نامه محمد شریفی‌مقدم از زندان خطاب به ناشران: برایمان کتاب بفرستید

پنجشنبه, 2ام اردیبهشت, 1400
اندازه قلم متن


«محمد شریفی‌مقدم»، فعال دانشجویی و از دراویش گنابادی که در زندان «تهران بزرگ» یا همان «فشافویه» زندانی است، در نامه‌ای که در اختیار ایران‌وایر قرار گرفته از ناشران و مترجمان خواسته است که برای زندانیان کتاب ارسال کنند.

محمد شریفی‌مقدم پس از وقایع «گلستان هفتم» و در اسفند ۹۶ بازداشت و به اتهام‌هایی مانند «تبلیغ علیه نظام» و «اقدام علیه امنیت ملی» به ۱۲ سال حبس محکوم شد. او در این نامه ضمن تشریح وضعیت زندان فشافویه که نقض حقوق بشر در آن جاری است، از ناشران و مترجمان خواسته است با توجه به محدودیت زندان در ارائه کتاب به زندانیان، گامی مثبت در این مسیر بردارند.

شریفی‌مقدم می‌گوید در شرایط زندان همواره کتاب و به ویژه رمان می‌تواند راهی در رهایی آن‌ها از چهار دیواری حبس باشد و به زندانیان کمک کند بتوانند شرایط طاقت‌فرسای زندان را تحمل کنند.

متن نامه شریفی‌مقدم در پی می‌آید:

***

نویسنده / مترجم و دوستان عزیز

سلام

چند سالی است که محکومیت خود را در زندان تهران بزرگ سپری می‌کنم و یک سال اخیر را در بند عمومی زندان، البته در سلولی امن و جدا از سایرین.

از زندان تهران بزرگ (فشافویه) به اجمال برایتان می‌گویم: این زندان بیش از هجده هزار زندانی را در پنج مجموعه زندان جای داده است. درباره شرایط زندان بارها فعالین محبوس گزارش‌هایی نوشته‌اند؛ نبود آب آشامیدنی، تغذیه نامناسب، جمعیت چند برابر ظرفیت بندها، نزاع‌، اعتیاد، اُوِردوز، خودزنی، خودکشی، تجاوز و روابط استثماری شدت یافته و… مسائلی است که زندانیان با آن‌ها سر و کار دارند.

هر چند در این نامه نمی‌خواهم درباره شرایط فشافویه بنویسم، بلکه آگاهی درباره شرایط زیست در زندان فشافویه را به عهده جستجوی شما در متون منتشرشده و پرس‌وجویتان از تازه – آزادشده‌ها می‌گذارم. تنها اشاره می‌کنم آنچه در زندان فشافویه رخ می‌دهد نقض حقوق بشر است و نه مجازات مجرمی به حبس. چه برسد به آماده کردن او برای بازگشت به جامعه!»

در هر تیپ زندان، که حدود چهار هزار زندانی در آن هستند، دفتری موسوم به فرهنگی وجود دارد که چهار ساعت در روز فعال است. هر بند یک ساعت در هفته می‌تواند پنج نفر را به این دفتر بفرستد. اتاقی در فرهنگی به کتابخانه اختصاص یافته است: چند قفسه کتاب که لااقل نیمی یا بیشترش را کتاب‌های تکراری «مذهبی» یا کتب «خاطرات جنگ هشت ساله» تشکیل می‌دهند. که گرچه به چاپ هفتادم نایل شده‌اند اما لااقل چند چاپش در گوشه فرهنگی زندان‌ خاک می‌خورند.

هر کدام از این پنج نفر می‌توانند یک کتاب را به امانت بگیرند. برخلاف آیین‌نامه سازمان زندان‌ها روزنامه، جراید و مجلات در اختیار زندانیان قرار نمی‌گیرد و برخلاف همان آیین‌نامه، کتاب‌هایی که برای زندانیان پست شده بازگشت می‌خورد. از همین رو کتاب در زندان کالایی بسیار کم‌یاب است. در حالی که اشکِ خدا، هروئین، شیشه، متادون و سایر مخدرات به صورت روزانه توسط مدیران و دیگر پرسنل زندان وارد زندان شده، شمار درگیرشدگان با اعتیاد بیشتر وتجارت توزیع مواد در زندان پرسودتر می‌شود. سیری قهقرایی برای زندانیان در زندان تهران بزرگ.

