آرش نصری، شهروند ۳۵ ساله اهل سنندج، ۲۹ آذر ۱۳۹۸ در خانهاش در ورامین به دست ماموران سازمان اطلاعات سپاه تهران بازداشت و پس از ۹ روز بازجویی در بندهای «۲۰۹» و «دو الف» زندان «اوین»، روز هشتم دی در شعبه ۷ بازپرسی «شهید مقدس» تفهیم اتهام شد
سپس او را به زندان گوهردشت (رجاییشهر) منتقل کردند
پنج ماه از بازداشت «آرش نصری»، شهروند سنندجی و عضو سابق «حزب خبات» اقلیم کردستان میگذرد. یکی از اتهامات او، حمل ونگهداری غیرمجاز سلاح است. اما خانوادهاش میگویند این اتهام دروغ است و او سلاحی نداشته است و در جریان بازرسی از خانهاش، ماموران نه سلاحی پیدا کردهاند و نه مهماتی.
«ایرانوایر» با «محمدصالح نصری»، پدر آرش درباره آخرین وضعیت فرزندش گفتوگو کرده است:
***
آرش نصری، شهروند ۳۵ ساله اهل سنندج، ۲۹ آذر ۱۳۹۸ در خانهاش در ورامین به دست ماموران سازمان اطلاعات سپاه تهران بازداشت و پس از ۹ روز بازجویی در بندهای «۲۰۹» و «دو الف» زندان «اوین»، روز هشتم دی در شعبه ۷ بازپرسی «شهید مقدس» تفهیم اتهام شد. سپس او را به زندان گوهردشت (رجاییشهر) منتقل کردند.
آرش نصری به «خروج غیرقانونی از کشور»، «ورود به کشور از مبادی غیرقانونی»، «عضویت و همکاری موثر با حزب خبات به قصد اقدام علیه امنیت ملی کشور» و «حمل و نگهداری غیرمجاز سلاح و مهمات غیرمکشوف» متهم شده است.
پرونده او را به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی «محمد مقیسه» ارجاع دادهاند اما جلسه نخست دادگاه که قرار بود سوم اردیبهشت تشکیل شود، با عدم حضور قاضی به بهانه ویروس کرونا، برگزار نشد.
«در اتهامات آرش گفتهاند او کلاشنیکف داشته است. این دروغ است. مامورانی که آرش را در خانهاش بازداشت کرده و خانه را هم کامل گشته، نه کلاشی پیدا کردهاند و نه مهماتی. خودشان هم گفتهاند سلاح پیدا نکردهاند. تنها احتمالی که میتوانم بدهم، این است که یکی از عکسهای قدیمی او را در خانهاش یافتهاند و حالا میگویند سلاحت کجا است؛ درست مثل اینکه با دیدن عکسهای سربازی چند سال قبل کسی با سلاح و مهمات، بگویند سلاح و مهمات غیرمجاز نگهداری کرده است.»
این صحبتهای محمدصالح نصری، پدر آرش، شهروند کُرد است که بیش از پنج ماه از بازداشتش از سوی ماموران اطلاعات سپاه میگذرد. آرش در زمان بازداشت، نگهبان یک شرکت در ورامین بود. او از دو سال پیش ساکن ورامین شده و همانجا ازدواج کرده بود. حالا هم پدر یک نوزاد دختر ۱۰ ماهه است.
به گفته پدر آرش، او پیشتر به مدت سه سال در اقلیم کردستان زندگی میکرد.
محمدصالح نصری میگوید آرش پنج سال پیش در وضعیتی بسیار بحرانی ناشی از ۱۰ سال گرفتاری در دام اعتیاد بود. او در حالی که بارها به خاطر این اعتیاد به زندان رفته بود، بدون داشتن پاسپورت از ایران خارج شده و به یکی از احزاب کردستان ایران مستقر در اقلیم کردستان پناه برده بود: «آرش نزدیک به یک سال، در پناه حمایت آن حزب ماند تا با توجه به پرنسیبهای زندگی در اردوگاه یک حزب سیاسی که دسترسی به مواد مخدر در آن غیرممکن است، بتواند خودش را درمان کند. در عمل هم مشکل اعتیادش در مدت اقامت در اردوگاه آن حزب به صورت کامل حل شد. سپس به پیشنهاد من و با توجه به این که پسر دیگرم کوروش، برادر بزرگتر آرش نزد سازمان خَبات کردستان ایران رفته بود، او هم نزد برادرش رفت و مدتی بعد به قصد رفتن به اروپا، عازم ترکیه شدند. اما علیرغم هزینه زیادی که کردند، ناچار شدند به اقلیم بازگردند و دوباره نزد سازمان خبات اقامت کنند.»
