ممنوعیت نوازندگی و آوازخوانی زنان یکی دیگر از اجحافهای اعمال شده بر نیمی از جمعیت ایران است. طی ۴۲ سالی که از استقرار حکومت جمهوری اسلامی در ایران میگذرد، آوازخوانی و تکخوانی زنان به بهانه «تضاد با شرع» ممنوع اعلام شده است و جز در موارد همخوانی با مردها یا کنسرتهای اختصاصی برای زنان، مجوزی برای آن صادر نمیشود.«اولدوز پوری»، فرزند «احمد پوری»، مترجم و رماننویس نامدار ایرانی، یکی از زنانی است که به او اجازه ندادند در ایران آواز بخواند و در نهایت پس از تهدید و احضارهای امنیتی ماموران که خواستار توقف فعالیت هنری او بودند، ناچار به ترک کشورش شد.
پوری به «خبرنگاری جرم نیست» میگوید ماموران وزارت اطلاعات فقط به دلیل خواندن به او اتهام ارتباط داشتن با گروههای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی را زدهاند و حتی در جایی به او گفتهاند که بهایی شده و به همین دلیل مشکل دارد. او میگوید بعد از خروجش از کشور ماموران اطلاعات به منزل پدریش هجوم برده و پس از تفتیش خانه به آنها گفتهاند در صورت بازگشت دخترشان به ایران، بازداشت خواهد شد. اولدوز پوری که به این ترتیب قادر به بازگشت نیست، میگوید «از کشورم فراریام دادند.»
گفتوگو با اولدوز پوری را بخوانید:
…….
«علی خامنهای»، رهبر جمهوری اسلامی ایران سال ۱۳۹۲، در پاسخ به یک استفتا درباره حلال یا حرام بودن شنیدن آواز زنان فتوا داده بود: «اگر صداى زن، چه به صورت تکخوانی و یا همخوانی با زنان و مردان دیگر به صورت غنا نباشد و گوش دادن به صداى او هم به قصد لذت و ریبه نباشد و مفسدهاى بر آن مترتّب نشود، اشکال ندارد. اما اگر مفسده داشته باشد و یا تحریک شهوت بکند، جایز نیست.»
به نظر میرسید پس از این فتوا، در صدور مجوز برای آوازخوانی زنان کمی تسهیل ایجاد شود اما اینطور نشد و با تشکیک در مفسده بودن یا نبودن آواز زنان برای مسوولان صادرکننده مجوز و همچنین فتواهای بازدارنده سایر مراجع شیعی در ایران، این مسیر ممنوعیت همچنان ادامه یافت؛ به طور مثال، «ناصر مکارم شیرازی»، یکی از مراجع دینی پرنفوذ در ایران هرگونه آوازخوانی زنان، چه به صورت تکخوانی و چه همخوانی را برای مخاطبان زن و مرد «حرام» اعلام کرده و فراتر از آن، حتی نوازندگی زنان با سازهای موسیقی را هم جایز ندانسته است.
نتیجه چنین فتواهایی این بوده که طی دهههای اخیر هیچ مجوزی برای انتشار آلبوم توسط خوانندگان زن یا اجرای کنسرت توسط آنها صادر نشود و اجرای «ارکستر سمفونیک تهران» یا کنسرت هنرمندانی مانند «همایون شجریان» و «بنیامین بهادری» نیز به دلیل حضور نوازندگان زن لغو شود.
تحمل آوازخوانی در اینستاگرام را هم نداشتند
«اولدوز پوری»، خواننده در گفتوگو با «خبرنگاری جرم نیست» میگوید در نگاه مدیران فرهنگی و تصمیمگیر در عرصه هنر ایران، زنان به چشم «مزاحم» دیده میشوند و آنها تمام تلاش خود را جهت خانهنشینی و بستن دهان زنان انجام میدهند.
این خواننده میگوید: «من آواز خواندن را از پنج سالگی در محیط خانه آغاز کردم و کمکم علاقهام به آواز و موسیقی بیشتر شد. در ۲۲ سالگی شاگرد استاد “حمید پناهی” شدم و به صورت حرفهایتر این هنر را دنبال کردم. اما هرچه که جلوتر رفتم، مشکلات و سنگاندازیها بیشتر آزارم دادند. دوست داشتم دیگران صدایم را بشنوند و نظر دهند و پیشرفت کنم اما نه امکان انتشار موزیک داشتم و نه مکانی برای اجرای زنده وجود داشت. خب من روحیهای جنگنده داشتم و فضاهای کافهای یا اجراهای خصوصی و یواشکی را هم از دست نمیدادم. پس در سال ۱۳۸۵ شاگرد “مهسا وحدت” شدم و تحت آموزش او با فضای موسیقی سنتی ایران آشنایی پیدا کردم. در ادامه تمام تلاشم را انجام دادم تا بتوانم به هر طریقی موانع اجتماعی و حکومتی ضدزن را کنار بزنم و آواز بخوانم. خودم به استودیو میرفتم و موزیک میساختم و ضبط میکردم. همین کار باعث شد تا خانم وحدت یکی از موزیکهای من را برای تهیهکنندهای در نروژ بفرستد.»
این تهیهکننده نروژی از صدا و آواز و استعداد اولدوز پوری در موسیقی شگفتزده شد و او را برای اجرای کنسرت به نروژ دعوت کرد. اولدوز پوری به عنوان خواننده «سولو»، عضو گروه نروژی شد و آنها با هم علاوه بر نروژ، در کشورهایی همچون فرانسه، سوئد، مراکش و لوکزامبورگ کنسرتهایی برگزار کردند که با استقبال بسیار خوب مخاطبانشان مواجه شد.
