با درود به همهی بینندگان و شنوندگان برنامه و عزیزان سخنران در همایش.
کارزار «نه به جمهوری اسلامی» که از سوی عدهای از عزیزان در داخل ایران شروع شد، به صورت گستردهای با استقبال گروههای مختلف اجتماعی از ایرانیان همراه شده است. به سرعت آنچنان فراگیر شد که کمتر کسی چنین گمان میکرد. این ابتکار و این استقبال در داخل کشور، با توجه به انواع محدودیتها و تهدیدهای امنیتی خشن در ایران، نشان از بیباکی این عزیزان دارد که در خط مقدم مبارزه با جمهوری اسلامی ایستادهاند. این دلیری و این پیشگامی را بیکران ارج مینهیم و از آن الهام و نیرو میگیریم.
شماری از خانوادههای کشتهشدگان چهار دهه گذشته در ایران، از جمله اعدامهای دهه ۱۳۶۰، آبان ماه ۱۳۹۸ و شلیک به هواپیمای مسافری اوکراین، مخالفت خود را با شرکت در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ اعلام کردند. مادر پژمان قلیپور میگوید: ‘نمیخواهم با عکس پژمان به خانه هیچ مادری بروم’
اما، این روزها برای بسیاری این پرسش بجا مطرح است: نه به جمهوری اسلامی، آری به که و چه؟
من میخواهم دلایل نه به جمهوری اسلامی را بازگو کنم، که خود به طور ضمنی بخشی از ویژگی آری به که و چهی ماست.
تمامیتخواهی
نه به جمهوری اسلامی، زیرا که نظامی تمامیتخواه است.
این نظام نه تنها مخالفان خود را اعدام و ترور میکند، حتی طرفداران خود، مانند محمد خاتمی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و خانم زهرا رهنورد را که اندک تفاوت سلیقه با آنها دارند، تحمل نمیکند.
از یک سو هیچ اهمیتی به رأی مردم نمی دهد، و از سوی دیگر در جزئیترین امور زندگی مردم و حریم خصوصی آنها دخالت میکند.
دیکتاتوری
نه به جمهوری اسلامی، زیرا که یک حکومت دیکتاتوری دینی است و رأی و نظر مردم نقشی در آن ایفا نمیکند.
انتخابات در جمهوری اسلامی مهندسیشده و نمایشی است. مجلسِ فرمایشی، قانونگذار واقعی نیست. قوهی قضائیهی آن نامستقل و سیاسی است.
پاسخگو نبودن
نه به جمهوری اسلامی، زیرا که نظامی مسئولیتناپذیر است.
خامنهای که در نظام او را فصل الخطاب میخوانند و بخش عمدهی سیاست و اقتصاد کشور در دست اوست و بر مجلس فرمایشی و دولت و قوهی قضائیهی دست نشاندهی خود، بیچون چرا فرمان میراند، به مردم پاسخگو نیست.
ولی فقیه یا رهبر قدرت مطلق دارد. بالاترین مرجع قانونگذاری است، بر اجرای قانون نظارت میکند، سیاست خارجی و داخلی را تعیین میکند، دارای حقّ نقض قوانین است. با تدابیر ویژه اضطراری و حکم حکومتی میتواند هر موقعیتی را به شرایط استثنایی بدل کند و قانون را در آن به حالت تعلیق درآورد. کاربرد قانون اساسی تشریفاتی و مصلحتی است. نهادها و قوای حکومت تحت سلطه رهبر هستند و نه اختیار دارند و نه استقلالِ عملِ ندارند.
تازه خامنهای، گاه به تلویزیون میآید و انتقاد هم میکند. شوربختانه، کسی نیست که از او بپرسد: “آخر تو که تمام قدرت در دست توست، به چه کسی انتقاد میکنی؟”
قوانین شرعی
نه به جمهوری اسلامی، زیرا که قوانین آن منطبق بر نیاز جامعه و روح زمانه نیست.