محمدصالح نصری میگوید پس از رفتن آرش به اقلیم کردستان و ماندنش نزد یک حزب سیاسی، هر بار برای رفتن به اقلیم و دیدن پسرانش، ناچار بوده است اطلاعات استان کردستان را از سفرش به کردستان مطلع کند تا پس از بازگشت از آنجا، به اتهام ارتباط با احزاب اپوزیسیون مواجه نشود: «هربار که به دیدن پسرانم میرفتم، در اطلاعات کردستان میگفتند میدانند آنها به دلیل مشکلات شخصی به اقلیم کردستان رفتهاند و الان که مشکل آنها حل شده، بهتر است برگردند. میگفتند طبق قانون عفو، چون شاکی خصوصی ندارند، بعد از دو هفته میتوانند بروند سر کار و زندگیشان.»
در نهایت پس از دو سال اقامت در اردوگاه سازمان خبات کردستان ایران، آرش به ایران بازگشت. اما آن چنان که پدرش میگوید، تصمیم گرفت به جای معرفی خودش به اداره کل اطلاعات استان کردستان، مستقیم برای یافتن کار عازم تهران شود: «آرش وقتی بچه بود، خیلی زود مدرسه را ترک کرد و برای کمک به خانواده، کارگری و شاگردی میکرد تا زمانی که دچار آن گرفتاری شد و به اقلیم کردستان عراق رفت تا خودش را پاک کند. وقتی هم که برگشت، نمیخواست سربار خانواده شود. آرش در ورامین در یک شرکت کار پیدا کرد و به عنوان نگهبان مشغول کار شد و چند ماه پس از پیدا کردن کار هم ازدواج کرد.»
چند هفته بعد، کوروش، برادر آرش هم به ایران بازگشت اما برخلاف برادرش، خودش را در مریوان به اداره اطلاعات معرفی کرد و پس از دو هفته بازجویی، بدون این که به چیزی متهم شود، آزاد شد: «کوروش هم بلافاصله به تهران رفت و الان بیش از یک سال است که در یک کارخانه در حاشیه تهران کارگری میکند. اطلاعات کردستان میدانست آرش هم بازگشته است، چون خود ما به آنها گفته بودیم. آنها میدانستند آرش کجا کار و زندگی میکند اما کاری به کارش نداشتند. اطلاعات میدانست آنها اصلا سیاسی نبودند و به خاطر فرار از بدبختی که گرفتارش شده بودند، به اقلیم کردستان رفته بودند.»
بعدازظهر جمعه ۲۹ آذر ۱۳۹۸، در حالی که کمتر از پنج ماه از تولد دختر آرش گذشته بود، ماموران اطلاعات سپاه تهران به خانه کوچک اجارهای آنها ریختند و آرش را بازداشت کردند: «باتوجه به این که اطلاعات دو سال بود میدانست آرش از اقلیم کردستان عراق برگشته و سرش به زندگی خودش است، کاری با او نداشتند. اول فکر کردیم اشتباهی او را به جای کسی دیگر گرفتهاند.»
محمد صالح نصری میگوید آنها ابتدا اصلا نمیدانستند آرش را چرا گرفتهاند: «بعد از هشت روز، آرش تماس گرفت و گفت او را به زندان رجاییشهر بردهاند و گفت همان بحث اقلیم کردستان بوده است و او را به همکاری با احزاب اپوزیسیون کُرد متهم کردهاند. آرش هیچ چیزی در مورد این که گفتهاند کلاشنیکف داشته است، نگفت و این اتهام عجیب را اصلا نمیدانیم چرا به او زدهاند.»