عذر می‌خواهم؛ قرار بود درباره زندان ننویسم. پس به سراغ اصل مطلب می‌روم:

کتاب در زندان از معدود امکان‌هایی است که می‌تواند زندانی را به دنیای بیرون از میله‌های زندان ببرد. اینکه چند سالی در بیابانی، زندانی، سلولی و تختی حبس باشی، با خواندن «مرشد و مارگاریتا» بعید است تو هم بر فراز شهر پرواز نکنی. به طور خلاصه بگویم زیبایی‌ صفحه‌های یک رمان برای زندانی لذت‌بخش‌تر می‌شود. گویی کتاب به جانشان می‌نشیند؛ پیرمرد هفتاد ساله‌ای که عصازنان هر سه – چهار روز یک رمان از من می‌گیرد و بعد می‌آید روی صندلی می‌نشیند، یک سیگار روشن می‌کند و برایم از داستان و فرازهای جذابش می‌گوید. یا علی که هر روز می‌آید می‌گوید: «داستان داری؟» هفت کلاس سواد دارد، داستان کوتاه می‌خواند و عاشق کتاب‌های تاریخی است. و من دیگر هیچ کتابی ندارم که مورد علاقه‌اش باشد.

 به تجربه خودم و دوستانی که در بندهای دیگر زندان به طور تنبیهی پخش بوده‌اند در هر بند ده – پانزده نفری کتابخوان هستند که از داشتن کتاب محرومند.

 کتاب در زندان کارکردهایی فراتر از متن نیز می‌یابد. کتاب و کاغذ محیط سیمانی – آهنی زندان را در هم می‌شکند. کتاب احترامی می‌شود در انبوه توهین‌های زندان و زندانبان. و ورق زدن صفحاتش برای پیدا کردن حرف‌هایی که خود فرد نمی‌تواند کلماتش را بسازد، یا چیزهایی که از دیدنش محروم است و با خواندن متن‌ها برایش به تصویر می‌آیند. حتی تماشای جلدش، که خود رنگی است در میان سبز و طوسیِ دیوارهای زندان، حال و هوای زندانی را عوض می‌کند.

نمی‌خواهم درازگویی من مانع خواندن نامه شود، البته درازگویی یکی از شیوه‌های زندانی برای گذران روزهای خود است چرا که او زمان را به وسعت و کندی‌اش می‌شناسد.

ما می‌خواهیم در هر بند زندان کتابخانه‌‌ای با موجودی صد کتاب راه بیندازیم تا دسترسی حداقلی کتاب برای زندانیان فراهم شود و از شما می‌خواهم چند جلدی از کتاب‌های خود را برای زندانیان در فشافویه بفرستید و نیز از ناشران، نویسندگان و دوستان خود بخواهید تا در صورت امکان ما را در این امر یاری کنند.

ارادتمند

محمد شریفی‌مقدم

زندان تهران بزرگ

پ.ن: شیوه ارسال کتاب‌ به تعداد کمتر از ۱۰ عدد، با هماهنگی‌های صورت‌گرفته با مسئولین مرتبط، از طریق پست به آدرس پستی ذیل امکان‌پذیر است:

تهران. کیلومتر ۱۵ جاده حسن‌آباد – قم. زندان تهران بزرگ/ تیپ ۵/ اندزگاه ۲/ سالن ۲_  محمد شریفی‌مقدم ریابی فرزند احمد

و در صورت تمایل برای ارسال کتاب در تعداد بالا به کانتر مددکاری در سالن ملاقات زندان تهران بزرگ، روزهای شنبه از ساعت ۸ تا ۱۴ به نام محمد شریفی‌مقدم تحویل داده شود.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.