افشاگری در تاریخ جمهوری اسلامی روشی برای تسویه حساب سیاسی و فرصتی برای برملا شدن جنایت
در تاریخ جمهوری اسلامی، افشاگری از روزهای نخست انقلاب سابقه دارد. نگاهی به فهرست مهمترین افشاگریها نشان میدهد بخش عمده آنها در رقابت سیاسی بر سر قدرت در رخ داده است.
مهمترین افشاگریهای چهار دهه گذشته در ایران، کارعوامل ناشناس یا روزنامهنگاران نبوده، بلکه تقریبا در بیشتر موارد، عامل افشاگری از درون حکومت و از چهرههای سرشناس و صاحبمنصب خود نظام بوده است. حالا ۱۰ روز پس از افشای فایل صوتی گفتوگوی ظریف، که گفته میشود سرقت شده، موضوع افشاگری در جمهوری اسلامی و نتایج آن، همچنان تیتر نخست رسانهها است و در مرکز توجه تحلیلگران سیاسی قرار دارد.
اگر بخواهیم افشاگریهای پس از انقلاب را به صورت کلی دستهبندی کنیم، میتوان آنها را در دو گروه کلی قرارداد: افشاگریهای سیاسی و افشاگریهای اقتصادی. در این گزارش به مهمترین افشاگریهای سیاسی پس از انقلاب و عواقب آن پرداخته شده است.
افشاگری اسناد بهدستآمده از سفارت آمریکا در تهران و «ایران گیت»
دو ماجرای مهم که افشای اسناد آن در اوج اعلام دشمنی ایران با آمریکا پس از حمله به سفارت این کشور در تهران، جنجال به پا کرد، افشای اسناد سفارت آمریکا و ماجرای «مک فارلین» است. انتشار اسناد محرمانه موجود در سفارت آمریکا، بسیاری از چهرههای مهم سیاسی انقلاب را درگیر و به همکاری با آمریکا و اقدام علیه نظام اسلامی متهم کرد.
پس از افشای این اسناد در ماجرای اشغال سفارت آمریکا، نام چهرههای سیاسی مهمی مطرح شد که یا ارتباط آنان با مقامها و دستگاههای اطلاعاتی این کشور مبنای قضاوت قرار گرفت یا نظر کارشناسی سفارت آمریکا در مورد «انقلابی بودن» آنها، برای رهبر و وابستگان عالی نظام، شک و شبهه ایجاد کرد. از جمله این افراد میتوان به این نامها اشاره کرد: محمد بهشتی، عباس امیرانتظام، مهدی بازرگان، ابوالحسن بنیصدر، علیاصغر حاج سید جوادی، کریم سنجابی، هاشم صباغیان، احمد صدر حاج سید جوادی، صادق قطبزاده، هدایتالله متین دفتری، رحمتالله مقدم مراغهای، ناصر میناچی، حسن نزیه، ابراهیم یزدی. بعضی از این چهرهها پس از افشاگری بازداشت یا ناچار به کنارهگیری از قدرت و حتی ترک ایران شدند.
اما افشاگری ماجرای مک فارلین، چند سال بعد و دقیقا عکس ماجرای تسخیر سفارت بود. درست در زمانی که ایران درگیر جنگ با عراق بود و با توجه به مشکلات تسلیحاتی ایران، شرایط جنگ به نفع عراق در جبههها پیش میرفت، نمایندگان دولت ریگان به تهران آمدند و معامله اسلحهای انجام دادند که عواید آن، در اختیار شورشیان نیکاراگوئه که مورد حمایت آمریکا بودند قرار گرفت.
در آن دوره، آمریکا و اسرائیل بهعنوان دشمنان درجه یک حکومت اسلامی معرفی میشدند و در تمام راهپیماییها با به آتش کشیدن پرچم آمریکا، این کشور دشمن اصلی و متحد جدی عراق در جنگ با ایران و با عنوان «شیطان بزرگ» یاد میشد. به این ترتیب، حکومت ایران مخفیانه با آمریکا وارد معاملهای شد که عواید آن در اختیار گروههای مورد حمایت آمریکا در کشوری قرار گرفت که همزمان با ایران، انقلاب ضدآمریکایی در آنجا هم اتفاق افتاده بود.
ماجرای مک فارلین که به «ایران گیت» معروف شد، یک سال و نیم ادامه یافت و صحنه جنگ ایران و عراق را به نفع حکومت جمهوری اسلامی تغییر داد. از سوی دیگر آزادی تعدادی از امریکاییهایی که در لبنان به دست عماد مغنیه و حزبالله لبنان اسیر شده بودند را در پی داشت. افشای این ماجرا، هم در داخل ایران و هم در آمریکا، جنجالی بزرگ به پا کرد.