او میگوید اگر پسرش در آن سه سال در اقلیم کردستان واقعا اقدامی بر علیه جمهوری اسلامی کرده بود، حتما اداره کل اطلاعات کردستان که از بازگشتن او و محل کار و زندگی وی خبر داشت، سراغش میرفت و این دو سال صبر نمیکرد: «من پیش حاجیانی در اطلاعات هم رفتم. حاجیانی یک مسوول اطلاعات کردستان است که در سنندج هر وقت میرفتم پسرهایم را ببینم، باید به او میگفتم. به من گفت نمیدانیم چرا آرش را گرفتهاند، در حوزه ما هم نیست و نمیتوانیم کاری بکنیم. من گفتم شما که میدانید او کاری نکرده است، کمکی بکنید. اما گفتند کاری از دست آنها ساخته نیست.»
پدر آرش میگوید ممکن است فرزندش در مورد گذشتهاش به کسی در ورامین چیزی گفته باشد و آنها فکر کردهاند یک ضدانقلاب را یافتهاند و اطلاعات سپاه سراغش رفته است: «همینکه بعد از یک هفته بازجویی، دست از سرش برداشتند، برای این بوده است که خودشان فهمیدهاند این بچه چیزی نمیداند و اصلا دلیل رفتنش به اقلیم کردستان، مبارزه با جمهوری اسلامی نبوده است و به خاطر مشکلی که گریبانگیرش شده بود، به آنجا پناه برد. نمیدانم چرا او را نگه داشتهاند. زن و بچهاش همینطور بیپناه ماندهاند.»
محمدصالح نصری میگوید کارگر بازنشسته است و ماهانه حقوق بسیار ناچیزی میگیرد و از روزی که آرش زندانی شده است، خرج زندگی همسر خانهدار و نوزاد ۱۰ ماهه او هم بر عهدهاش افتاده است: «این پنج ماه که آرش را گرفتهاند، دیگر کاری نمیشود کرد. امیدوارم آزادش کنند. من و مادرش که آرام و قرار نداریم. زن و بچهاش چه گناهی کردهاند؟ نمیشود که به خاطر داشتن یک عکس با کلاش مربوط به سه سال پیش، کسی را به داشتن سلاح متهم کنند. چون عکسی از سه سال پیش او یافتهاند، پس جایی اسلحه مخفی کرده است؟»
منبعی در زندان گوهردشت به «ایرانوایر» گفت پس از انتقال آرش به زندانرجاییشهر، به او گفتهاند برایش قرار وثیقه صادر شده است و اگر خانوادهاش بتوانند وثیقه را تامین کنند، او را تا زمان دادگاه آزاد میکنند: «این بچه اصلا سیاسی نیست و میگفت در زمان بازجویی هم خودشان فهمیدهاند آدم سادهای است. خیلی راحت بازجویی شده است و بعد هم بازجوها با تبدیل قرار او به وثیقه ۶۰۰ میلیون تومانی موافقت کردهاند. اما خانوادهاش نتوانستهاند وثیقه را برای او تامین کنند و همینطور در زندان مانده است. کرونا هم دادگاهش را به تاخیر انداخته است.»
پدر آرش میگوید پسرش هر هفته از زندان به آنها و یا همسرش زنگ میزند و از حال او بیخبر نیستند اما آرش در مورد وثیقه به او چیزی نگفته است: «آرش به من چیزی نگفته است. من نمیدانستم وثیقه شده است. آرش برای اینکه ما معذب نشویم، چون میداند توان تامین وثیقه را نداریم، در مورد آن چیزی نگفته است. من کارگر با حقوق بازنشستگی یک میلیون و ۶۰۰ هزار تومان از کجا وثیقه ۶۰۰ میلیونی جور کنم؟»
محمدصالح نصری میگوید امیدوارند با تشکیل دادگاه، آرش را آزاد کنند چون میدانند او چیزی از سیاست نمیداند: «آرش وکیل ندارد، ما هم توان مالی وکیل گرفتن نداریم. نمیدانیم خودشان وکیل تسخیری برای او تعیین میکنند یا نه اما امیدواریم دادگاه زود برگزار شود و حکم به آزادی پسرم بدهند. پسرم بیگناه است و اگر زندان بماند، میترسم دوباره در زندان گرفتار آن مصیبت ۱۰ ساله قدیمی شود که زندگیاش را نابود کرد.»
از: ایران وایر