چند روز پیش که آقای محمد نوری زاد در زندان وکیل آباد مشهد اقدام به “خودکشی خودخواسته” نمود، بی تردید تعجب و تأثر بسیاری از کنشگران سیاسی و دوستداران این مبارز خستگی ناپذیر و شجاع را برانگیخت واین سئوال را در ذهن بسیاری پُررنگ ساخت که: مگر ممکن است یک هنرمند شجاع و پیگیر مانند محمد نوری زاد که عاشق زندگی است و هر قدمی و قلمی و تصویری که در سالهای اخیر از خود برجای گذاشته است، برای زیبا کردن زندگی ومبارزه با پلشتی های زندگی بوده است، درزندان به جائی برسد که دست ازجان بشویدوقصدخودکشی به فکرخودراه دهد؟! مگرمحمد نوری زاد براین امرواقف نیست که حفظ جان وسلامتی اووسایراسیران جمهوری اسلامی به مثابه مشعلی فراروی جنبش آزادیخواهانه وعدالت جویانه مردم ایران هستندبرای خانواده وجامعه مدنی ایران چقدراهمیت دارد؟ مگرمحمد نوری زاد متوجه نیست که اگرخامنه ای ودستگاه سرکوبگرولایت فقیه میتوانست مانند خمینی با یک فرمان دستورقتل هزاران دگراندیش وزندانی سیاسی را صادرمیکرد؟ومگرنه اینکه اصولا طرح موضوع”خودکشی” ازجانب زندانی سیاسی، این خطردرپی دارد که گماشته های حکومت خامنه ای، درفرصتی زندانی اسیررا بقتل برسانند وجنایت خودرا “خودکشی” زندانی جلوه دهند؟ازپای درآورده ومرگ را به گردن خود زندانی بیندازند! به کارنامه سیاه ترورها وقتل های جمهوری اسلامی نگاه کنیم وببنیم که این حکومت پلید چطوردگراندیشان وآزادیخواهان رابقتل رسانده است، جنایت خودراخودکشی جلوه داده ویا حتی درمواردی قتل وجنایت خودرابه اپوزیسیون وگروههای مخالف جمهوری اسلامی نسبت داده است وآنراتصفیه های درون گروهی وانمودکرده است! پس وقتی باچنین حکومت دروغگوئی سروکارداریم طرح واقدام به “خودکشی” بعنوان یک تاکتیک ازجانب یک زندانی سیاسی، با استدلال رساندن فریادودادخواهی زندانیان سیاسی ایران بگوش جهانیان خطا است، چراکه به باورنگارنده وبسیاری ازکنشگران سیاسی ومدنی، استفاده ازوسیله نادرست برای رسیدن به هدف درست، نقض غرض است وقابل توجیه نیست.
بهرحال آقای نوری زادعلیرغم درخواست های مکرربرای انصراف ازخودکشی که از طرف خانواده، شخصیت ها وگروههای سیاسی وحقوق بشری داخل وخارج ازکشور،زندانیان سیاسی ویاران وهمراهان ایشان درزندان وکیل آبادمشهد، کمیته حمایت ازبیانیه ۱۴ نفروشبکه های”نه به جمهوری اسلامی” صورت گرفت،ایشان درزندان مشهد با قطع رگ دست خوداقدام به خودکشی کردکه خوشبختانه دراقدام به خودکشی ناموفق بود. محمد نوری زادپس ازانتقال به درمانگاه زندان درتوضیح اقدام خود به “خودکشی” گفته است:ازاین طریق خواسته است دنیارا متوجه کند که درایران،زندانیان سیاسی-عقیدتی وخانواده وبستگانشان چگونه موردآزارواذیت قرار میگیرند. بدین ترتیب آقای نوری زاد تا حدود زیادی به نگرانی دوستداران خودپایان داد وهمگان دانستند که برخلاف تبلیغات مخرب عوامل حکومت داعشی خامنه ای، اقدام به خودکشی نوری زاد ناشی ازیأس وناامیدی نبوده است،همچنین همه دانستند که نوری زادستایشگرمرگ وشهادت که آخوندهای عوامفریب مبلّغ آن هستندنیست، بلکه اوهمچنان عاشق زندگی وزیبائی هاست وهدفش برانگیختن وشوراندن مردم است برای برانداختن حکومتی است که بقول خودش “ازریش آیت الله ها و سرداران سپاه اش خون مردم ایران میچکد”.
محمد نوری زادپس ازانتقال اش اززندان وکیل آبادمشهد به زندان اوین تهران، درپیام صوتی که به خارج اززندان فرستادازجمله چنین گفت:«ای همه آنهائی که از تصمیم من برآشفتید واین روش را نپسندیدید، ای کاش کمی وتنها کمی برای نوری زاد، شعور،دوراندیشی واشراف وشیوه های اعتراض مدنی ونافرمانی مدنی قائل میشدید. اگرکمی وتنها کمی برای من شعورقائل میشدیدهرگزازآن تصمیم من برنمی آشفتید.اجازه بدهید این رازپنهان بماندوازمن نخواهید که پرده ازروی این رازکناربزنم، امااین رابدانیدکه خودمن نیزبه پایداری وصبوری فهیمانه باوردارم وهرچه کردم تغییردرشکل مبارزه است وگرنه باطن آن همان است که شما ومن بدان باورداریم. ما باید بمانیم ونابکاران رابه زیربکشیم.» جان کلام وچکیده پیام محمدنوری زاد درهمین جمله آخراست که: «ما باید بمانیم ونابکاران رابه زیربکشیم».حال اگر به باورآقای نوری زاد اصل برماندن وبزیرکشیدن حکومت نابکاران است،که باوری است درست، تصمیم به “خودکشی خودخواسته” باهیچ دلیلی نمیتواند قابل توجیه باشد.
