آیدا قجر
برخی کارکنان حکومتی از یک سو در روند قاچاق انسان دست دارند و از دیگر سو، از مهاجران غیرقانونی یا از صاحبان کار آنها اخاذی میکنند و در استثمار این قشر اجتماعی شراکت دارند
مهاجران اگر از چنین مسیر پرخطری جان سالم به در ببرند و به شهری در ایران برسند، معمولا به کارهای سخت یا کارگری مشغول میشوند
مهاجران غیرقانونی که به ایران میرسند نیز برای جابهجایی میان شهرهای مختلف و کارگری در کارخانهها و ساختمانها، ناچارند به کارمندان دولتی و از جمله ماموران شهرداری پول بدهند
عبور پنهانی از مرز و تبدیل شدن به «مهاجر غیرقانونی» به اندازه کافی خطرناک و دست و پنجه نرم کردن با مرگ است. اما مهاجران و پناهجویان در دو سوی مرزهای شرقی و غربی ایران روایتهای متعددی دارند که نشان میدهد چگونه آنها علاوه بر تحمل چنین مشقاتی، به منبع درآمد ماموران حکومت جمهوری اسلامی نیز تبدیل شدهاند. بنابر این روایتهای پرشمار، در فرایند عبور غیرقانونی از مرز و جابهجایی مهاجران در شهرهای مختلف ایران، شمار زیادی از کارکنان حکومتی، از مرزبانها و نیروهای انتظامی گرفته تا ماموران شهرداری و کارمندان دولتی، با قاچاقبران و کارفرمایان زد و بند میکنند و از طریق اخاذی از مهاجران و پناهجویان در این روند غیرانسانی شریک میشوند.
***
ماده ۱ قانون «مبارزه با قاچاق انسان» جمهوری اسلامی میگوید قاچاق انسان عبارت از هر اقدامی در این روند است که به قصد «فحشا یا برداشت اعضا و جوارح، بردگی و ازدواج» صورت گرفته باشد. بر اساس این قانون، جابهجا کردن انسانها یا نقش داشتن در اختفای آنها فقط زمانی جرم است که به دلایل ذکرشده انجام شود.
بنابر ماده ۴ این قانون، کارکنان دولت یا نهادهای حکومتی در صورت ارتکاب چنین جرمی علاوه بر مجازاتهای مقرر، مشمول «انفصال موقت یا دائم از خدمت» محکوم خواهند شد.
با اینکه قانون چنین پیگرد و مجازاتی برای کارکنان نهادهای حکومتی در نظر گرفته، اما آنچه در عمل اتفاق میافتد تفاوتی بسیار با آن دارد و انبوهی از کارکنان بخشهای مختلف حکومتی، از کارمندان اداری و شهرداری گرفته تا مرزبانان و نیروهای انتظامی، در روند قاچاق انسان نقش دارند.
برخی کارکنان حکومتی از یک سو در روند قاچاق انسان دست دارند و از دیگر سو، از مهاجران غیرقانونی یا از صاحبان کار آنها اخاذی میکنند و در استثمار این قشر اجتماعی شراکت دارند.
میتوان از مرزهای شرقی و ورود غیرقانونی مهاجران افغانستانی به ایران آغاز کرد؛ بسیاری از آنها از رشوهگیری ماموران مرزی و نیروهای انتظامی در بین راه روایت کردهاند.
این مهاجران اگر از چنین مسیر پرخطری جان سالم به در ببرند و به شهری در ایران برسند، معمولا به کارهای سخت یا کارگری مشغول میشوند؛ کارگرانی که به خاطر نداشتن مدرک، غیرقانونی به شمار میآیند و سر و کارشان با ماموران انتظامی در کوچه پس کوچهها و ماموران شهرداری است.
در سمت دیگر ایران، مرزهای غربی، نیز همین ماجرا در کار است؛ روایتهای بسیاری از قاچاقبران و مسافران وجود دارد که چطور در هماهنگی با نیروهای مرزی و نیروهای انتظامی، به اصطلاح زمان و ساعت میخرند تا مسافران غیرقانونی خود را از مرز عبور دهند.
در ماههای اخیر شهرهای مختلف افغانستان شاهد افزایش خشونت و ناامنی بوده و گروه طالبان نیز با پیشرفت مذاکراتش و حمایت جمهوری اسلامی از آنها، بر تشدید تنشها افزوده است. شمار زیادی از خبرنگاران و کنشگران مدنی و سیاسی ناچار به ترک کشورشان شدهاند و این موج همچنان ادامه دارد. مسیر آنها برای خروج از افغانستان و رفتن به ترکیه و بعد اروپا، از ایران میگذرد. معمولا مسافران را ابتدا به پاکستان میبرند، سپس با عبور از چندین شهر در ایران، به سمت مرزهای غربی منتقل میشوند و بعد ترکیه و ادامه مسیر. مسیر و موضوعی که پیش از این نیز برقرار بوده و دهههاست ادامه دارد.
