۱ـ رسانهها اگرچه آینه تمام نمایی از واقعیات موجود جامعه هستند در عین حال به سان آینه برای انعکاس واقعیت عمل نمیکنند بلکه بر ساخت اجتماعی واقعیت نیز تاثیر میگذارند. این نحوه نگرش در خصوص نسبت رسانهها و واقعیت، ناشی از تحول در فهم و برداشتی است که از زبان تحت عنوان “چرخش زبان شناختی” در غرب رخ داده است و طی آن، زبان نه امری شفاف برای انعکاس معنا و واقیعت که سازنده واقعیت و معنا نیز هست اما، ماجرای رسانهها به دوگانه خلق واقعیت یا انکاس واقعیت بسنده نیست بلکه آنها سازنده نگرش هایی هستند که در بطن خود فهم سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مردم را از بسیاری مقولات به ویژه “حاکمیت سیاسی” متحول می کنند و در مسیر این تحول، طبقات به مفهوم کلاسیک جامعه شناسی نیز متحول می شوند. اگر حاکمیت مانع از آن شود که طبقات مختلف صدای خود را در رسانههای مورد وثوقشان بازتاب دهند آنان از هر فرصتی برای رساندن صدای خود به حاکمیت استفاده خواهند کرد و معمولا حکومتهایی این چنین “صدای مردم” را از خیابانها خواهند شنید آن هم در زمانی که تصور می کنند با خاموشی “صدای مردم”، صدای مردم را خاموش کرده اند.
۲ـ روشن است گردش آزاد اخبار و اطلاعات جز در برهههایی نادر و کوتاه هیچ گاه امری نبود که حاکمیت در ایران برای آن قدمی مثبت برداشته و یا این روند را با اتخاذ سیاستهایی تسهیل کرده باشد سهل است، از هیچ کوششی برای مهندسی آن مطابق منافع و فهم خود از شرایط دریغ نکرده است. اما بازخوانی روند گذشته نشان میدهد حاصل همه تلاشهای فرسایشی در جمع آوری ماهواره ها، در نهایت به پذیرش استفاده شهروندان از ماهواره انجامید در حالی که قانون ممنوعیت استفاده از تجهیزات ماهواره ای هم چنان پابرجاست. قانونی که مدتهاست محترم نیست و فیلترینگ گسترده بسیاری محتواهای قابل دسترس در فضای وب از جمله شبکههای اجتماعی مانند تلگرام و توییتر به عادی شدن استفاده از فیلترشکنها برای عموم مردم انجامید و مضحکتر آنکه کلیه نهادهای حاکمیت و از جمله هیات دولت از این ابزار در عین ممنوعیت آن استفاده میکنند و در شبکههای اجتماعی که خود فیلتر کردهاند حضوری پر رنگ دارند.این وضعیت تداعی کننده آن است که مسئولان یا در پی کاسبی با فیلترشکنها هستند یا از اساس فاقد برنامهای ساختارمند و منسجم در عرصه رسانهاند و در تاریکی تیراندازی میکنند بلکه خوش شانس باشند و یکی به هدف اصابت کند.
۳- اگرچه تمام سیاستهای رسانههای فارسی زبان برون مرزی برخلاف منافع ملی ما نیست اما به هرحال در جهان سیاست موقعیتهایی پیش میآید که مواضع اتخاذی این رسانهها در تضاد با منافع ملی بروز و ظهور کند چون قرار نیست رسانههایی که با پول دولتهای خارجی تغذیه میشوند به جای دولتهای متبوع خود وامدار ایرانیان باشند. ای کاش حاکمان ما میتوانستند درک کنند که تهدید و تحدید اصحاب قلم نه تنها به هیچ وجه در راستای منافع ملی ما نیست بلکه حتی به نفع ادامه حیات نظم سیاسی فعلی هم نیست و روز به روز به نفرت عمومی از صاحبان قدرتی که صدای مردم را سانسور میکنند دامن خواهد زد.
۴- وقتی یک نظام سیاسی با اتخاذ سیاستهای نادرست مرجعیت رسانهای را به خارج از مرزهای خود منتقل میکند معنایی جز آنکه به پاهای خود شلیک کرده است ندارد. بدیهی است با پاهای زخمی راه زیادی نمیشود رفت و عدم رسیدگی به خونریزی به مرگ خواهد انجامید. اما نکته اینکه کارکنان رسانههای خارجی هر اندازه وطندوست باشند و هر اندازه شریف و من به هر دو درباره بسیاری همکارانم آن سوی مرزها شهادت میدهم اما در نهایت در چارچوب سیاستهایی کار میکنند که کارفرمایان از آنان طلب میکنند.
۵- اگر ضرورت بازنگری درسیاست رسانهای جمهوری اسلامی به درستی درک شود براین باورم حتی پس از رخدادهای تلخ آبان ماه که به باور بسیاری از ناظران سیاسی امکان هر گونه گفتوگو میان مردم و حاکمیت را از بین برده است به قول دکتر رنانی می توان به خلق رویای ملی امید بست. اما اگر اراده ای در این جهت پیدا نشود تاریخ به ما می گوید رژیم هایی که به جای مدیریت اوضاع از مسیر آزادی رسانهها به سلاح پناه بردند سرنوشت خوبی پیدا نکردند چون مشهور است که به سر نیزه میشود تکیه داد اما نمیشود روی آن نشست.
حامد آئینهوند – انصاف نیوز
از: گویا