پلیس ترکیه میگوید تاکنون ۱۳ عضو یک گروه تبهکاری در آن کشور به اتهام همکاری با دستگاههای اطلاعاتی جمهوری اسلامی بازداشت شدهاند.
بر اساس گزارش آناتولی، خبرگزاری رسمی ترکیه، وزارت اطلاعات ایران دستکم از سال ۱۳۹۴ از این گروه تبهکاری برای ترور و ربودن مخالفان حکومت ایران در ترکیه استفاده کرده است.(link is external)
طبق گزارشهای منتشر شده در رسانههای ترکیه و همچنین ویدیوهایی که ۲۶ آذر، در تلویزیون بریتانیایی اسکای نیوز منتشر شد،(link is external) در تازهترین مورد از همکاری این گروه با وزارت اطلاعات ایران، حبیب إسیود، فعال عرب اهوازی به دست اعضای این تیم ربوده شده و تحویل مقامهای جمهوری اسلامی شده است.
پیشتر در سال ۲۰۱۸، تعدادی از اعضای این گروه از جمله رئیس آن، ناجی شریفی زیندشتی که یک قاچاقچی بینالمللی مواد مخدر است از جمله به اتهام دست داشتن در چند قتل از جمله قتل سعید کریمیان، موسس و مدیر وقت مجموعه تلویزیونی جِم و قتلهای مرتبط با قاچاق مواد مخدر در ترکیه بازداشت شده بودند. این افراد البته بعد از مدتی آزاد شدند. گفته میشود علت آزاد شدن آنها، ترکیبی از اعمال نفوذ با پرداخت رشوه و فقدان مدارک کافی بوده است.
اکنون قرینههایی در دست است که نشان میدهد زیندشتی ممکن است با کمک گرفتن از یکی از بستگان نزدیکش، حسین کریمی ریکآبادی که یک گانگستر شناخته شده بینالمللی در رومانی بوده است، در کشتن قاضی منصوری نیز دست داشته باشد. اگر این حدس درست باشد، ابهامها درباره دلیل کشانده شدن قاضی منصوری از آلمان به رومانی رفع میشود: دستگاه دیپلماسی ایران، منصوری را به رومانی برد چون پیمانکاران قتل، در آن کشور از امکانات بهتری برخوردار بودند.
اما تنها نام رسانهای شده این گروه، متعلق به همان کسی است که این بار بازداشت نشده است: ناجی شریفی زیندشتی. کسی که در سال ۲۰۱۴ و پس از کشف بزرگترین محموله هروئین تاریخ اروپا در یونان تحت تعقیب قرار گرفت. بعد از کشف این محموله دو تنی، زنجیرهای از قتلهای مرموز در کشورهای مختلف روی داد. رسانههای مختلف در ترکیه، یونان و سایر کشورها در مورد دستکم ۱۰ قتل، انگشت اتهام را به سمت زیندشتی گرفتهاند. بر اساس اسناد منتشر شده، در شش سال گذشته، دستکم ۱۷ نفر در این رابطه در سه قاره جهان به قتل رسیدهاند.
مردی ۴۶ ساله، که در ۲۶ ساله اخیر زندگیاش، با اتهامهای سنگین قاچاق مواد مخدر و قتلهای انتقام جویانه دست کم سه بار بازداشت، دادگاهی و زندانی شده است اما هر سه بار پس از مدت کوتاهی از زندان رهایی یافته است.
فرزند کوچک خانوادهای محبوب و محترم در روستای ممکان، چگونه به مردی بدل شد که برای جمهوری اسلامی آدمربایی و آدمکشی میکند اما نمیتواند بدون محافظان مسلح(link is external)، حتی در مراسم خاکسپاری مادرش در روستای پدریش حاضر شود؟
کودکی که زود بزرگ شد
ناجی، سال ۱۳۵۳ در روستای ممکان، از توابع بخش صومای برادوست شهرستان ارومیه متولد شد. فرزند آخر خانوادهای پرجمعیت با ۵ خواهر و دو برادر بزرگتر از خودش. نوه کوچک عمرخان زیندشتی، از ملاکین مشهور و قدرتمند ایل شکاک که با شورش اسماعیل آقا سیمیتقو همراه نشد اما پس از کشته شدن او به ریاست ایل رسید و در همین موقعیت اگرچه ابتدا وزیر جنگ جمهوری خودمختار کُردستان بود، اما در همراهی با قاضی محمد هم رفیق نیمهراه شد.
