داغی که همچنان تازه است

شنبه, 9ام شهریور, 1392
اندازه قلم متن

baste_negarاین ایام به‌مناسبت شصتمین سالگرد کودتای ۲۸مرداد سال ۱۳۳۲، اسناد جدیدی توسط سازمان‌های امنیتی آمریکا در تکمیل و تایید آنچه در گذشته توسط آنها و دیگر سازمان‌های امنیتی کشور انگلستان منتشر شده بود، انتشار یافت که این دولت‌ها با ساقط‌کردن حکومت ملی شادروان دکترمصدق نهال دموکراسی و آزادی را در ایران نابود کردند.

در ادامه این افشاگری‌ها، بار دیگر در این روزها با این موضوع مواجه هستیم که در جنگ عراق با ایران، دولت صدام‌حسین با حمایت و پشتیبانی آمریکا، از سلاح‌های شیمیایی استفاده کرده است.

اینک بر دولت منتخب ایران جناب آقای دکتر روحانی و وزیر خارجه ایران جناب‌آقای دکتر ظریف می‌باشد که با مشورت صاحبنظران و حقوقدانان برجسته طرح شکایتی در مجامع بین‌المللی، هم در مورد کودتای ۲۸مرداد کنند و خواهان خساراتی باشد که در این سال‌های طولانی بر ملت ایران رفته است و هم در مورد خسارت‌های ناشی از به‌کاربردن بمب‌های شیمیایی.

اینک نظرات و دیدگاه‌های خود را در چگونگی کودتای ۲۸مرداد با توجه به اسنادی که از گذشته و حال منتشر شده، بیان می‌دارم.

مبارزات ملت ایران و همه اقشار آگاه و شخصیت‌های برجسته جامعه با رهبری شادروان دکترمصدق علیه استبداد داخلی و استعمار خارجی بود که منجر به ملی‌شدن صنعت‌نفت و استقرار حاکمیت ملی شد. پیامد این اقدام، تبانی سازمان‌های جاسوسی آمریکا و انگلیسی با کمک ایادی داخلی آن منجر به کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲ علیه دولت ملی دکتر مصدق و سقوط وی از نخست‌وزیری شد که پرداختن به این موضوع، مقالات جداگانه‌ای می‌طلبد که در این ۶۰سال کتاب‌ها، مقالات و رسالات فراوانی نوشته و اسناد زیادی منتشر شده است.

لیکن من در اینجا به موضوعی می‌خواهم بپردازم که کمتر به آن پرداخته شده است و آن، اصلاحات دکتر مصدق بعد از قیام ملی ۳۰تیر ۱۳۳۱ است که مصدق به آن دست زد و باعث شد مالکان و فئودال‌ها و کسان دیگری که منافع خود را در خطر می‌دیدند تمام تلاش خود را به‌کار بردند تا دولت ملی را ساقط کنند.

بعد از قیام ملی ۳۰تیر بلافاصله بعد از اینکه دکترمصدق اختیاراتی از مجلس می‌گیرد و سعی در اصلاحات اجتماعی و اقتصادی در جهت رفاه عامه مردم و برقراری عدالت اجتماعی می‌کند. از جمله در مرداد همان سال دکتر مصدق برای رعایت حال کشاورزان، قانونی وضع می‌کند که مقدار ۲۰درصد از درآمد مالکان گرفته که ۱۰درصد آن به خود کشاورزان پرداخت شده و ۱۰درصد بقیه صرف آبادانی آن ده از قبیل تاسیس درمانگاه، ترمیم مساجد، حمام، مدرسه و راه‌های آن و همچنین با وضع دو ماده قانونی دیگر، کشاورزان را از بیگاری یعنی کار مجانی‌کردن برای مالکان منع می‌کند و دیگر اینکه آنان مجبور نیستند در اعیاد و… به‌عنوان پیش‌کش چیزی از قبیل روغن، کره، مرغ، تخم‌مرغ و… به مالکان تقدیم کنند. در زمینه اجتماعی و مدنی هم اداره ده را از دست مالکان گرفته و در اختیار شورایی مرکب از نماینده مالک، کدخدای ده و نماینده کشاورزان قرار می‌دهد یعنی روستایی و دهاتی که تا آن موقع در حقیقت برده مالک بودند یعنی امثال علم‌ها، سردار فاخرها و… رعایا را برده و زیردست خود می‌دانستند حال باید خود آنها یا نماینده‌شان باید در کنار همان رعایا به اضافه کدخدای محله نشسته و به‌صورت برابر و مشترک درباره سرنوشت آن ده و روستا تصمیم‌گیری کنند و معلوم است که مالکان، چنین عملی را برنمی‌تابند و سعی می‌کنند به هر نحو شده با آن برخورد شده و جلوی اینگونه اقدامات قانونی را بگیرند و در مجلس هجدهم بعد از کودتای ۲۸ مرداد، همین مالکان علیه دکتر مصدق داد سخن می‌دهند تا این قوانین لغو شود.