افشای ماجرای اعدامهای گسترده سال ۶۷ و قتلهای زنجیرهای در ایران
دو افشاگری مهم دیگری که پایه درک بسیاری از جنایتها و اعدامهای پس از انقلاب بود، نخست ماجرای اعدامهای گسترده سال ۶۷ بود و دیگری نقش عوامل وزارت اطلاعات و مقامهای عالیرتبه نظام در قتلهای موسوم به «زنجیرهای» که از روشنفکران و رجال سیاسی شناخته شده مخالف حکومت اسلامی تا برخی چهرههای سرشناس درون نظام، قربانی آن بودند.
یک نکته مهم و کلیدی در این دو افشاگری، به نقش سید احمد، فرزند روحالله خمینی، برمیگردد که در ماجرای اعدامهای گسترده سال ۶۷ یکی از عوامل اصلی دخیل در ماجرا بود و پس از آن نیز با پیگیری وی، افشاکننده اعدامها که حسینعلی منتظری، قائممقام رهبر ایران بود، برکنار شد. چند سال بعد از افشای قتلهای زنجیرهای، بر اساس اسناد و مدارک منتشر شده، مشخص شد خود او هم به دلیل مخالفت و انتقاد از رهبر وقت جمهوری اسلامی و نظام سیاسی حاکم، قربانی همان دستگاه امنیتی شده است.
در ماجرای اعدامهای گسترده سال ۶۷ که طی آن، چهارهزار نفر جان خود را از دست دادند، افشای نامهای از حسینعلی منتظری، قائممقام رهبر جمهوری اسلامی، به روحالله خمینی در اعتراض به شیوه محاکمه و اعدام افراد در زندانها، جنجالی بزرگ به پا کرد و از جنایتی بیسابقه پرده برداشت. در این واقعه، ابراهیم رئیسی، حسینعلی نیری، مصطفی پورمحمدی، مرتضی اشراقی، اعضای اصلی هیئتی بودند که بعدها به «هیئت مرگ» شهرت یافت و در اعدام گسترده زندانیان سیاسی با حکم روحالله خمینی شرکت داشتند.
در آن زمان، منتظری با نوشتن سه نامه به خمینی و هیئت مرگ به این موضوع اعتراض کرد. افشای این نامهها، حیرت مجامع بینالمللی و مردم را درباره اعدامها برانگیخت و عواقب آن برای نویسنده، کنار گذاشته شدن از صحنه سیاسی جمهوری اسلامی بود.
قتلهای زنجیرهای و چهار افشاگری مهم
در ماجرای قتلهای زنجیرهای هم افشای این قتلها و ارتباط آن با عوامل عالیرتبه وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و نقش سعید امامی و تعدادی از چهرههای شاخص امنیتی در ایران، در سطح جهانی بازتاب بسیار وسیعی یافت.
در قتلهای زنجیرهای، چهار افشاگری مهم اتفاق افتاد؛ افشاگری نخست مربوط به روشن شدن نقش مقامهای عالیرتبه وزارت اطلاعات در سازماندهی این قتلها در داخل و خارج از کشور بود که پای علی فلاحیان و دری نجفآبادی، وزیر اطلاعات دوران هاشمی و خاتمی، را به ماجرا باز کرد و محمد بلوری، دبیر سرویس حوادث روزنامه ایران، نخستین شخصی بود که در مطبوعات آن زمان به این موضوع اشاره کرد.
افشاگری دوم، به انتشار فیلمی از شکنجه بعضی عوامل دستگیر شده و خانواده آنان در ماجرای قتلهای زنجیرهای مربوط بود. در پی آنچه که خودکشی سعید امامی خوانده شد، انتشار فیلم بازجویی از همسر وی و یکی از کارکنان وزارت اطلاعات که در این قتلها مسئولیت داشت، چنان دردناک بود که خود رسوایی دیگری برای نظام جمهوری اسلامی به بار آورد.
اما افشاگری سوم در ماجرای قتلهای زنجیرهای، با انتشار نامهای محرمانه از سعید امامی در روزنامه سلام، در خصوص قانون مطبوعات و محدود شدن یکی از افرادی که در جریان قتلهای زنجیرهای کشته شد بود، رخ داد. به واسطه این افشاگری، روزنامه سلام تعطیل شد و وقایع کوی دانشگاه در سال ۷۸، تحت تاثیر آن اتفاق افتاد.