گُرگین (ابراهیم) شریفی، پدر ناجی، اما بر خلاف پدرش در انقلابیگری راسخ بود و جان خود را بر سر آرمانهایش گذاشت. راهی که «فرهنگ»، برادر بزرگتر ناجی هم پیمود و تلخ برای خانواده آنها اینکه، پدر و پسر هر دو با هم جانباختند، سال ۱۳۶۲ و در جریان درگیری بین پیشمرگههای حزب دمکرات کردستان ایران و نیروهای سپاه پاسداران در منطقه انزل ارومیه. همان سپاهی که امروز اسلحه در اختیار همراهان ناجی قرار داده است تا از او محافظت کنند. محافظت از انتقام کسانی که در ادامه داستان دربارهاش توضیح خواهیم داد.
با مرگ پدر و برادر بزرگتر، خانواده از روستای ممکان به شهر ارومیه مهاجرت کردند. محبوبیت خانواده بین فامیل به خاطر جانباختن پدر و پسر بزرگ خانواده، زندگی را برای آنان در شهر آسان کرده بود.
اقتدار نافیه کریمی ریکآبادی، مادر خانواده هم در حفظ اعتبار خانواده میان فامیل موثر بود. نافیه خانم، که اخیرا در ۸۵ سالگی فوت کرد، عمه یکی از شناختهشدهترین چهرههای ایرانی درگیر در مواد مخدر در اروپا و آمریکا، «حسین کریمی ریکآبادی» است. به او در انتهای این گزارش برمیگردیم.
خانواده با وجود از دست دادن پدر، دغدغه مالی نداشت اما ناجی اهل درس خواندن نبود و کلاس اول راهنمایی ترک تحصیل کرد. گویی بیآنکه بداند، به سنت پدربزرگش بازگشته بود.
آنگونه ویلیام داگلاس، قاضی پیشین دیوان عالی امریکا در فصل چهارم کتاب «سرزمین شگفت انگیز و مردمی مهربان و دوست داشتنی» که با ترجمه فریدون سنجر منتشر شده نوشته، سال ۱۳۲۹ وقتی در روستای زیندشت میهمان عُمرخان شریفی بود، عمرخان در پاسخ به پرسش از سطح سواد ۱۲ پسرش گفته بود: «من فقط یکی از آنها را به مدرسه فرستادهام و او هم کلاس ششم را تمام کرده و جلوتر نرفته است. در خانواده اگر یک نفر باسواد باشد و بتواند حساب دخل و خرج را نگه دارد کافی است.»
ناجی زیندشتی به خاطر بینیازی مالی خانواده، کار نکرد و به سربازی هم نرفت. اما نه بیکاری و نه عدم خدمت سربازی موجب نشد خیلی زود ازدواج نکند. سال ۱۳۷۲ جشن عروسی پرخرج و مفصل ناجی که حالا ۱۹ ساله شده بود با لیلا تمرزاده، ۱۱ شب طول کشید.
لیلا که در ترکیه به نام نگار شریفی شناخته میشود، تمام این سالها را کنار ناجی مانده است. او در اردیبهشت ۱۳۹۷ همراه همسرش و ۸ تن دیگر از نیروهای ناجی زیندشتی در ترکیه بازداشت شد. مشخص نیست که لیلا چه مقدار درگیر فعالیتهای ناجی است اما اثر این فعالیتها، دامن زندگی خانوادگی آنها را هم گرفته است. از جمله ۲۵ شهریور ۱۳۹۳، وقتی لیلا پیکر بیجان گلوله باران شده دختر ۱۹ سالهاش ئهوین (آرزو) را در بیمارستانی در استانبول در آغوش گرفت.
از قتل غیرعمد در خیابان تا قتل عمد در زندان
سال ۱۳۷۳، یک سال بعد از ازدواج، به نظر میرسید ناجی زیندشتی کاری پردرآمد را شروع کرده است، اگرچه جز حلقه نزدیکانش، کسی نمیدانست او چکار میکند. اما پول ظاهرا بادآورده این کار که از جمله صرف خرید اتومبیل میشد سال ۱۳۷۴ جان مرد متاهل جوانی با نام فامیلی «بشیری» را گرفت. مردی که کنار خیابان ایستاده بود تا شاهد «ماشینبازی» ناجی و دوستان پولدارش در یک نمایش خطرناک باشد.
ناجی از محل حادثه گریخت و تا زمانی که واسطهگری داییاش موثر واقع شود و در چهارچوب روابط عشیرهای خانواده بشیری از خون پسرشان بگذرند، جایی آفتابی نشد. مدتی نه چندان طولانی پس از این حادثه، ناجی که تازه پدر شده بود، اواخر سال ۱۳۷۴ در جریان معامله یک محموله قابل توجه مواد مخدر همراه با فردی به نام اسفندیار (اسفندیار ریگی) در خانه خودش در ارومیه بازداشت شد.
