به گزارش خبرگزاری هرانا، محمدرضا پورشجری که در زندان از بیماریهای گوناگون و مشکلات قلبی رنج میبرد، با بالارفتن قند خون و ممانعت مسئولین با اعزامش به بیمارستان روبرو است.
میترا پورشجری، دختر وبلاگ نویس در بند، محمد رضا پورشجری به گزارشگر هرانا گفت: “پدر من روز ۲۸ مرداد ماه به بهداری زندان ندامتگاه کرج منتقل شده و از وی آزمایش خون و ادرار به عمل آمد. نتیجه آزمایشات اولیه نشان میداد که قند وی ۶۰۴ بوده و به همین دلیل آزمایش مجدد از پدر به عمل آوردند که باز هم نتیجهای مشابه را نشان میداد. بهداری زندان ابتدا در مورد بیماری وی یک بسته قرص ۱۰ تایی (گلی بنگلامین) تجویز نمود، ولی دکتر دیگری بنام (امین ستارهدان) پس از رویت آزمایشات نظر داده که از آن رو که قند خون پدرم بسیار بالا بوده و سن وی نیز زیاد است و همچنین از ناراحتی حاد قلبی رنج میبرد، نمیشود به وی انسولین تزریق کرد و این کار بسیار خطرناک است. دکترنژاد بهرام و پژمان عادلی نیز که همگی از پزشکان زندان هستند نیز نظر تخصصی امین ستارهدان را تایید کرده و گفتهاند پدرم باید در بیمارستانی مجهز بستری شده و بیماری قلبی و قند وی مورد نظر پزشکان متخصص کنترل شود. این پزشکان تاکید کردهاند که پدر به درمانهای خاصی نیاز دارد که تنها در بیمارستانهای مجهز امکان پذیر است. پزشکان گفتهاند، در این یک ماه و نیم اخیر بیحسی پا و سرگیجه پدر بدلیل همین قند خون بالا بوده است.”
وی همچنین در ادامه صحبتهای خود گفت: “دوشنبه بیمارستان برای آنژیوگرافی قلب پدر نوبت داده بود که زندان با اعلام اینکه مامور برای اعزام ندارد از انتقال وی به بیمارستان طفره رفت. اکنون دقیقا سه ماه است که در امر بستری شدن پدرم در بیمارستان هر بار مشکلی پیش میآید. یا وی را دیر به بیمارستان میبرند و پذیرش تمام میشود و یا زندان به بهانه نداشتن مامور در روزی که خانواده وقت میگیرد از اعزام وی شانه خالی میکنند. اکنون نیز که سه تن از پزشکان بهداری زندان دستور بستری شدن اورژانس وی را دادهاند باز هم پدرم از درمانهای مناسب محروم است.”
وی در پایان خاطرنشان کرد: “پدرم با تمام روحیه قویای که دارد میگوید اینها میخواهند من را بکشند، وگرنه این همه تعلل در درمان من دلیل دیگری ندارد.”
محمدرضا پورشجری (سیامک مهر) وبلاگ نویس زندانی ۵۱ ساله، ۲۱ شهریور ماه ۱۳۸۹ در منزل مسکونی خود در شهر کرج بازداشت شد. او پس از بازداشت به سلولهای انفرادی زندان رجاییشهر منتقل و مدت هفت ماه مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفت که این فشارها موجب آسیبهای جسمی بر روی وی گردید.