قوانینی که دیهی آن با شتر محاسبه میشود و اساس آن بر تبعیض میان زن و مرد، مسلمان غیرمسلمان بنا شده است و در آن هیچ نشانی از عزت و کرامت انسان دیده نمیشود. قوانینی خشن و ضدانسانی از یک سو حمایت از کودک-همسری و زن ستیزی میکند و از سوی دیگر غیرمسلمانستیزی.
تروریسم
نه به جمهوری اسلامی، زیرا که نظامی تروریست است.
جمهوری اسلامی هم مبارزان ایرانی را در داخل و خارج اعدام و ترور میکند و هم یکی از فعالترین رژیمهای گسترش تروریسم و جنگهای نیابتی در منطقه و جهان است. با نان سفرهی مردمِ خود و حقوق بازنشستگان هلال شیعی را مسلح و مجهز میکند.
اعدام، ترور، آدمربایی و خشونت در جمهوری اسلامی که از بیستوششم بهمنماه ۱۳۵۷، تنها چهار روز پس از انقلاب، با تیرباران در مدرسهی رفاه شروع شد، با کارنامهی ۱۷۰ هزار اعدامی و ۷ میلیون مهاجر تا امروز ادامه دارد.
فساد
نه به جمهوری اسلامی، زیرا که نظامی فاسد است.
نظامی ریاکار و دروغگو که دروغگویی آن مبنای نظری و اعتقادی در دروغ مصلحتآمیز، کلاه شرعی، تَقیه و تُوریه (بر وزن توصیه) دارد. نظامی که مطبوعات آزاد، این رکن چهارم دموکراسی را به بند کشیده تا فساد آن را افشا نکنند.
نظام تبعیضآمیز و امتیازبخش است. فساد در این نظام فاسدپرور و اختلاسگرآفرین که فاسدانی چون بابک زنجانی، محمودرضا خاوری، اکبر طبری تنها دزدان دستگیرشده و فقط نوک کوه یخ فاسدان این نظام هستند، یک انحراف فردی نیست، بلکه فسادی سیستماتیک، نهادینهشده و سرشت چنین حکومتی است.
حتمن در خبرها شنیدهاید که در دورهی شهرداری محمدباقر قالیباف، در یک بازهی زمانی کوتاه در سال ۹۳، «۱۲ هزار و ۹۰۰ میلیارد تومان» برابر با ۴ میلیارد دلار از اموال شهرداری تهران به بنیاد تعاون سپاه واگذار شده است تا در گسترش تروریسم در منطقه صرف شود.
به هیچ اصول مذهبی و یا ایدئولوژیک پایبند نیستند. مذهب آنها با کیشِ شخصیتپرستی مرزی ندارد. تعهد به نظامِ حاکم فقط نزدیکی، فرمانبری بیچون و چرا و وفاداری به رهبری معنی میشود.
وطنفروشی
نه به جمهوری اسلامی، زیرا که نظامی وطنفروش است.
وطن پرستی در حفظ استقلال و تمامیتارضی و عشق به مردم تجلی مییابد. جمهوری اسلامی هم مردم ایران و هم خاک ایران را فدای گسترش برنامههای تروریستی خود میکند.
زمانی که ۱۲۷ هزار کودک در استان سیستان و بلوچستان از تحصیل بازماندهاند،
هنگامی که کارگران زحمتکش ما از اهواز تا اراک ماههاست حقوقی دریافت نکردهاند،
وقتی که حقوق بازنشستگان، این سازندگان میهن ما کفاف خورد و خوراک و مسکن این عزیزان را نمی دهد،
زمانی که هموطنان ما در خوزستان آب آشامیدنی سالم ندارند،
از پول این عزیزان خرج اسلحه و تدارکات برای بشار اسد در سوریه، حسن نصر الله در لبنان، حوثیها در یمن و حشد شعبی و کتائب در عراق کردن، وطن فروشی نیست؟
جمهوری اسلامی با برنامههای تروریستی خود به وجههی جهانی ایران و مردم ما آسیب جدی زده است. تروریسم و تلاش دیوانهوار رهبران جمهوری اسلامی برای دستیابی به بمب اتم، انزوای بینالمللی، تحریمهای فلجکننده و تورم کمرشکن را به مردم ما تحمیل کرده است.