دکترمصدق برای شهرنشینان نیز در بهبود وضع معیشتی آنان تلاش می‌کند و برای اولین‌بار با ایجاد قوانین مترقی سعی می‌کند که حقوق کارمندان جزء و معلمان ابتدایی از یک حداقلی کمتر نباشد. زمین‌های زیادی را برای کارمندان فاقد مسکن و خانه با قیمت بسیار ارزان در اختیار آنان قرار می‌دهد. از همه مهم‌تر برای اولین‌بار قانون بیمه‌های اجتماعی را تدوین می‌کند و کارگران و کارمندان مشاغل آزاد، در حمایت بیمه قرار می‌گیرند و از مسایل مربوط به بیکاری، بیماری، ازدواج، فوت و کفن‌ودفن، زایمان، مرخصی هفتگی و سالانه از کارافتادگی و… بهره‌مند شوند و در حمایت همین حقوق از از حقوق بازنشستگی برخوردار شده؛ کاری که تا آن موقع سابقه نداشته است. در ادارات و وزارتخانه‌ها نیز تلاش می‌شود که حق استخدام یا اخراج کارمند از دست یک نفر خارج شده در اختیار شورایی از آن وزارتخانه قرار گیرد.

مجموع این اقدامات و کارهای دیگر، منافع عده‌ای را به خطر می‌اندازد و تمام کوشش آنان این است که جلو اینگونه کارها گرفته شود. به‌طوری که بعد از شش ماه پس از قیام ملی ۳۰ تیر، دکتر مصدق تقاضای تمدید اختیارات می‌کند. آنها دکتر مصدق را به دیکتاتوری متهم و سعی می‌کنند که برخی از یاران وی را از او جدا و با خود همراه کنند؛ از قبیل بقایی و مکی. با تمام احوال این مخالفان از مخالفت خود دست برنداشته و سعی می‌کنند نمایندگان مجلس را به مخالفت با مصدق و عزل وی از نخست‌وزیری وادار کنند، تا این برکناری جنبه قانونی پیدا کند به‌طوری‌که در اسناد سازمان سیا که حدود ۱۰ سال پیش منتشر شده چنین آمده است: «باید به نمایندگان مجلس رشوه پرداخت شود به هدف اساسی کسب ۴۱رای علیه مصدق و نیز تضمین حد نصاب رای جهت اقدام شبه قانونی مزبور از طریق اتکا به ۵۳ نماینده و مجلس است از نظر سرویس اطلاعاتی بریتانیا باید به ۲۰ نماینده رشوه پرداخت شود. (اسناد سازمان سیا، ترجمه غلامرضا وطن‌دوست، ص ۱۶۸)» دکتر مصدق که متوجه این اقدام سازمان‌های جاسوسی خارجی و عوامل داخلی آنان شده بود به ملت ایران ‌رو می‌آورد و از آنان می‌خواهد که نظر خود را در مورد انحلال مجلس بیان کنند اگر این کار انجام نمی‌گرفت عزل و برکناری دولت دکتر مصدق عملی مشروع با یک وجهه قانونی صورت می‌گرفت.

