تصحیح وانتشار کلیات سعدی، شاهنامه فردوسی، پنج گنج نظامی، دیوان حافظ، رباعیات خیام، سماع طبیعی ابن سینا و آیین سخنوری بود. وزارت فرهنگ وقت اصرار زیادی بر پرداخت حق الزحمه این خدمت بزرگ داشت که از سوی فروغی رد شد. برای نخستین بار همه این کتابها به تاکید فروغی در ۳ نوع چاپ مجلل و نمادین، چاپ عادی و چاپ ساده و روان شده برای استفاده عموم مورد طبع قرار گرفت و بفاصله کمی کتب پنج مظهر ادبیات ایران به خانه بیشتر ایرانیان راه یافت. “شعر، هنر و صنعت ملی ایرانی است”
همکاری با فرهنگ شناس برجسته محمد معین درانتشار فرهنگ معین و جمع آوری امثال و حکم ایران از دیگر فعالیتهای فرهنگی او بود…
تاسیس و ارتقای انجمن آثار ملی با دعوت از بزرگان اهل فن برای حفظ و ترمیم آثار و بناهای ملی به درخواست فروغی انجام گرفت. بازسازی آرامگاه سعدی، حافظ، خیام، عطار و بسیاری آثار باستانی دیگر ،برگزاری هزاره فردوسی و ساخت آرامگاه او، هزاره ابن سینا، اساسنامه تشکیل موزه ایران باستان و کتابخانه ملی ایران تنها بخشی ازخدمات او در پاسداشت آثار ملی و پروژه بازآفرینی هویت فرهنگی ایران بود.
در تاریخ، فلسفه و حکمت
تسلط فروغی بر سه زبان فرانسه، انگلیسی و آلمانی در این عرصه کمک شایانی به او کرد. بطور فهرست وار بخشی ازخدمات ارزنده فروغی در تاریخ و فلسفه چنین است:
- تالیف تاریخ مختصر ایران و جمع آوری کتب تاریخ ایران از کتابخانه های معتبر خارجی
- تاریخ ملل قدیمه مشرق (ترجمه)
- تالیف تاریخ مختصر دولت قدیم روم
- تالیف کتاب ارزشمند سیر حکمت در اروپا(۳جلد)که سالها تنها مرجع دانشجویان فلسفه و تاریخ بود.
- تالیف حکمت سقراط و افلاطون
در قانونگزاری، حقوق مدنی و اقتصاد
فروغی از مدتها قبل از دولتمردی دغدغه وضع أسف بار محاکمات حقوقی و عدلیه را داشت. در زمانیکه ایجاد سیستم قضایی با وجود قانون شرع و مخالفت علما محال می نمود در شورای تدوین اولین قانون مدنی ایران و قانون تشکیل عدلیه حضور یافت.در اولین دوره نمایندگی مجلس به وضع قوانین عدلیه در مجلس شورای ملی همت گمارد. در دوران وزارت عدلیه و ریاستش بر دیوان عالی دو قانون مهم طرح تشکیلات عدلیه و قانون اصول محاکمات حقوقی برای نخستین بار اجرا گردید. در همین دوران تلاش جدی برای تاسیس اولین دانشکده حقوق ایران و پی ریزی سیستم قضایی مدرن را آغاز کرد.
از جمله تالیفات او در حقوق و اقتصاد می توان به حقوق اساسی یا آداب مشروطیت دول و ترجمه کتاب اصول علم ثروت ملل یعنی اکونومی پلتیک که تنها کتاب اقتصاد فارسی تا آن زمان بود اشاره کرد. در این کتاب برای بسیاری از واژگان پایه ی علم اقتصاد برابر فارسی ساخت و برای نخستین بار در ایران علم اقتصاد را بهصورت روش مند و علمی مطرح کرد.
در سیاست و دولتمردی
فروغی در سنین جوانی و بدلیل عملکرد روشنگرانه در روزنامه تربیت، تالیف چند کتاب، ریاست مدرسه علوم سیاسی و انتساب به پدری فرهیخته همچون ذکاالملک اول با رای بالا درمجالس دوم و سوم به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد. در ۳۵ سالگی به ریاست مجلس ملی برگزیده شد و طی ۳۰ سال بعد بعنوان رییس و نایب رییس مجلس و وزیر و نخست وزیر نقش مهمی در روند تجدد در ایران بازی کرد.
ذکاوت و میهن دوستی فروغی(و چند دولتمرد دیگر) در هردو جنگ جهانی ایران را از تبعات عظیمی که می توانست ایران را تا مرز فروپاشی ببرد رهانید. پس ازجنگ جهانی اول تا کودتای ۳اسفند سلسه قاجارتنها نظاره گر کشمکش در شمال و جنوب و مرکز ایران بین روس، انگلیس و خوانین بود. پس از رای بالای مجلس پنجم به انقراض سلسله قاجار و طرح تشکیل مجلس موسسان، بسیاری از فروغی خواستند تا باتوجه به اعتبار و حسن سابقه خود درتشکیل موسسان همراهی نماید. در آن شرایط پرآشوب (صدسال قبل)نیاز به رهبری متمرکز با دو ویژگی ارتش نیرومند(برای حفاظت از یکپارچگی ارضی) و نماد فره ایزدی باستانی(جهت بازآفرینی همبستگی ملی)ضروری می نمود.
