خوانشی از آخرین سخنرانی حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان
بدیع یونس
نخستین اقدام برای نجات لبنان بیرون کشیدن نهادهای دولتی از کنترل حزبالله است – AFP
آخرین حضور حسن نصرالله، رهبر شبهنظامیان حزبالله لبنان، در رسانهها یک رخداد عادی نبود، به ویژه اینکه به تازگی اطلاعات و اخبار ضد و نقیضی درباره وضعیت جسمانی وی پس از مبتلا شدن به بیماری کرونا دست به دست میشد. البته شایعات و خبرهای پخششده درباره مرگ حسن نصرالله صحت نداشت و به همین دلیل وی میخواست پس از ظاهر شدن با چهره افسرده به دنبال جنگ غزه، این بار با ظاهری مطمئن و آرام به هوادارانش اطمینان دهد که او کاملا «خوب و حتی قویتر» از گذشته است. سخنرانی حسن نصرالله تشدیدکننده و ارعابآمیز بود و شکی نیست که وی در حال حاضر نسبت به آخرین ماههای دوره ریاستجمهوری ترامپ، وضعیت بهتری دارد زیرا با توجه به موقعیت امروز تهران در مذاکرات وین و در سایه سیاستهای جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا در قبال ایران، حسن نصرالله خود را قویتر از گذشته احساس میکند.
البته در سخنرانی حسن نصرالله، دو نکته قابل توجه وجود داشت: نکته اول اینکه «ایران میتواند در برابر لیره لبنان به ما نفت بفروشد.» (گفتنی است که لیره لبنان در حال سقوط است، بنابراین، حمایت تهران از لبنان میتواند به ضرر مردم ایران تمام شود.) نکته دوم که از نکته اول هم بحثبرانگیزتر است، این بود که «ما این حمایت را به دست خواهیم آورد و دولت لبنان نمیتواند از این اقدام ما جلوگیری کند.» در اینجا لازم است این دو نکته را اندکی مورد بررسی و کاوش قرار دهیم:
نخست، بحران مواد سوخت در لبنان به دلیل قاچاق پیوسته آن در سالهای گذشته به یک واقعیت مسلم تبدیل شده است و ما بارها در این مورد مطالب و فیلمهایی را در «ایندیپندنت فارسی» منتشر کردیم و همه دلایل و شواهد حاکی از نقش حزبالله در این بحران و کنترل این حزب بر گذرگاههای رسمی و غیرقانونی بود که نفت از طریق آنها به سوریه قاچاق میشود. دوم، آیا ایران در حال حاضر از نظر صدور نفت در وضعیت بهتری قرار دارد؟ آیا تهران بار دیگر از لبنان حمایت میکند و منافع حزبالله را بر منافع مردم ایران ترجیح میدهد؟
دوم، تردیدی نیست که تهدید حزبالله به دولت لبنان و اینکه بیروت نمیتواند مانع اقدام حزبالله شود، پرسشهای بسیاری را مطرح میکند. آیا حزبالله و در عقب آن رژیم ایران اجازه تشکیل یک «دولت واقعی» را در لبنان دادهاند؟ اگر در لبنان دولت مردمی وجود میداشت، شبهنظامیانی مانند حزبالله بر این کشور حکومت نمیکردند و سلاحهای غیرمجاز در دست شبهنظامیان نمیبود، شهروندان لبنانی چگونه دچار این وضعیت دشوار و ناگوار میشدند؟! اما متاسفانه همانگونه که در ایران، سپاه پاسداران زندگی، معیشت، شرایط، حقوق و سرنوشت مردم را در دست گرفته است، در لبنان نیز حزبالله همین وضعیت را ایجاد کرده است با این تفاوت که اقدامهای حزبالله و در عقب آن رژیم ایران محدود به اوضاع داخلی لبنان نمیشود، زیرا وضعیت به وجود آمده در لبنان علاوه بر ایجاد بحرانهای مختلف در داخل کشور، روابط لبنان با خارج را نیز قطع کرده است. حزبالله با ایجاد بحران مواد سوخت در لبنان میخواهد رژیم ایران را «نجاتدهنده» لبنان معرفی کند و با قطع روابط خارجی لبنان و تبدیل کشور به یک «جزیره» منزوی، تمام نیازمندیهای لبنان را از طریق ایران تامین کند و کشور را بیشتر از پیش به ایران وابسته سازد.