ناجی و اسفندیار پس از پایان تحقیقات به زندان اوین منتقل و در نهایت به حبس ابد محکوم شدند. حبسی که تا ابد طول نکشید و اواخر سال ۱۳۷۶ در وضعیتی مبهم، احتمالا در جریان انتقال به دادگاه برای شهادت در مورد یک پرونده، این دو نفر یکی از ماموران محافظ را کشته و گریختند. اسفندیار راهی پاکستان شد و ناجی راه ترکیه را در پیش گرفت.
ناجی پس از گذشتن از مرز، در خانه خواهر بزرگترش به نام «فیَت» در روستای بلاسان از توابع شهر وان در ترکیه، ساکن شد و با کسانی رفیق و همبازی فوتبال در زمینهای خاکی شد که به تدریج به برخی از نزدیکترین همکاران و مهرههایش بدل شدند.
ناجی زیندشتی چند سالی را در خانه خواهرش ماند و پایههای تجارت پرسود برای ترانزیت مواد مخدر به اروپا را از همین روستا پایهریزی کرد و از سال ۱۳۸۰ هم مقیم استانبول شد.
بازداشت نخست در ترکیه
زیندشتی، در تمام سالهای فعالیتش کوشیده است، حاشیه سیاسی امنی برای خود بخرد. در چهارچوب همین تلاشها، او ابتدا به تشکیلات فتحالله گولن نزدیک شد و به آنها کمکهای مالی سخاوتمندانهای میکرد. ناجی در همین مقطع زمانی، تقریبا همزمان با بازگشایی پرونده سیاسی پر سر و صدایی به نام ارگنکون در ترکیه، ۲ مهر ۱۳۸۶، در منطقه بویوک چکمجه استانبول با بیش از ۷۷ کیلو هروئین، بازداشت شد.(link is external)
گفته میشود او که خود را با اسم مستعار کمال شریفی سیدانی معرفی کرده بود در جریان تحقیقات و به طور علنی در دادگاه، برای گرفتن تخفیف مجازات، با مقامات برای شناسایی مسیرهای قاچاق مواد مخدر همکاری کرد. اما آزادی او احتمالا تنها به دلیل دادن اطلاعات درباره تجارت بینالمللی مواد مخدر نبود. گفته میشود او در عین حال چند صد هزار دلار به عنوان رشوه هزینه کرد و همچنین در پرونده ارگنکون(link is external) نیز همکاریهایی با مقامات ترکیه داشت. با این که دادستان برایش حکم سنگین حبس ابد درخواست کرده بود ولی او در نهایت آزاد شد.
ناجی ۲۶ مرداد ۱۳۸۹ با همان هویت جعلی از زندان آزاد شد و حدود دو ماه بعد در پرونده ارگنکون، به صورت مخفیانه و با نام مستعار «ترازی» (نام یکی از ماههای نجومی که در فارسی به آن میزان گفته میشود) علیه برخی از متهمان این پرونده شهادت داد. در این شهادتها او از جمله ادعا کرد که قضات درگیر در پرونده کشف ۳۵۰ کیلو هروئین در اوکراین که متهمانش در ترکیه محاکمه میشدند، با دریافت رشوهای معادل یک میلیون و ۲۰۰ هزار یورو، همه متهمان را آزاد کردهاند.(link is external)
زیندشتی پس از آزادی هم علیه قضات پرونده خودش به اتهام دریافت رشوه به صورت علنی بیانیه داد. این همکاریهای آشکار موجب شد او نزد همکاران قاچاقچیاش به عنوان خبرچین برچسب خورده و بدنام شود و چند سال بعد در جریان لو رفتن محموله دو تُنی هروئین از کشتی یونانی «نور وان» در آتن، به عنوان مظنون اصلی افشای محموله هروئین، هزینهای خونین بپردازد.
اما در این مقطع، ظاهر فعالیتهای ناجی شریفی زیندشتی در شبکههای اجتماعی نشان میدهد که او هنوز با جمهوری اسلامی زاویه دارد و آیندهاش را در ترکیه و سیاست آن کشور میبیند.
تجارت بزرگ و معامله مرگ
۷ اردیبهشت ۱۳۹۳، نفتکشی یونانی به نام نور وان(link is external)، از دوبی به سمت یونان راه افتاد و ۱۶ خرداد در بندر الفسینای یونان در غرب آتن پهلو گرفت. نور وان، حامل دستکم ۲ تن هروئین خالص بود(link is external) که ۶ قاچاقچی مواد مخدر ساکن دوبی، استانبول، بروکسل و آمستردام، با سرمایهگذاری مشترک پول خرید آن را داده بودند.