در سخنرانی تاجگذاری رضاشاه علاوه بر اقتداربخشی به او( برای نیل به دو ویژگی ذکر شده) با زیرکی روش درست سلطنت مشروطه و نقش مردم در دوران جدید در تحقق مقاصد عالی را یاد آوری کرد. در آن برهه تاریخ انتقال آرام قدرت از سلسله ای فروپاشیده به رهبری جدید و مقتدر را منطقی ترین راه جهت حفظ همزمان ایران، طی روند تجدد و توازن قوا بین دو استعمار درنده شمال و جنوب می دانست…
فروغی قبل تر در ۱۹۱۹ تلاش گسترده ای جهت عضویت ایران در کنفرانس صلح بعد از جنگ جهانی اول انجام داد که با توجه به ضعف تصمیم گیری در تهران مثمرثمر نبود. او بارها در نامه هایش به نخست وزیر در تهران آشفتگی که بر سر عثمانی و حجاز می رفت را متذکر شد و خطر انعقاد قرارداد یکطرفه با انگلستان که در حال خوردن همسایگان بود را گوشزد کرده بود. در نهضت ضد قرارداد وثوق-کاکس در مجلس به همراه مشیرالدوله، مستوفی الممالک، مدرس و چندی دیگر به مخالفت با قرارداد ۱۹۱۹ برخاسته و آن را لغو کردند(رجوع به مقاله ایران در ۱۹۱۹)
در دوره اول نخست وزیری او طرحهایی همچون اصلاح قانون انتخابات(استفاده از سجل, اصلاح تقسیمات حوزه های انتخابی, شرط سواد حداقلی) طرح قانون نظام وظیفه، قانون إلغای القاب و قانون ثبت اجرایی شد. برگزاری انتخابات مجلس ششم که اولین و بهترین انتخابات دوره پهلوی اول بود و به انتخاب چهره هایی همچون مدرس، مصدق، مستوفی، پیرنیا و بهار انجامید حاصل همین دوره بود. در دورانی که سفیر ایران در ترکیه بود دوستی و تاثیر زیادی بر آتاتورک داشت به نحوی که بارها او به تمجید از فرهنگ و تمدن غنی ایران و هویت ملی طبیعی ایرانیان پرداخته بود.
در سال ۱۳۰۸ نمایندگی هیات ایران در جامعه ملل در ژنو را عهده دار بود که در نتیجه سخنرانیها، مراودات و بازنمایی تمدن ایران به نمایندگان دیگر ملل به مقام شامخ ریاست جامعه ملل برگزیده شد و در آن سال اهتمام جدی بر تصویب قوانین ضد برده داری و تجارت مواد مخدر بعمل آورد…
فروغی در دور دوم نخست وزیری در اعتراض به برخی رفتارهای مستبدانه رضاشاه من جمله اعدام مخالفین( و یاران سابق) و وقایع کشف حجاب مغضوب گردید و مجبور به استعفا شد. از این سال تا حدود پایان عمر بیشتر خانه نشین بود و به قول خود بهترین حاصل عمر خود که تصحیح و انتشار کلیات سعدی، شاهنامه فردوسی، پنج گنج نظامی، دیوان حافظ، رباعیات خیام وسماع طبیعی بود را به ثمر رساند.
اما بدون شک بزرگترین خدمت فروغی بعنوان یک دولتمرد در شهریور ۲۰ و اشغال ایران توسط متفقین انجام شد. احتمال تجزیه ایران، حمله گسترده متفقین به شهرها، احتمال قحطی و یا تحمیل قراردادهای ننگین به سیاق دوران قاجار کابوسهایی بودند که هر یک امکان وقوع داشتند. رضاشاه برای نجات ایران دست به دامان فروغی شد. او توسط مجلس با اکثریت آرا به نخست وزیری برگزیده شد. در حالیکه تحت تاثیر تبلیغات و موفقیتهای ارتش نازی بخشی ازجامعه و حتی روشنفکران ایرانی خواهان حمایت از هیتلر و مقابله با متفقین در جنگ جهانی بودند او حاضر به بازی در این قمار خطرناک نشد و تاریخ نشان داد که چگونه این تصمیم ایران را از ویرانی نجات داد. او در این ایام زیر شدیدترین شانتاژ و تهمتهای دروغ توسط دستگاهای تبلیغاتی نازی ها و برخی دشمنان داخلی قرار داشت…
او بلافاصله با تشکیل دولت در چند اقدام اساسی هرگونه عملیات علیه متفقین که در نتیجه منجر به کشتار مردم، تخریب شهرها یا سلب آسایش عمومی شود و هرگونه برخورد و تماس بین قوای متخاصم و مردم را ممنوع کرد. سپس با بیانیه ها و سخنرانی ها جهت جلوگیری از هجوم مردم برای ذخیره آذوقه و یا فرار از شهرها قحطی و هرج ومرج را کنترل نمود. در نخستین رایزنی با قوای متفقین درخواست خروج سریع آنها پس از جنگ از ایران و حفظ استقلال ایران را طرح کرد. فروغی ضمن مخالفت با طرحهایی همچون بازگشت تاج و تخت به قاجار یا ریاست جمهوری خودش و با لحاظ شرایط مد نظر متفقین و منافع ملی، متن استعفای رضاشاه را تهیه و سلطنت را به محمدرضاشاه محول کرد. سخنرانی تاریخی او از رادیو شامل رهنمودهای تاریخی به شاه و ملت بود. “شاه جدید معتقد است باید اصول مشروطیت و قانون اساسی کاملا رعایت شود. همه تعدیات گذشته به مردم و افراد جبران شود…” ” معنای حکومت ملی اینست که اختیار امور کشور با ملت باشد”
فروغی در اندک فرصتی که در آغاز حکومت شاه جوان داشت با وجود شرایط سخت جنگ جهانی و شورش ها در برخی نقاط سعی بسیاری در ایجاد دموکراسی کرد.