یکی از خبرنگاران افغانستانی که حدود یک دهه پیش برای کارگری راهی ایران شد، در گفتوگو با ایرانوایر توضیح میدهد که قاچاقبران به او گفته بودند با پرداخت هزینه بیشتر راحتتر سفر خواهد کرد؛ یعنی بدون پیادهرویهای طولانی و مسیرهای صعبالعبور. او قبول کرد و ۱۰۰ هزار تومان بیشتر پرداخت.
این خبرنگار به همراه ده نفر دیگر در اتوبوس جاساز شد: «نمیدانم چقدر به مرزبانان ایرانی پرداخت کردند، اما وقتی وارد ایران شدیم، هرکجا ماموران مرزی اتوبوس را نگه میداشتند راننده با آنها مذاکره میکرد، مبلغی میپرداخت و آنها بدون جستوجو به ما اجازه عبور میدادند. همین وضعیت در جابهجایی میان شهرها هم جریان داشت. به هر پاسگاه که میرسیدیم انگار که ماموران با راننده آشنا بودند؛ گپی با او میزدند، مبلغی دریافت میکردند و ما به مسیرمان ادامه میدادیم.»
به گفته او، این اتوبوسها که مسافران افغانستانی را از شهر مرزی «نیمروز» در هماهنگی کامل به ایران میبردند همانهایی بودند که مهاجران افغانستانی دیپورتشده را به کشورشان انتقال میدادند.
این خبرنگار که خواست هویتاش فاش نشود توضیح داد که در آن زمان رانندههای اتوبوس مدارک جعلی به دست مسافران میدادند: «یک بار مامور نیروی انتظامی که اتوبوس را نگه داشت به ما گفت هرکس از شما پرسید پاسپورت دارید، بگویید بله که کاری به کارتان نداشته باشند.»
همین روند در کارگری او هم ادامه داشت؛ این خبرنگار برای چندین ماه در ایران به کارگری در ساختمان مشغول بود اما به خاطر نداشتن مدرک، غیرقانونی به حساب میآمد و صاحبکارش عملا به صاحباختیارش تبدیل شده بود: «هشت کارگر بودیم که کار ساختمانی میکردیم. همیشه با ترس و لرز در خیابانها رفت و آمد داشتیم و از کنترل نیروهای شهرداری بر سر ساختمانها هراس داشتیم. اما هر بار که ماموران شهرداری سر ساختمان میآمدند، با صاحبکار صحبت میکردند و او بابت هر کارگر مبلغی به آنها میپرداخت. آن زمان برای هر کارگر بین یک میلیون تا یک میلیون و پانصد هزار تومان رشوه میگرفتند.»
همین روایت را از مهاجران افغانستانی دیگر هم میتوان شنید. یکی از آنها در گفتوگو با ایرانوایر خودش را «رستم» معرفی میکند. مردی ۴۲ ساله که سه بار قاچاقی به ایران رفته و ۱۲ سال از عمرش را در ایران گذرانده است. به روایت او، هر بار که از طریق مرز پاکستان وارد ایران میشد، نیروهای انتظامی و مرزبانان و سربازان در پاسگاههای بین شهری، از قاچاقبران پول میگرفتند و یکی از قاچاقبران «آنقدر شناختهشده بود که به او سلام نظامی میدادند.»
«حسین» یکی دیگر از شهروندان افغانستانی است که آخرین بار در سال ۱۳۹۶ راهی ایران شد و دو سال بعد به کشورش بازگشت. او در کارخانهای مشغول به کار شده بود: «هر بار که ماموران وزارت کار یا ماموران شهرداری برای سرکشی میآمدند، صاحبکار یک میلیون و پانصد هزار تومان به آنها میپرداخت تا اجازه دهند ما افغانستانیها که مدرک نداشتیم، به کارگری ادامه دهیم.»
بنا به روایت حسین، او چند بار هم در خیابان ناچار شد به ماموران نیروی انتظامی پول بدهد. خودش میگوید یک بار سه میلیون تومان پرداخت تا بلکه او را به اردوگاه اتباع خارجی نبرند و به افغانستان بازنگردانند: «اما یک بار که داشتم میرفتم سر کار، مامور نیروی انتظامی من را گرفت و به اردوگاه “سنگ سفید” و “عسگرآباد” برد. به پلیس اردوگاه گفتم که من به خاطر تامین معیشت پدر و مادرم کارگری میکنم و اگر اجازه بدهی به کارم برگردم به تو شیرینی میدهم. آن مامور گفت که فقط با اجازه مافوقش من را آزاد میکند و برای همین من را نزد رئیسش برد. به او هم پیشنهاد دادم. پول را گرفت و گفت سر مرز رهایم میکنند. همین اتفاق هم افتاد و من به کارم برگشتم.»
تعدادی دیگر از مهاجران افغانستانی نیز در گفتوگو با ایرانوایر روایتهای مشابهی تعریف میکنند؛ روایتهایی از مرزبانها، ماموران انتظامی و کارمندان شهرداری که همگی بابت ورود و حضور غیرقانونی آنها کسب درآمد میکنند. البته مبلغی که در شهرهای مختلف و دورههای گوناگون اخذ میشود متفاوت است. تجربه برخی از آنها پرداخت مبلغ ۵۰۰ هزار تومان است و فردی دیگر از یک میلیون تومان یا بیشتر حرف میزند؛ اما همگی میگویند که اگر پول داشته باشند یا قاچاقبرشان با ماموران همدست باشد رهاییشان ممکنتر است.