محیط زیست
نه به جمهوری اسلامی، زیرا که طبیعت زیبای ایران را نابود کرده است.
بیش از نیمی از جنگلهای ایران نابود شدهاند.
آبهای زیرزمینی سراسر ایران، حتی گیلان و مازندران به طور نگران کنندهای کاهش یافته است.
بسیاری از دشتها، دریاچهها، تالابها، قناتها و رودخانهها خشک شدهاند.
فرسایش خاک، کاهش سطح زیرکشت، افزایش ریزگردها، پیشروی بیابان و آلودگی هوای شهرهای بزرگ و آبها رودخانهها، هر روز گسترش مییابد.
پنهانکاری
نه به جمهوری اسلامی، زیرا نظامی است که مردم ایران را بیگانه و نامحرم میداند.
رژیم جمهوری اسلامی تا آنجایی که بتواند برنامهها و بودجههایش را از مردم ایران پنهان میدارد؛
از درآمد ایران گرفته تا توزیع واقعی قدرت و بودجه و مدیریت اقتصادی کشور؛
از میزان کمکهایی که به تروریستهای منطقه میکند تا پولهایی که در پروژههای تروریستی نظیر عملیات اسدالله اسدی خرج میکند؛
از آمار شهیدان قیامهای دی ۹۶ و آبان ۹۹، چگونگی سرنگون کردن هواپیمای ۷۵۲ اوکراینی تا آمار کشتهشدگان کرونا و از میزان واقعی اختصاص بودجهی کشور و درآمد بیت رهبری تا محتوای پیماننامهی ۲۵ ساله با چین.
سرکوب
نه به جمهوری اسلامی، زیرا نظامی است که دگراندیشان و پیروان ادیان و مذاهب دیگر را مورد پیگرد قرار میدهد و سرکوب میکند.
همهی ادیان و مذاهب ایران، بهویژه هموطنان بهایی و دراویش ما، حتی پیروان مذهب شیعهی دوازده امامی که خوانشی دیگر از اسلام حکومتی دارند و نیز دگراندیشان و مخالفان سیاسی-عقیدتی، از تنگنظری و سرکوب رژیم رنج میبرند.
بیکفایتی
نه به جمهوری اسلامی، زیرا که نظامی است در همه زمینهها بیکفایت.
ترکیب بیکفایتی و تخصصستیزی رهبران جمهوری اسلامی، آسیبهای جبران ناپذیری به ایران و مردم ایران زده و میزند. آنها در مذاکرات رجزهای بیهوده میخوانند، ولی در عمل به خفتبارترین و ننگینترین قراردادها تن در میدهند؛ از قطعنامهی صلح با عراق گرفته تا تقسیم دریای خزر.
جان مردم ایران برای آنها هیچ ارزشی ندارد. خامنهای واکسن رایگان سازمان بهداشت جهانی و ورود واکسن کشورهای غربی را ممنوع کرده است.
هنرستیزی
نه به جمهوری اسلامی، زیرا که نظامی ضدهنر است.
شادیکشی
نه به جمهوری اسلامی، زیرا نظامی ضد شادی و نشاط است.
شادی و نشاط یکی از نیازهای بنیادین ما انسانهاست. روحانیت شیعه تلاش همه جانبه کرده و می کند تا عزا، اندوه، غم و غصه را دینداری و هشیاری معرفی کند و جشن، شادی و نشاط را غفلت و سبکسری و لهو و لهب. آنها دشمنی ویژهای با آواز، رقص، سماع و پایکوبی و ابراز شادمانی بدنی دارند.
هرچند با حکومت جمهوری اسلامی، در ایران همهی عوامل برای ناشادبودن مردم فراهم است، ولی باز هم، روحانیون و سیاستگذاران جمهوری اسلامی به عزاداریهای سنتی و غمهایی که خود موجب آنها هستند، قانع نیستند. آنها با ایجاد سیستم گستردهی روضهخوانان و مداحان و ابداع شیوههای جدید و تأکید بیش از حد بر ایام محرم، ایام صفر، ایام موسویه، ایام فاطمیه و غیره و با مخالفت با مراسم شادیآفرین ملی و سنتی، کمرنگ کردن آنها، عزا و اندوهی دائمی، پیوسته و نظاممند را به مردم ما تحمیل میکنند.