از طرف دیگر دولت‌های آمریکا و انگلیس که در مناقشات بر سر نفت به یک راه‌حلی که مستلزم در نظر گرفتن منافع ملی خودشان باشد با دولت ملی به توافق نرسیده و موفق نشده بودند – به‌خصوص بعد از روی کار آمدن حزب محافظه‌کار در انگلیس و نخست‌وزیری چرچیل و روی کار آمدن حزب محافظه‌کار و ریاست‌جمهوری آیزنهاور- هر دو به این نتیجه می‌رسند که به هر شکل شده دولت ملی مصدق را ساقط کنند که از جمله اقدامات آنان ایجاد رعب و وحشت در جامعه، قتل افشار طوسی، استیضاح دکتر مصدق در پارلمان و… در اینجاست که عوامل داخلی با عوامل خارجی از ماه‌ها قبل از کودتای ۲۸ مرداد متحد و دوست شده و زمینه‌ساز به‌وجودآوردن کودتای ۲۸ مرداد شدند.
از جمله اقدامات آنها فضاسازی علیه حکومت ملی و شخص دکترمصدق بود که به‌طور کلی آنطور که از اسناد سیا برمی‌آید انگشت روی دو موضوع گذاشتند: یکی اینکه مصدق فردی بی‌دین است و دیگر اینکه دیکتاتوری تمام‌عیار است که می‌خواهد مملکت را به وادی دیکتاتوری بکشاند به این جهت، عوامل داخلی به‌شدت روی این دو موضوع کار می‌کردند تا افکار عمومی را علیه مصدق بشورانند. در آن زمان ده‌ها نشریه، مجله و روزنامه علیه دکتر مصدق منتشر می‌شد و او را متهم به بی‌دینی، دیکتاتوری، ضدمذهب‌بودن، ضداسلام، ضدایران، ضدروحانیت، هرج‌ومرج‌طلب، کمونیست، آدم‌ مالیخولیایی و دیگر القاب رکیک می‌خواندند و خواستار آن می‌شدند که مصدق به چوبه‌دار سپرده شود. در صورتی که مصدق واجد هیچ‌گونه از این ایرادها و تهمت‌ها نبود. آنان سعی می‌کردند با این روش‌ها روحانیت آن زمان به‌خصوص مرجعیت شیعه را در مقابل مصدق قرار دهند. در صورتی که روحانیت آن زمان که تابع مرجعیت وقت شیعه یعنی آیت‌الله بروجردی بودند و آیت‌الله بروجردی نیز سعی می‌کرد که در دام آنها نیفتد. همان‌طوری که گفته شد دکتر مصدق شخصیت فرهیخته‌ای بود که هیچ‌کدام از آن اتهامات به دامان پاکش نمی‌نشست. از جمله در دیانت و علاقه او به روحانیت همین بس که وقتی شنیده عده‌ای به قم رفته و علیه مرجع وقت شعار داده‌اند، ایشان با استفاده از اختیارات قانونی خود، قانونی را می‌گذارند که اهانت به مرجع شیعه مستلزم یک تا سه سال حبس است در صورتی که اهانت به شخص اول مملکت حداقل سه ماه بود. در اینجا برای مرجع تقلید شیعیان حداقل یک سال حبس برقرار شده بود و این امر موکول به شکایت شاکی خصوصی نبود.

بالاخره چون از این اقدامات علیه دکتر مصدق نتیجه نگرفتند، زمینه‌ساز کودتای ۲۸مرداد شدند که با اقدام نظامی او را از پای درآوردند.

مرحوم اللهیار صالح که در آن زمان سفیر ایران در آمریکا بود بعد از کودتای ۲۸مرداد حاضر به ادامه سفارت نمی‌شود و استعفای خود را تقدیم می‌کند. در خاطراتش می‌گوید که روز آخر حضورش در آمریکا برای خداحافظی به دیدن آیزنهاور، رییس‌جمهور آمریکا، می‌رود. آیزنهاور تجلیل فوق‌العاده‌ای از دکتر مصدق می‌کند و او را یکی از شخصیت‌های برجسته جهان می‌نامد. در اینجا اللهیار صالح با چشمانی اشک‌آلود می‌پرسد پس برای چه علیه دکتر مصدق کودتا به راه انداختید و چند هفته پیش او را از نخست‌وزیری ساقط کردید. آیزنهاور می‌گوید من برای منافع آمریکا دست به هر کاری می‌زنم. اگر دکتر مصدق ده یک آنچه شاه به ما داد، به ما می‌داد؛ ما هیچ وقت علیه او دست به کودتا نمی‌زدیم.

در پایان لازم می‌دانم نظر شخصیت برجسته کشورمان را که خود شاهد عینی از کودتای ۲۸مرداد بودند نقل کنم که این خود سند تاریخی است برای زمینه‌سازی کودتای ۲۸مرداد و از هر سندی گویاتر است.