کتاب «تاریکخانه اشباح» نوشته اکبر گنجی نیز بخش دیگری از ابعاد پنهان قتلهای زنجیرهای را افشا کرد که در آن، گنجی که خود از موسسان سپاه پاسداران و سازمان امنیتی آن بود، قتل مرموز دگراندیشان در یک دهه گذشته را بخشی از برنامهای سازمانیافته و با اطلاع کامل مقامهای عالی اجرایی و امنیتی حکومت دانست. وی این افراد را که از نظر او آمران اصلی قتلهای زنجیرهای بودند، با عنوان «عالیجنابان سیاهپوش و سرخپوش» و «شاهکلید» معرفی کرد.
این افشاگریها، نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی را در دهه ۷۰ و تنها چند سال پس از تاسیس آنها، به شکل بیسابقهای تضعیف کرد و گفته شد مبنای ایجاد تشکیلات اطلاعات سپاه پاسداران، برای رسیدگی به امور امنیت داخلی موازی با وزارت اطلاعات، از همین زمان بنیان گذاشته شد.
عصر افشاگریهای حکومتی و دولتی
۱- احمدینژاد، هاشمی، ناطق، سال ۸۸
محمود احمدینژاد از زمان فعالیت در شهرداری تهران و سپس نامزدی برای انتخابات ریاستجمهوری، با مشی افشاگری علیه ارکان سنتی قدرت در نظام جمهوری اسلامی، بهخصوص اصلاحات و کارگزاران، برنامه سیاسی خود را پیش برد.
او نخستین فردی بود که در مدت هشت سال و به صورت علنی، موضوع فساد اقتصادی و سیاسی در خانواده و وابستگان علیاکبر هاشمی رفسنجانی و بعضی وزرای وی و همچنین روابط مسئلهدار اقتصادی علیاکبر ناطق نوری و برادران لاریجانی را افشا کرد و به خصوص پس از وقایع سال ۸۸، با حمایت علی خامنهای و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، با اهداف سیاسی، نسبت به افشای برخی از پشتپردههای نظام اقدام کرد.
مهمترین افشاگریهای رئیسجمهوری که بعدتر دولت وی فاسدترین دولت طول تاریخ ایران نام گرفت، در جریان مناظرههای تلویزیونی سال ۱۳۸۸ رخ داد. او در این مناظرهها، فرزندان هاشمی رفسنجانی و اکبر ناطق نوری را به دخالت در معاملههای اقتصادی مشکوک و فساد اقتصادی چشمگیر متهم کرد.
پس از این افشاگری، هاشمی رفسنجانی در نامه سرگشادهای به رهبر جمهوری اسلامی، به صحبتهای احمدینژاد واکنش نشان داد و نوشت: «متاسفانه اظهارات عاری از حقیقت و غیرمسئولانه آقای احمدینژاد در جریان مناظره با مهندس موسوی و مقدمهچینیهای قبل و حوادث بعد از آن، خاطرات تلخ اظهارات و اقدامات منافقان و گروهکهای ضدانقلاب در سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب و نیز تهمتزدنها در انتخابات ۸۴ و انتخابات مجلس ششم و لجن پراکنیهای باند پالیزدار که در دادگاه محکوم شد را به نمایش گذاشت.»
علی خامنهای هم در نمازجمعه به افشاگریهای احمدینژاد واکنش نشان داد و گفت: «اسم بعضی از اشخاص برده شد که اینها شخصیتهای این نظاماند؛ اینها کسانی هستند که عمرشان را در راه این نظام صرف کردند. بنده در نمازجمعه هیچوقت رسمم نبوده است از افراد اسم بیاورم؛ اما اینجا، چون اسم آورده شده است، مجبورم اسم بیاورم. به طور خاص از آقای هاشمی رفسنجانی، از آقای ناطق نوری من لازم است اسم بیاورم و باید بگویم؛ البته این آقایان را کسی متهم به فساد مالی نکرده؛ حالا در مورد بستگان و کسان، هر کس هر ادعایی دارد، باید در مجاری قانونی خودش اثبات بشود و قبل از اثبات نمیشود اینها را رسانهای کرد.»
سخنان احمدینژاد باعث شد رقبای او نیز در این مناظرهها، با ادبیات مشابه، وی و حامیانش را خطاب قرار دهند و در نهایت، جامعه ایران با دو قطبی شدن شدیدی در انتخابات درگیر شد که با اعلام تقلب میر حسین موسوی و مهدی کروبی و خس و خاشاک خواندن حامیانشان از سوی احمدینژاد، وقایع سال ۸۸ رقم خورد که مهمترین فصل در سیاست ایران پس از انقلاب سال ۵۸ شمرده شد و وسیعترین اعتراض سیاسی مردم در طول تاریخ پس از انقلاب اسلامی بود که به شدت سرکوب شد.