این کشتی به یک مرد یونانی به نام آفتیمیوس یانوساکیس تعلق داشت که سال ۲۰۰۹ به دبی مهاجرت کرده بود. او کشتی نور وان را سال ۲۰۱۲ اجاره و پرچم توگو را روی آن نصب کرد. یانوساکیس سال اول به قاچاق سوخت ایران مشغول شد و سوختی را که از طرفهای ایرانی میخرید، به فردی به نام محمد دیزل، یک تاجر ایرانی، که در دبی با او آشنا شده بود، میفروخت.
محمد دیزل که در گزارشهای مرتبط با کشتی نور وان، نام او بارها تکرار شده است، همان اسفندیار بلوچ، متولد ۱۳۵۰ در شهر خاش، همبندی و رفیق قدیمی ناجی زیندشتی است که با هم از زندان اوین گریختند. اسفندیار که از طایفه ریگی در بلوچستان ایران است پس از فرار از زندان، مدتی طولانی را در کویته پاکستان گذارند و آنجا به نام «شهید احمد» فعالیت میکرد. زیندشتی در مکاتبات ایمیلی با الکساندر کلاب، نویسنده گزارش تحقیقی کشتی ارواح(link is external) در وبسایت نیورپابلیک، از او با همین نام شهید احمد یاد میکند. در ادامه، برای اشاره به او، از همین نام محمد دیزل استفاده میکنم.
دیزل سپس به یانوساکیس پیشنهاد داد از کشتی او برای قاچاق مواد مخدر استفاده کنند. دیزل گفته بود خرید را او از پاکستان انجام میدهد و فروش را هم زیندشتی در استانبول هماهنگ میکند. با موافقت یانوساکیس و انجام چند جلسه با طرفهای مختلف، دیزل در نهایت موفق شده بود از گروهی از سرمایهگذاران در استانبول و اروپا، ۲۰ میلیون یورو برای خرید هروئین پول جمع کند. سرمایهگذارانی که به جز زیندشتی، اکنون همه کشته شدهاند.
پس از جمع شدن پول، نشستهای مشترکی هم در دبی برگزار میشود. هم زیندشتی در مکاتباتی ایمیلی و هم یانوساکیس در دیدار حضوری با الکساندر کلاب، انجام دیدارهای هماهنگی در لابیهای هتلی در اطراف پالم جمیرای دبی را در اسفند ۱۳۹۲ و فروردین ۱۳۹۳ تائید کردهاند. زیندشتی هم همان زمان در فیسبوکش تصویری منتشر کرده که حضورش در دوبی را در آن تاریخ تائید میکند.
اما به یونان بازگردیم. ۱۷ خرداد ۱۳۹۳، چهار مرد سوار بر یک مرسدس شاسی بلند به کشتی نور وان مراجعه کرده و مواد مخدر جاسازی شده را با خود میبرند(link is external).
از آن طرف، ۲۱ خرداد، چهار روز بعد از پهلو گرفتن کشتی نور وان در ساحل الفسینا، شخصی به گارد ساحلی در آتن مراجعه کرده و در مورد جابهجایی حجم بزرگی از مواد مخدر در چند نقطه صنعتی و تفریحی نزدیک آتن به آنها اطلاعات دقیقی داد. ۲۲ خرداد، گارد ساحلی با این اطلاعات، در دو نقطه جدا از هم در نزدیک آتن، به صورت تقریبا همزمان یک تُن هروئین خالص را کشف کردند. آن روز و روزها و هفتههای بعد، در چارچوب همین عملیات، بیش از ۳۰ نفر از جمله در آتن و دُبی بازداشت شدند.(link is external)
در نتیجه اعترافات یکی از بازداشتیها، پلیس یونان، اول تیر ۹۳، به یک مرغداری در حومه آتن حمله کرد و یک تُن دیگر هروئین کشف شد.(link is external) تاکنون این بزرگترین محموله کشف شده هروئین تاریخ اروپا است.
همزمان ترتیبی داده شد که چند چهره اصلی بازداشت شده بتوانند فرار کنند. هدف پلیس، ردگیری آنها برای رسیدن به مهرههای اصلی پشت صحنه قاچاق این محموله بسیار بزرگ بود. کشتی هم در روزهای بعدی شناسایی و توقیف شده و خدمهاش بازداشت شدند.