خودکشی درزندانها وشکنجه گاههای جمهوری اسلامی پدیده جدیدی نیست. درگذشته صدها تن ازجوانان آزاده وارزشمند این مرزوبوم درجریان دستگیری ویابعد ازدستگیری اینکه ورجریان شکنجه های وحشیانه دست به خودکشی زده اند.اینکه درحکومت”الهی”جمهوری اسلامی یک متهم سیاسی درچه شرایطی قرارمیگیرد که دست به خودکشی بزند، موضوعی است که کمتربه آن پرداخته شده است.موضوع “خودکشی” واینکه یک متهم سیاسی چرا ودرچه شرایطی قرارمیگیرد که دست به خودکشی میزند، مسئله پیجیده ای است که بسادگی نمیتوان درموردآن به قضاوت نشست، اما آنچه که با قاطعیت میتوان گفت این است که عامل اصلی درتصمیم به خودکشی ازطرف یک زندانی سیاسی، شکنجه های وحشیانه وطاقت فرسااست.تجربه شخصی نگارنده این سطوربه عنوان کسیکه خود درشرایط ودرموقعیت چنین تصمیمی قرارگرفته بوده است وبعنوان یکی اززندانیان دهه سیاه ۶۰ که خوددرقتلگاه اوین ازنزدیک شاهدکسانی بوده است که تصمیم به خودکشی گرفته بودنداین است که: انسان برای خلاصی ازشکنجه های بی پایان جسمی وروانی، ممکن است درزندان به نقطه ای برسدکه بین تسلیم ومرگ، مرگ را انتخاب کند.من دراینجا به چندعامل اصلی که موجب تصمیم به خودکشی ازجانب زندانی سیاسی میشود اشاره میکنم با این توضیح که شکنجه وآزارزندانی سیاسی-عقیدتی درنظام”مقدس” اسلامی محدود به دوران بازجوئی وفقط برای کسب اطلاعات نمیشود. شکنجه جسمی وروانی بعد ازدادگاه و محکومیت نیزادامه پیدا میکند، بعبارت دیگردر نظام اسلامی،ازلحظه ورود تا لحظه خروج اززندان به اشکال گوناگون شکنجه زندانی سیاسی ادامه خواهد داشت ودرطول این مدت خانواده وبستگان زندانی به مثابه گروگان دراخیتاردستگاه امنیتی حکومت اند.
در اینجا به اختصاربه چند مورد وشرایطی که ممکن است زندانی سیاسی را درموقعیت تصمیم به خودکشی قراردهد اشاره میکنم:
۱- تصمیم به خودکشی به هنگام دستگیری
این مورد که بیشترمربوط به دستگیری ها و شکنجه های وحشیانه اوایل دهه ۶۰ است که با کشتارچندهزارزندانی درتابستان ۶۷ بفرمان خمینی به نقطه اوج رسید. درآن سالهای سیاه شدت شکنجه درموردزندانیان سیاسی آنقدر شدید بود که برخی ازاعضا وهواداران گروههای سیاسی ترجیح میداده اند که زنده بدست شکنجه گران نیفتند، روی همین اصل به محض دستگیری، یا با کپسول سیانورکه همیشه آنرا با خود حمل میکردند دست به خودکشی میزدند، یا با نیروهای امنیتی وپاسداران درگیرمیشدند وترجیح میدادند درجنگ وگریرکشته شوند ودستگیرنشوند ویااینکه اگردستگیرشدند بدنبال فرصتی میگشته اند که دست خودکشی زنند تا شکنجه گران راازدسترسی به اسرارتشکیلات و دوستان ورفقای خود محروم سازند.
۲-خودکشی برای رهائی ازشکنجه های طاقت فرسا وتسلیم نشدن به شکنجه گران
تاب وتوان تحمل شکنجه ودرد برای انسان محدوداست وشکنجه وآزارشکنجه گران نامحدود، درجدال ورویاروئی محدودیت پوست وگوشت واستخوان زندانی سیاسی ونامحدودی شدت ومدت وابزارشکنجه است که زندانی سیاسی ممکن است درنقطه ای تحمّل وطاقت اش دربرابرشکنجه های وحشیانه به پایان برسدودیگرتاب نیاورد،دراین حالت است که زندانی برای حفظ اسرارگروه و نجات جان دوستان ورفقای خود، بجای تسلیم شدن ممکن است تصمیم به خودکشی بگیرد و برای انجام این کاردر سلول بدنبال پیدا کردن ویا درست کردن وسیله ای باشد اگرچه این وسیله یک تکه استخوان تیزباشد که غذای زندان یافته باشد.