همین افشاگریها بود که صفبندی جدیدی را در سیاست ایران پدید آورد و به واسطه آن، علیاکبر هاشمی رفسنجانی عملا از صحنه کنار گذاشته شد و صف حامیان رهبر ایران و سپاه پاسداران با اصلاحطلبان، حامیان هاشمی رفسنجانی، خانواده روح الله خمینی و کسانی که بعدتر در ادبیات سیاسی ایران به «جنبش سبز» شهرت یافتند، در مقابل قرار هم قرار گرفتند و هزینههای سنگینی پرداخت کردند.
۲- احمدینژاد و برادران لاریجانی از اوج تا سقوط
افشاگری بعدی احمدینژاد اما دامن برادران لاریجانی را گرفت. سال ۱۳۹۱ در جریان احضار وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی به مجلس در خصوص دلیل انتصاب مرتضوی در سازمان تامین اجتماعی که از متهمان پرونده کهریزک بود، احمدینژاد در دفاع از وی، از نواری صحبت کرد که بعضی نمایندگان از او درخواست کردند آن را منتشر کند و بعضی دیگر گفتند: «نگو! نگو!» اما علی لاریجانی از احمدینژاد درخواست کرد آن نوار را پخش کند.
نوار، حاوی صحبتهای سعید مرتضوی با فاضل لاریجانی، برادر علی و صادق لاریجانی بود که چندان واضح نبود. در ادامه، احمدینژاد به دلیل مناسب نبودن سیستم صوتی مجلس، خود مکالمه را که حدود ۱۵ دقیقه بود، توضیح داد و مدعی شد فاضل لاریجانی در این فیلم از سعید مرتضوی میخواهد که او را نزد فرد متنفذی که فعالیتهای اقتصادی کلان دارد سفارش بکند و برای شروع کار، ویلایی برای او تهیه شود. از طرفی، فاضل لاریجانی از نفوذ خود بین برادرانش که روسایی قوای مقننه و قضائیه بودند سخن گفت و اقداماتی که با استفاده از نفوذ خود، در رفع مشکلات برخی افراد انجام داده بود، تعریف کرد تا مرتضوی قانع شود و ارتباط او با فرد موردنظر را برقرار کند.
رئیس مجلس هم در واکنش به این مسائل توضیح داد که با فعالیتهای برادر خود ارتباطی ندارد. او همچنین مدعی شد معاون پارلمانی رئیسجمهور پیش از این جلسه به دفتر وی رفته و از طرف احمدینژاد از او خواسته است موضوع استیضاح منتفی شود؛ زیرا در غیر این صورت رئیسجمهور، نواری از بستگان وی دارد که آن را پخش خواهد کرد. لاریجانی این کار احمدینژاد را توطئهآمیز خواند. او در ادامه گفت که بنا بر گفته فاضل لاریجانی، قرار نبوده از این جلسه فیلمبرداری شود و به دیدار خود با داوود احمدینژاد، برادر محمود احمدینژاد، اشاره کرد و گفت: «اگر ما هم بگوییم که آقای داوود احمدینژاد در این دیدار از ارتباط برخی اطرافیان رئیسجمهور با منافقین و بیگانگان گله داشته، درست است؟»
بعد از اظهارات علی لاریجانی، محمود احمدینژاد از جای خود برخاست و خواستار ارائه توضیحاتی شد اما علی لاریجانی به وی گفت: «شما اتهام زدید و ما هم جوابتان را دادیم و دیگر وقت صحبت ندارید، شما شأن مجلس را حفظ نکردید. بهسلامت.» در این روز با ۱۹۲رأی موافق، شیخالاسلامی از وزارت رفاه، کار و تامین اجتماعی کنار رفت. این روز به «یکشنبه سیاه مجلس» معروف شد.
افشاگری محمود احمدینژاد علیه برادران لاریجانی، در سیاست ایران خصومتی را پایه گذاشت که نتیجه آن در ماههای پایانی ریاستجمهوری وی، گرفتاری نزدیکانش مانند محمدرضا رحیمی و محکومیت و زندان برای او را در پی داشت. همچنین پس از پایان دوره ریاستجمهوری احمدینژاد، بقایی و مشایی از نزدیکان او، در ادامه این کشمکش، موضوع ۶۳ حساب بانکی صادق لاریجانی از محل سپردههای قوه قضائیه و موضوع روابط نامشروع مالی اکبر طبری را از طریق بعضی رسانهها از جمله کانال «آمدنیوز» افشا کردند؛ مسئلهای که بعضی وزرای کابینه احمدینژاد و نزدیکانش هزینه سنگینی بابت آن پرداخت کردند.