یکی از چهرههای فراری داده شده، همان محمد دیزل (اسفندیار) بود، که خودش هم از جمله ۶ سرمایهگذار خرید محموله ۲ تُن هروئین کشتی بود. دیزل، پس از فرار به ترکیه رفت و با کمک گرفتن از دوست قدیمیاش ناجی شریفی زیندشتی به دُبی، محل اقامتش، بازگشت.
اما سرمایهگذاران که ۲۰ میلیون یورو پول نقد بابت خرید هروئین پرداخت کرده بودند، از پولشان نمیگذشتند. ناجی قبلا سابقه همکاری با پلیس را داشت و همه همکارانش هم این را میدانستند و همین معروف شدنش به خبرچینی، اینجا کار دستش داد.
کشتار آغاز میشود
یکی از سرمایهگذاران هروئین کشتی نور وان، اواسط شهریور ۱۳۹۳، در ایمیلی به زیندشتی که بعدا به دست پلیس ترکیه افتاد، نوشت(link is external): «تو برنامههای ما را خراب کردی، علیه ما صحبت کردی، از ما دزدی کردی و ما را احمق فرض کردی.»
تهدیدی که زیندشتی متوجه جدی بودنش شد و به گفته خودش، پلیس را از آن مطلع کرد. اما او فکر نمیکرد برآورد اشتباه یا ناشیگیری قاتلان موجب شود آنان به جای خودش، جان دختر جوانش را بگیرند.
ناجی و لیلا سه فرزند دارند. دو دختر و یک پسر. بزرگترین آنها اَوین بود که در ترکیه به نام آرزو شناخته میشد و دانشجو بود. اَوین، ۱۹ ساله، ۱۰ صبح ۲۵ شهریور ۱۳۹۳، وقتی همراه «دوریم اوزتونچ»، ناپسری ۲۳ ساله عمهاش فیَت، که راننده و محافظش هم بود، عازم دانشگاه بود در پشت چراغ قرمزی در منطقه بیوک چَکمَجه، به جای پدرش هدف قرار گرفت. راننده در جا کشته شد و پورشه شاسی بلند که از کنترل خارج شده بود پس از برخورد با یک کامیون متوقف شد.(link is external) اوین هم ساعاتی بعد در بیمارستان درگذشت.
ناجی زیندشتی در واکنش به این حمله گفت او فکر نمیکرده آنها که یک شبکه بینالمللی قاچاق مواد مخدر هستند با بچهها کاری داشته باشند. زیندشتی گفت به دولت اطلاع داده بود و فکر میکرد تدابیر لازم اتخاذ خواهد شد.(link is external)
زیندشتی نمیدانست کدام یک از شرکا، دختر او را هدف گرفته است و برای همین او عملا همه را هدف گرفت، مجموعهای از انتقام گیریهای خونین از همه کسانی که او گمان میکرد در طراحی یا اجرای ترور دخترش دست داشتهاند.
۲۰ آذر ۱۳۹۳، نخستین هدف در هلند کشته شد. موراد گارکی، از سرمایهگذاران هروئین نور وان در آمستردام کشته شد. پس از او نخستین قربانیان در ترکیه، حاجی عثمان سزن و تورگای آکار، دو سابقهداری بودند که اول دی ۱۳۹۳، با هم ترور شدند. پلیس بعدا اعلام کرد آنها ضاربانی بودند که دختر ناجی زیندشتی را به دستور افرادی دیگر به قتل رساندند.(link is external)
سه روز بعد، ۴ دیماه، «علیاکبر آگکون»، یکی از سرمایهگذاران هروئین کشتی نور وان که ساکن بروکسل بود و به استانبول سفر کرده بود در یک اتومبیل بنتلی هدف گرفته شد و به قتل رسید.(link is external) در همین روز، ودات شاهین(link is external) برادر سادات شاهین و فردی توپال(link is external)، محافظ و رفیق او با هم در نیسانتاشی استانبول کشته شدند.
چند روز بعد هم، پیکر گلولهباران شده محمد دیزل، در دریای مرمره و در حالی که به لنگر یک کشتی زنجیر شده بود، یافته شد. زیندشتی بعدا در پیامی به یکی از همکارانش نوشت(link is external): «من او را تنبیه کردم، او را کشتم.» دیزل یا همان اسفندیار ریگی که سالها با ناجی زیندشتی کار کرده و با هم از زندان گریخته بودند، در انتقام گرفتنها هم در استانبول به او کمک کرده بود اما زیندشتی در عطش انتقام، به او هم مشکوک شده بود.