در مرزهای غربی و هنگام خروج مسافران غیرقانونی و پناهجویان هم میتوان نمونههای مشابهی یافت.
«سعید» خودش را «آدمپران» یا همان قاچاقبر معرفی میکند. مثل بسیاری از قاچاقبران مدام تاکید دارد که مسافران را با سهولت و بدون خطر از مرز عبور میدهد. او را از طریق تعدادی از پناهجویان افغانستانی و ایرانی یافتیم.
سعید با شرط محفوظ ماندن هویتش به ایرانوایر توضیح داد که برای رد کردن مسافران مبالغی به مرزبانان ایرانی میدهد و به اصطلاح از آنها ساعت یا زمان میخرد: «با بعضی از این مرزبانها آشنا شدهام. اگر مسافری مبلغ خوبی برای رد شدن بپردازد، او را از این مسیر عبور میدهم. ساعت عبور را با شیفت مرزبانی که میشناسم هماهنگ میکنم، مبلغ مورد توافق را به او میپردازم و سر ساعت مشخص، او به اصطلاح چشمانش را میبندد. حالا مثلا برای نماز صبح پستش را ترک میکند، و ما برای یک ربع زمان داریم که مسافر را رد کنیم.»
برخی از این مرزبانان با آدمپرانهای بومی و محلی آشنایی یا خویشاوندی هم دارند. برای همین، هماهنگی با آنها راحتتر است و البته مبلغی که از مسافران میگیرند هم بیشتر. به طور معمول برای عبور مسافران غیرقانونی از ایران و رساندن آنها به شهر «وان» در ترکیه مبلغی بین ۱۰ تا ۲۰ میلیون تومان توافق میشود. اگر مسافر آشنا باشد یا مبلغ بیشتری بپردازد، آدمپران با خریدن زمان یا ساعت، آنها را با سهولت بیشتر از مرز رد میکند.
در روند قاچاق انسان فقط با مسافر و قاچاقبری که هزینه سفر را هماهنگ میکند یا همراه مسافر میشود طرف نیستیم؛ همانطور که گفته شد ابزارها و نیروهای مختلفی در این امر دخیل هستند. مسافران میان قاچاقبران مختلف و راهبلدهای بومی دست به دست میشوند تا از مرزی رد شوند و به مقصد برسند. در این میان آنها باید از سد مرزبانان و ماموران نیروی انتظامی که به گشتزنی مشغولاند بگذرند. اگر مسافران شانس داشته باشند، قاچاقبران و راهبلدها با این نیروهای دولتی بده بستان دارند و همین باعث میشود که بیخطرتر طی مسیر کنند. بیخطرتر یعنی با احتمال دستگیری و خشونتهای کمتر. وگرنه چه بسیار از آنها که هدف تیراندازی نیروهای مرزی و ماموران نیروی انتظامی قرار گرفته یا از آنها کتک خوردهاند.
مهاجران غیرقانونی که به ایران میرسند نیز برای جابهجایی میان شهرهای مختلف و کارگری در کارخانهها و ساختمانها، ناچارند به کارمندان دولتی و از جمله ماموران شهرداری پول بدهند. این ماموران در قبال چشم بستن بر غیرقانونی بودن کارگران افغانستانی، با کارفرما زد و بند میکنند و از کنار استثمار آنها نیز میگذرند.
اگرچه تمامی این اقدامات در قوانین جمهوری اسلامی جرمانگاری شده، اما در عمل مبارزهای با قاچاق انسان صورت نگرفته است؛ بلکه همانطور که سرتاسر سیستم جمهوری اسلامی به فساد دچار است، مهاجران غیرقانونی برای عبور از مرز و همچنین برای کارگری در مشاغل دشوار با دستمزدی اندک و ساعتهای طولانی، تبدیل به منبع درآمدی برای نیروهای حکومتی شدهاند.
این ساختار را میتوان در کنار تضییع حقوق مهاجران، برخوردهای خشونتبار با آنها در کوچهپسکوچهها و اردوگاهها، ممنوعیتهای تحصیلی، محدودیت جابهجایی و عبور و مرور، استثمار آنها در محیطهای کاری، به کارگیری آنها در نیروی قدس سپاه و زیر پرچم «لشکر فاطمیون» و کشته و مجروح شدن هزاران تن از آنها قرار داد و تصویر واضحتری از حقیقت به دست آورد.
در این میان، آنچه بیارزش شمرده شده جان، مال، کرامت انسانی و امنیت مهاجران و پناهجویان است؛ این مهاجران به ابزار یا کالای کسب درآمد تبدیل شدهاند که میان قاچاقبران و کارکنان جمهوری اسلامی معامله میشوند.
از: ایران وایر