هر کتابی را که درباره لبنان و ویژگیهای این کشور مطالعه کنید، در مقدمه آن حتما به این اشاره متوجه خواهید شد که موقعیت جغرافیایی ویژه و فرهنگ متمایز لبنان باعث شده است که این کشور به «دروازهای بین شرق و غرب» تبدیل شود. این کشور در طول تاریخ از پیوند دادن جهان عرب با غرب همواره بهره برده است، اما امروز چنان به نظر میرسد که دیگر این ویژگی وجود ندارد، بلکه لبنان به دلیل اعمال و اقدامهای یکی از «مولفههای اساسی» آن که اختیار تصمیمگیری را ربوده است و سیاست خارجی آن را در دست گرفته جایگاههای فراخور خود را از دست داده است. لبنان دیگر در سطح جهان عرب به عنوان «سوئیس شرق» شناخته نمیشود، زیرا کلید دروازه این کشور به سمت اروپا و آمریکا مفقود شده است.
در گام نخست، لبنان با تصمیم اتخاذشده حزبالله از چارچوب همبستگی کشورهای عربی بیرون آمد. این کشور بهرغم اینکه عضو اتحادیه عرب به شمار میرود از موافقت با موضع کشورهای عربی در مورد درگیریهای منطقه خودداری کرد. با این حال، اعراب که وضعیت لبنان را به خوبی درک میکنند با هدف نجات لبنان، گزینه دیپلماتیکی ایجاد کردند تا راهی برای خروج این کشور از بحرانهای پیشرو هموار شود، اما جبران باسیل، وزیر پیشین امور خارجه لبنان که مورد حمایت حزبالله بوده و با آن وابستگی دارد، حاضر به پذیرش این پیشنهاد نشد.
در همین حال، حزبالله برخلاف تصمیم دولت لبنان مبنی بر عدم دخالت در امور کشورهای دیگر، مداخله خود را در درگیریهای منطقه گسترش داد. این حزب همچنان به تهدید امنیت منطقه و ایجاد بیثباتی در کشورهایی که در حوزه نفوذ ایران قرار گرفتهاند، از جمله لبنان ادامه داد. در ماه مارس ۲۰۱۶، اتحادیه عرب تصمیم گرفت سازمان حزبالله که یکی از عمدهترین مولفههای سیاسی و نظامی دولت لبنان محسوب میشود را به عنوان یک «سازمان تروریستی» اعلام کند. این تصمیم بیدلیل نبود و زمانی اتخاذ شد که شبهنظامیان حزبالله در کنار رژیم بشار اسد قرار گرفتند و جنگ علیه معترضان سوری را آغاز کردند. افزون بر آن، حسن نصرالله، رهبر این گروه شبهنظامی، در همه سخنرانیهای خود کشورهای عربی، به ویژه کشورهای حوزه خلیج فارس را مورد انتقاد قرار داده و به آنها حمله میکرد، در حالیکه زندگی صدها هزار تن از شهروندان لبنانی و خانوادههایشان از آن کشورها تامین میشود و آغوش آنها همواره برای استقبال لبنانیهایی که برای یافتن فرصت شغلی و زندگی به آنجا میروند باز است.
حزبالله با مداخله در درگیریهای یمن، در کنار حوثیها قرار گرفت و در جنگ علیه عربستان سعودی، امارات متحده عربی و ائتلاف عربی شرکت کرد و با مداخله در امور عراق و سوریه، تمام تصمیمات اتحادیه عرب را نقض کرد. حزبالله با ارسال مربیان نظامی و کارشناسان به یمن، شبهنظامیان حوثی را آموزش نظامی میدهد و استفاده از سلاحهای مختلف و پرتاب موشکهای بالستیک را به آنها آموزش میدهد و بدین شیوه به صورت آشکار در کنار گروهی شبهنظامی قرار میگیرد که رسما به عنوان «گروه تروریستی» معرفی شده است.