۱۰ دیماه هم، روزنامه های هلند خبر از ترور اوکان فیدان، یک قاچاقچی کوکائین در آن کشور دادند که با یکی از سرمایه گذاران نور وان در شهر پاناما ارتباط داشت.(link is external)
قربانی بعدی، پرویز کشاورز از طایفه فنکی از ایل شکاک ایران است که دو تابعیتی بود و در ترکیه به نام چتین کوچ شناخته میشد. پدر پرویز، جرجیس کشاورز، سالها پیش در ایران به جرم قاچاق مواد مخدر اعدام شده بود. پرویز هم اگرچه خیلی دیرتر از ناجی زیندشتی، اما پا در راه پدرش گذاشته بود و مقیم دبی شده بود.
پرویز ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵ در منطقه مارینای دبی در اتومبیلش ترور شد(link is external). پلیس یک ایرانی و دو کانادایی را به عنوان ضاربان او شناسایی کرد، هرچند ضاربان از دوبی گریخته بودند. دو ضارب کانادایی پیش از آنکه به چنگ پلیس کانادا بیفتند، خیلی زود و تنها چند هفته پس از رسیدن به کانادا به قتل رسیدند.(link is external)
بر اساس گزارش الکساندر کلاب، برادر پرویز هم دو سال بعد، در سال ۱۳۹۷، از خانهاش در تهران ربوده شد و جنازهاش مدتی بعد در یک سگدانی در جنوب شرقی ترکیه یافته شد.
یکی از کسانی که با او برای این گزارش صحبت کردم میگوید طایفه فنکی به خاطر قتل پرویز و برادرش که آنان میگویند به دستور ناجی زیندشتی(link is external) صورت گرفته است، مترصد انتقامگیری از او هستند: «آن همه محافظ مسلح حتی در روستای پدری ناجی و در روز خاکسپاری مادرش، نه به خاطر ترس از باندهای رقیب که از تیررس آنان دور شده است که ناشی از ترسش از انتقام طایفه فنکی است که میداند رهایش نمیکنند.»
تقریبا ۹ ماه پس از یافتن جنازه برادر پرویز، در ۹ آبان ۱۳۹۶، قطبالدین کیا، از وکلای معروف ترکیه که وکالت اورهان اونگان، برادر و شریک یکی دیگر از سرمایه گذاران نور وان را بر عهده داشت، در حال صرف صبحانه با خانوادهاش در استانبول هدف قرار گرفت و کشته شد.(link is external) او در ۱۷ روز پیشتر در آخرین جلسه دادگاهی که حضور داشت گفته بود در معرض تهدید است و ممکن است این آخرین جلسه کاری زندگی او باشد. ایلهان برادر اورهان که سرمایهگذار نور وان بود پیشتر در حین پیادهروی در استانبول ترور شده بود.(link is external)
پایان بازی در استانبول
پس از آنکه یونان در پیوند با محموله هروئین نور وان، برای زیندشتی حکم بازداشت بینالملی صادر کرد(link is external) واز ترکیه تقاضای استرداد او را مطرح کرد، ۱۷ فروردین ۱۳۹۷، پلیس مبارزه با مواد مخدر ترکیه ناجی شریفی زیندشتی و ۹ نفر از همراهانش از جمله همسرش لیلا (نگار شریفی) را پس از دقایقی تیراندازی بازداشت کرد.(link is external) لیلا تمرزاده، ساعاتی بعد به همراه سه نفر دیگر از بازداشتیها آزاد میشود.
اما تنها ۶ ماه پس از بازداشت زیندشتی و در حالیکه شواهد بسیار زیادی علیه او وجود داشت و در پیوند با ۱۰ مورد قتل عمد زیر بازجویی بود، با اعمال فشار بُرهان کوزو از چهرههای ارشد و موسس حزب حاکم عدالت و توسعه، مشاور ارشد اردوغان و عضو کمیسیون قانون اساسی ترکیه، او ۱۹ مهر ۱۳۹۷ از زندان آزاد شد(link is external) و بلافاصله به ایران رفت.
نکته مهم در پیوند با این آزادی، استدلال برهان کوزو برای خلاص کردن زیندشتی از زندان است. او به قاضی گفته بود آزادی ناجی زیندشتی، تاثیر مثبتی بر روابط ایران و ترکیه خواهد داشت. مشخص نیست این استدلال بازتاب خواست و نظر یک مقام دیپلماتیک یا امنیتی جمهوری اسلامی در پیوند با بُرهان کوزو بوده یا تنها ترفند کوزو برای تاثیرگذاری بر قاضی پرونده بوده است.