فروغی مغضوبین رضاشاه را به دولت بازگرداند، زندانیان سیاسی را آزاد کرد، سانسور مطبوعات را برداشت و در باز کردن فضای باز سیاسی کوشید. فضایی که تا ده سال بعد نسبتا تداوم داشت.
همچنین در دوران اشغال و جنگ جهانی هیچ نیروی ایرانی به قوای متخاصم نپیوست و هیچ معاهده نظامی الزام آوری که بعدا تبعاتی را در پی داشته باشد امضا نشد.
فروغی که همواره قانونگرایی را اساس پیشرفت کشورهای متمدن بر می شمرد، بعنوان نخست وزیر زیر بار انحلال مجلس سیزدهم نرفت چونکه آنرا نقض صریح قانون اساسی مشروطه می دانست. همچنین در اسفند ۱۳۲۰ در حالیکه امکان اعمال قدرت وجود داشت پس از رای اعتماد ضعیف مجلس با کمال قانونمندی و متانت استعفای کابینه را اعلام و کناره گیری کرد.
در پیمان اتحاد سه گانه گرچه ناچارا متفقین امتیازاتی همچون استفاده از راه آهن و… را بدست آوردند اما در اوج جنگ جهانی پذیرفتند که تمامیت ارضی و استقلال ایران را به رسمیت بشناسند و ۶ ماه پس از پایان جنگ خاک ایران را ترک کنند.
چهره بی نظیر عصر روشنگری ایران در آذر ۱۳۲۱ چشم از جهان فروبست. امروز گرچه سهم او از خاک ایران نه آرامگاهی عظیم و مجلل بلکه یک سنگ قبر شکسته در قبرستان ابن بابویه است اما اندیشه این فیلسوف ایرانشهر ، خدمات ماندگارش و نهادهای فرهنگ سازش در سراسر قرن اخیر به زندگی ایرانیان روشنی بخشید و هویت ایرانی معاصر را باز آفرینی کرد.
او باور عمیق داشت امکان تجدد و نوسازی تدریجی ایران بر مبنای فرهنگ و تمدن ایران و به کمک عقلانیت مدرن وجود دارد. هزار افسوس که حقیران همیشه حاضر تاریخ ما به سبک مرسوم ناسپاسی از بزرگان یا بر حسب خوشامد دستگاه قدرت، از برای تخفیف فروغی را استاد اعظم فراموشخانه نامیدند. در پاسخ تنها همین بس که در دوران اوج عقب ماندگی و تصلب، هر انجمنی که برای بیداری ایرانیان، رواج افکار ترقی جویانه و آزادی خواهانه، یادآوری دوران پرشکوه گذشته و رهایی از استبداد مخفیانه فعالیت می کرد به چوب چنین حماقتی رانده می شد همانگونه که مظفرالدین شاه دستور داد حتی اسم فراموشخانه نیز از دهان کسی بیرون نیاید. فروغی چراغدار راه روشنگری و توسعه ایران نوین و استاد اعظم درس میهن دوستی و نوع دوستی بود.
روح بلند فروغی و همه حافظان سرزمین ایران و تمدن ارزشمند ایران زمین تا همیشه در کالبد ایران جاری باد.
“…هر چند برای ملت ایرانی به اقتضای طبیعت روزگار متأسفانه دورههای تنزل و انحطاط نیز پیش آمده که در آن دورهها از ابراز استعداد محروم گردیده است…اما ظلمت آن ایام همه وقت عارضی و قهری و موقتی بوده و با این همه هیچگاه تندباد حوادث که بر ایران و مردم آن هجوم آورده چراغ معرفت را در آن مملکت و آتش ذوق و شور را در دل ایرانیان به کلی خاموش ننموده…”
محمد علی فروغی دردشتی
<ایران را چرا باید دوست داشت>
از: سایت کلمه