مربیان نظامی و کارشناسان حزبالله پس از آماده کردن موشکها و دریافت چراغ سبز از سوی تهران، هنگام پرتاب موشکها و پهپادهای جنگی به سمت عربستان سعودی در کنار شبهنظامیان حوثی قرار دارند. این گروه شبهنظامی چندی پیش قصد برنامهریزی یک حمله را از طریق «سلول خفته عبدلی» در کویت داشت، اما پیش از آنکه موفق به انجام حمله شود، اعضای سلول یادشده حزبالله دستگیر شدند.
علاوه بر آن، حزبالله با اتخاذ اقدامهای تهدیدآمیز باعث قطع شدن روابط لبنان با کشورهای اروپایی و آمریکایی شد. در آمریکای لاتین حزبالله گاهی با کارتلهای مواد مخدر و گاهی با باندها و سیاستمداران دست به فعالیت علیه دولتهای مشروع در شماری از کشورها زد و باعث به وجود آمدن بحرانهای سیاسی در قالب کودتاها برای تحقق اهداف مافیایی شد. در نتیجه، کشورهای بریتانیا، هلند و آلمان (کشورهای بزرگ اتحادیه اروپا)، حزبالله را با شاخههای سیاسی و نظامیاش به عنوان سازمان تروریستی معرفی کردند و بدین ترتیب، حزبالله در فهرست ۵۷ سازمانی قرار گرفت که تاکنون به عنوان سازمانهای تروریستی طبقهبندی شدهاند. البته کشورهای اروپایی یادشده، این تصمیم را بر اساس دلایل و شواهد قانعکنندهای که نقش حزبالله را در اقدامهای مجرمانه برای اهداف مالی در حمایت از تروریسم بینالمللی ثابت میکند گرفتند و آن را توجیه کردند.
با این حال، اگر دولت لبنان در گرو حزبالله نبود و این حزب بر تمام نهادهای تصمیمگیری در عرصه داخلی و بینالمللی کنترل نداشت، مردم لبنان با چنین بحران و چالشهایی روبهرو نمیشدند، اما این حزب عملا بر دولت مسلط شده و ویژگیهای لبنان را در تمام ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تغییر داده و آن را به یک جزیره منزوی تبدیل کرده است.
در داخل، ملت لبنان در کشوری منزوی که تحت حاکمیت یک حزب قرار دارد زندگی میکنند و بحرانهای بیسابقه اقتصادی، سیاسی و امنیتی ناشی از فساد و نبود دولت مستقل بر همه آنها سایه افکنده است.
البته اقتصاد در این کشور که به جزیره منزوی تبدیل شده است، مانند سایر کشورها نمیتواند از سیاست جدا باشد. با این حال، شکی نسیت که نخستین اقدام برای نجات لبنان بیرون کشیدن نهادهای دولتی از کنترل حزبالله است تا لبنانیها بتوانند دولتی را تشکیل دهند که کشور را از عمق فقر و گرسنگی نجات دهد و اصلاحات همهجانبهای آغاز کند که با پروژه کشور موازی در مغایرت باشد.
تا زمانی که مداخله حزبالله در سوریه، عراق و یمن متوقف نشود، قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد که شامل عدم واردات اسلحه به لبنان است اجرایی نشود و عملیات حزبالله در کشورهای عربی، اروپایی، آفریقایی و آمریکایی متوقف نشود، جهان عرب و جامعه جهانی نمیتوانند به دولت لبنان اعتماد کنند و میلیادها دلار را به لبنان بدهند.
اکنون اگر رژیم ایران از طریق حزبالله عامل تمام بدبختیها در لبنان است، پس این کشور نمیتواند پیش از آنکه دست از کنترل بیروت بردارد، نجاتدهنده لبنان باشد. این در حالی است که تهران هرگز در محاسابات خود چنین تصمیمی ندارد، در نتیجه، سخنان حسن نصرالله هم از نظر منطق و استدلال و هم از نظر محتوا خالی و بیهوده است.
از: ایندیپندنت