در آن طرف این کارزار هم پایان زودهنگام ریاست صادق لاریجانی بر قوه قضائیه و خاتمه پروژه رهبری برای وی و کنار گذاشته شدن خانواده لاریجانی از صحنه اجرایی و سیاسی کشور، هزینهای بود که گروه یاد شده پرداخت کردند.
۳- افشاگری در مناظرههای انتخاباتی سال ۱۳۹۶
افشاگری کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۶ نیز اگرچه مانند انتخاب سال ۸۸ به ایجاد تقابل و دوقطبی شدن جامعه به شکلی که وقایع آن سال تکرار شود منجر نشد، اما به عرصهای برای طرح مسائل متقابل شخصی و افشاگریهای بیسابقه در باره بستگان و نزدیکان رئیسجمهوری و معاون اول او از یک سو و شهردار تهران، تعدادی از فرماندهان سابق سپاه، معاون اول وقت قوه قضاییه و دادستان دادگاه ویژه روحانیت از سوی دیگر، تبدیل شد. اتهامهایی که نشان داد شکاف درون حاکمیت جمهوری اسلامی مانند فساد عمیقتر شده است و در تاریکخانه آن، عملا تمام ارکان حکومت و مقامات عالی کشور به شکلی درگیر هستند.
همانطور که اشاره شد، در این مناظرهها طرفین چنان بیمحابا به یکدیگر تاختند که بعضی عنوان کردند حتی در مناظرههای سال ۸۸ نیز این میزان از افشاگری در صحنه نبرد بر سر قدرت، سابقه نداشته است. پس از این افشاگریها روشن شد که گویی هیچ دامن پاکی در جمهوری اسلامی وجود ندارد و هرکدام از مقامهای نظام بهخصوص در ۳۰ سال پس از پایان جنگ، به نوعی با فساد اقتصادی فزاینده درگیر بودهاند.
کلید حل معمای فساد در ماجرای افشای فایل صوتی ظریف
آنچه در افشاگریهای سیاسی همیشه پنهان مانده بود و با انتشار فایل صوتی محمدجواد ظریف روشن شد، همان کلیدی است که در ماجرای بازداشت بابک زنجانی و فعالیت اقتصادی برادران انصاری از زمان تاسیس بانک تات تا ایرانمال و همه فسادهای بزرگ اقتصادی در ایران، هیچگاه به آن پرداخته نشد و در پرده مانده بود.
بخش مهمی از آنچه به افشاگری فعالیتهای اقتصادی چهرهای نظام جمهوری اسلامی و وابستگان ایشان در دولت، نهادهای حاکمیتی و حکومتی مربوط است، در واقع سیستم پیچیده پولشویی و مراودات مالی برونمرزی حکومت ایران در قالب «میدان» است.
مبادلات و حمایتهای مالی از گروههای نظامی نیابتی، خرید و فروش اسلحه و دخالت در خرید و فروش مواد مخدر و تراکنش مالی برای اقدامات برون مرزی در کشورهای مختلف جهان، همگی بخشی از سیستمی هستند که نزدیکان مورد اعتماد نظام در دورههای مختلف دخیل آن بودهاند و در دورههای بعد به واسطه تغییر ارکان قدرت سیاسی در ایران، مسئولیت خود را به دیگری واگذار کردند و در این جابهجایی هرکجا بحث تسویه حساب سیاسی مطرح شد، بدون اشاره به اصل موضوع، اشخاص متهم شدهاند.
در این سالها، پرونده افشاگری عباس پالیزدار، جنجال مدرک تحصیلی علی کردان، انتشار فایل صوتی حسینعلی منتظری درباره وقایع سال ۶۷ و انتشار فایل صوتی سرداران سپاه پاسداران و انتشار اسنادی در خصوص فعالیتهای اقتصادی سپاه پاسداران و نهادهای امنیتی، همگی جنجالآفرین بودهاند.
طی دهه گذشته و در مسیر این افشاگریها، از چهرههای سیاسی گرفته تا کسانی مانند روحالله زم، مسعود مولوی و بسیاری از روزنامهنگاران دیگر که در این افشاگریها دخیل بودند، به اشکال مختلف، هزینههای بسیار سنگینی برای کنار زدن این پرده پرداخت کردهاند.
از: ایندیپندنت