الف) نظر مرحوم آیت‌الله طالقانی
آیت‌الله طالقانی در یکی از سخنرانی‌های خود بعد از آزادی از آخرین زندان، در مورد اینکه چگونه در ۲۸مرداد مردم را کوبیدند و نهضت را درهم شکستند، می‌گوید: «من در ۲۸مرداد در ده بودم، آنجا وسیله روزنامه، رادیو و اینها آن وقت نبود، شنیدم که کودتا شده و دکتر مصدق و دولتش سقوط کرده و به سرعت آمدم تهران، وقتی آمدم در همین محراب و همین مسجد، همین حاج ابراهیم خودمان، آن وقت مشهدی ابراهیم بود و حالا حاجی ابراهیم شده اما آن‌وقت جوان‌تر بود از توی قفسه شاید ۴۰ تا، ۵۰ تا، صد تا پاکت برای من آورد و دیدم همه‌اش تزها و شعارهای کمونیستی است، همین حرف‌های خلق، کارگر، دموکراتی و اگر شما مخالفت کردید به دارتان می‌زنیم؛ خانه‌تان را آتش می‌زنیم؛ زن و بچه‌تان را از بین می‌بریم؛ چنین و چنان می‌کنیم، من در ابتدا یک مقداری احساس کردم عجب خطری پیش آمده بود. دکتر مصدق این مملکت را کجا می‌خواسته ببرد؟ و بعد فهمیدم که نه برای من، برای تمام مراجع دین، برای مرحوم آیت‌الله بروجردی آنقدر نامه تهدیدآمیز نوشته‌اند… بعدها فهمیدم منشا آن از کجاست. ولی به این اسم، هم روحانیت و هم توده مردم را ترساندند… . در این میان یک مشت اوباش را راه ‌انداختند، با یک مشت قزاق‌ و قلدرهایی که الان هم هنوز ته‌مانده‌اش هستند و سروصدا می‌کنند. اینجور مردم را کوبیدند و این نهضت را درهم شکستند. (تبیین رسالت برای قیام به قسط، سخنرانی‌های آیت‌الله طالقانی بعد از آزادی در مسجد هدایت، از انتشارات شرکت سهامی انتشار، چاپ اول؛ سال ۱۳۶۱؛ صص ۹۰ و ۹۱).

ب ) نظر مرحوم آیت‌الله منتظری
ایشان نیز درباره اینکه چگونه به نام کمونیست سعی می‌کردند مردم را علیه دکتر مصدق بشورانند در خاطرات خود راجع به نقش توده‌ای‌های نفتی در سقوط دولت دکتر مصدق می‌گوید: «براساس سیاستی که عرض کردم بعدا معلوم شد به اسم کمونیست‌ها و به تحریک دربار، نامه‌هایی به علما و آخوندها نوشته می‌شود آنها را تهدید می‌کردند که مثلا شما را می‌کشیم و چنین و چنان می‌کنیم.

یکی از آقایان برای من نقل کرد که من قبل از سقوط دکتر مصدق رفتم نزد آقای ابوالقاسم پاینده، صاحب امتیاز و موسس مجله صبا که نجف‌آبادی بود و سابقه طلبگی داشت و گاهی در مجله‌اش به پروپای آخوندها هم می‌پیچید و یک چیزهایی راجع به آخوندها می‌نوشت گفت من دیدم ابوالقاسم پاینده در یک صفحه بزرگ اسامی بسیاری از روحانیون را نوشته، بعد منشی‌اش را صدا زد و متنی به او داد و گفت بیا این متن را برای این آدم‌ها بفرست، گفت من آن وقت نفهمیدم که آن متن چه بود. بعد که مصدق سقوط کرد شنیدیم به علما نامه‌های تهدیدآمیز نوشته شده… به ابوالقاسم پاینده گفتم آن متن که تو آن روز به منشی‌ات دادی و گفتی برای آخوندها بفرست تهدید آخوندها نبود؟ خنده‌اش گرفت، گفت بله.

ابوالقاسم پاینده به دربار مربوط بود، معلوم شد او را مامور کرده‌اند که چون آخوندها را می‌شناسد یک متن را به اسم کمونیست‌ها تنظیم کند و بفرستد و با این کار آنان را مرعوب کند. «توده» نفتی با پول انگلستان و حمایت‌های دربار تحریک می‌شدند تا مردم را از دولت دکتر مصدق و چپ‌روی بترسانند و مردم متوسل به دربار و شاه بشوند.» (متن کامل خاطرات آیت‌الله حسینعلی منتظری، اتحاد ناشران ایرانی؛ صص ۸۲ و ۸۳)

محمد بسته‌نگار

از: شرق


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.