امیدکشی
نه به جمهوری اسلامی، زیرا که نظامی امیدکش است.
امکانات و پولی که باید برای آبادکردن ایران، ایجاد کار برای جوانان،
تسهیل تولیدات صنعتی، کشاورزی و دامداری، حفظ محیط زیست و آبهای کشور، بهبود زندگی در مناطق محروم، ایجاد کارهای سازنده و درخور کرامت انسانی برای سوختبران بلوچستان و کولبران کردستان و ساختن مسکن برای گورخوابان و کارتنخوابان شود،
صرف تروریسم در منطقه میشود.
بیکاری میلیونی، بهویژه در بین جوانان تحصیلکرده، امید به آیندهی جوانان، این سرمایهی اصلی جامعه ما را به حداقل رسانده است.
نه به انتخابات فرمایشی
نه به جمهوری اسلامی، زیرا که همهی انتخابات آن مهندسیشده و فرمایشی است.
بخشی از کارزار «نه به جمهوری اسلامی» مشروعیتزدایی بازهم بیشتر از رژیم است. در کوتاه مدت، «نه» به انتخاباتی است که مدتهاست ماهیت آن نزد مردم افشا و رسوا شده است؛ نه به همهی سازوکارهای آن، از شورای نگهبان و نظارت استصوابی گرفته تا کاندیداهای منتخب بیت رهبری.
آری به که؟
سخنم را با «آری به که» پایان میبرم.
ایران ما، ایران همهی ماست. ایران ما، ایرانی کثرتگراست، مانند جمع امروز ما. ما به فرد خاصی تکیه نداریم. ما به اتحاد و همگامی و همبستگی جمع بزرگ ما و نهادها و یا سازوکارهای دموکراتیک و فراگیر تکیه میکنیم.
ما تفاوت دیدگاههای سیاسی و فکری بین خودمان را انکار و یا کمرنگ نمی کنیم، بلکه سازوکاری برای همزیستی مسالمتآمیز آنها مییابیم. ما خطری را که در صورت استمرار جمهوری اسلامی، کشور ما و مردم ما را تهدید میکند، به روشنی میبینیم و برای نجات و ساختن ایران با همبستگی و اتحاد بسیج میشویم.
در ایران فردا کسی حق ویژه و رأی ویژه ندارد. جنبشِ «نه به جمهوری اسلامی»، خمینی، خامنهای و فصل الخطاب ندارد. این نقطهی قوت و کمال بلوغ این جنبش است. هزاران نفری که این بیانیه را امضا کردند و در آینده امضا میکنند، رهبران جمعی این جنبش هستند. هر شخصیت و هر تشکل برنامه روشن خود برای سازندگی، یکپارچگی و همبستگی کشور ما اعلام میکنند و به میزان رأیی که مردم به آنها میدهند و مدت زمانی که مردم به آنها مأموریت میدهند، در سازندگیِ ایران فردا خدمتگزار مردم رنجدیدهی ما هستند. ما رهبری جمعی، نهادها و سازوکارهای دموکراتیک، فراگیر، قانونمند و زمانمند را جایگزین دیکتاتوری مادامالعمر میکنیم.
مردم ما هرگاه اراده کنند، رهبران دیگر را برای مدیریت جامعه برمیگزینند. رهبریِ نظام آینده، جمعی، فراگیر و منتخب مردم و فصل الخطاب نظام پساجمهوری اسلامی، رأی مردم است.
با مهر و سپاس که به سخنانم گوش دادید.
۳ خرداد ۱۴۰۰ – ۲۴ مه ۲۰۲۱
https://t.me/AhadGhorbaniDehnari
پ.ن. این نوشته یادداشتها برای یک سخنرانی بود که منتشر میکنم.