«دلم از این همه نابخردیها سخت آشوب است.
من از پوسیدن و ماندن
در این مرداب کرمآلود بیزارم.
کجا رفتند عاشقهای جان برکف؟
به خون پاکشان سوگند
من از نامردمیها سخت بیمارم.»
(بخشی از شعر «چرا؟»، سروده زندهیاد دکتر محمد ملکی)
چنین بوده است زندگی دانشجو و دانشگاه ایران و بهپای دارندگان جنبش دانشجویی در تاریخ یکصد ساله ایران: بیزاری از «مردابهای کرمآلود» شاهی و شیخی و سوگند یاد کرده «با خون پاک عاشقان جان برکف» آزادی.
تقدیر از استاد و مبارزی بزرگ
امسال گرامیداشت ۱۶ آذر [روز دانشجو] همزمان با گرامیداشت مبارزات آزادیخواهانه دکتر محمد ملکی نخستین رییس دانشگاه تهران پس از انقلاب ضدسلطنتی شده است. مبارزی که نیم قرن برای پیشرفت و تمدن ایران و برای آزادی و دفاع از حقوق بشر در تکاپو و تلاش بود.
از سال ۱۳۵۸ که خمینی بنای انحصارطلبی، قدرتپرستی، زنستیزی و خیانت به وعدههایش را گذاشت، دکتر ملکی با ارتجاع آخوندی درافتاد و ۴۰ سال روشنگری و پایداری کرد. دکتر ملکی با افتخار در برابر تاریخ ایران، با سری بلند در برابر مردم و با آرامشی شایستهی پاسخ به مسؤلیت انسانی و میهنی، با گواهان زندگی و مبارزات ستودنیاش، وداع نمود.
دوران کوتاه سرپرستی دانشگاه تهران توسط دکتر ملکی، تنها دورهیی بود که بهصورت شورایی متشکل از استادان، دانشجویان و کارمندان اداره میشد و این شوراها، رئیس دانشکده و سپس رئیس دانشگاه را تعیین میکرد. اما خمینی که همواره مترصد سلطهگری مطلق ارتجاع بر دانشگاهها بود، تاب نیاورد و با کودتای ضدفرهنگی در بهار ۵۹، سلطه جهل و سانسور و ارتجاع را بر دانشگاهها مستقر نمود.
با درود به عزم و رزم دکتر محمد ملکی و با قدرشناسی از پایداری و مبارزات ۴۰ سالهاش در برابر حاکمیت ولایت فقیه، روز دانشجو را با سفری همراه با جنبش دانشجویی در ایران گرامی میداریم.
جنبشی ناظر و دو خط موازی
دانشجو و دانشگاه ایران ریشه در هویت ملی و تاریخی ایران دارند. این دو با شاخسارانشان در جامعه ما و در تعادل قوای سیاسی و اجتماعی با حاکمیت هر دورهیی، پیشینهیی اثرگذار داشتهاند.
دانشجو و دانشگاه در فرهنگ سیاسی همواره ناظر بر چگونگی اعمال قدرت سیاسی ـ بهخصوص در جهان سوم ـ بوده است. اگر چه این نظارت آن هم بر دایره قدرت سیاسی چندان با هدف دانشگاه و دانشجو همسو و همخوان بهنظر نمیرسد، اما باید علت را در ساختار سیاسی و چگونگی رهبری آن در ایران دانست.
در نگاه به جنبش دانشجویی ایران همواره باید دو خط و اصل موازی اما متعارض را بشناسیم:
ـ هدف دولتها همواره امنیتی کردن دانشگاههای ایران بوده است.
ـ هدف دانشجو و دانشگاه همواره شکستن فضای امنیتی برای رساندن صدای دانشجو به جامعه برای ترویج اندیشه آزادی و عدالت اجتماعی بوده است.
پرتوی بر ۱۶ آذر
پس از کودتای ۲۸ مرداد، سفر ریچارد نیکسون به ایران و استقبال شاه از وی، به مثابه پای نهادن بر خون شهدای ۳۰ تیر و نیز به معنای تأیید و تثبیت کودتا بود. قرار بود نیکسون که آن موقع معاون رئیس جمهور امریکا بود، روز ۲۴ آبان ۳۲ به ایران بیاید.
با اعلام این خبر، دانشجویان و بخشی از بازار دست به اعتراض زدند و عدهای دستگیر شدند. دامنه اعتراضها در حمایت از مصدق و محکومیت کودتا در دانشگاه تهران بالا گرفت.