بُرهان کوزو، به خاطر همین موضوع به سواستفاده از مقام محکوم شد. چون بر اساس دادخواست دادستانی کل استانبول، او برای آزادی تاجر مواد مخدر ایرانی بارها با قاضی پرونده تماس گرفته بود. برای همین دادستانی برای او درخواست ۲ تا ۵ سال حبس کرد. برهان کوزو اواخر بر اثر ابتلا به کرونا فوت کرد.(link is external)
عالیه اوزون ، یکی دیگر از چهرههای حزب حاکم عدالت و توسعه در استانبول است که با زیندشتی در ارتباط بوده و او را به برهان کوزو معرفی کرده است. اوزون پذیرفته که در ازای دریافت نزدیک به ۲۳۰ هزار دلار که خودش دستمزد میخواند، خواسته برای دریافت حق شهروندی ترکیه به زیندشتی کمک کند اما تلاشهایش به جایی نرسیده است.(link is external)
قاچاقچی دیروز، قاتل اجارهای امروز
اما یک جرقه لازم بود تا نام ناجی شریفی زیندشتی که برای مردم در ترکیه نام ناآشنایی نبود، باز به صدر خبرها برگردد و ایرانیها هم این بار او را بشناسند. این جرقه با پسلرزههای ربودن حبیب اسیود، فعال عرب اهوازی در ترکیه و انتقال او به ایران زده شد.
۲۳ آذر ۹۹، رسانههای ترکیه از روابط وزارت اطلاعات ایران با ناجی شریفی زیندشتی خبر دادند. روابطی که گفته شد از سال ۱۳۹۴ شروع شده و بر ترور و ربودن مخالفان حکومت ایران در ترکیه متمرکز بوده است.
اعترافات بختیار فرات، از اقوام زیندشتی هم که آبان سال جاری، در ترکیه بازداشت شد، شواهد دال بر همکاری این قاچاقچی بینالمللی با دستگاههای امنیتی ایران را بیشتر کرد. البته ناجی زیندشتی روز پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ در گفتگویی ویدیویی با سعید شفا(link is external)، روزنامهنگار ترک گفت اعترافات بختیار فرات، در جریان ۴۵ روز بازداشت او و زیر شکنجه گرفته شده است و بیاساس و دروغ است.
۱۳۹۴ سالی است که زیندشتی به اتهام قتل مخالفانش در ترکیه زیر نظر قرار گرفت. او ظاهرا در چارچوب سیاست دائمیاش مبنی برداشتن یک پایگاه در قدرت، متوجه امکان ادامه زندگی در ایران شد و بنا بر ادعاهای مطرح شده در رسانههای ترکیه، از این تاریخ بود که همکاری با دستگاههای اطلاعاتی ایران را برای تضمین آیندهای ایمن شروع کرد.
۹ اردیبهشت ۱۳۹۶، سعید کریمیان و شریک کویتی او محمد متعب شلاحی، در خودروی شخصی در محلهٔ سارییر استانبول در حمله مسلحانه به قتل رسیدند. ضاربان دو نفر بودند اما بر اساس اعلام پلیس ترکیه یکی از آنها که فراری است، علی کوچاک، راننده و محافظ زیندشتی است.(link is external)
۲۳ آبان ۱۳۹۸، مسعود مولوی، موسس کانال تلگرامی جعبه سیاه در یکی از خیابانهای استانبول ترور شد. به گفته مقامهای امنیتی ترکیه، عامل این قتل، عبدالوهاب کوچاک، باغچهبان ویلای زیندشتی در استانبول و برادر علی کوچاک است. به نظر میرسد این متهم، بازداشت شده است.
مقامهای امنیتی ترکیه میگویند ۲ مهر ۱۳۹۹، حبیب إسیود، فعال عرب اهوازی را تیمی از باند زیندشتی از ترکیه ربوده و تحویل ایران دادهاند. تیمی که بنا بر خبرها اکنون ۱۳ نفر از آنان از سوی دستگاه امنیتی ترکیه بازداشت شدهاند.
اما زیندشتی که مدتی تقریبا طولانی از انظار عمومی پنهان مانده بود، از روزی که به ایران بازگشته است، زندگی علنی دارد. او پس از گریختن از ترکیه، به همکاریاش با دستگاه اطلاعاتی ایران به صورت علنی ادامه داده است و به گفته منابعی، تجارت مواد مخدرش را هم مدیریت کرده است.
ناجی شریفی زیندشتی در این مدت، برجی به نام مادرش در ارومیه ساخته است و خانهسازی بسیاری در روستای محل تولدش انجام داده است.