۳ – خودکشی درزندان به علت غلبه یأس ونامیدی وافسردگی شدید
دراثرشکنجه های دهشتناک جسمی وروانی که درطول ۴۱ سال گذشته درزندانهای حکومت جمهوری اسلامی جریان داشته است صدها زندانی سیاسی دچاربیمارهای روانی وافسردگی های شدید شده اند که دراین میان دهها نفردرزندان ویاحتی پس ازآزادی اززندان دست به خودکشی زده اند.
سه موردی که دربالاذکرشد عمدتاً مربوط به خودکشی های زندانیان سیاسی دردهه ۶۰ وقتل عام گروههای سیاسی وهوادران آنان توسط جمهوری اسلامی است، اما داستان شکنجه واعدام واعتراف گیری اززندانیان سیاسی به دهه شصت محدودنمیگرددکه این شیوه رفتاردستگاههای امنیتی حکومت اسلامی تا به امروز ادامه دارد. درسالهای بعد که جنبش های مدنی درایران وارد صحنه مبارزه با جمهوری اسلامی شدند،این بارزندانها وشکنجه گاهها میزبان فعالان جنبش های مدنی حقوق بشری گردیدند، فعالان مدنی گرچه عضووهوادارگروه وحزبی نیستند که دستگاههای قضائی وامنیتی حکومت اسلامی بتوانندآنان را به جرم محاربه با خدا ومرتد ومفافق ومفسدفی الاض به زندان وشکنجه واعدام محکوم نماید، اما دستگاه قضائی-امنیتی جمهوری اسلامی ازلابلای عبا وعمامه آخوندها اتهام های جدیدی ازقماش “برهم زدن امنیت” و”توهین به رهبری”و”اغتشاش” وغیره بیرون آورده اند وبه اعتباراین اتهام های مسخره،فعالان مدنی وسیاسی را به زندانهای طویل المدت محکوم وشرایط مرگ تدریجی را برای زندانیان سیاسی بوجودمیاورند، که محرومیت ازدارو ودرمان درزندان، قطع ملاقات وارتباط با خارج اززندان،عدم دسترسی به وکیل مدافع،تبعید وادغام زندانیان عادی وبزه کاران با زندانیان سیاسی دریکجا،اذیت وآزارخانواده های زندانیان سیاسی وغیره ازجمله فشارهائی است که هم اینک برزندانیان سیاسی-عقیدتی وارد میشود. ودرمقابل این فشارها ومرگ تدریجی است که زندانی سیاسی برای بدست آوردن حقوق اولیه خویش ورساندن صدای خود به خارج اززندان به اعتصاب غذا که درحقیقت نوعی تهدید به خودکشی است دست میزند.
۴- تهدید به خودکشی به عنوان شکلی ازمقاومت درزندان
زندانی سیاسی که درزندان برای مدتی طولانی ویا نامحدود دست به اعتصاب غذا میزند وگاهی اوقات تا پای مرگ پیش میرود میداند که دراین مسیرممکن است جان خودرا از دست بدهد، اما انگیزه ای که اورا دراین راه مصمم میکند این است که ازاین طریق میخواهد به حکومتگران نابکارکه خودرا صاحب قدرت مطلقه میدانندبگوید که: ازجان خودمایه میگذارم که قدرت مطلق شما رادرهم شکنم وصدای حق طلبانه خودرا به گوش جهانیان برسانم.به گمان نگارنده قصد آقای محمدنوری زاد ازاعلان “خودکشی خودخواسته”درحقیقت ادامه مبارزه وپیام به تمام وجدانهای بیداردرسرتاسرجهان است تا به حمایت ازهمه زندانیان سیاسی ایران که دراسارت حکومت داعشی خامنه ای اند برخیزند.حال باید دید، ما اپوزیسیون هزارپاره خارج ازکشورکه درحواشی امن اروپا وامریکا نشسته ایم، آیا پیام اصلی نوری زادها را دریافت میکنیم؟ وآیا حاضریم حداقل برای دفاع ازتمامی زندانیان سیاسی-عقیدتی وآزادی آنان دست به دست هم داده و یک کارزار بزرگ جهانی برپا کنیم وازآن طریق افکارعمومی جهان ودولتمردان کشورهای مختلف را نسبت به شرایط وخیم زندانیان سیاسی حساس نمائیم یا نه؟
همه کسانی که مخالف آسیب رسیدن به سلامتی زندانیان سیاسی- عقیدتی و طرح “خودکشی خودخواسته” آقای محمد نوری زاد هستیم قبل از هر چیز میبایستی از خود این سئوال را بکنیم که آیا براستی تاکنون ما توانسته ایم دفاع مؤثری از شریف ترین و پاکبازترین زنان و مردانی که در اسارت حکومت داعشی جمهوری اسلامی اند بکنیم و برای آزادی آنان قدم مؤثری برداریم تا آنان از جان خود مایه نگذارند؟ اگر پاسخ منفی است چرا؟
۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۹
۱۲ می ۲۰۲۰