صبح روز ۱۶ آذر سربازان اطراف دانشگاه تهران را با موانع متعدد بستند. دانشجویان با فضایی غیر عادی مواجه شدند. دانشجویان دست به اعتراض میزنند و بین آنان و پلیس بگو مگو بالا گرفت. ناگهان از جانب نظامیان چند شلیک صورت میگیرد. اوضاع نظامی میشود و دانشجویان به راهروها میریزند. در همین حین گلولهیی به مصطفی بزرگنیا اصابت میکند و در راهرو دانشکده شهید میشود. مهدی شریعترضوی و احمد قندچی هم مجروح شدند و در راه بیمارستان جان باختند. عدهیی از دانشجویان هم دستگیر شدند. دانشجویان دست به اعتصاب زدند.
بدینگونه شد که روز ۱۶ آذر مبدأ تاریخی برای مبارزات دانشجویی ایران قرار گرفت. پس از قیام سال ۱۳۵۷ روز ۱۶ آذر «روز دانشجو» نامگذاری شد.
کانون ضدارتجاع و ضد استبداد
پس از انقلاب ضدسلطنتی بهدلایلی که در توصیف پتانسیل آزادیخواهی دانشگاه در ایران اشاره شد، دانشگاه یکی از کانونهای ضدارتجاع و مخالف انحصارطلبی سیاسی و دینی خمینی شد.
خمینی در بهار سال ۱۳۵۹ دست به تجاوز به حریم دانشگاه زد و تحت عنوان دروغین «انقلاب فرهنگی» صحن دانشگاههای ایران را به اشغال بسیجیان و چماقداران و کمیتهچیها درآورد. خمینی توانست با ۳۸ کشته و صدها مجروح، استیلای ولایت فقیه را به دانشگاه تحمیل کند. خمینی پس از آن کشتار، دستور داد روز ۱۵ خرداد دانشگاهها تعطیل شوند.
اینگونه بود که تجمع خاطرات جنبش دانشجویی از دهه ۲۰ تا دهه ۶۰ که چیزی جز دفاع از آزادی و مقابله با استبداد نبود، باعث آشتیناپذیری مطلق دانشجو و دانشگاه با تمامیت حکومت خمینی و بعدها خامنهای شد.
نگاهی به دورههای جنبش دانشجویی در ایران
برای داشتن تصویری از جنبش دانشجویی تا دهه ۹۰، باید این جنبش را به شش دوره تقسیم نمود:
ــ دوره اول از ۱۳۱۳ تا ۱۳۳۰ بود که هدف آن شکلگیری دانشگاه و آشنایی دانشجویان با علوم و صنعت دنیا بود. مدرسه دارالفنون، پلی بود بین پیشرفت علوم و صنعت اروپا با ایران دهه دوم و سوم قرن چهاردهم خورشیدی. در این دوره دانشجویان با موانع پیشرفت و علل عقبماندگی ایران آشنا میشوند.
ــ دوره دوم از ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۲ بود که بهدلیل کودتای ۲۸ مرداد، در مقطعی تحت تأثیر رعب و حیرت ناشی از آن تحول مهم بود و سپس فعالیتهای سیاسی و اجتماعی دانشجویی جریان یافت و در ادامه آن به واقعه ۱۶ آذر ۳۲ انجامید که سرفصل جدیدی در زندگی دانشجو و دانشگاه شد. در همین دوره بود که چشمانداز جدیدی باید گشوده میشد.
ــ دوره سوم از ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ بود که سرفصلهای اصلی آن یکی تأثیرپذیری جنبش دانشجویی از پیدایش سازمان مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق بود؛ یکی اسارت بسیاری از دانشجویان بهمثابه «زندانی سیاسی» و دیگری تأثیر دانشگاه بر تحولات روشنفکری و سیاسی ایران که منجر به زمینهسازی قیام سال ۵۷ شد.
ــ دوره چهارم از ۳۵۷ تا ۱۳۵۹ بود که با وجود کوتاه بودن آن، دانشجو و دانشگاه را با ارزشها و خواستههای برآمده از قیام ۵۷ پیوند زد. رفتن اندیشه آزادی و دموکراسی به دانشگاه، چالشی آشتیناپذیر با اندیشه حوزوی بود که خمینی قصد تحمیل آن را به دانشگاه داشت. این چالش که مدام بیشتر میشد و خمینی نمیتوانست پاسخ آزادی و دموکراسی را بدهد، منجر به تسخیر نظامی دانشگاه و تغییر ساختار آن شد.