اما زندانی محکوم به حبس ابد فراری که در حین فرار هم سرباز محافظی را کشته است، احتمالا در یک پرونده مهم دیگر قتل حکومتی در خارج از کشور هم نقشی بسیار مهم ایفا کرده است. پرونده قتل قاضی منصوری در رومانی.
قتل قاضی منصوری در رومانی
پیشتر اشاره شد که حسین کریمی ریکآبادی، پسر دایی ناجی شریفی زیندشتی است. ریکآبادی ۷۳ ساله، متولد روستای ریگآباد ارومیه، که با نام «حسین سلیمخوانی» هم شناخته میشود از قاچاقچیان بینالمللی مواد مخدر است. او نخستین بار در سال ۱۳۴۹ به خاطر قاچاق مواد مخدر بازداشت شد. پس از انقلاب، در ابتدای دهه ۶۰ به ترکیه رفت و بعد از مدت کوتاهی زندگی در آنجا، به دلیل خطر زندان و احتمال دیپورت به ایران، عازم رومانی شد و در این کشور ماندگار شد.(link is external)
او بیش از ۲۵ سال در این کشور زندگی کرد و یکی از کارتلهای اصلی مواد مخدر و تبهکاری در بُخارست را تاسیس و مدیریت میکرد. در این سالها او را در محافل بینالمللی هروئین با عنوان حسین دایی میشناختند. کریمی ریکآبادی، از سال ۱۳۷۵ در رادار اداره مبارزه با مواد مخدر آمریکا قرار گرفت و نهایتا ۲۸ اسفند ۱۳۸۵ در حال تلاش برای سفر از اتریش به جمهوری آذربایجان بازداشت شد و به آمریکا تحویل داده شد.(link is external)
دادستانی جنوب استان نیویورک، در بیانیهای اعلام کرد ریکآبادی مسئول توزیع هزاران کیلوگرم هروئین در جنوب غرب آسیا، اروپا و آمریکا است و در صورت محکومیت در دادگاه، با حداکثر حبس ابد و حداقل ۱۰ سال زندان مواجه خواهد شد. اما چون بخشی از تحقیقات مقدماتی در مورد حسین کریمی ریکآبادی که در کشور رومانی انجام شده بود، با موازین قضایی آمریکا همخوانی نداشت، او نهایتا بعد از گذراندن حدود ۵ سال در زندانی در نیوجرسی، به ایران برگردانده شد و اکنون در ارومیه زندگی میکند.(link is external)
با توجه به سابقه اقامت طولانی پسر دایی ناجی زیندشتی در بخارست و امپراتوری عظیمی که برای تجارت مواد مخدر در این کشور برپا کرده بود، بدیهی است که او هنوز در حلقههای مافیایی بخارست، آشناهایی دارد. آیا حلقه مفقوده مرگ قاضی مشهور جمهوری اسلامی در بخارست که گفته شد خودکشی بوده اما شواهد و قراین فراوانی از احتمال قتل او در مطبوعات رومانی منتشر شد را باید در همکاریهای ناجی زیندشتی با امنیتیهای ایران جستجو کرد؟
قاضی منصوری، با توصیه وزارت خارجه ایران در شرایطی که نگران بود در آلمان به خاطر شکایتها از نقشش در نقض حقوقبشر بازداشت شود، به جای هر کشور دیگر دنیا، به رومانی هدایت شد. جایی که دستگاه امنیتی ایران به گفته منبعی که با من صحبت کرد، «امکان و آدم لازم را برای حذف او داشت».
«ریکآبادی آنجا یک کارتل فعال دارد و آدمهایش هم همه جا هستند. او از ترس بازداشت جرات نمیکند از ایران خارج شود و در ایران هم مسلح میگردد. اینجا (در ایران) مراقبش هستند و او هم به حکومت خدماتش را ارائه میدهد.»
به گفته این منبع، رابطه فامیلی و کاری ریکآبادی و زیندشتی خیلی مستحکم است و همین اواخر، چندی بعد از کشته شدن قاضی منصوری، در ارومیه گفته شد ناجی برای ریکآبادی عمارت اعیانی گرانقیمتی خریده است.
شیوه عملکرد پلیس و دستگاه قضایی رومانی و بیتوجهی سفارت جمهوری اسلامی در آن کشور به اعلام خطر قاضی منصوری، همه تکههایی از یک پازل هستند. پازلی که به اراده دستگاههای امنیتی در سالهای اخیر، چیدن و طراحیاش به گروههای تبهکاری خارج از کشور سپرده شده است. از گروه زیندشتی در ترکیه تا کارتل ریکآبادی در رومانی.
گروههای دیگر کی و چگونه شناسایی خواهند شد؟
از: ایران اینترنشنال