به گفته اولدوز پوری، پس از بازگشتش به ایران، تهدیدهای ماموران وزارت اطلاعات شروع شدند: «پس از اجرای آن کنسرتها، تهیهکننده گفت دوست دارد یک آلبوم سولو هم با من ضبط کند و در نتیجه با حمایت کمپانی “kkv” این آلبوم را تولید کردیم. پس از این اتفاق من به ایران بازگشتم اما چون اخبار اجراها و موفقیتهای من در ایران منتشر شده بود، تهدیدها و احضارهای امنیتی هم به سویم سرازیر شدند. ماموران وزارت اطلاعات دولت روحانی در احضارهای حضوری و همچنین تماسهای پیدرپی به من میگفتند باید تمام فعالیتهای هنری خود را ممنوع کنم و دیگر آواز نخوانم. آنها به پستهای اینستاگرامی من نیز گیر دادند و گفتند اگر حتی یک ویدیوی دیگر از آوازخوانی خود را در اینستاگرام منتشر کنم، بازداشتم میکنند یا بلایی به سرم میآورند که قابل جبران نباشد! آنها میگفتند نباید مراسم رونمایی از آلبومم را در کافه دوستم برگزار میکردم و خواستار این شدند که تمام نسخههای آلبوم که به دوستانم تقدیم کرده بودم را جمعآوری کنم. این تهدیدها خیلی برایم سنگین و عذابآور بودند.»
اتهام ارتباط با گروههای سیاسی و بهاییها
ماموران وزارت اطلاعات برای توقف فعالیتهای هنری اولدوز پوری، اتهامات دیگری را هم علیه او مطرح کردند؛ اتهام «ارتباط با گروههای سیاسی در خارج از کشور». درحالیکه این هنرمند به گفته خودش هیچگاه فعالیتی سیاسی نداشته و فقط درگیر ساخت موزیک و آوازخوانی بوده است.
میگوید: «ماموران میگفتند اینکه در خارج از کشور و بدون حجاب اسلامی آوازخوانی کردهام، به معنای ارتباط داشتن با گروههای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی بوده است و با این کار میخواستهام علیه خط قرمزهای نظامشان مبارزه کنم. درحالیکه این اتهامات مزخرف محض بودند و اصلا دلیلی نداشت که در خارج از کشور بخواهم حجاب مدنظر آنها را رعایت کنم. یا مثلا گفتند من هم بهایی شدهام اما من اصلا علاقهمند به هیچ مذهبی نیستم و فقط رفته بودم هنرم را نمایش دهم و آرزوی بچگیام را تحقق بخشم. این تهدیدها و برچسبها، آرامش روانی من را به هم ریخته بودند. از آنجایی که حاضر به کرنش در مقابل خواسته آنها نبودم، در نهایت تصمیم گرفتم ایران را ترک کنم. من نمیتوانستم بپذریم که مثل بسیاری از خوانندگان زن در ایران به اجراهای خانوادگی و خصوصی اکتفا کنم یا فقط در کنسرتهای مخصوص زنان بخوانم. این ظلم است و من اهل دروغ و سانسور خودم نبوده و نیستم. چرا زنان خواننده باید مجبور شوند حتما همراه با خوانندگان مرد بخوانند؟ چرا زنان را اینگونه تحقیر میکنند؟»
اولدوز پوری که ۱۸ ماهی میشود ایران را ترک کرده و در کانادا ساکن شده، تحصیل در رشته موسیقی در مقطع کارشناسی ارشد در «دانشگاه اتاوا» را شروع کرده است. او میگوید وقتی با دوستان کانادایی خود درباره گذشتهاش در ایران و ظلمهای حکومت بر زنان آوازخوان صحبت میکند، با حیرت و شگفتی در چهره آنها مواجه میشود و اینکه زنان هنوز در ایران اجازه آوازخوانی ندارند، برای دوستان خارجی وی غیرقابل باور و مضحک است.
این خواننده میگوید پس از خروجش از ایران، ماموران وزارت اطلاعات یک بار دیگر به منزل پدریش هجوم بردهاند: «پس از اعتراضات آبان ۱۳۹۸ و سپس ماجرای شلیک به هواپیمای اوکراینی، دیگر نمیتوانستم آن فضای ترسناک و دلهرهآور را تحمل کنم و بیرون زدم. مهاجرت کردم تا فقط بتوانم نفس بکشم و خودم را نجات دهم اما آنها باز دست از سر من و خانوادهام برنداشتند و پس از مهاجرتم هم دو بار به خانه ما حمله کردند و تمام زندگی ما را به هم ریختند. آنها ظاهرا دنبال مدارکی در خانه ما بودند تا من یا خانوادهام را متهم به کاری غیرقانونی کنند. به پدر و مادرم گفتند در صورت بازگشت اولدوز به ایران، او را بازداشت میکنیم؛ یعنی عملا کاری کردند تا نتوانم برگردم و از کشورم فراریام دادند.»
اولدوز پوری حالا در ابتدای پنجمین دهه از زندگی خود،ش راه جدیدی را آغاز کرده و قصد دارد با فراموشی لحظات تلخی که در کشورش بر او تحمیل شده است، زندگی تازهای را برای خود رقم بزند. او اگرچه همچنان تاکید دارد که آثار فشارهای عصبی را حس میکند و زمان میبرد تا سایه سنگین سانسور و ممنوعیت را از خود دور کند اما امیدوار است در آیندهای نزدیک بتواند کاملا خود را از هر قید و بندی رها کند و چونان گنجشکی رها در جهانی آزاد آواز بخواند و تحریر سر دهد.
پوری میگوید: «باید بتوانم با پاککنی، تمام تیرگیهای قبلی را محو کنم و از نو متولد شوم. من میتوانم…»