ــ دوره پنجم با وقوع کودتای ضد فرهنگی در بهار ۱۳۵۹ شروع شد و تا اواخر دهه ۷۰ ادامه داشت. در واقع این دوره از اواخر سال ۵۸ و با تمهیدات خمینی برای کشاندن حوزه به دانشگاه شروع شد. او در پیام نوروزی سال ۵۹ نوشت: «باید انقلاب اسلامی در تمام دانشگاههای سراسر ایران بهوجود آید تا اساتیدی که در ارتباط با شرق و غرباند، تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی». (روزنامه اطلاعات، ۶ فروردین ۱۳۵۹)
ــ دوره ششم که از قیام دانشجویی ۱۸ تیر ۷۸ شروع شد تا کنون ادامه داشته است. از دورهیی عبور میکنیم که از ۷۸ تا ۸۸ همواره بین جنبش دانشجو و حاکمیت، زخمی باز حرف زده است. این زخم باز در خروش سراسری ۸۸، دانشجو و دانشگاه را به پیشتازی آن قیام رساند. از خرداد تا دی ۸۸ این دانشجویان بودند که در تمام عرصههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی چنگ در چنگ حاکمیت ولایت فقیه شدند. بیشترین شهدا، مجروحین و زندانیان قیام ۸۸ از آن دانشگاه بود. قیام ۸۸ نقطه پایان جولان دادن نزدیک به دو دهه سلطهگری ارتجاع بر دانشگاه بود.
یک موضعگیری استراتژیک، یک صفبندی جدید
در مرحله دوم دوره ششم جنبش دانشجویی یعنی از سال ۸۸ به بعد، این جنبش جدای از اعتراضات و تحصنها و قیامهای باقی اقشار مردم ایران نبوده است. این پیوند و همبستگی در قیام دی ۹۶ بدل به یک جنبش و قیام سراسری گشت. وجه بسیار مهم قیام دی ۹۶، تعیین تکلیف تمامیت حکومت ولایت فقیه توسط دانشجویان بود. در قیام دی ۹۶ دانشجویان شعاری را به تمام ایران سرایت دادند که بلافاصله توسط خبرگزاریهای جهانی منعکس شد و گفتارهای تلویزیونی و مطبوعاتی متعددی را پیرامون خود برانگیخت: «اصلاحطلب، اصولگرا ـ دیگه تمومه ماجرا». این شعار را باید یک موضعگیری استراتژیک از جانب جنبش دانشجویی ایران در مقابل حاکمیت ولایت فقیه دانست. این شعار استراتژیک علاوه بر آنکه اصلاحطلبان قلابی درون حاکمیت را تعیین تکلیف نمود، در قیام دی ۹۸ دانشجویان به بلوغ شایستهاش رسید و اصل ولایت فقیه و شخص ولی فقیه را هم تعیین تکلیف نمود: «نه شاه میخوایم نه رهبر ــ مرگ به هر ستمگر».
جبهه سیاسی و فرهنگی قدرتمند
از قیام دی ۹۶ تا قیام دی ۹۸ و تا کنون جنبش دانشجویی ایران پیوندی ناگسستنی با اعتراضات و اعتصابات دیگر اقشار اجتماعی و صنفی یافته است. از این رو جنبش دانشجویی ایران را پس از عبور از مراحل ششگانهیی که برشمردیم، باید یک جبهه سیاسی و فرهنگی و صنفی قدرتمند در مقابل حاکمیت و دولت جمهوری اسلامی آخوندی دانست.
اکنون دانشجو و دانشگاه ایران وارث چنین میراث تاریخی به قدمت ۸۶ سال پیکار و مبارزه دانشجویی میباشند؛ مبارزهیی که اگر چه بسا دیکتاتورها بر آن تبر زدند، اما دانشجو و دانشگاه ایران همواره «زخم نشد، جوانه شد» و رویش ناگزیر درخت تناور آزادی و برابری و دمکراسی شد و در زمانهها استمرار یافته است. ۱۶ آذر را با خجستگیِ این استمرار و تا سپیدهدم رهایی ایرانزمین از ارتجاع و استبداد، گرامی میداریم…
۱۵ آذر ۹۹
از: یادداشت ۹۷